به گزارش 598 به نقل از مشرق، بحرین یکی از کشورهای خلیج فارس است که با
35 جزیره بزرگ و کوچک یک مجمع الجزایر را تشکیل می دهد(بزرگترین جزیره ی
این مجمع الجزایر نیز بحرین نام دارد.). واژه بحرین به معنای سرزمين زندگي
است، به این کشور عروس، مرواريد و بار انداز خليج فارس نیز گفته می شود.
بحرین
با سه کشور ایران، عربستان و قطر از طریق آب خلیج فارس همسایه است. منامه
پایتخت بحرین است. بحرین ۷۰۶ کیلومتر مربع مساحت دارد که کمتر از وسعت
کوچکترین استان ایران است. این کشور یکی از اعضای اتحادیه عرب و شورای
همکاری خلیج فارس است.
جزیره بحرین از پنج استان به نام های عاصمه (استان پایتخت)، جنوبیه، شمالیه، وسطی و مُحَرّق تشکیل شده است.
به ترتیب: عاصمه، وسطی، محرق، شمالیه، جنوبیه
بحرین
از لحاظ منابع معدنی و کشاورزی موقعیت ویژه ای ندارد چرا که این کشور
سرزمینی است کم آب و کم ارتفاع که کوهستان و درنتیجه رودخانه و زمین
حاصلخیز چندانی ندارد. در واقع تنها بخش های شمالی بحرین به واسطه داشتن
چشمه های آب شیرین فراوان سرسبز بوده و بخش اعظم این کشور بیابان و شوره
زار است. جزایر بحرین نیز به همین ترتیب است، برخی از آن ها خالی از سکنه
اند و تعدادی نیز تنها در زمان جذر آب دریا قابل مشاهده اند. به طور کلی آب
و هوای بحرین از زمستان هایی معتدل و تابستان هایی بسیار گرم و مرطوب
تشکیل می شود.
منابع طبیعی بحرین به نفت، گاز طبیعی و ماهی محدود می
شود. از دیرباز مروارید این جزیره مورد توجه حاکمان بوده و حتی شهرت
جهانی نیز داشته است که البته در اواخر دهه 1330 شمسی صید صنعتی مروارید
بحرین به دنبال عرضه مرواریدهای پرورشی ژاپن متوقف شد.
در
سال های اخیر بحرین به سمت استفاده از درآمدهای حاصل از گردشگری حرکت
کرده است. در دهه های گذشته مدرنیزاسیون ساختار شهری و احداث مناطق و شهرک
های صنعتی در کنار خصوصی سازی صنایع و خدمات و نیز توسعه ی صنعت گردشگری،
اقتصاد این کشور را متحول کرده است، تنها در سال 1995 بحرین میزبان 4.2
میلیون گردشگر بوده است. رشد گردشگری این کشور به اندازه ای بوده که شورای
وزرای گردشگری اتحادیه عرب منامه را به عنوان پایتخت گردشگری کشورهای عربی
برای سال 2013 انتخاب کردند. البته نباید حمایت های مالی قطر و عربستان
را در پیشرفت های بحرین نادیده گرفت.
نکته ی دیگری که درباره
بحرین می توان به آن اشاره کرد آینده ی مبهمی است که در انتظار اقتصاد این
جزیره کوچک قرار دارد. اگرچه برداشتن محدودیت های گمرکی و ارائه تسهیلات
پولی باعث شده بحرین به بهشت تجار و بانکداران تبدیل شود اما واقعیت این
است که اقتصاد این کشور روز به روز به سرمایه های خارجی وابستگی بیشتری
پیدا می کند و این در حالی است که به معضلات حقیقی اقتصاد این کشور از سوی
دولتمردانش توجهی نمی شود، معضلاتی مانند: وابستگي به کارشناسان غير
بومي، غير حاصل خيز بودن 98 درصد خاک اين کشور، تقليل درآمدهاي نفتي، فقر
دامپروري، کم آبی، کاهش ذخاير نفت و گاز، کسري بودجه، افزايش توقعات
اقتصادي مردم، تورم، واردات گسترده و ... به طور کلی دولتمردان بحرین ترجیح
داده اند از نظام اقتصاد آزاد( و بدون پشتوانه نقدی) پیروی کنند به جای
اینکه به حل مشکلات واقعی بپردازند.
بنا
بر آثار به جا مانده از زمان داریوش هخامنشی در کتیبه بیستون، بحرین از
دیر باز( حدود2000 سال قبل) به همراه سایر جزایر خلیج فارس جز لاینفکی از
خاک ایران بوده است. با بررسی موشکافانه تاریخی، مشخص می شود که حاکمیت
ایران بر بحرین بعد از دوره هخامنشیان تا دوره ساسانیان و همچنین دوره بعد
از ورود اسلام ادامه داشته است. همچنین شواهدی وجود دارد که نشان می دهد
بحرین در کنار سایر جزایر خلیج فارس در دوره های آل بویه، افشاریه و زندیه
نیز به ایران تعلق داشته است.
در
اوايل قرن 16 ميلادي پرتقالی ها به عنوان اولین استعمارگران اروپایی وارد
خلیج فارس شدند. بحرین به واسطه ی وجود چشمه های آب شیرینش(در سرزمینی که
دو طرفش خشک است) هموارد مورد توجه بوده است، لذا پرتقالی ها بعد از تصرف
جزیره قشم متوجه بحرین شدند. مهمترین دلیل توجه خلیج فارس و به تبع آن
جزایر و سرزمین های حاشیه اش جنبه های ژئو پلیتیک و ژئو استراتژیک آن است
که می توان نمونه ی آن ها را در اندیشه های سرهالفورد مکیندر، جغرافیدان
انگلیسی و آلفرد ماهان به عنوان طراح استراتژی های دریایی مشاهده کرد، به
گونه ای که در نظریات آن ها از خلیج فارس به عنوان قلب زمین(heart land)
یاد شده است.
پرتغالی ها به نمایندگی از دنیای غرب برای اولین بار
به این سرزمین دست اندازی می کنند. در زمان صفویه و حکومت شاه عباس دوم،
جزایر ایرانی ابوموسى، قشم، هرمز و بحرين پس از نبردهای طولانی و رشادت
افرادی چون امام قلی خان آزاد می گردند. بحرين در سال 1602 میلادی از زیر
سلطه پرتغاليها خارج شد، همچنین شاه عباس در سال 1612 میلادی جلفاوه که
امروزه امارات متحده عری ناميده می شود را مجددا به مناطق تحت حاکميت ايران
بازگرداند. بعد از پرتغالی ها، انگلیسی ها به خلیج فارس آمده و برای
حضور مستمر در این مکان حساس شروع به علت تراشی می کنند.
باقیمانده حضور استعمارگران در خلیج فارس
انگلستان
از سال ۱۸۱۹ ميلادي اعراب باديه نشين جنوب خليج فارس (اجداد حکام کنوني
شيخ نشين ها) که از راه دزدي دريايي امرار معاش مي کردند را دور هم جمع کرد
و با آنها قراردادى به نام صلح جاويدان امضا نمود. بهانه انگلستان برای
این کار حفظ امنیت خلیج فارس بود اما واقعیت این است که این کشور به دنبال
تثبیت سلطه خود در این منطقه بود. بر اساس قرارداد فوق انگلیسی ها اجازه
پیدا کردند به بهانه حفظ امنیت در هر اتفاقی که در کرانه های خلیج فارس می
افتاد مداخله کنند. در دوره های بعد نیز به بهانه مبارزه با برده داری با
اعراب منطقه قراردادهایی بسته می شود. در این بین انگلیسی ها قرار دادی هم
با شیخ بحرین می بندند که دولت ایران به این موضوع اعتراض می کند، بدین
ترتیب اختلاف ایران با حکام حاشیه خلیج فارس و دولت استعمارگر انگلیس شروع
می شود.
دولت انگلستان مجمع الجزائر بحرین را از سال ۱۸۲۰ میلادی
کم کم از ایران جدا کرد. در زمان ناصر الدین شاه مردم بحرین بارها درخواست
کردند که قوایی از ایران بحرین را برگرداند اما ناصرالدین شاه که خود دست
نشانده انگلیس بود و دولتش به انگلیسی ها بسیار مقروض بود، از انجام این
کار امتناع ورزید. از سال ۱۳۰۰ شمسی به بعد رابطه ایران و بحرین به طور
کامل قطع شد و ایرانی ها دیگر اجازه نداشتند به آن جا بروند، انگلیسی ها
حتی اجازه عبور و مرور ایرانیان به بحرین را هم نمی دادند.
در
سال 1336 شمسی و در زمان حکومت محمدرضا شاه پهلوی، ايران در لايحه
تقسيمات کشوري، بحرين را استان چهاردهم خود اعلام کرد، همین مسئله بهانه
لازم را به دست شیوخ منطقه داد تا به مخالفت ها دامن زده و باصطلاح قضیه
را یکسره کنند. در اين ميان شاه ایران که به عنوان ژاندارم کاغذی
نميخواست حمايت کشورهاي عربي و فراتر از آن انگلستان را از دست بدهد، به
بهانه تثبیت حاکمیت ایران بر دیگر جزایر خلیج فارس اعلام کرد ایران از
ادعاهای خود نسبت به بحرین چشم پوشی می کند و دولت ميانجيگري دبير کل
سازمان ملل را در این باره خواستار شد.
در 21 ارديبهشت 1349 شمسی(11
مي1970 میلادی) شوراي امنيت بر اساس گزارش هيئت اعزامي به بحرين مبني بر
تمايل اکثريت قاطع اهالي بحرين به استقلال، قطعنامهاي صادر کرد.
مفاد
قطعنامه شورای امنیت در 24 ارديبهشت همان سال به تصويب مجلس شوراي ملي
ايران رسيد و سرانجام اين جزيره مهم و استراتژيک در 23 مرداد 1350 شمسی از
ایران اعلام استقلال کرد، ایران اولین کشوری بود که آن را به رسمیت شناخت.
محمدرضا
شاه در توجیه عمل بدون مشورت خود چنین اظهار داشت: «بحرين با توجه به
اينكه ذخاير مرواريد در سواحل آن به پايان رسيده است، از نظر ايران اهميتي
ندارد». در یکی از جلسات حزب ایران نوین هویدا نخست وزیر وقت چنین گفت:
«بحرین مثل دختری است که به سن شوهر دادن رسیده است و ما شوهرش دادیم، بچه
هم دارد».
سابقه
حضور آل خلیفه در بحرین را باید در قرن 18 میلادی جستجو نماییم، در سال
1783 در دوران هرج و مرج داخلی ایران پس از مرگ کریم خان و اختلاف بر سر
جانشینی او، قبیله بنی عتوب که آل خلیفه شعبه ای از آن بودند، از شبه جزیره
عربستان به بحرین آمدند و کنترل آن را در دست گرفتند. بعد از آن بود که
هر زمان این خانواده اقلیت سعودی وابسته احساس می کردند حکومت مرکزی ایران
دچار هرج و مرج و تنش شده، این اقلیت ثروتمند که به عنوان امیران بحرین
نیز شناخته می شدند، داعیه استقلال بر می داشتند و روباه پیر و طمع کار
منطقه نیز از این گروه حمایت می کرد.
عیسی بن سلمان آل خلیفه در
سال۱۹۶۱ در بحرین به قدرت رسید، وی پس از کسب استقلال بلافاصله اقدام به
تشکیل مجلس موسسان کرد و قانون اساسی را مشابه قانون آل صباح در کویت
تدوین نمود. در سال ۱۳۵۱ شمسی اولین انتخابات مجلس بحرین برگزار شد؛ اما
نتیجه آل خلیفه را وحشت زده کرد، شیعیان 90 درصد کرسی های پارلمان را بدست
آورده بودند و این موضوع برای آنها که سالها اکثریت شیعه را مورد آزار و
اذیت قرار داده بودند، خطر آفرین بود. عیسی بن سلمان در سال 1354 شمسی به
بهانه خطر نفوذ چپ ها و کمونیست ها مجلس را منحل کرد و تعداد زیادی از
نمایندگان شیعه را به زندان فرستاد. عیسی بن سلمان در ۶ مارس ۱۹۹۹میلادی
در گذشت.
وی در زمان جنگ ایران و عراق کمک های فراوانی به رژیم بعث عراق کرد چرا که نابودی انقلاب اسلامی ایران از بزرگترین اهداف وی بود.
با
پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حذف شاه به عنوان حامی و ژاندارم آمریکا در
منطقه، وظیفه حفظ و حراست از منافع امریکا بر عهده کشورهای عربی حاشیه
خلیج فارس گذاشته شد، در این میان عربستان خود را رهبر این کشورها می
دانست. در سال ۱۳۶۵ شمسی با افتتاح گذرگاه فهد به طول ۲۵ کیلومتر میان
بحرین و عربستان خط ارتباط زمینی مهیا شد و حکام دو کشور گام های بلندی را
برای نزدیکی به هم برداشتند.
با
حمله عراق به کویت در اوایل دهه 1370 شمسی، توجه امریکا به بحرین جلب شد.
استعمارگر جدید منطقه برای تسلط بر موقعیت استراتژیک و حساس خلیج فارس
مناسبات نظامی و سیاسی خود با بحرین را افزایش داد.
بنابراین،
کمی بعد از شروع جنگ خلیج فارس، آمریکا به بهانه توسعه میادین نفتی بحرین
وارد عرصه شد. توافقنامه نظامي مشترکي در سال ۱۳۷۱ شمسی میان بحرین و
آمریکا امضاء شد که بر اساس آن زميني به مساحت 40 کيلومتر مربع در اختيار
آمريکاييها قرار گرفت و در سال ۱۳۷۷ شمسی پایگاه ناوگان پنجم دریایی
آمریکا در بندر سلمان بحرین ایجاد گردید. اين ناوگان وظيفه حفظ و حراست از
منافع امريکا در خليج فارس، درياي عمان، درياي سرخ، خليج عدن و بخشي از
درياي سرخ را بر عهده دارد.
حکومت
بحرین پادشاهی مشروطه بوده و پادشاه به شکل موروثی از خاندان آل خلیفه
انتخاب میشود، شیخ حمد بن عیسی آل خلیفه در سال ۱۹۹۹ امیر بحرین شد. نظام
حقوقی این کشور ترکیبی از حقوق اسلامی (فقه) و نظام حقوقی کامن لا (Common
law) انگلیسی بوده و قانون اساسی فعلی در سال ۲۰۰۲ تصویب شده است. قوه
مقننه دو مجلسی این کشور (المجلس الوطنی) ترکیبی است از دو مجلس شورا (مجلس
الشوری) و نمایندگان (مجلس النواب).
باتوجه
به ناهماهنگی در ترکیب قومیتی و مذهبی و سلطه ناعادلانه اقلیت سنی آل
خلیفه بر اکثریت شیعه(بیش از ۷۰ درصد جمعیت بحرین را شیعیان تشکیل
میدهند)، همیشه ترس و واهمه زیادی از به قدرت گرفتن شیعیان در این منطقه
وجود داشته است و شیعیان این منطقه همواره مورد اذیت و آزار رژیم حاکم قرار
میگیرند. در جریان این مبارزه احزاب شیعی سر بر آورده اند که مهمترین و
بزرگترین آن جمعیت وفاق ملی اسلامی است که شيخ علي سلمان، دبيرکل این
جمعیت است. حزب عمل اسلامی و حزب الرساله دیگر احزاب شیعی بحرین هستند.
شیخ
عیسی احمد قاسم رهبر معنوی شیعیان بحرینی و خطیب نماز جمعه مسجد امام
صادق علیه السلام در منطقه "الدراز" از محبوبیت فراوانی میان مردم بحرین
برخوردار است.
همزمان
با ورود موج بیداری اسلامی به بحرین و شروع اعتراضات مسالمت آمیز مردمی،
رژیم آل خلیفه با سیاست مشت آهنین با آنان برخور نمود. اوج وحشی گری رژیم
در تاریخ ۱۴ فوریه ۲۰۱۱ به وقوع پیوست، مردم بحرین از این روز به عنوان
"روز خشم" یاد می کنند که آغاز فصل نوینی در مبارزات مردم بوده و از آن
تاریخ به بعد مردم در نحوه تعاملات و اعتراضات خود تجدید نظر کردند، و به
نوعی انقلاب از این دوره وارد مرحله تازه ای شد.
مردم
بحرین خواستار آزادی زندانیان سیاسی، تدوین قانون اساسی جدید و برکناری
شیخ خلیفه بن سلمان آل خلیفه نخستوزیر و پسرعموی پادشاه بحرین هستند.
دول
مرتجع منطقه(عربستان، قطر و ...) به خوبی می دانند که در صورت سقوط رژیم
دیکتاتور آل خلیفه پایه های سلطنت آنان نیز از همیشه سست تر خواهد شد، از
این رو با تمام قدرت از حکومت بحرین دفاع می کنند. از ارسال نیروهای نظامی
به بحرین برای سرکوب مردم بی دفاع گرفته تا برگزاری جلسات مکرر و ارائه
طرح هایی در خصوص الحاق بحرین به عربستان از جمله اقدامات خصمانه ارتجاع
بادیه نشین منطقه است.
گروههای قومی بزرگ بحرین به این شرح هستند:*
بَحرانیها یا بحارنه، این گروه بزرگترین قوم بحرین و در واقع عربهای
بومی بحرین هستند، به طوری که جمعیت آن ها در سال 1995 میلادی حدود 300
هزار نفر ذکر شده است.
* ایرانیان یا عجمها، از چندین قرن قبل از
مناطق جنوبی ایران مانند فارس و بوشهر به بحرین مهاجرت کرده اند، و همچنان
صحبت به گویش لارستانی(گویشی در جنوب ایران) در میان آن ها رواج دارد.
بخش عمده ای از آن ها سنی شافعی هستند.
* عربهای آفریقایی، ریشه در شرق آفریقا داشته و بیشتر سنی هستند.
* بنیان، هندوهایی که از قدیم الایام از هندوستان به این سرزمین کوچ کرده اند.
سایر
اقوام بحرین عبارتند از: بادیهنشینان عرب که مسلمان سنی هستند، هولهها
که فارسی سنی هستند، نجدیها که از نجد در مرکز عربستان به آنجا آورده
شده اند.
اسلام دین رسمی بحرین است. بر اساس سرشماری سال ۲۰۰۱ حدود
81.2 درصد جمعیت بحرین مسلمان، ۹ درصد مسیحی (اتباع، مهاجران) و ۹.۸ درصد
پیرو دیگر ادیان (بیشتر هندو) هستند. یک گروه کوچک بومی یهودی هم در این
کشور زندگی میکنند. جمعیت بحرین در سال ۲۰۰۹، ۷۲۷۷۸۵ نفر بوده که ۲۳۵۱۰۸
از آن ها اتباع خارجی بودند.
زنان بحرین
بانوان بحرینی از زمان شروع اعتراضات مردم به ساختار سیاسی این کشور تاکنون حضور گسترده و مستحکمی در کنار مردان داشته اند.
در جریان مبارزات مردمی سال های اخیر تعداد زیادی از بانوان توسط رژیم آل
خلیفه مورد آزار و اذیت قرار گرفته اند، به طوری که عمّال رژیم به همراه
مزدوران سعودی در شکنجه و سرکوب بانوان این کشور هیچ مرز اخلاقی و اعتقادی
برای خود قائل نیستند.
ولی
زنان بحرینی از حضور فعال و مستمر در عرصه ی تعیین سرنوشت سیاسی و
اجتماعی خود دست برنداشته و همواره با عزمی راسخ که برآمده از فرهنگ غنی
عاشورایی است، به حضور موثرشان در مبارزات ادامه می دهند.
بانوی اول و خانواده ویشیخه
سبیکه بنت ابراهیم همسر اول پادشاه بحرین و دختر عموی راشد بن خلیفه آل
خلیفه است. شیخه سبیکه در کنار سه همسر دیگر امیر بحرین زندگی می کند، اما
به لحاظ اینکه وی مادر ولیعهد است، از جایگاه ویژه و القاب خاصی برخوردار
است. پادشاه بحرین در مجموع 12 فرزند دارد.
در عرصه داخلی از بعد اقتصادی و اجتماعی فعالیت هایی جهت بهبود وضعیت زنان بحرینی در چهار چوب توصیه های سازمان ملل صورت گرفته است.
سبیکه
بنت ابراهیم رئیس شورای عالی زنان بحرین (Supreme Council for Women)
است، او از مشوقان حقوق سیاسی زنان در بحرین است، همانند رای دادن زنان در
انتخابات سال 2001. سبیکه در سال 2005 میزبان بانوان اول کشورهای عربی
برای دومین نشست شورای عالی سازمان زنان عرب در بحرین بود.
از
خانواده سلطنتی اخبار زیادی در رسانه ها منتشر نمی شود، اما در سال 1999
میلادی ازدواج یکی از دخترهای پادشاه بحرین و شیخه سبیکه با یک تفنگدار
امریکایی به جنجال بزرگی تبدیل شد.
بررسی کلی:
وَ
ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ ءَامَنُواْ امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ
إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لىِ عِندَكَ بَيْتًا فىِ الْجَنَّةِ وَ
نجَِّنىِ مِن فِرْعَوْنَ وَ عَمَلِهِ وَ نجَِّنىِ مِنَ الْقَوْمِ
الظَّالِمِينَ(سوره مبارکه تحریم - 11)
گفته می شود هنگامى
که آسیه سلام الله علیها، همسر فرعون معجزه موسى علیه السلام را در مقابل
ساحران مشاهده کرد، اعماق قلبش به نور ایمان روشن شد، و از همان لحظه به
موسى علیه السلام ایمان آورد. او پیوسته ایمان خود را مخفی می کرد. هنگامى
که فرعون از ایمان او با خبر شد، بارها او را نهى کرد، و اصرار داشت که
دست از آیین موسى علیه السلام بردارد و خداى او را رها کند، ولى این زن با
استقامت هرگز تسلیم خواسته فرعون نشد. سرانجام فرعون دستور داد دست و
پاهایش را با میخ ها بسته، در زیر آفتاب سوزان قرار دهند، و سنگ عظیمى بر
سینه او بیفکنند، هنگامى که آخرین لحظههاى عمر خود را مىگذارند، دعایش
این بود: «پروردگارا براى من خانهاى در بهشت در جوار خودت بنا کن و مرا
از فرعون و اعمالش رهائى بخش و مرا از این قوم ظالم نجات ده».[ تحریم، 11]
خداوند نیز دعاى این زن مؤمن پاکباز فداکار را اجابت فرمود.
[بحارالانوار، ج 13، ص 164 و 165]
فهم حقایق انسانی به پیشرفت های
تکنولوژیک، تحصیلات، ثروت، مقام و ... وابسته نیست، تفاوت زنی مانند آسیه
سلام الله علیها و شیخه سبیکه بنت ابراهیم این این موضوع را روشن می کند.
زنی در قرن های دور، در زمانی که از اینترنت، هاروارد، اپل و فیس بوک خبری
نبود، با مشاهده ی ایمان یک دختر آرایشگر و ایمان آوردن ساحران، به غیب
نادیده ایمان آورده و بهای آن را نیز به جان می خرد. اما این طرف، زنی با
وجود انواع و اقسام رسانه ها، کشته شدن زن، کودک، نوجوان و جوان بحرینی را
مشاهده می کند اما به جای اعتراض به همسر ظالم خویش، نگران از دست رفتن
قدرت پادشاهی اوست(رسانه ها خبر این نگرانی را در بهمن سال 89 منتشر
کردند). با مشاهده زنانی مانند بانوی اول بحرین حتی می توان در عاطفه و
روحیات زنانه نیز شک کرد، چرا که امکان ندارد زنی با دیدن فجایع و
کشتارهای صورت گرفته در کشوری که بر صندلی ملکه ی آن تکیه زده، باز نگران
قدرت همسر و پسرش باشد و وقت خود را صرف رصد دشمنان حکومت آینده فرزندش
کند(کافی است نگاهی به نفوذ مجدد خاندان الخوالد در ساختار قدرت در دهه
گذشته و اختلافات سبیکه با خالد بن احمد، وزیر دیوان سلطنتی که از الخوالد
است، داشته باشیم).
بانوان اولی مانند سبیکه علاوه بر فعالیت های
معمول دیکته شده برای همسران حاکمان، مانند دفاع از حقوق زنان، شرکت در
نشست های بانوان اول، حمایت از حقوق کودکان، کمک به مدارس و نظام آموزشی و
... یک اثر اجتماعی مهم دیگر نیز دارند، اینکه با سکوت در برابر ظلم
همسرانشان باعث ادامه ی سرکوبها و ددمنشیها میشوند، برخی از ایشان از این
فراتر رفته و همسرانشان را در این فجایع همرامی میکنند. و البته دور نیست
زمانی که ظالم نتیجه ی ظلم خویش را ببیند.