بحث
و جدل پيرامون انتخاب نماينده ايران در اسكار حالا ديگر يك سنت هرساله
است. اتفاقي كه تمام سينماگران و فعالان فرهنگي هر سال در يك بازه زماني
خاص منتظر امدن و رفتنش هستند و امسال نيز مشابه سالهاي گذشته آمد و رفت، و
نهايتا فيلمِ فرانسوي كه از همان چند ماه گذشته هم معلوم بود قرار است به
عنوان نماينده ايران به اسكار شود به آکادمی علوم و هنرهای تصاویر متحرک
(Academy of Motion Picture Arts and Sciences) معرفي شد.
به گزارش رجانيوز، به ماجراي انتخاب
نماينده ايران در اسكار اما از دو زاويه ميتوان نگاه كرد و از دو جهت به
تحليل اين انتخاب پرداخت. اول از زوايه نگاه هيئت انتخاب ايراني نماينده
ايران در اسكار و وظايفي كه اين گروه براي معرفي بهترين فيلم ايراني سال به
اكادمي اسكار برعهده دارند. و ديگري از دريچه نگاه فضاي جشنوارههاي جهاني
و اينكه چه فيلمي مطلوب اين جشنوارهها خواهد بود.
يك: درباره هيئت انتخاب!
وظيفه اصلي هيئت انتخاب نماينده ايران
در اسكار چيست؟ طبعا معرفي شايستهترين فيلم براي نمايندگي جمهوري اسلامي
ايران در بزرگترين مراسم سينمايي جهان. قاعدتا فيلمي كه به عنوان نماينده
ايران در اين رقابت شركت خواهد كرد فارغ از حضور در بين نامزدهاي نهايي و
برنده شدن يا نشدن، در چرخهي تبليغات و بحث و گفتوگوهاي سينمايي به
عنوان نماينده ايران ديده خواهد شد. پس هيئت انتخاب بايد بدون نگاه باندي
يا سياسي يا بحثهاي مربوط به قواعد برنده شدن در اكادمي اسكار، بهترين و
شايستهترين فيلم ايراني را به عنوان «نماينده ايران» به اسكار معرفي كند.
اما انتخاب فيلمي فرانسوي به عنوان
نماينده ايران در اسكار نشان ميدهد كه ظاهرا همچنان رويكردهاي سياسي و
باندي روشنفكران وطني بر نگاههاي ملي، و يا حتي نگاههاي هنري/سينمايي
آنها ميچربد و صرفا نام «اصغر فرهادي» و همچنين نامهنگاريهاي «سوني
پيكچرز»- پخشكننده جهاني فيلم- كافيست تا يك فيلم به عنوان نماينده ايران
در محفلي سينمايي حضور يابد.
«گذشته» اصغر فرهادي در حالي به عنوان
نماينده ايران به به آکادمی علوم و هنرهای سينمايي معرفي شده است كه نه
سرمايهگذار ايراني دارد، نه در ايران ميگذرد و رنگ و بويي ايراني دارد و
دربارهي ايران است، نه زبانش فارسيست، و نه- به جز چند مورد- از عوامل
ايراني استفاده كرده است. «گذشته» يك فيلم كاملا فرانسويست كه در چرخه
سينماي فرانسه توليد شده است و تنها كارگرداني ايراني آن را ساخته است و دو
بازيگر ايراني در آن حضور داشتهاند و همين. نه اثري از ايران در فيلم هست
و نه دغدغهاي ايراني در آن مطرح ميشود.
جز اينها حتي اگر نگاه كاملا فرمي و
تكنيكي هم به آثار سال گذشته سينماي ايران داشته باشيم بايد به اين نكته
اشاره كرد كه «گذشته»، به گفته خود روشنفكران طرفدار سينماي فرهادي، چند
گام عقبتر از ساختههاي گذشتهي اوست و از ايرادات فرمي و تكنيكي بسياري
رنج ميبرد و به همين دليل معرفي آن به اسكار حكايت از معيارهاي و
چارچوبهاي ديگري، جز معيارهاي سينمايي دارد.
نگاه باندي روشنفكران وطني وقتي
نمايانتر ميشود كه فيلمهاي كوچك اما تاثيرگذار و خوشساختي مثل
«تنهايتنهايتنها» اساسا در بين چند ده گزينه احتمالي هم مطرح نميشوند.
شايد هيئت انتخاب در پاسخ اين پرسش بگويند كه در شرايط معرفي فيلمها آماده
است كه اين اثار بايد در يك بازه زماني مشخص اكران شده باشند و خيلي از
اثار قابل تامل ايراني هنوز اكران نشدهاند. اما بايد به اين نكته اشاره
كرد كه اگر بنا باشد فيلمي به عنوان نماينده احتمالي ايران بررسي شود
معمولا با اكران محدود اين فيلم در يك- دو سالن اين مشكل قانوني مرتفع
ميشود و اين سنت جاافتاده در ايران و ساير كشورهاست.
علي اي حال اتفاقي كه بسياري از
كارشناسان سينمايي و برخي از رسانهها حتي قبل از اعلام 12 نامزد نهايي
پيشبيني ميكردند افتاد و آخرين ساختهي اصغر فرهادي به عنوان نماينده
ايران به اسكار معرفي شد، اتفاقي كه بعد از آن درواقع بايد بگوئيم كه امسال
سينمايي ايران در اسكار نمايندهاي ندارد و در عوض سينماي فرانسه دو
نماينده دارد.
دو: درباره «گذشته» و جشنواره هاي غربي
گفتيم كه اگر از منظر وظايف هيئت انتخاب
به ماجراي معرفي نماينده ايران به آكادمي اسكار نگاه كنيم بايد اذعان كنيم
كه انتخاب «گذشته»، نه با نگاه ملي جور درميايد نه با قواعد سينمايي، چرا
كه هيئت انتخاب اساسا وظيفه دارد بهترين فيلم ايراني را به عنوان
«نماينده ايران» به آكادمي اسكار معرفي كند و «گذشته» نه ايرانيست، نه
بهترين فيلم ايراني از لحاظ فرم و تكنيك.
اما نگاه ديگر، نگاه از منظر جشنوارهها
و قواعد بازي در آنهاست. منتقدين و صاحبنظران جبهه انقلاب سالهاست بر
اين عقيدهاند كه جوايز جشنوارهها عمدتا با نگاه سياسي- و نه فني- است و
اساسا ديده شدن يا نشدن در اسكار اهميتي ندارد و افتخاري براي سينماي ايران
به حساب نميايد. قواعد ديده شدن در جشنوارههاي خارجي- عليالخصوص اسكار-
مشخص است و فرستادن نماينده به اسكار بازي در زمين تعريفشدهي آنها،
بيآنكه دستاوردي واقعي براي سينماي ايران داشته باشد.
فعالان سينمايي جبهه انقلاب همان زمان
هم كه «جدايي نادر از سيمين» به عنوان بهترين فيلم غيرانگلسيزبان اسكار
معرفي شد گفتند كه اين جايزه يك جايزه سياسيست و اين اساسا جزو قواعد
اساسي جشنوارههاي غربيست، اما حقانيت اين موضع جبهه انقلاب مشخص نشد تا
زمانيكه جايزه بهترين فيلم به اثر دستهچندمي مثل «آرگو» همه چيز را ثابت
كرد و نشان داد كه موضع نيروهاي جبهه انقلاب نسبت به جشنوارههاي خارجي
موضع درستي بوده است و اين جايزهها اساسا سياسياند.
حالا اما خوشبختانه خود روشنفكران وطني
هم به فضاي سياسي حاكم بر محافل هنري غرب معترفند و در چند وقت اخير
صحبتهاي خوبي دراينباره داشتهاند. بهروز افخمي در يادداشتي كه خطاب به
ماني حقيقي نوشته است آورده است كه:
«گفتم(افخمي):
..... بد نیست بدونی اونجا که نوشتم صهیونیستها در چهارگوشهی جشنواره و
فعالیتهای فرهنگی دنیا توی برجهای تیر نشستن و همه چیزو زیر نظر دارن و
همه جور توطئه میکنن، این حرف از خودم نبود عباس کیارستمی این حرفو گفته و
من از او نقل کردم. فقط اسمشو نیاوردم./ گفت(حقيقي): خب گفته باشه. پیر
شده داره هذیان میگه!/ گفتم: خودت هذیان میگی! عباس کیارستمی الان دیگه
به جشنوارهها و سیرکهای سینمایی نیاز نداره. این قدر روی فرش قرمز راه
رفته که دیگه حالش بهم میخوره. مثل تو آرزو به دل که نیست! اگه الان چیزی
رو که فهمیده و تجربه کرده نگه پس دیگه کی میخواد بگه؟ یکی از رفقا هم که
بعد از نمایش «گذشته» در جشنواره کن با فرهادی صحبت کرده بود میگفت فرهادی
از کوره در رفته و هر چی از دهنش در اومده راجع به تسلط اسرائیل بر
رسانههای غربی گفته./ مانی گفت: چه میدونم حتما اونم خل شده./ گفتم: نه
عزیزم! کیارستمی و فرهادی دیگه به جشنواره و کارناوالها نیازی ندارن. یعنی
خرشون از پل گذشته. حالا دیگه اگه چیزی رو که میبینن نگن، دارن به خودشون
خیانت میکنن....»
محمد
رحمانيان هم در مصاحبهاي كه اخيرا انجام داده به ماجراي جالبي در مورد
فعاليت خود در كانادا اشاره كرده است: «به نظرم در همه جای دنیا شورای
نظارتی وجود دارد. امکان ندارد جایی نظارت نباشد. ما خودمان نمایشی داشتیم
کار میکردیم درخارج از ایران، آنجا اسم بیمارستان «آزادی» بود. چون
میخواستیم مردم معنیاش را ببینند و بفهمند من اسم خاص آزادی را ترجمه
کردم و کلمه ی«FREEDOM» را در پوستر نمایش نوشتم. باور کنید در جاهایی
حاضر نشدند پوستر ما را بچسبانند، چون فقط اسم آزادی داشت، هرچه گفتم چه
اشکالی دارد؟ آزادی نام اسم بیمارستانی در تهران است، گفتند : نه. این
سیاسی است و ما اجازه نمیدهیم! بنابراین این برخورد در همهجا وجود دارد.»
خب، با اين توضيحات چطور بايد توقع
داشته باشيم در فضاي دگمي كه رحمانيان از بحث نظارت محتوايي در غرب تصوير
ميكند و همچنين اعتراف امثال افخمي و كيارستمي و حتي فرهادي از تسلط
اسرائيل بر جشنوارهها و رسانههاي غرب، يك اثر ايراني كه مطابق باورهاي
مردم ايران ساخته شده است در آنجا ديده و تبليغ شود؟
اين مبناي مخالفت جبهه انقلاب با
جشنوارههاي غربي و بياعتباري جوايزي است كه از محافل غربي دريافت ميشود.
چيزي كه خود روشنفكران هم به آن معترفاند.
اما حالا كه شبهروشنفكران وطني و
مديران سينمايي كشور جوايزي مثل اسكار را به رسميت ميشناسند و براي به
دست اوردن آن سر و دست ميشكنند و چندماهي سينماي كشور را دچار حاشيه مي
كنند، براي انتخاب نماينده ايران دو راه دارند. راه
اول انتخاب شايسته ترين نماينده سينماي ايران است بدون نگاه به قواعد جاري
در انتخاب فيلمهاي برتر اسكار. و راه دوم انتخاب نمايندهايست كه به دل
كمپانيهاي غربي بنشيند و با وجود نفوذ اسرائيل در جشنواره ها-كه خود
معترفاند- موفق به دريافت جايزه شود.
مسئلهي
اساسي حالا اين است كه هيئت انتخاب امسال، براي معرفي نمايندهي امسال
كدام راه را برگزيده. اگر قصد معرفي نماينده واقعي سينماي ايران با تمام
مولفههاي ملي و دينيش بوده، پس چطور فيلمي مثل «گذشته» به عنوان نماينده
ايران انتخاب شده است؟ و اگر قصد كسب جايزه و مطابقت با قواعد سياسي آن
جشنوارهها بوده، پس هيئت انتخاب هم در واقع معترفاند كه آخرين ساختهي
اصغر فرهادي فيلمي در راستاي سياستهاي جشنوارههاي غربي است و مطلوب
آنها. جز اين دو حال، حالت ديگري كه وجود ندارد. پس مديران سينماي ايران
حالا كه جوايزي مثل اسكار را به رسميت مي شناسند يا بايد پاسخگوي انتخاب
غلط شان باشند، يا بايد بپذيرند كه در انتخاب نماينده ايران معيار اصلي
انتخاب بهترين و شايسته ترين اثر ايراني نبوده، بلكه معيار مورد نظر قواعد
جاري در جشنواره ها بوده و احتمال جايزه آوري بيشتر و فيلم «اصغر فرهادي»
هم منطبق ترين اثر با اين قواعد.