به گزارش 598، روزنامه کیهان در شماره امروز خود در یادداشتی با عنوان "فقط پری بلندهها متهم هستند؟!" به قلم محمد ایمانی نوشت:
سازمان
«سیا» پس از 60 سال برای اولین بار پذیرفت که در طراحی عملیات آژاکس دست
داشته است. دیروز 28 مرداد، شصتمین سالگرد کودتای 28 مرداد 1332- 19 آگوست
1953- بود و سازمان سیا هرچند به طور محدود برخی اسناد عملیات سرّی آژاکس
را از طبقهبندی محرمانه خارج کرد اما همزمان مدعی شد «در بایگانیهای خود
جای کافی برای نگهداری اسناد مربوط به این عملیات نداشتیم و بخشی از این
اسناد از بین رفتهاند». یکی از اسناد منتشره درباره سال 1952 یعنی چند ماه
پیش از کودتا و هنگامی است که نخستوزیر برآمده از نهضت ملی شدن نفت به
آمریکا خوشگمان بود و تصور میکرد از طریق مذاکره با آمریکا میتوان از
فشار دولت انگلیس کاست. سند سازمان سیا روشن میکند «در پایان سال 1952
روشن بود دولتهای غربی که منافعی در ایران دارند نمیتوانند با دولت مصدق
در ایران به توافق نفتی برسند».
انتشار این «خبر سوخته» از سوی سازمان جاسوسی آمریکا طبیعتا برای مردمی
که انبوه اسناد خیانتهای واشنگتن را با تسخیر لانه جاسوسی مرور کردند،
جذابیت چندانی ندارد. این مردم 26 سال بعد از کودتای مشترک انگلیسی-
آمریکایی به اسناد لانه جاسوسی دست یافتند که خیانتها و جنایتهای به
مراتب بزرگتری را فاش میکرد. آنها همچنین 4 سال پیش دیدند که
دستاندرکاران عملیات آژاکس و کودتای نوژه، چگونه از آشوبگران به عنوان
«جنبش سبز» حمایت میکنند در حالی که در گذشته نیز به واسطه رسانههایی
مانند بیبیسی، صدای آمریکا و رادیو فردا، کودتای 28 مرداد را «قیام و
جنبش ملی» توصیف کردهاند! ما نمیدانیم چند- ده- سال دیگر طول خواهد کشید
تا سازمان سیای آمریکا یا امآیسیکس انگلیس برخی اسناد از بین نرفته(!)
کودتای سبز 1388- 2009- را منتشر کنند. اما به خاطر میآوریم که مایکل لدین
مشاور پیشین امنیت ملی آمریکا در همان سال تصریح کرد «جنبش سبز مربوط به
یک سال اخیر نیست بلکه ما برای راهاندازی آن 20 سال وقت صرف کردیم. ما از
اواسط دهه 1980 میلادی با برخی اعضای دفتر نخستوزیری ایران در ارتباط و
تماس بودیم». از تیر 1378 تا خرداد 1388 حدود 10 سال فاصله بود و دوقلوی به
هم چسبیده آمریکایی- انگلیسی در این دهه 2 کودتای مخملین را علیه ایران
تدارک کردند اما برخلاف 60 سال پیش نتیجه نگرفتند و شبکهای از عوامل آنها
لو رفت.
60 سال پس از کودتای 19 آگوست 1953، معادله میان ایران و جبهه استکباری
غرب تفاوت کرده است. دشمنیها البته وسعت یافته اما ایران امروز، ایران
ضعیف و از هم پاشیده 6 دهه پیش نیست. ایران 2013 آن گونه که روزنامه گاردین
براساس افشاگری مستند ادوارد اسنودن (کارمند متواری آژانس امنیت ملی
آمریکا- NSA) منتشر کرد، «مهمترین هدف سیستم جاسوسی آمریکاست و فقط در ماه
مارس 2013 [اسفند 91- فروردین 92] آژانس امنیت ملی آمریکا 97 میلیارد داده
گوناگون از طریق جاسوسی در شبکههای کامپیوتری و اینترنتی در سراسر جهان به
دست آورده که از این میزان، بیش از 14 میلیارد داده و گزارش مربوط به
ایران است و این کشور در رتبه نخست قرار گرفته است». چرایی این
اولویتگذاری را جرج فریدمن مدیرکل آژانس اطلاعات و مراقبت راهبردی آمریکا
در کتاب جدیدالانتشار «دهه آینده» توضیح میدهد و خاطرنشان میکند «مهمترین
راهبرد 10 سال آینده آمریکا در خاورمیانه، جلوگیری از پیشروی و قدرت رو به
افزایش ایران است... آمریکا باید در مناطق مختلف جهان و در قبال رقبایی
چون ایران، روسیه، چین، ژاپن، برزیل و آلمان، از سیاست تفرقه بینداز و
حکومت کن بهره بگیرد». این عبارت مشابه تعبیر دکتر مایکل برانت رئیس بخش
شیعهشناسی سازمان سیا مقارن پیروزی انقلاب است که در کتاب خود تاکید
میکند «ما در سازمان سیا ضمن همفکری با سرویس جاسوسی انگلیس به این نتیجه
رسیدیم که تنها راه موثر مقابله با انقلاب اسلامی ایران، اتخاذ تاکتیک
تفرقه بینداز و نابود کن به جای روش قدیمی تفرقه بینداز و حکومت کن است».
اگر آمریکا و انگلیس 60 سال پیش فقط میخواستند نفت ما را غارت کنند
امروز با نفوذ فزاینده و نافذ ایران در خاورمیانه اسلامی روبرو هستند و او
را مدعی قلههای علم و فناوری و قدرت نرم و نفوذ فرهنگی در دنیا میشناسند.
ماجرای غمباری که 4 سال پیش از سوی یک جریان سیاسی کرم خورده و فاقد تقوای
جمعی تدارک شد- و فربه شده خیانت تلخ 10 سال قبلتر بود- در واقع تلاقی
خیانتآمیز دو خط موازی خارجی و داخلی بود. جریان خارجی میخواست ترمز
پیشرفت ایران را بکشد بلکه تمدن تجدید حیات کرده ایران را زیر آوار
بیثباتی و آشوب دفن کند و جریان داخلی به دلیل انواع آلودگیها و سقوط
فردی و جمعی میخواست به هر قیمت دیکتاتوری اشرافی در کشور درست کند و با
مسخ جمهوریت و اسلامیت نظام- که هر دو خار چشم استکبار غرب است- دولت
کودتایی پس از 28 مرداد را با گریم و آرایش امروزیتر بازسازی نماید!
فضلالله زاهدیها و شعبان بیمخها و جریان مطبوعاتی شبکه «بدامن» در دوره
جدید، قیافهها و سمتها و عناوین به ظاهر جدیدی داشتند اما همان کار
ویژههای عصر کودتای 28 مرداد را برعهده گرفته بودند و پس از ناکامی، شماری
از همانها به آمریکا و انگلیس و برخی کشورهای اروپایی دیگر پناهنده شدند.
شماری از آنها علنا در خارج از کشور اعلام کردند که هدفگذاری نهاییشان
براندازی جمهوری اسلامی بود.
نکته مهمی در این میان وجود دارد. حجتالاسلام روحانی سخنران راهپیمایی
حماسی 23 تیر 1378 علیه آشوبگران بود که با صراحت اعلام کرد «دشمنان داخلی
و خارجی ما میدانند آن سد نیرومندی که در طول 20 سال گذشته در برابر همه
توطئهها از جمله 8 سال جنگ ایستاد و مقاومت کرده اسلام بود... اهانت به
مقام ولایت، اهانت به ملت است، اهانت به ایران است... قدرتهای استکباری
توسط مزدورانشان سنگ زیرین بنای جمهوری اسلامی را هدف قرار دادهادند... در
کدام کشور حرکتهای آشوبطلبانه تحمل میشود؟... توقع همین بود که آمریکا
یا رژیم اشغالگر قدس از این عناصر آشوبگر و جنایتکار حمایت کنند». او 11
سال بعد نیز درباره دستاندرکاران فتنه سبز تصریح کرد که آنها «با شعارهای
ضد انقلابی، موجبات خوشحالی و بهرهبرداری آمریکا و رژیم صهیونیستی را
فراهم آوردند و موجب ناراحتی قاطبه مردم شریف شدند. این یک حرکت ضد اسلامی و
ضد ملی بود». اگر این سخنان درباره دستاندرکاران دو فتنه 78 و 88 حقیقت
مسلم است که هست، با این وصف همین سخنان صریح، نقیض اظهارات رئیس جمهور
محترم در جلسه دفاع از نامزدهای تصدی وزارت در مجلس (24 مرداد) است که گفت
«چند سال پیش حوادث تلخی رخ داد. عدهای اردوکشی کردند و عدهای دیگر
کهریزک درست کردند. همه ما میدانیم کارهای ناپسندی صورت گرفت. همه ما باید
تلاش کنیم تا آتشها با تدبیر خاموش شود». آیا ماجرای کهریزک و جان باختن 3
تن از بازداشتشدگان- که در مجرمانه بودن آن تردیدی نیست- با خیانت بزرگ
یک جریان سیاسی آلوده در بردن کشور به لبه پرتگاه و همآهنگی با کودتای
مخملین آمریکایی-انگلیسی آن هم بر مبنای دروغی که از خاتمی و
موسویخوئینیها تا حجاریان و ابطحی و تاجیک و تاجزاده و... بر دروغ بودن
آن در نهان یا آشکار اذعان کردهاند، هموزن و همسنگ است؟! یا مثلا باید
گریبان شعبان بیمخها و پری بلندهها و رمضان یخیهای دو عملیات کودتا در
سالهای 78 و 88 را گرفت و سران آن را وا گذاشت؟
البته یکی از متهمان ماجرای ناگوار کهریزک بلافاصله با روی کار آمدن
وزیر کار و رفاه، از مدیرعاملی تأمین اجتماعی برکنار شد اما عجیب این است
که برخی متهمان و تدارککنندگان و آتشافروزان فتنهگریهای 78 و 88 برای
تصدی وزارت و معاونت خیز برمیدارند. دو هوا بر فراز یک بام را چه کسی
میتواند بپذیرد؟ میتوان خوشگمان بود و چنین تصور کرد که تردد برخی از
این افراد شاید حکایت «ادب آموزی لقمان از بیادبان» باشد اما آنچه این
خوشگمانی را زایل میکند این واقعیت است که میان پنبه و بنزین و شعله آتش
نمیتوان تعادل برقرار کرد. واقعیت این است که جمع میان شعار خوب اعتدال و
افراطیون نشاندار امکانپذیر نیست مگر با عدول از میانهروی و اعتدال و یا
توبه افراطیون از خیانتها و جنایتهای گذشته. و چون گمانه دوم مابهازای
خارجی ندارد، بیم جدی وجود دارد که آنها سر بزنگاه، ضربه کاری را ابتدا به
خود دولت و رئیسجمهور محترم و در اصل به کشور و نظام بزنند.
در توجیه تناقض پدید آمده یک تحلیل بر آن است که رئیسجمهور احتمالا
تصور میکند مشکل جریان افراطی در سال 1388 با رئیسجمهور وقت بود و چون به
دکتر احمدینژاد و عملکرد وی نقدهایی وارد است، بنابراین میتوان با
افراطیون مذکور کنار آمد و به تعامل و تعادل رسید. به اعتبار دیگر شاید
تصور این باشد که طیف یاد شده در میان مدعیان اصلاحطلبی و حزب مشارکت و
حزب کارگزاران با صرفاً شخص احمدینژاد مسئله انتخاباتی یا سیاسی داشتهاند
و اکنون همانها در موقعیت حمایت از روحانی ایستادهاند. اما این تصور
واقعیت ندارد چه اینکه اولا همین جریان بارها طی 16-15 سال گذشته مرتکب جفا
و خیانتهای بزرگ در حق کلیت کشور و نظام شده و در جبهه بزرگتری
ایستادهاند که آن جبهه با اتاق فرماندهی آمریکا و انگلیس و اسرائیل، اصل
اسلام و انقلاب و جمهوری اسلامی بلکه ایران را هدف گرفته است. ثانیا همین
جریان سر بزنگاهها حتی به ولینعمتان خود نظیر هاشمیرفسنجانی و خاتمی- با
وجود نسبتهای دوستی بسیار نزدیک- خیانت کرد و در قول و فعل شعار عبور از
آنها را به اجرا گذاشت و سوال این است که طیف بیوفا، پیمانشکن، فرصتطلب و
بیثبات مورد اشاره چرا باید به کسی وفادار بماند که به اعتبار مواضع آن
شخص از جمله در دو فتنه 78 و 88، سودای انتقام از وی را در سر میپرورد و
معتقد است با قبضه کردن برخی مراکز مهم- نظیر وزارت علوم و...- میتوان
انتقام گذشته را گرفت؟
60 سال پس از کودتای 28 مرداد 32 سوال اصلی این است که آیا عوامل
آمریکا و انگلیس گستردهتر از گذشته در ایران و علیه ایران فعالند یا نه؟ و
اگر پاسخ مثبت است، جریانها و گروهها و سیاستمداران چه نسبتی با این
عوامل دارند؟ حتی سکوت و انفعال در اینباره نیز هشداردهنده است چه رسد به
همآهنگی و همپوشانی با دشمن در مواقع شبیخون.