به گزارش 598 به نقل از آیپرس، «آندرو باسویچ»، پروفسور روابط بینالملل و
تاریخ در دانشگاه بوستون اخیرا در مصاحبهای با پایگاه اطلاعرسانی
«دیپلماسی ایرانی»، نزدیک به جناح موسوم به اصلاحطلب اظهار داشته است: «من
امیدواری خاصی ندارم. البته من در جایگاهی نیستم که بتوانم در خصوص
نیتهای آقای روحانی اظهارنظر کنم. اما من در جبهه واشنگتن اشتیاق چندانی
برای تغییر نگاه نسبت به تهران نمیبینم.»
وی در جای دیگری از همین
مصاحبه گفته است: «من شاهدی که گویای تمایل آمریکا برای همکاری با ایران
باشد نمیبینم. همچنین در خصوص میل و نیت ایرانیها هم ما همچنان باید
صبوری کرده و ببینیم که نتیجه پیروزی حسن روحانی در صحنه عمل چیست؟ ما
پیامهای متفاوتی از جانب ایرانیها دریافت می کنیم. بنابراین باید منتظر
بمانیم و ببنیم که آیا طرف ایرانی خود را برای کاهش تنشها مهیا کرده یا
خیر؟ اما صادقانه بگویم که حتی اگر از جانب ایران هم میل و تمایلی وجود
داشته باشد من از جانب دولت آمریکا تمایل چندانی نمیبینم.»
افراد
آکادمیک در آمریکا هر بدی که داشته باشند یک خوبی دارند و آن نگاه
واقعبینانه آنهاست. علاوه بر نگاه واقعبینانه در این مصاحبه باسویچ صداقت
در گفتار هم به چشم میخورد چیزی که باید قدر آن را دانست.
اما در
کنار این واقعبینی باسویچ، سادهلوحی در برخی تحلیلگران داخلی و
رسانههای هموطن در خصوص نیات رژیم ایالات متحده موج میزند. ظاهرا فضای
مثبتی که در خصوص سفر رئیسجمهوری اسلامی ایران به ایالات متحده در
رسانهها و محافل سیاسی غربی ایجاد شده چنان هیجان کاذبی در برخی اصحاب
رسانه و اهالی سیاست در داخل کشور ایجاد کرده است که به قول معروف از هول
حلیم به داخل دیگ سقوط کردهاند.
طبعا منکر دیپلماسی فعال ایران
نیستیم و یقینا و تکلیفا بر اساس منویات مقام معظم رهبری و راهبرد
هوشمندانه نرمش قهرمانانه به آن قائلیم اما این که عدهای در داخل و یا
خارج بخواهند بین این نرمش و «نوشیدن جام زهر» که در روزهای پایانی جنگ
تحمیلی رخ داد رابطهای معنادار پدید آورند، به هیچ وجه مورد پذیرش نیروهای
معتقد به گفتمان انقلاب اسلامی نیست.
نرمش قهرمانانه عدول از هدف
یا نادیده گرفتن حقوق هستهای ملت ایران نیست بلکه تغییر روش برای حصول
همان اهداف و حقوق در چارچوب اصول شناخته شده انقلاب اسلامی است.
با
این حال برخی محافل داخلی و حتی بعضا رسانههایی که خود را به اردوگاه
اصولگرایی منتسب میکنند بدون در نظر گرفتن واقعیات موجود در عرصه
بینالمللی چنان هیجانی از خود نشان میدهند که «نظر کاخ سفید مبنی بر
احتمال دیدار اوباما با روحانی» به یکی از مهمترین اخبار آنها تبدیل شده
است.
بر فرض که چنین دیداری انجام هم بشود؟ آیا همه مشکلات
ریشهدار ایران و ایالات متحده را حل خواهد کرد؟ آیا اگر آقای روحانی حاضر
شود دست اوباما را به گرمی بفشارد، دیگر آمریکا نبوده که دولت مصدق را
سرنگون کرده است؟ دیگر این آمریکا نبوده که ۲۵ سال از دیکتاتوری پهلوی
حمایت کرده و پس از انقلاب اسلامی انواع ضربات را به ملت ایران وارد کرده
است؟ آیا فارین پالیسی همین یک ماه پیش و تنها پس از چند روز از ابراز نظر
آن استاد اصلاحطلب دانشگاه مبنی بر «بیطرفی آمریکا در جنگ عراق علیه
ایران»، فاش نکرد که ایالات متحده در استفاده رژیم بعث عراق از سلاح
شیمیایی علیه نیروهای ایرانی در دوران جنگ تحمیلی دست داشته است؟
باید
از این دوستان پرسید: «فاین تذهبون»؟ آیا بهواقع همه مشکلات ما با
واشنگتن با یک دیدار یا ۱۰ دیدار حل میشود که چنین سر از پا نمیشناسید؟
البته خواهیم دید که نه نظرات این جماعت، که همان نظر باسویچ درست است.
لابیهای
قدرتمند صهیونیستی در واشنگتن بیکار ننشستهاند که چند دیپلمات ایرانی که
ظاهرا این روزها مغرور هم شدهاند، آنها را به راحتی دور بزنند. و اساسا
امریکا وماهوی آن نمی تواند نظاره گراشاعه ی!تفکرانقلاب اسلامی ایران باشد
چرا که دو کشور تقابل و تخاصم بر اساس محتوا و ایدئولوژی دارند و دعوایشان
بر سر نقشه جغرافیایی یا نفت و ... نیست که قابل حل شدن باشد.
یا
باید امریکا شیطان بودنش را کنار بگذارد یا ایران دست از اسلام ناب خود
بردارد آن زمان می شود توافق کرد!البته اگر اسمش توافق باشد!
روزی
که دوباره ادبیات اوباما پس از این فضای مثبت چند روزه علیه ایران بچرخد و
به حمایت از «امنیت اسرائیل» بپردازد، عدهای از رسانهها و محافل سیاسی
داخلی باید جوابگوی افکار عمومی باشند و اگر روزی اوباما اعلام کند که حاضر
به پذیرش حقوق مسلم هستهای ایران نیست و همچنان بر اجرای قطعنامههای
شورای امنیت علیه ایران اصرار دارد، کسی نمیداند که این محافل چه جوابی
برای مخاطبان خود خواهند داشت؟