چه خبر؟ گويا دوباره تصميم داريد روي صندلي كارگرداني بنشينيد؟
ـ بله من الان ساخت دو تلهفيلم را در دست دارم. يكي تلهفيلم «چيپس و پنير»
است كه خودم آن را نوشتهام و قرار است آن را براي رسانههاي خانگي كار كنم.
قصه شيرين و بانمكي است كه اميدوارم مورد اقبال مخاطب هم قرار بگيرد.
الان اين كار در چه مرحلهاي است؟
ـ آن كار تصويب شده، سرمايهگذار هم پيدا كرده، در حال حاضر در نوبت است.
منظورم نوبت كارهاي خودتان است؟
ـ بله، چون آقاي مسعود ردايي ساخت يك تلهفيلم به نام «دردسر آرامش» را به
من پيشنهاد داده است آن كار هم نوشته خانم فروغ فروهيده است كه قصه قشنگي
دارد و جا دارد كه روي آن كار كنيم.
احتمالاً آن كار براي سيما فيلم خواهد بود؟
ـ بله كه قرار است هم خودم در آن بازي كنم و هم كارگردانش باشم.
اين كار شما را سخت نميكند؟
ـ چرا خيلي زياد، اين اولين تجربهاي است كه قرار است هم كارگرداني كنم و
هم بازي، اميدوارم تجربه خوبي باشد. فضاي اين كار هم طنز است.
براي بازيگري پيشنهادي نداشتي؟
ـ چرا كار آقاي اللهياري پيشنهاد شده كه تا قبل از شروع آن كارها قرار است انجام دهم.
راستي سريال كودك «خاله دنا و شپلك» به كجا كشيده شد؟
ـ بله، آن سريالي در ژانر كودك و در نوع خودش تا حدودي كم نظير است. ما در
آن سريال بچههاي ايران را با حيوانات ايراني آشنا ميكنيم. ما براي آن كار
چند سفر رفتيم بسيار كار سخت و پرمخاطرهاي بود و به لحاظ ساخت درگير مسائل
مختلفي شديم. از سوي ديگر تلويزيون هم بودجه نداشت. من يك ملك شخصيام را
بابت اين كار فروختم چون سريال پرهزينهاي بود، كار در مرحله مونتاژ بود كه
با بيپولي شديد مواجه شديم و من مجبور شدم از طريق بازيگري در آثار مختلف
هزينههاي اين پروژه را تأمين كنم. در حال حاضر كار رو به اتمام است و چيزي
نمانده كه ماجراي اين سريال كودك به ايستگاه آخر برسد.
پس تهيه كنندگي را هم اينجا در كنار بازي و كارگرداني تجربه كرديد؟
ـ بله، اميدوارم تلويزيون بتواند مابقي پول پروژه را بدهد تا بتوانيم كار را به موقع به پخش برسانيم.
كار پشتيبان مالي نداشت؟
ـ خير، قرار بود خود تلويزيون هزينههاي اين پروژه را تأمين كند.
اما همكاريتان با پروژه «اولين انتخاب»؛ شما پيش از اين با مهدي صباغزاده كه سابقه همكاري نداشتيد؟
ـ من با خانم تينا پاكروان آشنايي قبلي داشتم و از طريق او با دفتر آقاي
ردايي و آقاي صباغزاده آشنا شدم. از همكاري با آقاي صباغزاده بسيار خوشحال
هستم. سريال «اولين انتخاب» تجربه خوبي براي من بود و خيلي خوشحال هستم كه
در اين روزگار آدمهايي مثل آقاي ردايي وجود دارند. آدمهايي كه در اين
وانفسا كه كسي براي كار فرهنگي اهميتي قائل نيست، سفت و سخت ايستادگي و
حمايت ميكنند از ساخت آثار فرهنگي و در واقع با تزريق بودجهشان به توليد
اين آثار به ارتقاء فرهنگ در جامعه كمك دو چندان ميكند. من از خانم پاكروان
هم بابت اينكه مرا با اين گروه آشنا كردند تشكر ميكنم.
شهره لرستاني را اصولاً به عنوان يك بازيگر طنز در اين سالهاي اخير فعال
ديدهايم، شما به عنوان يك سريال طنز از ابتدا به اين سريال دعوت شديد؟
ـ بله من با همين عنوان دعوت شدم، ولي اشكالي وجود داشت و آن اين بود كه
قصه به طور كامل نوشته نشده بود و خب من تنها با اعتماد به خود آقاي
صباغزاده وارد اين پروژه شدم. بعد از اين كار هم تصميم گرفتم در فضاهايي كه
قصهها معلوم نيست ديگر حضور پيدا نكنم. ترجيح ميدهم در كاري حضور پيدا كنم
كه فيلمنامهاش آماده باشد و بدانم كه چگونه بايد وارد كار شوم. واقعاً در
اين شرايط كار بازيگر بسيار سخت است و با يك تكليف نامشخص نميشود جلوي
دوربين رفت. در واقع در اين شرايط تو انگار با چشم بسته در تاريكي حركت
ميكني!
همان دو خط اول قصه كه براي شما در مقام بازيگر تعريف شد در نگاه اول پتانسيل يك كار طنز را داشت؟
ـ خيلي نداشت، اما من به خود آقاي صباغزاده اطمينان داشتم. در واقع فكر
ميكردم ايشان حواسش به همه چيز هست و اين كار را طنز و شيرين از آب
درخواهند آورد.
در سالهاي اخير بسيار مواجه شدهايم با فيلمنامههايي كه نه در آن
موقعيتهاي كميك به شكل درست و استاندارد درآمده و نه شوخينويسهاي مطلوبي در
آن انجام شده است. در اين شرايط همه بار بر دوش تيم بازيگري است كه البته
گاهي ميتوانند گليم كار را از آب بيرون بكشند و گاهي هم نه!
ـ ما هم با آقاي صباغزاده صحبتهايي داشتيم و مقرر شد چيزهايي را سر صحنه
و به شكل بداهه دربياوريم و يا برخي موارد را خودم به آقاي نعمتي پيشنهاد
ميدادم كه در نوشتهشان لحاظ ميكردند. در واقع با تعامل پيش رفتيم و بسياري
از لحظات كار سر صحنه ايجاد شد. من بايد در اينجا به مثالي اشاره كنم «از
كوزه همان برون تراود كه در اوست». وقتي ذاتاً مردم امروز عصبي و پرتنش و
غمگين هستند، سخت است خنداندن آنها. از سويي ديگر نويسندهها هم جزيي از
همين مردم هستند. آنها هم از آسمان يا كهكشان ديگري كه نيامدهاند. آنها هم
هرچه مينويسند از همين حال و هوا نشات ميگيرد. در واقع آنها هم نميتوانند
دست درخورجين ببرند و يك سوژه شيرين را دربياورند و روي كاغذ ببرند
درحاليكه در دنياي اطرافشان اين شيريني وجود ندارد.
خانم لرستاني حرفتان را كاملاً ميپذيرم، ولي خيلي كار را سخت كرديد.
بسياري از كارهاي موفق كه در اين ژانر ساخته ميشود نوشته نويسندگاني است كه
متعلق به همين اطراف من و شما هستند. هر چند انگشتشماراند، اما سوژههايشان
را از همين اطراف برميدارند و البته پرداخت درستي دارند.
ـ براي سوژههايي كه در اطراف من و شماست خيلي خط قرمز و مميزي وجود دارد
كه راجع به آن نميتوان گفت و نوشت. در واقع به هر جا نويسنده ميخواهد پاي
بگذارد خط ممنوعه است! باور كن در شرايط فعلي طنز آنچناني درنخواهد آمد
(ميخندد). مگر اينكه اوضاع كلي بهتر شود و روحيه نويسندگاني هم كه متأثر از
اوضاع همين جامعه هست نيز بهتر شود. اينكه يك اتفاق طنز خيلي خوب رخ بدهد،
به صورت يك استثناست. من الان با شما راجع به قواعد صحبت ميكنم. بايد فضاي
كلي جامعه شاد باشد تا بتوان از آن خروجي شادي ديد.
به نظر شما به عنوان بازيگري كه از دنياي تئاتر ميآييد و قواعد درام را
با توجه به سبقه حرفهايتان ميشناسيد، در جنس كاري كه قصهاي را با ساختار
رئال تعريف ميكند ميتوان از يك نوع بازي فانتزي (نمايش غير نرمال
كاراكترها) استفاده كرد و به دور از هر نوع شوخي در موقعيت، كار را با
يكسري شوخيهاي كلامي و لحني به سرانجام رساند؟
ـ در مورد اين سؤال شما بايد خود آقاي صباغزاده پاسخگو باشد، هر كارگرداني
ذهنيت خودش را ميسازد و من بازيگر نيز خودم را به ذهن كارگردان ميسپارم و
خواسته او را اجرا ميكنم. طنز مورد علاقه خود من تلهفيلم «ماه منير» است كه
ساختم. اگر بخواهم يك كار طنز بسازم به آن شكل و شمايل كار را ميبينم،
ولي وقتي كه در يك كار بازي ميكنم تابع كارگردانم هستم.
در مورد مادر سريال «اولين انتخاب» صحبت كنيد. شايد براي اولينبار باشد
كه يك كاراكتر زن در يك سريال زن تا اين حد تأثير محوري داشته باشد، چون
اصلاً ما طنز را در تلويزيونمان مردانه تعريف ميكنيم.
ـ مادر سريال «اولين انتخاب» از آن دست زناني است كه ميخواهد داستان زندگي
خانواده را خودش اداره كند و رقم بزند؛ بنابراين ميرود به دنبال پيدا كردن
شوهري براي دختر كوچكترش كه احساس ميكند او نميتواند كسي را براي خودش
پيدا كند.
البته هدف ديگري نيز از اين رفتار دارد؟!
ـ (ميخندد) بله چون نميخواهد پسر خواهر شوهرش (كامبيز) وارد زندگي آنها
شود. ولي خب انتخاب بدي كرده و ناچار است پاي عواقب اين ماجرا بايستد. در
اين ماجرا خودش هم گير ميكند اما ايستاده...
مهدي صباغزاده را چقدر در اولين تجربه طنزسازي براي تلويزيون (اگرچه او
سابقه ساخت سريال «دزدان مادربزرگ» كه مايههايي محسوس و موفق از طنز را
داشت، در كارنامه دارد) موفق ديديد؟
ـ به نظرم بايد اجازه بدهيم و نتيجه كار را از بازخورد مردمي ببينيم. ما الان خيلي نميتوانيم راجع به اين مسئله حرف درستي بزنيم.
با شما به عنوان يك بازيگر طنز در مورد انتخاب تيم بازيگري از سوي عوامل پروژه احياناً مشورتي شد؟
ـ خير با من در مورد اين مسئله كسي مشورتي نگرفت. من در ميان بازيگران اين
سريال تنها خانم اميرجلالي را پيش از اين در آثار طنز ديده بودم كه البته
سابقه همكاري هم داشتيم.
برخي از بازيگران موفق در قالبهاي متفاوت در اين ژانر نميتوانند با اقبال
روبرو شوند، چرا كه قواعد اين جنس بازي را نميتوانند در لحن و بيان و
اجرايشان دربياورند، چقدر با حضور اين دست بازيگران در آثار طنز موافق
هستيد؟
ـ به هر حال تجربهاش خوب است، چون يك تست محسوب ميشود. بايد ببينم نظر
مخاطب در اين خصوص چيست. نمونهاش سريال «اولين انتخاب» است و ما بايد
بنشينيم و ببينيم نظر تماشاگران در اين باره چيست، الان به نظرم براي قضاوت
زود است.
راستي سؤالي پرسيدم در مورد طنز نويسي زنانه كه معمولاً در آثار وطني كمتر به چشم ميخورد...
ـ بله، معمولاً طنزنويسي براي خانمها در كشور ما ضعيف است. هنوز وقتي
ميخواهند دو فعلي داستاني را تعريف كنند ميگويند مردي بود كه... در واقع
مدام نويسندهها بر سر مردها فكر ميكنند، چه ميشود كه بگويند زني بود كه...
اصلاً جمله نويسندگان ما با مردان آغاز ميشود. فكر ميكنم نويسندگان ما شايد
زنان را در موقعيتهاي مختلف نميبينند. خودم خيلي تلاش دارم در اين زمينه
فعاليت كنم. الان هم يكيـ دو طرح دارم كه اگر بخت ياري كند ارائه خواهم
داد. به نظرم نداشتيم و با شناختي كه از مذاق مخاطب ايراني دارم، جواب
خواهد داد.
راستي تكيه كلام «دستاتو شستي» در فيلمنامه بود يا اينكه خودتان خالق آن بوديد؟
ـ نه اين تكيه كلام خودم بود كه به نظرم جواب داد.
باز خورد كار را تا امروز چگونه ديديد؟
ـ راستش من تا چندي پيش درگير تصويربرداري سريال بودم و خيلي نتوانستم با
مردم روبرو شوم. اطرافيان خود من هم كه چون مرا دوست دارند، قطعاً كار را
ميبينند و نظر مساعد دارند (ميخندد). من در اين راستا معمولاً به نظر
غريبه ترها و البته كارشناسان اين فن رجوع ميكنم. خانواده من كه هر كاري كنم
ميگويند خوب است، مثل ماجراي آن سوسك است و دست و پاي بلورياش! سريال
«اولين انتخاب» يك مدل ديگر از كار طنز است. خودم هم ماندهام و نميدانم
واكنشها به چه شكل خواهد بود. خود شما به عنوان كسي كه در جامعه مطبوعات
دستي داريد نظرتان در مورد كار چيست؟
اجازه بدهيد من هم كار را تا پايان ببينم و بعد در موردش مفصل صحبت كنيم.
ـ (ميخندد) موافق هستم!
اگر صحبتي در پايان مانده...
ـ اميدوارم در آثار طنز تلويزيوني فضاهاي زنانه بيشتري خلق شود، كمااينكه
در آثار تلويزيوني طنز در تمام دنيا ما بازيگراني داريم كه متخصص اين ژانر
شدهاند و جالبتر اينكه براي آنها قصه نوشته ميشود و كار در كل زنانه است.
من خيلي دوست دارم در آن فضاها كاري كنم.