اولتیماتوم های پی در پی و تهدیدات آشکار و پنهان ارتش و پلیس مصر به هواداران محمد مرسی رئیس جمهور سرنگون شده و حزب حامی آن یعنی جنبش اخوان المسلمین برای خروج از میادین و خیابان های قاهره و دیگر شهر های مصر از یک سو و اصرار هواداران و رهبران اخوان بر ادامه اعتراضات مسالمت آمیز هرچند آمیخته به درگیری ها و خونریزی های کم و بیش عمدی یا غیرعمدی و برنامه ریزی شده یا نشده، مصر را در مقابل شرائط خطیر و وضعیت فاجعه باری قرار داده است.
اراده های تزلزل ناپذیر طرفین برای مقابله با یکدیگر از خطر وقوع جنگ داخلی و ریخته شدن خون های بیشتر خبر می دهد. طرح ها و وساطت گروه های میانجی داخلی و نداهای دلسوزانه بزرگان و علما و اندیشمندان مصری عملا ناکام مانده و هیئت های حسن نیت خارجی از کمیته حکمای افریقا گرفته تا مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا ، هیچکدام نتوانسته اند اراده آهنین بقا در میدان ها را ولو به قیمت ریخته شدن خون شهروندان را در دو طرف سست کنند.
گویا این آخرین فرصت برای دو طرف یعنی ارتش و اخوان است: برای ارتش به عنوان آخرین فرصت ماندن بر سر قدرت و برای اخوان به عنوان آخرین فرصت برای برگشت به قدرت. لذا هیچ قصدی برای از دست دادن این آخرین فرصت از سوی دو طرف مشاهده نمی شود. از آن فراتر نرمشی هم در مواضع دو طرف به چشم نمی خورد چرا که هر نوع نرمش از نظر آن ها به معنای عقب نشینی و ابراز تردید در درستی راه خود و موجب ایجاد شکاف در میان هواداران و پایگاه های مردمی اشان می شود.
جنگ و کشمکش میان دو مشروعیت، مشروعیت انتخاباتی که اخوان و هواداران مرسی به آن تمسک جسته و بدان استناد می کنند و مشروعیت میدان و حمایت اکثریت، از مردم تا گروه های سیاسی، که ارتش و حاکمان جدید به آن تکیه و بر مبنای آن اقدام کرده و می کنند، اساس کشمکش کنونی جاری است و هرکدام به حل بحران در چارچوب مشروعیت مورد نظر و استنار خود دعوت می کنند. اخوان آماده گفتگو در چارچوب یه رسمیت شناخته شدن ریاست جمهوری مرسی و بازگشت وی به مصدر قدرت است در حالیکه ارتش و دولت جدید خواهان اعتراف اخوان به مشروعیت تغییرات و نقشه راه و دولت جدید و مذاکره و گفتگو در این چارچوب است.
همزمان با کشمکش داخلی میان دو مشروعیت و دو جریان رقیب و متخاصم و تقسیم جامعه مصر در دو سوی این دو جریان، عمده کشورهای خارجی نیز جز اندکی که از سقوط اخوان المسلمین در مصر دچار ذوق زدگی شده و همانند عربستان و کویت و امارات که با پرداخت کمک های مالی دست و دلبازانه حمایت قاطع خود را از تغییرات در این کشور ابراز داشتند و یا کشورهایی همانند اردن و سوریه که با اپوزیسیون اخوانی مواجهند و سقوط اخوان مصر را به نفع خود دانسته و از آن استقبال کرده اند و معدود کشورهایی همچون ترکیه و تونس که خود حکومت اخوانی دارند و از تغییرات مصر به عنوان کودتا یاد کرده و با آن مخالفت ورزیده اند، بقیه کشورها، با نوعی محافظه کاری و با شرط و شروط و با تأکید بر بازگشت سریع دموکراسی و برگزاری انتخابات و به صورت مبهم و دوگانه در مورد تحولات مصر موضعگیری کرده و منتظر تعیین تکلیف میان دو مشروعیت شده اند.
البته از آن جا که مشروعیت میدانی و خیابانی در مقابل مشروعیت انتخاباتی، خصوصا در کشورهایی که دموکراسی را پذیرفته و بر آن پایبند هستند، پدیده ای جدید و نسبتا ناشناخته به شمار می آید لذا موضعگیری در باره تحولات ناشی از آن نیز تا حدودی سخت است خصوصا اگر عوامل دیگری مانند ارتش در آن وارد شده و شبهه کودتا نیز به آن افزوده شود.
اما صرفنظر از بعد حقوقی این تحولات، فاکتور منافع کشورها ازتغییرات هم کم و بیش مبنای موضعگیری هاست که این مسئله نیز از موضوعات مورد مناقشه است. آیا ورود ارتش و سقوط اخوان به نفع امریکا و غرب بوده است و یا به ضرر آن ها؟ به نفع اسرائیل است و یا به ضرر آن؟ به نفع مقاومت و مردم فلسطین است یا به ضرر آن ها ؟ به نفع وحدت جهان اسلام است یا به زیان آن؟ پیآمدهای کوتاه مدت و درازمدت این تغییرات بر منافع کشور ها و در ایجاد دگرگونی در معادلات منطقه ای و آرایش قدرت به چه نحوی خواهد بود؟ و ده ها پرسش دیگری که می تواند مبنای موضعگیری ها و تعریف منافع و تهدید و فرصت برای طرف های خارجی مختلف باشد.واقعیت آن است که هنوز نمی توان به این پرسش ها پاسخ قطعی داد و همین مسئله موجب شناوری موضعگیری های خارجی نیز هست.
سید مرتضی نعمت زاده
منبع: سیاست ما