به گزارش 598 به نقل از خبرگزاري دانشجو؛ يكي از حقايق تلخ عرصه سينمايي ايران فقدان جلوههاي ايماني و معنوي در ساحت تصوير و تجلي بصري هنر هفتم است.
در عين حال كه دين و مذهب ما غني ترين و
سرشارترين مفاهيم و مضامين متراكم ايماني و اخلاقي را در خود دارد، با اين
حال فقدان چنين تمها و مفاهيمي در عرصه سينما جاي تاثر جدي دارد.
يكي از اصلي ترين مفاهيم مذهبي ما كه بي ترديد مهمترين و غني ترين منبع
اميدبخشي و آينده نگري در ايمان شيعي ماست، بحث مهدويت است، به راستي
مهدويت به عنوان اصلي ترين و تنها دستاورد فكري و گنجينه الهام بخش معنوي
شيعي تا به حال چه بازتاب و انعكاسي در سينماي ما به عنوان هنر متعالي و
والاي دنياي امروز داشته است.
هنري كه به شكل خارق العاده، فوق العاده و گستردهاي مي تواند تاثيرگذار و ايجاد كننده فضاي ذهني و رفتاري در جامعه انساني باشد.
با مرور تاريخ سينما و بررسي سينماي معاصر و به ويژه با تمركز بر سينماي
غرب، به عنوان گفتمان مسلط هنر هفتم در جهان امروز در مي يابيم كه غربيها
به عنوان مبدعان سينما تاكنون هر بار اراده كردهاند كه مضمون و يا مفهوم
خاصي را به وسيله سينما تبديل به گفتمان رايج جهان هنر نمايند، به تلاشي
وافر، مستمر و جدي دست زدهاند و در بسياري از مواقع نيز موفق بودهاند.
سينماي غرب اساساً در بسياري از ميدانها با همين رويكرد حضور مي يابد و
آنچنان جدي، متراكم و حرفهاي نسبت به استيضاح يافتن در بازار هنر و فكر
جهان عمل مي كند كه فرصت را براي عرض اندام از نيروهاي رقيب به مخالفان
فكري خود مي گيرد.
در بسياري از موارد در فرازهاي تاريخي و در بسياري از مضامين مهم تاريخ بشر اين اتفاق افتاده است.
از بحثهاي ايماني و مذهبي همچون مفاهيم
آخر الزماني و يا تاريخ انبياء و شخصيت پردازي قديسان گرفته تا تاريخ جنگ
جهاني، بحث هولوكاست، جنگ ويتنام تا بسياري از مسائل ديگر، حتي از 11
سپتامبر، در فيلم آخرين وسوسه مسيح، گرفته تا فيلمي همچون مونيخ يا
پرچمهاي پدران ما و آثار بي شمار ديگري كه سينماي غرب درباره موضوعات و
تحولات مهم تاريخ عرضه كرده است.
اين روند كه مختصات و ويژگيهايي آن را
برشمرديم كاملاً قابل مشاهده است، در اينجا سوال مهمي كه مطرح مي شود اين
است كه در مقابل چنين فضا و هجمهاي كه بسيار آلوده به اغراض سياسي و
فرهنگي است، سينماي ما با عقبه فكري و گنجينه ايماني و ديني مشرق زمين و به
ويژه با گوهر ناب اسلام و مفاهيم غني و ارزشمندي همچون مهدويت، چه حضوري
در عرصه هنر سينما و چه تلاشي در ميدان عرضه سينمايي اين مفاهيم متعالي كه
انسان امروز با تمام وجود نياز به آن را در خود احساس مي كند، انجام داده
است؟
در طول سي سال گذشته چه تعداد فيلم درباره موضوع مهم و حياتي مهدويت در اشكال مختلف در سينماي ما توليد شده است؟
وقتي به سابقه ذهني خود رجوع مي كنيم و كارنامه سينمايي ايران را طي سه دهه
گذشته برانداز مي كنيم به چه نمونههايي از چنين آثاري دست مي يابيم.
پاسخ در كمال تاسف و تاثر «هيچ» است و اين كارنامه به هيچ وجه نمي تواند
آينهاي واقعي براي بازتاباندن حقيقت انديشهها و آرمانهاي ديني ما باشد.
شايد در مواجهه با گفتمان رايج و مسلط
سينماي امروز كه همان سينماي غرب است، بهتر باشد از نوع تلاش آنها براي
انعكاس مفاهيم و افكار مدنظرشان در قالب رسانه سينما الگوبرداري نماييم و
همان تلاش و تكاپو را در ساخت حرفهاي و استاندارد آثار سينمايي در
حوزههايي به كار ببريم كه متعلق به انديشهها و آرمانهاي ماست.
آيا مي توان در افق پيش روي سينماي ايران به رخ دادن چنين اتفاق و پديد آمدن چنين جريان و روندي دل بست و اميدوار بود!