کد خبر: ۱۶۵۱۱۳
زمان انتشار: ۱۷:۴۳     ۲۳ شهريور ۱۳۹۲
رحمت حق می‌تراود از خراسان شما / این من و این جان سرگردان به قربان شما !
پای تا سر آتشم در شعله‌های اشتیاق/ چون شقایق‌های سوزان در خیابان شما
دامن افشان کوله‌باری از گناه آورده‌ام / دردمندی، تشنه یک جرعه درمان شما
تا بگیرم مرقد عرش آشیانت در بغل / وای ! اگر کوته شود دستم ز دامان شما
در کویر نامرادی، ضامن آهو تویی / کز کمند آزاد شد، با دست احسان شما
بی‌قرارم در غریبستان غربت، رحمتی / بر غریبی، همدم شام غریبان شما
زائران در سایه‌سار عشق تو آموختند / راز پرواز از کبوترهای ایوان شما
پرتو توحید گیرد زآن فروغ ایزدی / صبح نیشابور از لعل در افشان شما
از فراسوی فلک تا کوی تو صف بسته‌اند / سربه‌سر خیل ملائک، برخیِ جان شما
سر برآرد هر سحر از معجز پیغمبری /  شب شکن، خورشید خاور از گریبان شما
یوسف مصر ملاحت، چلچراغ افروز کرد / دیده یعقوب را در بیت احزان شما
دیده دل تا شود روشن به نور معرفت / مهر و مه شد روز و شب، آیینه گردان شما
هر جوانه کو برآرد سر ز خاک پاک توس / خورده آب از جنبش دریای جوشان شما
هفت بند هستی من، نینوای دیگری است / نغمه‌ساز شور و مستی، در نیستان شما
در بهارستان حیرت با خزان، دم‌ساز باد! / گر نباشد دیده انصاف، حیران شما
شیوه مهمان‌نوازی، واژه لبخند توست / کآورد صد چشمه نوش از نمکدان شما
مشفق کاشانی

 
همچون نسیم صبح و سحرگاه می‌رود/ هرکس میان صحن حرم راه می‌رود
از هر چه غصه دارد و غم می‌شود رها/ هر سائلی به خدمت این شاه می‌رود
وقتی فرشته‌های حرم بال می‌زنند/ از سینه‌های شعله‌زده، آه می‌رود
اینجا بهشت روی زمین فرشته‌هاست/ از کوی تو فرشته به اکراه می‌رود
 خورشید در طواف حرم؛ وه! چه دیدنی است/ هرشب به پای بوسی آن ماه می‌رود
باب الجواد راه ورودی به قلب توست/ حاجت رواست هرکه از این راه می‌رود
فاطمه نانی‌زاد

 
این آفتاب مشرقی بی کسوف را /  ای ماه! سجده آر و بسوزان خسوف را
«لاتقربوا الصلاه» مخوان، بر همش مزن / این سکر اگر به هم زده نظم صفوف را
نقاره‌ها به رقص کشند اهل زهد را / شاعر کند خیال تو هر فیلسوف را
می‌ترسم از صفای حرم باخبر شود/ حاجی و نیمه‌کاره گذارد وقوف را
این واژه‌ها کمند برای سرودنت / باید خودم دوباره بچینم، حروف را
روح القدس! بیا نفسی شاعری کنیم / خورشید چشم‌های امام رئوف را
محمدمهدی سیار

 
خانه‌های آن کسانی می‌خورد در بیشتر / که به سائل می‌دهند از هر چه بهتر بیشتر
عرض حاجت می‌کنم آن جا که صاحب خانه‌اش / پاسخ یک می‌دهد با ده برابر بیشتر
گاه گاهی که به درگاه کریمی می‌روم / راه می‌پویم نه با پا بلکه با سر بیشتر
زیر دین چارده معصومم اما گردنم /  زیر دین حضرت موسی بن‌جعفر بیشتر
گردنم در زیر دین آن امامی هست که /  داده در ایران ما طوبای او بر بیشتر
آن امامی که فداکِ گفتنش رو به قم است /  با سلامش می‌کند قم را معطر بیشتر
قم همان شهری که هم یک ماه دارد بر زمین / هم چنین از آسمان دارد چل اختر بیشتر
قصد این بار قصیده از برادر گفتن است / ورنه می‌گفتم از این معصومه خواهر بیشتر
من برایش مصرعی می‌گویم و رد می‌شوم / لطف باباهاست معمولاً به دختر بیشتر
عازم مشهد شدم تا با تو درد دل کنم / بودنم را می‌کنم اینگونه باور بیشتر
مرقدت ضرب‌المثل‌های مرا تغییر داد / هر که بامش بیش برفش نه، کبوتر بیشتر
چار فصل مشهد از عطر گلاب آکنده است / این چنین یعنی سه فصل از شهر قمصر بیشتر
پیش تو شاه و گدا یکسان‌ترند از هر کجا / این حرم دیگر ندارد حرف کمتر بیشتر
ای که راه انداختی امروز و فردای مرا / چشم بر راه تو هستم روز آخر بیشتر
از غلامان شما هم می‌شود دنیا گرفت / من نیازت دارم آقا ! روز محشر بیشتر
بر تمام اهل‌بیت خویش حساسی ولی / جان زهرا چون شنیدم که به مادر بیشتر
**
بیشترهایی که گفتم از تو خیلی کمترند
حسین رستمی

 
قلبی شکست و دور و برش را خدا گرفت/ نقاره می‌زنند، مریضی شفا گرفت
دیدی که سنگ در دل آیینه آب شد / دیدی که آب حاجت آیینه را گرفت
خورشیدی آمد و به ضریح تو سجده کرد / اینجا برای صبح خودش روشنا گرفت
پیغمبری رسید در این صحن غرق نور / در هر رواق، خلوت غار حرا گرفت
از آن طرف فرشته‌ای از آسمان رسید / پروانه‌وار گشت و سلام مرا گرفت
زیر پرش نهاد و به سمت خدا پرید / تقدیم حق نمود و سپس ارتقا گرفت
چشمی کنار این همه باور نشست و بعد / عکسی به یادگار از این صحنه‌ها گرفت
دارم قدم قدم به تو نزدیک می‌شوم / شعرم تمام فاصله‌ها را فرا گرفت
دارم به سمت پنجره فولاد می‌روم / جایی که دل شکست و مریضی شفا گرفت
رحمان نوازنی
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها