میلاد ولیان در وبلاگ من انقلابی ام نوشت: اگر هم بخواهیم به یاد مردم بیاوریم که در دورههای قبل، چه گذشته تا بتوانند با سطح اطلاعات وسیعتری تصمیمگیری کنند، فوراً عدهای ایراد میگیرند که "به اختلافات دامن نزنید" و "چهرهها را تخریب نکنید" و عباراتی از این قبیل. همین عبارات کافی است تابه بهانهی مصلحتاندیشی، فضای نقّادی و تضارب آرا بسته شود و امکان رشد و بلوغ فراهم نگردد.
در این مطلب و إنشاءالله در مطالب بعدی با رعایت احترام و اخلاقاسلامی به بررسی و نقد دولتهای پیشین[بهطور خاص، دولت سازندگی] میپردازیم؛ این مطالب، مطالبی تحلیلیوانتقادی بر مبنای بیانات حضرت امامخامنهای است و از هرگونه تخریب و اختلافافکنی به دور است.صرفاً طرح و یادآوری حقایقی است که همگان میدانند، اما غالباً زود فراموش میکنند.
* * *
از ابتدای انقلاباسلامی، دولتهای متنوعی با رویکردها و سلیقههای متفاوت برسرکار آمدهاند و کشور را با سیاستهای مدّنظر خود اداره کردهاند. هر کدام از این دولتها[خصوصاً دولتهایی که پس از اصلاح قانوناساسی برسرکار آمدند] برنامهها و سیاستهای خود را تطهیر و برنامهها و سیاستهای دیگر دولتها را نفیو انکار کردهاند. لذا بهتر است کسانی خارج از مجموعهی دولتیها، آنها را مورد نقد و سؤال قرار دهند.
اولین دولت پس از اصلاح قانون اساسی، دولت جناب آقای هاشمیرفسنجانی[معروف به دولت کارگزاران سازندگی] بود که از سال 1368 تا 1376 به طول انجامید. ایرادها و انتقادها نسبت به این دولت، دو دستهاند: اولاًانتقادهایی که مستقیماً متوجه شخص و شخصیت جناب هاشمی است؛ ثانیاًانتقادهایی که متوجه مدیران و ذینفوذان پیرامون ایشان است؛ که البته اینان نیز بهواسطه و به خواست آقای هاشمی، وارد تیم اجرایی ایشان شدند. لذا کسی نمیتواند مدعی شود که این انتقادها صرفاً مربوط به اطرافیان ایشان است. پس در واقع این دو دسته انتقاد، یا مستقیماً و یا به طور غیرمستقیم، مربوط به مَشی آقای هاشمی است.
سه محور اساسی
رهبرمعظّمانقلاباسلامی در خطبهیدومنمازجمعهیتهران در تاریخ29/3/1388 راجعبه اختلافنظر خود با آقایهاشمی فرمودند: «من البته در موارد متعددي با آقاي هاشمي اختلافنظر داریم، كه طبيعي هم هست؛ ولي مردم نبايد دچار توهم بشوند، چيز ديگري فكر كنند. البته بين ايشان و بين آقاي رئيسجمهور[احمدینژاد] از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلافنظر بود، الآن هم هست؛ هم در زمينهي "مسائلخارجي" اختلافنظر دارند، هم در زمينهي "نحوهياجرايعدالتاجتماعي" اختلافنظر دارند، هم در "برخيمسائلفرهنگي" اختلافنظر دارند؛ و نظر آقاي رئيسجمهور[احمدینژاد] به نظر بنده نزديكتر است.»
بنابراین اختلافنظر امامخامنهای و آقایهاشمی در اینسهمحور اساسیخلاصه میشود، که البته جزءِ نقاط قوت دولتهای نهم و دهم بودهاست[و به نظر میرسد که سایر اختلافنظرهای ایشان و آقایهاشمی، ذیل همین سهمحور اصلی و کلی بگنجد]. هر کدام از این سهمحور را اجمالاً در دورهی هشتسالهی سازندگی بررسی میکنیم:
الف- نحوهی اجرای عدالت اجتماعی:
عدالت یعنی چه؟ «عدالت اجتماعى، بدين معنى است كه فاصلهى ژرف ميان طبقات و برخورداريهاى نابهحق و محروميتها از ميان برود و مستضعفان و پابرهنگان كه همواره مطمئنترين و وفادارترين مدافعان انقلابند، احساس و مشاهده كنند كه به سمت رفع محروميت، حركتى جدّى و صادقانه انجام مىگيرد.» [بیانات امام خامنهای - 23/4/1368]
عدالت اجتماعی که مدّنظر رهبر انقلاب است، غالباً در بُعد اقتصادی نمود پیدا میکند و منشأیت آن، عدالت اقتصادی است. باید دید که دولت سازندگی طی هشتسال، در حوزهی اقتصادی چه کرده که شایستهی عتابها و نکوهشهای رهبر انقلاب در مسألهی عدالت اجتماعی شده است. همانطور که در نمودار زیر مشاهده میشود، بیشترین توصیهها و تأکیدهای رهبر انقلاب راجع به اجرای عدالت اجتماعی، مربوط به دورهی 16 سالهی پس از جنگ[1384-1368] بوده است.
حاکمیت تکنوکراتها بر این دولتها، شعار عدالت را به حاشیه راند و شعار "توسعه" را در صدر برنامهها قرار داد. توسعه در دیدگاه غربی، ملازم با سرمایهداری است؛ این توسعه، به معنی پیشرفت مدّنظر رهبرانقلاب نیست؛ اینتوسعه، نتیجهای جز ثروتهایبادآورده، ظهور طبقهی نوکیسهها،افزایشفاصلهیطبقاتی، به فراموشی سپردن عدالت و رسیدگی به محرومان و مستضعفان[که به تعبیر امام(ره)، گردانندگان اصلی انقلاب بودند]، ندارد. رهبر انقلاب، سخن از پیشرفت همراه با عدالت میزنند. پیشرفت بدون عدالت و عدالت بدون پیشرفت، نمیتواند غایات و آرمانهای انقلاب اسلامی را محقق سازد.شعار"توسعه"ی مدّنظر تکنوکراتها با عدالت"بیگانه"است.
«بديهى است كه هر ملّتى براى تأمين سعادت و عزّت خود نيازمند به حركت سازندگى در كشور خود مىباشد. مشكل ملّتهايى كه نمىتوانند با تلاش سازنده، كشور خود را از حضيض فقر و وابستگى و تبعيض و فساد سياسى و اخلاقى نجات دهند آن است كه: سازندگى را با فراموشكردن اصول ارزشى و اخلاقى و دينى صحيح، طلب مىكنند و به دنبال سراب سازندگى، خود را در دام بيگانگان يا در ورطهى فساد مالى و سياسى و اخلاقى مىافكنند. نتيجه آن است كهبه نام پيشرفت ظاهرى كشور، انسانيت و شرف و استقلال خود را از دست مىدهند، و غالباً حتى به سازندگى پايههاى مادى كشور خود هم توفيق نمىيابند و دنيا و آخرت و ماده و معنى را يكجا فداى غفلت خود مىكنند. هر اقدامى در راه توسعهى اقتصادى و آبادسازى كشور در صورتى با توفيق همراه خواهد بود كه از تفكر و اصول اسلامى مايه بگيرد و در جهت تحكيم آرمانها و ارزشها و شعارهاى انقلاب اسلامى باشد. در اين صورت است كه حركت سازندگى، حركتى حقيقى و تضمينشده خواهد بود و كشور به توهم سازندگى، در ورطهى وابستگى و فساد مالى و سياسى و اخلاقى نخواهد غلتيد.» [بیانات امام خامنهای – 11/3/1375]
یک پژوهشگر علوم سیاسی میگوید: «آنچه عقلانیت دینی با آن چالش و تعارض دارد، بحث سلطهی عقل ابزاری است که در مفهوم تکنوکراتیسم وجود دارد. به طور مثال، زمانی که کرباسچی در دهه 70 شهردار تهران بود، میگفت باید تهران از نظر مدرن بودن تبدیل به شهری بشود که هر کس زیر 500 هزارتومان درآمد دارد، تهران را ترک کند؛ چون نمیتواند هزینههای چنین شهری را پرداخت کند.این نوع تفکر، ناشی از یک عقل ابزاری است که فقطدغدغهی فنی دارد و مسائل فرافنّی و فراتکنیکی مثل دغدغهی عدالت، در آن راهی ندارد.»