به گزارش 598، همزمان با روی کار آمدن دولت حجت الاسلام حسن روحانی ادبیات جدیدی در سطح سیاسی کشور مطرح شد. دولت جدید که با ادعای اعتدال گرایی بر اریکه قدرت تکیه زد بستر مناسبی را برای شکل گیری دسته بندیهای جدید در ساختار سیاسی کشور ایجاد کرد. شعار و ادعای جذاب اعتدال آنقدر ارزشمند بود که تاکنون هیچ جریان سیاسی ای به خود اجازه نکوهش چنین مفهوم والایی را نداده و همگان تمام اقدامات دولت جدید را تنها با همین شاخص ارزشمند که ریشه در مفاهیم مترقی اسلامی دارد محک می زنند.
بر این اساس مفهوم اعتدال خطی جدید را برای بسیاری از سیاسیون باز نمود، خطی که براساس آن بسیاری از مدعیان نوای همیاری با دولت وقت علیه تمام مجموعه اصولگرایی را سر داده اند تا شاید بتوانند از این نمد کلاهی هر چند عاریتی را برای خود به ارمغان آورند.
در ماه های اخیر از مفهوم ارزشمند اعتدال سه برداشت متفاوت شده است. برداشت اول ازسوی اندیشمندان و متفکرینی است که با عنایت به متون و منابع گرانقدر دینی به تبیین مفهوم اعتدال پرداخته اند. ایشان با تکیه بر متون و ادبیات دینی و با عنایت به آیات، احادیث و روایات متعدد اسلامی ضمن برشمردن شاخصهای اصلی این مفهوم، انتظار به حق برآورده شدن حداکثری این مفهوم ازسوی دولت جدید را طلب نموده اند. برداشت دوم به صورت نه چندان واضح ازسوی دولت جدید مطرح گردیده است.
برخی از شاخصهای اصلی این برداشت در خطابه های شخص رئیس جمهور و مسئولان بلندپایه دولت وقت به چشم می خورد. شاه بیت این برداشت در همکاری دولت با تمام جریانات سیاسی فعال در درون نظام سیاسی کشور منتها با داشتن دو شاخصه اصلی تخصص و تعهد است. اینکه کابینه پیشنهادی رئیس جمهور و انتخابها و انتصابهای دولت فعلی تا به امروز تا چه میزان همین شعار و ادعا را متجلی نموده است موضوع این نوشتار نیست. برداشت سوم ازسوی سیاسیون غالباً شکست خورده ای مطرح گردیده است که خود همواره به عنوان نیروهای تندرو شناخته شده اند.
اینان چه در دوران سازندگی(با هجمه علیه دولت و رئیس دولت وقت) و چه حتی در دوان اصلاحات(که از دولت و شخص رئیس جمهور وقت خواسته های فراقانونی و افراط گرایانه متعدد داشتند) نمود بارز افراط گرایی در یک سر طیف جریان اصلاحات خود را تعریف نموده اند. این دسته با پیگیری اوج خواسته های خود در فتنه های 1378 و 1388 این بار شعار اعتدال دولت جدید را بستری مناسب برای فعالیت مجدد در پهنه سیاسی کشور یافته اند.
این جریان تندرو به اصطلاح اصلاح طلب و امروزه مدعی اعتدال گرایی برآن است تا بار دیگر با سوء استفاده از شرایط سیاسی کشور با بهره مندی از امدادهای بیرونی رویکرد حذفی و انحصارطلبانه خود را که به خصوص در 8 سال فعالیت دولت اصلاحات پیاده نموده بودند بار دیگر دنبال نمایند. بی تردید شناخت و آگاهی از شاخصه های اصلی این جریان مفید و مثمر ثمر خواهد بود. برخی از اصلی ترین شاخصهای این جریان عبارتند از:
1- تعریف مضیق از مفهوم اعتدال: این شاخص گویای رفتار انحصارطلبانه این جریان است. بر این اساس این جریان هرآنچه باب میل خود و بر خلاف خواست رقبای سیاسی شان است را در قالب مفهوم اعتدال جا زده و همگان غیر خودشان را بر تندروی و کندروی محکوم نمایند.
این رویکرد به خصوص در فعالیت رسانه ای این جریان به چشم می خورد. نمود اصلی این شاخص در ایام بررسی صلاحیتهای وزارای پیشنهادی رئیس جمهور به مجلس به چشم خورد. کار به گونه ای بود که هر نماینده ای که برخلاف برخی از وزرای پیشنهادی متصل به این جریان صحبت می کرد برچسب تندروی و افراط گرایی را می خورد.
2- تمامیت خواهی: این شاخص به خصوص در نوع رفتار این جریان در قضیه انتخاب شهردار تهران و رئیس شورای اسلامی شهر تهران عیان گشت. این جریان با این ادعا که تمام مجموعه اصولگرایی "شر مطلق" است بر آن بودند تا با هجمه رسانه ای مجموعه شهرداری و شورای شهر تهران را تحت کنترل خود درآورده و از همین امروز برنامه های اتی خود برای تصرف کرسی های پارلمان را نیز تدوین نمایند.
3- برخوردهای حذفی: نمود بارز برخورد حذفی این جریان در قضیه نوع برخورد با الهه راستگو نماینده اصلاح طلب شورای اسلامی شهر تهران در جریان انتخاب شهردار تهران به خوبی هویدا گشت. راستگو تنها به اتهام عدم رای دادن به گزینه مطلوب این جریان به حذف از مجموعه اصلاح طلبی محکوم شد. حال آنکه وی خود را اصلاح طلب می داند و معتقد است که با استناد به منافع شهروندان تهران قالیباف را شایسته تر از محسن هاشمی دانسته است.
4- بی اخلاقی: "یک رحیمی(اما آدم حسابی) رئیس دیوان محاسبات شد" این تیتری است که خود گویای ریشه های فکری و اخلاقی این جریان است و نیاز به توضیح بیشتری ندارد.
5- سبقه تطوری در اندیشه(از چپ به راست و از راست به چپ): این جریان در دوره های گوناگون فعالیت سیاسی خود از رویکردها و رهیافتهای متعدد و گاهاً متناقضی بهره برده است به گونه ای که گاه طرفدار اصلاح طلبی، دموکراسی و آزادی بیان بوده اند و گاه با خشن ترین برخوردها و اقدامات حذفی صدای ملت و دیگر مسئولین را درآورده اند(به خصوص در روزهای آغازین انقلاب اسلامی). نمونه بارز اینگونه برخوردهای خشن را می توان در رفتارهای افراد برجسته این جریان چون گنجی، مخملباف و . . . به وضوح مشاهده نمود.
6- تعریف محدود و انحصار طلبانه از مفهوم منافع ملی: شاید موضوع هسته ای ایران امروز اساسی ترین مسئله ای باشد که ازسوی این جریان مورد توجه قرار گرفته است. اینان که غالباً طرفداران سیاست وادادگی در عرصه بین الملل اند از دولت جدید خواسته هایی چون دادن امتیازات یک طرفه به غرب در بحث هسته ای برای اعتمادسازی و نظایر آن را مطرح نموده اند.
همین چند شاخص به خوبی ریشه های مسموم فکری و اخلاقی این جریان مدعی را حکایت می کند. بی تردید تلاش برای جبران حدود یک دهه دوری از کانونهای قدرت و ثروت اصلی ترین هدف این جریان خود محور را تشکیل داده است. حضور هرچه بیشتر این جریان در عرصه سیاسی کشور نه تنها منافع ملی جمهوری اسلامی ایران در تمام ابعاد بلکه امنیت فیزیکی و غیرفیزکی کشور و مردم را نیز به مخاطره خواهد انداخت.
سخن پایانی آنکه جریان اصولگرا، اعتدال گرایان اصیل و دیگر دغدغه مندان نظام اسلامی ایران امروز و با نگاه به تاریخ سه دهه ای انقلاب به خوبی خواهند دریافت که هرگونه غفلت چه در داخل و چه در ورای مرزها بستر فعالیت دوباره جریانات تندوری مدعی را مهیا خواهد کرد. امری که به نفع هیچ کس جز تندروهای مدعی نیست.
صالح شاه میرزائی
منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی