به گزارش رجانيوز، اما دو حركت معنادار در اين زمينه، حتي بيش از حذف ساختار فرآيندي معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي و تبديل آن به ساختار بخشي سازمان مديريت طبق دكترين سران فتنه جاي تأمل دارد.
در اين حركت زيرپوستي، امور آمايش سرزمين و توسعه منطقه اي مجدداً احيا شده و مركز الگوي ايراني- اسلامي تنزل يافته و رو به اضمحلال رفته است.
آمايش سرزمين از جمله مباحث برنامه ريزي اقتصادي نشات گرفته از مكتب اروپايي است كه بر پايه اطلاعات اقتصادي و اجتماعي بدون در نظر گرفتن توانايي هاي طبيعي اقدام مي كند و از نظر ساختاري وظيفه تنظيم و هماهنگ كردن راهبردها و جهت گيري هاي اصلي مناطق كشور و بخش هاي اقتصاد را بر عهده دارد و بر بستر اين راهبردهاي منشعب از ديدگاه اقتصادي اجتماعي اروپايي تدوين سياستهاي اجرايي و برنامه هاي عملياتي توسعه بخش هاي مختلف اقتصادي و اجتماعي شكل مي گيرد.
اساس كار به جنگ جهاني دوم بر مي گردد كه در طي آن، فرانسه د چار آسيب هاي جدي ناشي از جنگ شده بود و با توجه به ساختارها و فضاهاي اقتصادي و اجتماعي و فرهنگي خود، شكلي از برنامه ريزي را منطبق با شرايط سرزميني ارائه كردند.
سنگ بناي ديدگاههاي آمايش سرزمين به نظريه هاي "گراويه" در كتابي تحت عنوان "پاريس و بيابان" باز مي گردد كه در سال 1947 ميلادي منتشر شد. پس از آن، مديريت شهرسازي وزارت شهرسازي فرانسه به مديريت آمايش سرزمين تغيير يافت.
آنها با نگرش توسعه اقتصادي اجتماعي اروپايي، صندوق توسعه اقتصادي و اجتماعي، شركتهاي توسعه منطقه اي و تمركززدايي ساختارهاي دولتي را هدف گذاري كردند.
به اين منظور، سازماني موسوم به "داتار" به عنوان نماينده دولت جهت ايجاد بسترهاي لازم آمايش سرزمين تحت نظر نخست وزير تشكيل شد اما اين سازمان هيچگاه نتوانست جايگاه مشخصي در نظام حكومتي فرانسه پيدا كند.
به نظر مي رسد آمايش سرزمين تا سال 1975 ميلادي با توجه به شرايط خاص سرزميني فرانسه روند موفقي در آن كشور داشته است اما پس از آن، در دوره هاي بعد دچار افول و شكست مي شود.
برنامه هاي آمايش سرزمين در ايران نيز تحت تأثير اين نوع ديدگاه فرانسوي شكل گرفت؛ فرانسه در آن هنگام براي بازساني ويراني هاي جنگ از عبارت عمران كشوري كه به فعاليت آمايش سرزمين فرانسه ابلاغ مي شود، بهره مي گرفت.
در اين فضا، مطالعات دانشگاه تهران منجر به گزارشي تحت عنوان مسئله افزايش جمعيت شهر تهران و نكاتي پيرامون عمران كشوري در سال 1345 شمسي شد. در اواخر دهه 40، با اعزام كارشناسان سازمان برنامه و بودجه به فرانسه و دعوت از مديران ارشد مطالعات آمايش سرزمين در فرانسه باب مذاكره فيمابين گشوده شد.
در سال 1351 عده اي از كارشناسان داتار كه متولي آمايش سرزمين در فرانسه بودند از جمله كارشناس نظريه پرداز آن "ژروم مونو" به ايران آمدند، گروه مشترك كارشناسي ايران و فرانسه شكل گرفت و بر پايه نظريه آمايش سرزمين، گزارشي در زمينه كشاورزي تهيه و ارائه شد.
متعاقب اين فعاليتها رسماً در سال1353 مركز آمايش سرزمين در سازمان برنامه و بودجه تأسيس و با ايجاد اين مركز، نوع نگاه برنامه ريزي در ايران دچار تغيير قابل توجه شد.
در اين شرايط، توجه به توصيه ها و الزامات آمايش سرزمين در برنامه ريزي توسعه كشور فضاي اقتصادي را تحت تأثير قرار داد، به گونه اي كه در اواخر دوران برنامه چهارم و دوران برنامه پنجم عمراني قبل از انقلاب كه عمدتاً تحت تاثير ايده هاي خداداد فرمانفرماييان شكل گرفته بود، علاوه بر ديدگاههاي توسعه منطقه اي، بحث آمايش سرزمين نزد نظريه پردازان برنامه ها و طرح هاي عمراني در سازمان برنامه و بودجه وقت جايگاه ويژه اي يافت.
سازمان برنامه و بودجه براي تهيه برنامه آمايش سرزمين ايران با مهندسين مشاور ستيران كه از شركت ست كوپ فرانسه و برنامه ريزان ايراني تشكيل شده بود قرارداد انجام مطالعه جامع را در سال 1354 منعقد نمود. بر پايه اين قرارداد مطالعات مرحله اول در سال 1355 و مرحله دوم در سال 1356 ارائه شد. اين نوع نگاه در پايان حكومت شاهنشاهي در قالب رهنمود هاي آمايش سرزمين براي تهيه و تنظيم برنامه عمراني ششم به كار رفت و بر اساس يافته ها و نظريه هاي اين نوع نگاه كه تامين كننده اقتضائات وقت جهان سرمايه داري بود، برنامه ششم عمراني كشور تهيه شد كه با وقوع انقلاب اسلامي مجال اجرايي شدن نيافت.
در اوائل دهه 60 مجدداً اين نوع نگاه در سازمان برنامه و بودجه احيا و دفتر برنامه ريزي منطقه اي مطالعات آن را منتشر كرد كه منجر به مصوبات لازم در سال 1364 از سوي دولت وقت و شوراي اقتصاد شد.
اين فرايند و نوع نگاه بهواسطه ارزشهاي ايجاد شده در طي انقلاب اسلامي و دفاع مقدس سالها كنار گذاشته شد اما با تغيير نگاه در دولت هاي پس از جنگ و بهويژه دولت موسوم به اصلاحات، مطالعات آمايش سرزمين در سال 1377 مجدداً آغاز و مورد توجه واقع شد. مطالعاتي كه بر روي مقوله آمايش سرزمين انجام شد، همه منتج از مطالعات ستيران و با همان سياق و نگاه بوده است.
در برنامه سوم توسعه با چرخشي كه در نوع فضاي گفتماني دولتمردان ايجاد شده بود، يك فصل از برنامه به نام توسعه و توازن منطقه اي به بيان نظريه پايه توسعه ملي از منظر آمايش سرزمين رقم خورد.
نظريه پايه توسعه ملي و ديدگاه بلند مدت آمايش سرزمين در سال 1379 در هيئت دولت مطرح و منجر به تدوين ضوابط ملي آمايش سرزمين و تصويب در هيئت وزيران دولت اصلاحات شد. اين نوع نگاه به برنامه چهارم توسعه كشور نيز تسري يافت و فصل ششم برنامه را به خود اختصاص داد.
با روي كار آمدن دولت نهم و تغيير الگوها و باورها، آمايش سرزمين كنار گذارده شد و نگاه از برنامه ريزي منتج از سياستهاي توسعه اي غرب به باورهاي ايجاد الگوي بومي و منطبق با معيارهاي داخلي تغيير كرد.
با روي كار آمدن امير منصور برقعي و ايجاد معاونت برنامه ريزي و نظارت راهبردي، مركز آمايش سرزمين در ساختار معاونت حذف و به جاي آن مركز الگوي ايراني- اسلامي ايجاد شد.
حركت دومي كه آقاي عزيزي به جد دنبال آن است حذف مركز الگوي ايراني- اسلامي است كه اين كار را با تنزل و تبديل مركز به يك دبيرخانه ذيل يكي از معاونين خود دنبال كرده، ساختار آن را تنزل داده و افراد شاخص و صاحب نظر آن را در اختيار كارگزيني قرار داده است.
مقام معظم رهبري در نخستين نشست انديشه هاي راهبردي الگوي ايراني- اسلامي پيشرفت، اقداماتي را كه بايد به منصه ظهور رسد تا الگوي بومي خلق شود، تبيين فرمودند. ايشان با تعريف الگوي ا يراني- اسلامي پيشرفت، به بيان الزام استفاده از واژه پيشرفت به جاي واژه توسعه اشاره و بار معنايي هر يك را مشخص و مرزبندي روشني با گفتمان هاي غالب در فضاي الگوهاي اقتصادي- اجتماعي جهان ايجاد كردند.
در اين زمينه، توجه به اينكه طراحان الگو متفكران ايراني باشند و نقشه جمعي كه طرح مي شود از ديگران گرفته نشود و غايات، اهداف، ارزش ها و شيوه هاي كار همه از اسلام مايه بگيرد، مورد تائيد واقع شد.
ايشان چهار عرصه را جهت پيشرفت؛ عرصههاي "فكر"، "علم"، "زندگي" و "معنويت" ناميدند. در مورد محتواي اسلامي نيز اصول "توحيد"، "معاد"، "تفكيك نكردن دنيا و آخرت"، "اساس حكومت"، "عدالت در اقتصاد"، نگاه غير مادي به اقتصاد را به عنوان شاخص هاي محتوا برشمردند. مقام معظم رهبري با تاكيد بر اينكه جلسه امروز شروع كار است و بايد ادامه پيدا كند به ضرورت ايجاد يك مركز جهت ادامه راه اشاره فرمودند.
حال با گذشت كمتر از هشت ماه از بيانات رهبر انقلاب، معاون برنامهريزي و نظارت راهبردي رئيسجمهور نه تنها قدمي در جهت تعميق اين نوع نگاه در معاونت متبوعه بر نداشته است، بلكه نهال موسوم به مركز الگوي ايراني- اسلامي را كه در زمان برقعي كاشته و آبياري شده بود، به مرز خشكاندن رسانده است. با دنبال كردن سير اين حركات، ميتوان دريافت كه ابراهيم عزيزي پازل هاي چه جريان فكري را مي چيند و سر بر آستانه كدام انديشه نهاده است.