کد خبر: ۱۵۷۰۳۸
زمان انتشار: ۱۰:۳۹     ۲۳ مرداد ۱۳۹۲
ریچارد هابارد که رئیس هیئت مدیره شرکت استات اویل در سال ۲۰۰۰ میلادی بود، حدود یک ماه پس از ماجرای رشوه استات اویل در ایران با ارسال نامه ای مفصل، شرح ماوقع را برای هیئت مدیره این شرکت تشریح کرد.
به گزارش 598 به نقل از خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم، ریچارد هابارد که در پی رسوایی اقتصادی شرکت استات اویل از مدیریت هیئت مدیره این شرکت استعفا داده بود با ارسال نامه ای مفصل به تشریح آنچه در ایران رخداد پرداخت.

هابارد در بخشی از این نامه نوشت: من شرح حالی از ترتیب رخدادها را در ارتباط با توسعه فعالیت ها در ایران همانگونه که به OKOKRIM (پلیس نروژ) توضیح داده ام به عرض شما اعضای هیئت مدیره می رسانم.

در نوامبر 2000 با این اعتقاد که بتوانیم به "اولاف فی یل" در بین المللی کردن فعالیتهای بالادستی استات اویل کمک کنم به این شرکت ملحق شدم. این یک چالش بسیار بزرگ بود که بسیاری از آن برنامه توسعه فعالیتهای استات اویل در ایران با امضای یادداشت تفاهم همزمان با دیدار اولاف اکسلسون از تهران در نوامبر 2000 شروع شد.

بنا به مفاد این تفاهم نامه شرکت ملی نفت ایران (NIOC) از استات اویل خواست تا 6 الی 7 پروژه را مورد ارزیابی قرار دهد. در حالیکه اینکار در سال 2001 در حال انجام بود، یکی از افراد بانفوذ در ایران که ما به ایشان اسم مستعار "جونیور" داده بودیم با استات اویل ایران تماس گرفت. تیم من در ایران از من خواست ایشان را در سال 2001 ملاقات کنم که ترتیب اولین ملاقات من با ایشان در دفتر استات اویل در برگن داده شد.

در حدود یک ماه بعد، ایشان از ما سوال کردند که آیا استات اویل حاضر هست در جهت برنده شدن در یک قرارداد بیع متقابل حق موفقیت بپردازد. پروژه ای که در آن زمان توسط ایرانیها به صورت بیع متقابل در شرف واگذاری بود و مربوط می شد به یک قرارداد توسعه فلات قاره ای به نام سلمان.

تیم توسعه من بدون درنگ سلمان را به دلایل مشکلات فنی و مسائل مالی رد کردند و پیگیری بیشتری روی آن صورت نگرفت.

سلمان به یک شرکت دیگر واگذار شد. "جونیور" ما را متقاعد کرد که چندین شرکت برای قراردادهای مختلف حق موفقیت پرداخت کرده اند، ولیکن هیچ گونه شواهد محکم دال بر صحت این ادعا یا اینکه به چه کسانی پرداخت شده است وجود نداشت. "ویلی اولسون" و من به "جونیور" فهماندیم که پرداخت حق موفقیت چیزی است که استات اویل هرگز به آن نخواهد اندیشید.

این اولین مشارکت بالادستی استات اویل نه تنها در ایران بلکه در خاورمیانه بود و اساسا هیچ کدام از ما تجربه دست اول در بستن قراردادهای بیع متقابل در این محیط را نداشتیم. ما به مشاوره صحیح احتیاج مبرم داشتیم. تنها کشور مسلمانی که من در آن کارکردن را تجربه کرده بودم الجزایر بود.

"ویلی اولسون" مشاور سیاسی "اولاف فی یل" و من با هم همفکری کردیم تا درباره اینکه کارها چگونه در ایران انجام می شوند خود را مطلع سازیم. ما به "تری آدامز" که قبلا با هر دوی ما در مشارکت BP/ استات اویل همکار بود متوسط شدیم.

او علاوه بر اینکه قبلا رئیس AJOC در آذربایجان بود، در ایران نیز آشنایان بانفوذی داشت. در حال حاضر شنیده ام او به فعالیتهای بازسازی عراق کمک می کند. "تری" با خیلی از وقایع در ایران آشنا بود. "تری آدامز" توضیح داد که یک اتفاق کامل وجود دارد مبنی بر اینکه از شرکت هایی که در ایران فعالیت دارند انتظار می رود به نوعی به اجتماع کمک کنند. چالش پیش روی ما این بود که یک راه حل قابل قبول پیدا کنیم تا بتوانیم کمک کنیم.

تلاش استات اویل این بود که یک رابطه جدید بین دو شرکت استات اویل و NIOC برقرار کنیم. این شروع استراتژی NOC-NOC ما بود که در طی دو سال بعد بسیار توسعه پیدا کرد.

علاوه بر آن، استات اویل ترجیح می داد به برنامه های توسعه اجتماعی، بهداشت و آموزش ایران کمک کند. من بسیار مایل بودم یک مرکز تحقیق برای ازدیاد برداشت نفت در ایران دایر کنم.

به این نتیجه رسیدیم که از دید ایرانیها برای استات اویل زود است که وارد اینگونه پروژه ها شود ولیکن من بعدا امکان انجام این کار را به صورت غیررسمی با آقای وزیر (زنگنه) در میان گذاشتم.

در اواخر 2000 یا اوایل 2001، "جونیور" پیشنهاد کمک استات اویل به چند سازمان خیریه بنیادها و طرحهای بورسی تحصیلی را مطرح کرد ولیکن بر اساس مشاوره "تری آدامز" ما هر دوی این ها را چکیدن پول به دستهای نادرست تلقی کرده و به "جونیور" گفتیم که استات اویل در این راستا اقدامی نخواهد کرد.

"جونیور" پیشنهادات دیگری ارائه کرد که بعد از بحث در Corporate Center تصمیم بر آن شد که یکی از این پیشنهادات می تواند توجیه اقتصادی داشته و در نتیجه برای استات اویل قابل قبول باشد.

من توضیحات درباره این روند را به OKOKRIM داده ام. قرار شد "جونیور" به عنوان مشاور سیاسی استات اویل ایفای نقش کند و با معرفی یک مشاور ایرانی سبب ایجاد یک توافقنامه مشاوره ای شود.

با توجه به اینکه این اولین فعالیت استات اویل در خاورمیانه بود دریافت مشاوره محلی و خدمات مشاوره ای می توانست بسیار ارزشمند و سبب آگاهی استات اویل از چهارچوب قانونی و مقرراتی و جو فعالیت تجاری در ایران شود.
قرار بر این بود استات اویل برای خدمات مشاوره ای حق الزحمه و برای گزارشات نیز در قبال دریافت صورتحساب پرداخت کند.

5 نفر مقام ارشد از استات اویل در تصمیم گیری حرکت به سوی توافق مشاوره ای در جریان عمل بودند. "اولاف فی یل"، "اینگه هنسون" و خود بنده از کمیته اجرایی به اضافه "ویلی اولسون" و "جگوب میدل تون" از Corporate Center بعد از بحثهایی در واحدهای Corporate Center ، تصمیم اصلی اقدام عملی در جلسه ای در دفتر "اولاف" گرفته شد که "اولاف"، "اینگه" و خود من در آن شرکت داشتیم.

من تاریخ جلسه را به خاطر نمی آوردم ولی قبل از نهایی شدن معامله در ژوئن 2002 بود. یادم نمی آید که روی جزئیات توافقنامه از جمله آیا طرف رسمی توافقنامه Wedgewood‌ یا Horton باشد یا اینکه پرداخت به یک حساب Offshore‌ صورت گیرد یا هر دو، یا اینکه اینگونه موضوعات عامل اصلی در تصمیم گیری بودند، بحث و تبادل نظر شد یا خیر.

در ارتباط با میزان حق الزحمه، اینگه گفت که مبلغ 1.5 میلیون دلار آمریکا در سال برای مدت 10 سال در مقایسه با حق الزحمه سایر مشاوران و مشاوره از بانکهای سرمایه گذاری قابل قبول است.

"جکوب میدلتون" وکالتنامه ای از طرف اولاف تهیه کرد که به Tor Ivar وکالت می داد توافقنامه مشاوره را در ژوئن 2002 امضا کنند.

سررسید اولین پرداخت آخر همان سال یعنی 6 ماه بعد از امضاء قرارداد بود که واحد حسابداری پرداخت را طبق توافق انجام داد. در خلال نهایی شدن توافقنامه وسط بخش حقوقی و امضاء آن توسط Tore Ivar Pedersen و پرداخت در دسامبر هیچگونه تحقیق درباره درستی انجام چنین کاری صورت نگرفت. بخاطر نیز نمی آورم که هیچگونه نگرانی توسط هیچ کس ابراز شده باشد.

در جلسه کمیته اجرایی (KL) که در 8 سپتامبر 2003 برگزار شد "جکوب" به من گفت که او از اینکه استات اویل به یک حساب Offshore پول پرداخت کرده بسیار متعجب است و می گفت که او انتظار داشت پول به یک حساب در بریتانیا واریز شود. او تلویحا به من گفت که من بدون اینکه Corporate Center را در جریان بگذارم به فردی در ایران اجازه داده ام تا یک حساب در بریتانیا به نام Wedgewood را به یک حساب Offshore به نام Horton تغییر دهد.

من حتی حواله Wedgewood  را به یاد نمی آورم ولیکن بعد از جلسه کمیته اجرایی (KL) 8 سپتامبر، آن فرد ایرانی در جواب سوال من گفت که هر دو Wedgewood و Horton حسابهای Offshore هستند و در واقع وی از اول قصد داشته است که از یک حساب Offshore استفاده کند و دفاتر لندن برای هر دو حساب فقط دفاتر نمایندگی بوده اند نه دفاتر ثبت شده. در ضمن حسابهای Offshore به خودی خود برای ایرانیها بسیار معمول و کاملا قانونی است.

"ریچارد هابارد" در بخش های دیگری از این نامه به خدمات "جونیور"، حسابرسی داخلی استات اویل، دلایل استعفایش از این شرکت و درسها و عبرت‌های این وقایع پرداخته است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها