598؛1- «امیدواریم ارادهای جدی برای رفع این ناپاکیها در فوتبال ایران به وجود بیاید»؛ این جمله عادل فردوسیپور پایانبخش یکی از جنجالیترین و البته بهترین برنامههای 90 این چند سال بود؛ عبارتی دعایی که بعید است بتوان به محقق شدنش آنقدرها خوشبین بود!
این اولین باری نیست که بحث فساد در فوتبال ایران مطرح میشود، اما از نظر شفافیت و حساسیت، میتوان موارد مطروحه در 90 این دوشنبه شب و نیز مدارک ارایه شده از سوی پرسپولیسیها به فدراسیون فوتبال را کمنظیر یا حتی بینظیر توصیف کرد.
امروز یک داور سرشناس به وضوح در معرض اتهام قرار گرفته و چند تن از همکاران تراز اول او نیز موقعیت متزلزلی پیدا کردهاند. مستندات یک به یک از راه میرسند و ادامه کار، آنقدرها دشوار به نظر نمیرسد.
کشف حقیقت چندان دور نیست، اما هنوز مخاطبان حرفهای فوتبال نمیتوانند از پیگیری جدی این مسایل خاطرجمع باشند. از یک سو نهادهای امنیتی ایران پیشتر نشان دادهاند برخلاف همتایان خودشان در کشورهای اروپایی علاقه چندانی به حضور در این حوزه و کمک به پاکسازی فوتبال ندارند و از سوی دیگر، برخی از مسئولان کنونی فدراسیون به دلایل مختلف برای برخورد چکشی با این تخلفات صاحب صلاحیت کافی به نظر نمیرسند.
علی کفاشیان با شخصیت کاملا منفعلش ابدا کسی نیست که این راه سخت را بپیماید و اثری تاریخی بر فوتبال کشورمان بگذارد. همکاران و بقیه اعوان و انصار آقای رییس هم علاوه بر رنج بردن از مشکل مشترک ناکارآمدی، آنقدر در خیابان سئول سرگرمی(!) دارند که وقت نکنند به این داستانها برسند. این وسط فقط میماند علیپور که فعلا همه نگاهها به سمت اوست، اما...
2- خیلی حس خوشایندی است که اینکه حداقل یک نفر در تشکیلات فوتبال ایران به دنبال کشف حقیقت و کمک به زدودن ناپاکیها باشد، اما مشکل از جایی شروع میشود که در همه این سالها اتفاقا خود علیپور در مظان برخی حرف و حدیثها و اتهامات غیررسمی بوده است.
مشهورترین زمزمهای که همیشه در مورد دبیر ستاد منشور به گوش میرسیده، ماجرای تلاش او برای فروش بلیت و پرچمهای اهدایی تیمملی به هواداران در حاشیه جامجهانی 2006 آلمان بوده است؛ آنچه درست یا غلط، آنقدر در این مدت تکرار شده و دهان به دهان چرخیده که برای نشان دادن حداقل یک واکنش مختصر از سوی علیپور کافی به نظر میرسیده است!
این اما همه ماجرا نیست. همین چند سال پیش بود که شیخ فوتبال در خلال مشاجرهاش با مسئولان وقت باشگاه سپاهان از عبارت تاریخی «قهرمانی گز و سکهای» این تیم در لیگ دوم حرفهای استفاده کرد، اما خیلی زود و با بالا گرفتن توجه رسانهها، در صدد تکذیب موضوع برآمد.
بالاخره حقیقت چه بود؟ آیا مسابقات لیگ دوم – که اتفاقا صحنههای مشکوک و عجیب هم کم نداشت - سالم بوده یا نه؟ اگر در صحت آن رقابتها تردیدی نیست، پس چرا علیپور از چنین اصطلاحی سود برد و اگر نگرانیهایی وجود دارد، چطور مسالهای با این اهمیت هرگز پیگیری نشد؟
3- به بخشی از مصاحبه علیپور در روز ششم مرداد 92 توجه کنید لطفا: «صحبت از تبانی در لیگ برتر را قبول ندارم، زیرا ما تمام درهای تبانی را بستهایم و این ورزش در سلامت کامل انجام میشود. هیچیک از افراد حقیقی و حقوقی در فوتبال حتی جرأت صحبت در مورد تبانی را هم ندارند.»
واضح است که هیچ مسئول مجرب و کاربلدی در هیچ کجای جهان اینقدر قطعی و مسلم از فقدان زمینههای تخلف سخن نمیگوید. در واقع هر کجا عناصر انسانی در کار دخیل باشند، طبعا احتمال خطا و لغزش هم هست.
جالب اما اینجاست که علیپور درست در روزهایی این مصاحبه را انجام میدهد که پرونده برخی از داوران ممتاز و لیگ برتری کشور با افشاگریهای مالک باشگاه نفتون زیر دست او قرار گرفته است!
دبیر ستاد منشور به جای برخورد فوری، جدی و سختگیرانه با موضوع، علاوه بر به تعویق انداختن بررسیها پیرامون این مساله حیاتی، از پاکی صددرصدی مسابقات باشگاهی در ایران هم سخن میگوید تا عملا نشان بدهد «اینکاره» نیست.
او همان کسی است که چندی پیش در خلال درگیری لفظیاش با امیر قلعهنویی مدعی شد: «چیزهایی میدانم که اگر بگویم سیل میآید» و البته هرگز معلوم نشد دبیر ستاد منشور اخلاقی اگر واقعا چنین اطلاعات سیلآوری(!) در اختیار دارد، چرا آنها را مبنای برخورد قضایی و انضباطی با متخلفان قرار نمیدهد؟
4- میشد به علیپور امیدوار بود، اگر جایگاه حقوقیاش در فدراسیون فوتبال روشنتر بود، اگر پیشینه اطمینانبخشتری داشت یا حداقل اگر برای آبتنی هفتگی، سر از استخر و سونای اختصاصی علی فتحاللهزاده درنمیآورد و به یک مرکز مستقل در تهران سر میزد!
با همه اینها کاش این اولین پرونده مهم علیپور برای اثبات تواناییهایش باشد و او این بار تا آخر خط برود؛ آنچه قطعا میتواند منتقدانش را اندکی آرام کند.