در گفتمان آکادمیک در خصوص قدرت اجتماعی، مفهوم براند مکان جایگاه مناسبی داراست. در خصوص نقش فرهنگ در رسانهها و به ویژه تاثیر فرهنگ عمومی می توان به مفهوم براندینگ رسید، که در آن براند مکان از جایگاه ویژهای برخوردار میباشد. ما همه عادت داریم که براندها را در حول و حوش خود شاهد باشیم، مثل بمباران تبلیغات تجاری، علامتها که همه پول ما را مطالبه میکنند توجه و تعهد ما را میخواهند.
با تجربههای به دست آمده، ما میدانیم که هر چیزی میتواند براند پیدا کند: آمریکن اکسپرس براند کارتهای اعتباری است و اینتل براند اجزای کامپیوتری است، اما دقیقاً براندمکان چیست چگونه کار میکند و چرا به سرعت به یک موضوع بحث برانگیز تبدیل شده است؟ و به ویژه اینکه چگونه براند مکان در مطالعه نقش قدرت اجتماعی در سیاست بینالملل دارای تاثیر است؟
بگذارید با یک تعریف شروع کنیم: براند مکان میتواند به عنوان تلاشی جهت مدیریت قدرت اجتماعی دیده شود و موقعیت مکان به وسیله استفاده از راهبردهای توسعه یافته در بخش تجاری دانسته شود. این موضوع به طور تنگاتنگی به دیپلماسی عمومی مربوط است چرا که در براند مکان تلاش می شود تا بر روی تصاویر و مفاهیم جوامع خارجی و داخلی و از جمله پدیدههای سر زمینی تاثیر گذاشته شود، حال چه کشورها باشند مناطق یا شهرها. هم براند مکان و هم دیپلماسی عمومی از قدرت اجتماعی استفاده میکنند که به وسیله نرمهای نوین و ارزشها، استانداردهای جدید و قواعد شکل مییابند.
امروزه سازمانهای بینالمللی دولتی مانند اتحادیه اروپا، سازمان ملل و ناتو همه از براند خودآگاه هستند، درست مانند سازمانهای غیردولتی، دانشگاهها و رسانهها. می توان گفت که براند مکان ذاتاً قسمتی از پارادیم سازهانگاری است، چرا که مبتنی بر این فهم و برداشت است که بازیگران سرزمینی کارگزاران مهم و قابل ملاحظهای در شکلدهی به مکان و نقش آنان در سیاست جهانی میباشند.
کشورها از براند مکان بهره میبرند تا بر روی شهرت خود تاثیر گذاشته و یا حتی آن را تغییر دهند دقیقاً همان طوری که در براندهای تجاری عمل میشود. از آنجائی که قدرت اجتماعی توانایی به وجود آوردن استانداردهای مطلوب میباشد و مشخص میکند چه چیزی نرمال و مطلوب است، و در اینجا ارتباط براند مکان به عنوان یک پدیده به سیاست بینالملل باید روشن شود.
هر بازیگر سرزمینی به عنوان یک ملت کشور قطعا دارای یک براند میباشد. یک براند مکان در برگیرنده "کلیت اندیشهها، احساسات، انجمنها و توقعات و انتظاراتی است که به ذهن میآیند، آن هم زمانی که به خصوص تصاویر، نهادها، لوگوها، محصولات، خدمات و ماجراها از آن نمایندگی میکنند. یک براند مکان (در میان سایر چیزها) به وسیله فرهنگ، ایدههای سیاسی آن، و سیاستهای متعلق به آن تعین مییابد و تعریف می شود. در دنیای جهانی شده امروز که آمیخته با تجارت و بازار است، براندهای تجاری به قسمت مهمی از هویت بازرگانی تبدیل می شوند که به مصرف کنندگان کمک میکند تا کالا را با شرکت متعلق به آن بشناسند و به این ترتیب تشویق شوند تا محصولات و خدمات آن را بخرند.
به همین شکل مشابه، براند به امری ضروری برای خلق ارزشها در روابط بین پدیدههای سرزمینی و افراد تبدیل می شود. درست همانطوری که براندهای تجاری قسمت اعظمی از بودجه خود را برای استقرار و تحکیم اعتبار تصویرشان در ذهن مردم استفاده و سرمایهگذاری میکنند. بازیگران سرزمینی نیز عمل و اقدام مشابهی انجام میدهند. برای دانشجویان سیاست بینالملل، یکی از سوالهای جالب و حایز اهمیت این است که براند مکان نیز مردم را تشویق میکند که محصول و کالاهای مربوط به کشورهای براند را خریداری کنند. به عبارت دیگر، آنها اندیشههای کشور و سیاست خارجی آن را مورد حمایت قرار میدهند، یا کشورها از براند مکان برای کسب مشروعیت اعتبار و اعتماد استفاده میکنند.
بنابراین کشورها به دنبال کسب مجدد اعتماد و به دست آوردن قلب و روح مردم هستند، هم در خانه و هم در سراسر دنیا. کشورها همیشه و همواره از جدیدترین و بهترین فناوریهای روز استفاده میکنند تا به کسب مشروعیت و قدرت بپردازند. بنابراین امری منطقی است که کشورها از راهبردهای براند استفاده میکنند تا میزان قدرت خود را افزایش دهند. براندمکان، در مسیر ابتکار دولت قرار می گیرد و به فربه شدن قدرت اجتماعی کمک میکند.
از آنجائی که براند مکان تنها برگی از صفحات یک کتاب تجارت و بازار است بنابراین به روشنی تنها یک پدیده سیاسی محسوب نمیشود و مضافاً یک ابتکار اقتصادی است. مسئولان و مدیران کشورها همچنین مناطق و شهرها تشخیص میدهند که همه محصول مشابهی را ارایه مینمایند.
سرزمین یا قلمرو، ساختارهای صنعتی و اقتصادی، مردمان تحصیلکرده و همچنین ساختارهای مشابه حاکمیت. و مانند کوکاکولا و پپسی، کشورها تشخیص میدهند که آنها باید توجه مشتریان خود را جلب کنند، تا بتواند توجه مصرف کنندگان احتمالی را به دست آورند و آن را به یک رابطه طولانی مبتنی بر اعتماد و وفاداری تبدیل نمایند. به عنوان نمونه برای افکار مصرف کنندگان در سطح جهانی، عمدتا این فرهنگ و تاریخ کشور کره نیست که آن را معرفی میکند بلکه سامسونگ و الیجی نیز دراین خصوص بسیار حایز اهمیت میباشند، که امروزه معادل تصویر ارایه شده از کره در اذهان مردم جهان میباشد.
درست به مانند دیپلماسی عمومی عمده موضوعات مربوط به براند مکان خارج از حیطه تخصصی است. اغلب سیاستگزاران هنوز فاقد ذهنیت و دانش لازم و تجربه کافی برای به پیش بردن راهبردهای مربوط به براند مکان میباشند. این متخصصین و کاردانان ارایه کننده خدمات خود به طیف گستردهای از بازیگران سرزمینی میباشند. بر اساس این ادعا هر چیزی که از ذهن خلاق افراد خلق شود یک براند محسوب میشود.
براند ایران در نظام جهانی
ایران در قرن بیست و یکم دارای جایگاه تاثیرگذار مهمی در تحولات منطقهای و جهانی است و به نظر می رسد که بسیاری از رخدادها در منطقه خاورمیانه می تواند که در راستای منافع ملی کشورمان قرار گیرد. ایران از لحاظ ژئو پلیتیک چهارراه شرق و غرب به حساب میآید و با قرار گرفتن در مرکز کره زمین به لحاظ جغرافیای سیاسی برجریان عبور انرژی دنیا نظارت دارد و اصلیترین و حساسترین تنگه بینالمللی دنیا یعنی هرمز را در اختیار گرفته است. ایران مرز میان شرق عرفانی و غرب علمی است.
جایگاه ویژه ایران به لحاظ داشتن نقش ارتباطی و میانجی گری باعث شده تا ایفاگری نقش بین المللی آن اجتناب ناپذیر شود، فرآیندی که به خصوص در عصر اطلاعات و افزایش تعاملات بینالمللی هر چه بیشتر شده است، اگر چه برخی از بازیگران فرا منطقه ای تلاش داشته اند تا ایران را به انزوا و حاشیه بکشانند.
پارامترهای فرهنگ ایرانی نیز در این پاردایم موقعیتی مطرح هستند. اعتبار ایران در ساختارهای قدیم دارای جاذبههای بسیار زیادی میباشد. هر چند در سالهای اخیر کشورهای همسایه که سابقه تمدنی مستقلی ندارند، به طور جدی می کوشند که فارابی، ابنسینا، مولوی، زرتشت و حتی جشن نوروز را در نهادها و سازمانهای بینالمللی به نام خود ثبت کنند، اما ایران، در کشورهایی مانند افغانستان، تاجیکستان و هند دارای قدرت نرم زبانی و تمدنی میباشد، که اشعار و غزلهای زیبای ایرانی زمزمه لبان مردم منطقه می باشد. آداب و رسوم، جشنها، نامها و نمادهای ایرانی، نوروز و مهرگان از سنتهایی هستند که در جهان به رسمیت شناخته شده اند.
بالاتر اینکه در کنار میراث ایرانی، قدرت شیعی یک پارامتر جدی دیگر برای ایرانیان است. قدرت نفوذ اسلام طلیعه خاصی را به همراه داشت، چرا که ایرانیان برای خود الگوهای ولایی و امامت را بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام تداوم وحی تلقی می کردند و سایر گفتمانهای مطرح را نپذیرفتند. فرهنگ شیعی مبانی اختیار، عقلانیت، عدالت و امامت را داراست که باعث میشود ایرانیان در برابر مسائل روز با استفاده از روشهای اجتهادی، مصلحت را وارد مسائل اجتماعی سازند و آرمانهای ذهنی خود را به صورت غیرخشونتآمیز دنبال کنند.
علاوه بر وجوه شیعی عناصر عرفانی و تاویلگرای حکمی نیز وجود دارد که از دوران اسماعیلیان تا ملاصدرا و حتی در زمانه کنونی نیز ایران را دارای جاذبههای متافیزیکی از معرفتهای فتوتگرا ساخته است. بعد از یازدهم سپتامبر و حمله کشورهای غربی به خاورمیانه و به خصوص در دهه اول قرن بیست و یکم با فروپاشی کشورهای مستبد و وابسته عربی، و رو شدن چهره های افراطی سلفی و وهابی، عنصر شیعی منطقه در حال پررنگتر شدن میباشد. ایران در کشورهای عراق، سوریه، لبنان و گروههای مقاومتی چون حماس و حزبالله دارای پتانسیل الگوسازی است.
ایرانیان در قالب بندی انقلاب اسلامی ایران از تمام کشورهای اسلامی جلوتر است، چرا که با استفاده از مبانی اندیشههای اسلامی جمهوری و نظام سیاسی مبتنی بر قانون اساسی خود را بنا کنند. عمده کشورهای اسلامی یا در جنگهای قبیلهای به سر میبرند، یا به دست نیروهای سکولار نظامی و مستبدان قبیلهای اداره میشوند، یا دارای نیروهای بنیادگرایی هستند که دارای اندیشه های افراطی و سلفی می باشند.
گروههای جهادی و تبلیغی در جهان اسلام از دیوبندیها تا جماعت تبلیغ و اخوانالمسلمین حتی القاعده هیچ یک نتوانستند تعادلی میان خواستههای خود و نیروهای داخلی و خارجی کشورهای اسلامی به دست آورند و اغلب با افراطگرایی و راهبردهای خشونتآمیز، جامعه اسلامی در سطح جهانی را دچار برچسبهای تروریستی کردهاند.
ایران به عنوان مهمترین تولید کننده نفت از گسترش نفوذ خود در عرصه منطقه ای و یا درون سازمان اوپک به انحای مختلف بهره برداری کرده است، ایران امروز با داشتن جمعیتی حدود هفتاد و پنج میلیون نفر و تولید ناخالص ملی برابر با دویست میلیارد دلار یک کشور با قدرت میانه و مستقل قلمداد می شود؛ نرخ امید به زندگی که در ابتدای دهه هفتاد میلادی حدود پنجاه و پنج سال بود، اکنون به حدود هفتادوپنج سال رسیده است.
این در حالی است که ایران قدرتمندترین بازیگر خلیج فارس محسوب می شود و دارای نقش برجسته ای در جهان اسلام است که آن را از لحاظ مشارکت مردمی هم در منطقه و هم در جهان اسلام به کشوری نمونه تبدیل می کند. ایران جداً تلاش کرده که با حفظ ارزش ها و میراث انقلاب اسلامی، نسبت به اصول اسلامی و شعائر دینی وفادار و پای بند باشد و به این ترتیب بتواند گفتمان اسلامی خود را در جهان اسلام تقویت کند.
نکته دیگری که باید به آن اشاره شود این است که ساختار روابط بین الملل به گونه ای است که قدرت و افزایش آن در یک بازیگر می تواند در میان سایر بازیگران، ایجاد تهدید کند؛ به عبارت دیگر، به موازاتی که قدرت یک دولت افزایش می یابد، به طور طبیعی، به افزایش تمایل دیگران برای محدود کردن، ایجاد توازن و بازدارندگی قدرت آن بازیگر منجر می شود.
ایران به طور تاریخی و از لحاظ قدرتی از همسایگان خود به ویژه همسایگان جنوبی برتر بوده است. بنابراین، همواره افزایش قدرت ایران در آنها اضطراب و نگرانی ایجاد کرده است. با مطالعه تاریخ معاصر دیپلماسی ایران متوجه می شویم، هرگاه در قدرت ایران تغییرات بارزی به وجود آمده این نگرانی به هراس تبدیل شده است. ایران در حوزه های مختلف قدرت، از جمعیت تا مساحت، منابع و موقعیت جغرافیایی دارای توانایی های زیادی است که آن را به بازیگری مؤثر در منطقه خاورمیانه و جهان اسلام تبدیل می کند، این پارامترهای قدرتی باعث می شود تا این کشور به عنوان یک قدرت هژمونی منطقه ای مطرح باشد.
نکته دیگری که میزان حساسیت بازیگران درون و برون منطقه ای را نسبت به ایران زیاد می کند موقعیت ژئویلیتیکی ایران در مجاورت منابع انرژی جهان و مسیر انتقال آن به ویژه منطقه خلیج فارس، تنگه استراتژیک هرمز در مرکز منطقه حساس خاورمیانه است؛ این حساسیت ژئوپلتیتک باعث می شود تا ایران در کانون توجه سیاست منطقه ای و حتی بین المللی قرار گیرد.
دیپلماسی دولت یازدهم و ارتقا بخشی براند ایران اسلامی
در این راستا، اکنون پس از گذشت سه دهه، و افزایش پتانسیلهای نظام جمهوری اسلامی ایران، لازم است که دیپلماسی ایرانی به گونه ای طراحی شود که راه را برای براند آفرینی هر چه بیشتر و بیشتر در سیاست جهانی فراهم آورد. دیپلماسی جهانی براند آفرین به این معناست که معماران و مهندسان سیاست خارجی ما باید به گونه ای سیاست خارجی را طراحی کنند که راه را برای نرم آفرینی هر چه بیشتر کشور ما هموار نمایند.
در همین خصوص، گسترش تعاملات ایران با سایر بازیگران جهانی حایز اهمیت است، و باید که به سمت تنش زدایی و اجتناب از جنگ روانی حرکت نمائیم. در این باره دولت یازدهم، باید که مصممانه به سمت حل نهایی مذاکرات هسته ای ایران با پنج به اضافه یک حرکت کند و در حین حفظ اصول قطعی سیاست خارجی جمهوری اسلامی و کرامت ایران، بالاترین امتیازات را اخذ نماید. به این ترتیب از طریق مذاکره، به تدریج تحریمهای گوناگونی که علیه ایران وضع شده اند، رفع گردند.
گسترش تعاملات ایران با نظام جهانی با هدف ایجاد شرایط و امکانات لازم برای استفاده از پتانسیلها و توانمندی های جهانی برای ارتقای منافع ملی و تامین منافع امنیت ملی می باشد. البته نظام جهانی به ویژه در زمینه های مالی و اقتصادی در خیلی از زمینه ها ظالمانه و تبعیض آمیز است که انقلاب اسلامی ایران همواره از منتقدان جدی این نظام ناعادلانه به ویژه در میان کشورهای جنوب قلمداد شده است. در سیاست خارجی دولت یازدهم این وجه انتقادی باید حفظ شده و استمرار یابد و به این ترتیب ایران پیشقراول مذاکرات جنوب-جنوب و جنوب شمال باشد.
براند ایران در زمینه نقش آفرینی در حل مسایل جهان اسلام پس از پیروزی انقلاب اسلامی ارتقا یافته است، این نقش آفرینی باید در دولت یازدهم تقویت شود. ایران در عین تلاش برای ارتقای براند خود می تواند براند جهان اسلام را نیز تقویت کند و این امر از طریق نشان دادن چهره واقعی اسلام ناب محمدی (ص) امکان پذیر است که با تصویر ارایه شده توسط اسلام سلفی و طالبانی بسیار متفاوت است.
دولت یازدهم به طور شایسته ای باید بکوشد که در سطح منطقه، همکاری با کشورهای مسلمان محوری را به منظور حل و فصل مسائل جهان اسلام و به ویژه خاورمیانه را گسترش دهد. در این زمینه لازم است همکاری با کشورهای بزرگ اسلامی مانند مصر و عربستان گسترش یابد. در همین حال، در کشورهایی که بیداری اسلامی در آنها به وقوع پیوسته است مانند لیبی، تونس، و یمن نیز باید تقویت شود.
گسترش روابط راهبردی با همسایگان مسلمان به ویژه عراق، پاکستان، افغانستان، و جمهوری آذربایجان نیز ضروری است. در این میان حمایت از جنبش مردم فلسطین به منظور تشکیل دولت مستقل فلسطینی به پایتختی قدس شریف می تواند ارتقابخش براند ایران به ویژه در میان کشورهای اسلامی بالاخص و کشورهای جنوب به طور عموم باشد.
عضویت فعال در سازمانهای منطقه ای و بین المللی، همکاری در شکل دادن به کنوانسیونها و رژیمهای بین المللی، ارایه نقش میانجی گرانه و تقویت مساعی جمیله در صلح سازی در سطوح مختلف می تواند تقویت کننده براند ایران در روابط بین الملل باشد. با توجه به آرمانهای انقلاب اسلامی ایران، و سابقه قدرتمند اسلامی و ایرانی، کشور ما می تواند در بسیاری از مذاکرات بین المللی نهادینه در ساخت و تقویت رژیمهای بین المللی مانند، نسلهای سه گانه حقوق بشر، مذاکرات زیست محیطی مانند مذاکرات کیوتو، مذاکرات خلع سلاح، تقویت فعالیت کمیساریای عالی پناهندگان، مذاکرات شمال و جنوب یا به عبارت دیگر میان کشورهای در حال توسعه و کشورها توسعه یافته، که می تواند شامل زمینه های گوناگونی مانند موضوعات مربوط به بانک جهانی و صندوق بین المللی پول باشد.
در کل، در سطح اقتصادی، رفع موانع استفاده از سرمایه و فنآوری برای تامین امکانات لازم برای رشد اقتصادی و صادرات محصولات ایرانی به بازارهای جهانی نیز فراهم آید. در این خصوص بسط و گسترش روابط راهبردی با قدرتهای نوظهور در جهان امروز مانند چین، برزیل، هندوستان و آفریقای جنوبی باید یکی از رویکردهای اصلی دولت جدید باشد.
دولت یازدهم باید با برنامه ریزی روند عضویت ایران را در سازمان تجارت جهانی کامل کند. اگر چه سازمان تجارت جهانی سازمانی است که علی الاصول برای ارتقای وضعیت اقتصادی کشورهای قدرتمند طراحی شده اند، اما این روندی است که شکل گرفته و امروزه بیش از صد و پنجاه کشور به عضویت این سازمان در آمده اند. بنا بر این دولت یازدهم باید که شیوه عضویت ایران را مدیریت کند به نحوی که بیشترین امتیازات را نصیب کشور ما نماید، و اضرار و آسیبهای آن را دفع نماید.
عضویت ما در سازمان تجارت جهانی قطعا براند ایران را به ویژه در زمینه اقتصادی ارتقا خواهد بخشید، و ضریب اطمینان را برای سرمایه گذاری خارجی افزایش می دهد. عضویت می تواند راه را برای اصلاح و بازسازی نظام داخلی اقتصادی ایران هموار نماید. البته چالشهای زیادی در این مسیر وجود دارد که در اینجا فرصت تبیین آنها نمی باشد ولی ماموریت دولت یازدهم در این باره تبدیل چالشها به فرصتها می باشد.
و البته که مشروعیت سازی هر چه بیشتر نظام جمهوری اسلامی ایران در داخل، مهمترین شرط ارتقا بخشی براند ایران در نظام سیاست جهانی است. انتخابات خرداد امسال، تاکید مجددی بر ماهیت جمهوریت این نظام اسلامی است، دولتی که با آرای مردم سرکار آمده است مستظهر به انتخاب اکثریت مردم می باشد.
حال در این شرایط اصلا مهلت فرصت سوزی نیست و باید که به وسیله تقویت نهادهای مردمی، و اعمال دقیق بازرسی و نظارت بر اجرای قانون اساسی راه برای قدرتمندی نظام و کسب مشروعیت هر چه بیشتر آن اقدام نمود. قطعا با ارتقای مشروعیت، براند ایران در نظام سیاست بین الملل تقویت خواهد شد. برای ایران نقش آفرینی در خصوص تامین نظام مردم سالار دارای تاثیرات مثبت است ومیتواند قدرت آن را در سطح بینالمللی افزایش بدهد. با استناد به تجارب بازار ما میفهیم که مهمتر این است که« نشان بدهی» تا« بگویی».
اگرچه براند سازی مجدد ایران در دولت یازدهم مبتنی بر یک گذشته قدیمی و احساسی است اما با این حال مدیریت براند ایران یک نیاز مطلق و کامل است که نیازمند ساختارهای نوین در دستگاه سیاست خارجی میباشد. انتخاب دکتر روحانی توسط مردم ایران به عنوان یک رئیس جمهور معتدل قطعاً باید در همین مسیر قرار گیرد. به نظر میرسد که روحانی نماد یک رئیس جمهور مسئول و کارآمد می باشد و شکی نیست که این دولت از قدرت اجتماعی خود بهره میبرد و سخت تلاش خواهد کرد تا یک دستورالعمل جدید را در سیاست خارجی خود به فرجام شایسته ای برساند.