حالا که آبها از آسیاب
افتاده بهتر میتوان درباره یک کار فرهنگی سیاسی شده حرف زد. اگر زمان
اکران جدیدترین ساخته فریدون جیرانی حرفی یا نقدی تهیه و نوشته میشد در
میان سیل عظیم بلندگوها و بلندگو به دستها یا حرف گم میشد و یا حرف زننده
متهم.
بگذریم. در همان ابتدا باید بگویم که نقدهای زیادی به «من
مادر هستم» وجود دارد و شکی نیست که فریدون جیرانی در طرح مباحث خود نگاه
منصفانه نداشته است و این یعنی تکلیف این مطلب با فیلم جیرانی مشخص است نه
با خود جیرانی.
داستان من مادر هستم مشکل قانونی دارد آن هم
دربارهی حکم قصاص دختر داستان است و این در همان زمان اکران به صورت مفصل
در برنامه هفت مورد بررسی قرار گرفت.
اما کنایهها. در سکانسی از
فیلم، «نادر» خطاب به «سیمین» که تازه از پاریس برگشته است میگوید:«دیگر
اوضاع مثل سابق نیست و ما هم داروخانه ی شبانه روزی داریم و هم حلیم فروشی
شبانه روزی و...»؛ به هر حال اینها کنایههایی است که مخاطب سینما به
راحتی قصد آن را میفهمد و البته اینها کف و پایینترین سطح ایرادهای این
فیلم است. در اصل، باید گفت مدتهاست سینمای تجاری کنایههای سیاسی و جنسی
را برای فروش بیشتر خود برگزیده است.
نکته جالب ماجرا تشابه اسمی
شخصیتهای داستان با فیلم پرفروش"جدایی نادر از سیمین" است. شخصیت نادر و
سیمین در کار جیرانی این ذهنیت را برای مخاطب پدید میآورد که قرار است
موفقیت در فروش فرهادی برای این فیلم کپی پیست شود!
«من مادر هستم» به دنبال هدف مشخصی است
اگر
این فیلم میخواهد نشان دهد که مشروب خوردن و بیبندوباری آخر و عاقبتش
این است، پس چرا تیتر فیلم که همان اسمش است از پایان گرفته شده؛ زمانی که
تازه «ناهید» حس مادرانهاش به سراغش میآید. صحنههای احساسی پایان فیلم
غیر از این بود که میخواست مهم ترین حکم شرع و اسلام یعنی قصاص را زیر
سؤال ببرد؟ مخاطب وقتی روحانی ای را میبیند که قرآن به دست آمده و یک سری
جملات عربی را برای دختر 19 ساله ی اعدامی پای چوبهی دار میخواند چه حسی
نسبت به دین و قرآن و اسلام و اصلاً روحانیت پیدا میکند؟ اینها را زمانی
متصور شوید که در سینما نشستهاید و چند صد زن و مرد و دختر و پسر از ته دل
میخواهند این دختر اعدام نشود و همه به گریه کردن میافتند. واقعاً، این
صحنههای احساسی چه معنای دیگری داشت که ما نمیفهمیم؟
«من مادر هستم» کجا به مخاطب دروغ گفت؟
حقیقت
این است که در این فیلم به مخاطب دروغ گفته میشود. ببینید، وقتی دختر
اعدامی، که باران کوثری نقش آن را بازی میکند، در دادگاه قرار میگیرد،
اصلاً حرفی از این که قبل از مرتکب شدن آن گناه مشروب خوردهاند نمیزند و
این همان حقیقتی است که نویسنده و کارگردان از قاضی فیلم و از مخاطبی که
در میانه ی راه است پنهان میکنند و این گونه القا میشود که به این دختر
تجاوز شده است! اما حقیقت چیز دیگری است. به این مثال واقعی توجه کنید. چند
سال قبل، راننده ی مستی در نیویورک با عابری تصادف میکند که به فوت عابر
منجر میشود. دادگاه نیویورک حکمی برابر با حکم یک قاتل را برای راننده در
نظر میگیرد. زمانی که قاضی با مخالفت افکار عمومی مواجه میشود عنوان
میکند که اگر راننده مست نبود و تصادف میکرد، برابر با قوانین رانندگی با
او برخورد میکردیم، اما چون او مست کرده و بعد پشت فرمان نشسته باید حکم
قاتل را برایش قائل شویم.
در فقه ما هم چنین چیزی وجود دارد. در
فقه اسلامی، زمانی که فعلی انجام میشود، در ابتدا سؤال میشود که آیا
مقدمات اختیاری طی شده است یا خیر؛ یعنی اگر چنین اتفاقی در یک کشور اسلامی
میافتاد و رانندهای لایعقل به عابری میزد و او را میکشت، باید قصاص
میشد چون مقدمات اختیاری را خودش طی کرده است. او با صحت کامل عقل و با
علم به این که مشروب باعث زوال عقل میشود آن را خورده و بعد پشت فرمان
نشسته و بعد هم باعث فوت انسانی شده است.
حالا، در فیلم آقای
جیرانی هم مشابه چنین ماجرایی را شاهدیم؛ این که دختری با عقل سالم و حتی
با پیشنهاد خودش با سعید، که او را عمو خطاب میکند، مشروب میخورد و بعد
هم آن ماجرا اتفاق میافتد. آیا در پایان فیلم مخاطب با این ذهنیت که مقصر
اصلی دختر بوده برایش دل سوزی میکرد؟ جواب منفی است، زیرا اصلاً نه در
دادگاه و نه در ادامه ی فیلم به این موضوع اشارهای نشد.
جهان