پلیس کرج رفت و مدعی شد که افراد ناشناسی دختربچه 8سالهاش را دزدیدهاند و در ازای آزادی او 500میلیون تومان پول نقد میخواهند.
این مرد مدعی شد: حدود ساعت 5بعد از ظهر، زمانی که دخترم قصد داشت از خانه دوستش به خانهمان برگردد، چند نفر او را ربودند و همان موقع از یک باجه تلفن همگانی با من تماس گرفتند و تهدیدم کردند که اگر
500میلیون تومان به آنها ندهم، دخترم را میکشند. آنها گفتند که اگر ماجرا را به پلیس بگویم دیگر دخترم را نخواهم دید و بهتر است برای حفظ جانش، هر چه زودتر مبلغ درخواستی را تهیه کنم. بعد از تماس آنها،
وقتی از ماجرای ربوده شدن دخترم اطمینان یافتم، ترسیدم که پلیس را در جریان قرار دهم اما بعد از گذشت حدود 1.5ساعت از ماجرا، سرانجام تصمیم گرفتم راهی کلانتری شوم و از مأموران کمک بخواهم.
شروع تحقیقات
با اظهارات این مرد، تیمی از مأموران زیرنظر سرهنگ گلصباحی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز وارد عمل شدند و تحقیقات برای یافتن ردی از آدمربایان میلیونی شروع شد. کارآگاهان در ابتدا با چند فرضیه روبهرو بودند. احتمال داشت آدمربایان از قبل با پدر گروگانشان اختلاف مالی یا خانوادگی داشته و به همین دلیل دست به آدم ربایی زده باشند. همچنین این فرضیه وجود داشت که آنها از قبل این خانواده را زیرنظر گرفته و وقتی از وضعیت خوب مالی آنها مطمئن شدهاند، نقشه گروگانگیری را عملی کردهاند.
در چنین شرایطی تیم تحقیق به پرس و جو از خانواده گروگان خردسال پرداخت تا شاید بتواند سرنخی از آدمربایان پیدا کند. چند ساعت از ماجرای گروگانگیری گذشته و در این مدت آدمربایان چندین بار از محلهای مختلف با خانواده گروگانشان تماس گرفته بودند. درحالیکه تیمهای عملیاتی پلیس برای حل این پرونده بهصورت آماده باش درآمده بودند، حدود ساعت 11شب، پیرزنی با مأموران تماس گرفت و مدعی شد که دختربچه خردسال را که در خیابان سرگردان بوده، دیده است.
به گفته پیرزن، دختربچه مشخصاتی شبیه مشخصات دختربچه ربوده شده داشت و با پاهای برهنه به این طرف و آن طرف میرفت. بهدنبال این تماس، تیم تحقیق به سرعت راهی خیابان مورد نظر شد و با پیدا کردن دختربچه دریافت که او همان فرد ربوده شده است. مأموران برای شناسایی آدمربایان به تحقیق از وی پرداختند و دختربچه 8ساله ماجرا را تعریف کرد. او گفت: بعدازظهر مقابل خانه دوستم ایستاده بودم و به درخت تکیه داده بودم که یک پراید مشکی مقابلم توقف کرد.
2پسر جوان از آن پیاده شدند و یکی از آنها دستش را روی دهنم گذاشت و دیگری بهصورتم اسپری پاشید. آنها مرا به زور به داخل ماشین بردند و وقتی فهمیدم که قصد ربودنم را دارند، خودم را به بیهوشی زدم. آنها که فکر میکردند با پاشیدن اسپری بهصورتم از هوش رفتهام، شروع به حرف زدن کردند و در این مدت متوجه شدم که اسم یکی از آنها هادی و دیگری جواد است اما ظاهرا هادی پدرم را از قبل میشناخت. آنها چند
ساعت مرا در خیابان چرخاندند تا اینکه متوجه شدند پلیس وارد ماجرا شده و از ترس اینکه لو بروند، مرا در خیابان رها کرده و رفتند.
خواستگار انتقامجو
مأموران در پرس و جو از خانواده شاکی متوجه شدند که چند روز قبل، جوانی به نام هادی قصد داشته برای خواستگاری از دختر بزرگ خانواده، به خانه آنها برود اما خانواده دختر پس از انجام تحقیقات محلی، به او جواب رد داده بودند. از آنجا که احتمال داشت خواستگار شکستخورده برای انتقامجویی نقشه آدم ربایی کشیده باشد، مأموران او را زیرنظر گرفتند و متوجه شدند که وی در روز حادثه با یک خودروی پراید مشکی دیده شده است. با دستگیری هادی، او در همان بازجوییهای اولیه به آدم ربایی اعتراف کرد و گفت:
وقتی از خانواده دختر مورد علاقهام جواب رد شنیدم، از آنها کینه به دل گرفتم و نقشه انتقامجویی کشیدم برای همین با همدستی دوستم به نام جواد، دختر 8ساله آنها را ربودم تا دست به اخاذی 500میلیونی بزنم اما وقتی فهمیدم پلیس وارد عمل شده، ترسیدم و گروگانمان را رها کردم. سردار گودرزی، رئیس پلیس استان البرز با بیان این خبر گفت: بعد از اعترافات متهم، همدست وی نیز دستگیر شد و هر دوی آنها به مرجع قضایی معرفی شدند.