پایگاه 598 - عبدالصالح شمس اللهی/ گاهی که فکر میکنم به این نتیجه میرسم که ای کاش باورهایمان در دهه 60 گیر
کرده بود. همان باورهایی که رابطه امامت و امت را آنقدر قوی میکرد که هر کس
از گل نازک تر به امام می گفت مبغوض همه میشد ، چه برسد به آنکه فکر حذف
امام را در سر بپروراند. هنوز حافظه تاریخی مردم ایران فراموش نکرده است
که چگونه مردم با گوشه چشم امام مشتها را گره میکردند و تمام فریاد خود را
برسر مخالفان امام میزدند و هنوز به یاد دارند که آن زمانی که یک نفر در
مقابل حرف امام می ایستاد مردم بلایی به سرش می آوردند که مجبور بود با
چادر و چارچوق از مملکت فرار کند. کاش باورهایمان در همان روز ها گیر کرده
بود کاش هنوز هم دهه شصتی فکر میکردیم .
هنوز صدای فرازهای زیارت عاشورا که از عمق جان رزمنده ها در شب عملیات بلند
میشد در گوش ملت طنین انداز است ، همان رزمنده هایی که انی سلم لمن سالمکم
و حرب لمن حاربکم را به ظهور حقیقی رساندند همانهایی که وقتی میگفتند و
عدو لمن عاداکم مرد بودند و با تمام وجود پای حرف خود می ایستادند، آن
مردانی که سرشان میرفت حرفشان نمیرفت. دل مردان جامانده از قافله شهدا برای
ناله های نیمه شب شیران روز فکه و دو کوهه و طلائیه و دهلران و تنگه چرابه
تنگ شده است .
کجایی همت؟ کجایی تا باز پای تخته سیاه سنگری که آن روزها معبدی بود
برای معبر شکنان بایستی و تشریح کنی که ما در جمهوری اسلامی فقط یک رابطه
داریم رابطه امامت و امت همان واژه ای که بسیاری از سیاست مداران امروز آن
را فراموش کرده اند و بعضی هایشان هم از شنیدن نام آن وحشت و واهمه دارند
.برخیز و باز کلاس درسی برپا کن و بگو که اینجا رابطه های دیگر رنگی ندارد
اینجا نه حزب اعتبار دارد و نه بده بستان های سیاسی .
دوست داشتم از سیاست مدارانی که با نام اصول گرایی و پایبندی به ارزشهای
انقلاب ، امروز به نام و نانی رسیده اند بپرسم که آقای وزیر امور خارجه چه
شد که اینگونه آنهایی را که تا دیروز کمر به حذف امامتان بسته بودند
اینگونه در بغل میگیرید و به سینه میفشارید . و یا کاش برایمان میگفتند که
دست آقای لاریجانی در دست آقای کروبی که سر شار از حقد و کینه به آقای
ماست چه میکند دستی که با خنده در چهره همراه است راستی کسی سرّتعظیم معاون
اول رئیس جمهور در مقابل آقای کروبی را میداند. گاهی فکر میکنم که بعضی
ها به جای دو پهلو چندین پهلوی دیگر هم دارند این روزها کالای یک رنگ پیدا
نمیشود به قول شاعر "یافت می نشود جسته ایم ما"
کجا دارم سیر میکنم ببخشید یادم رفته بود الان دهه 90 است و 30 سال از آن
روزها گذشته است یادم نبود که امامت و امت دیگر دمده شده فراموش کرده
بودم که ما پیشرفت کرده ایم و حالا به جای تکلیف یک چیز با ارزش تر به اسم
"رای" داریم امروز همه باید جذب حد اکثری داشته باشند امروز باید خدمت
کرد به کی ؟ مهم نیست خانواده ،حزب، گروه ، دسته ، فراکسیون و دست آخر اگر
وقت ماند نظریه پردازی برای خدمت به مردم اما آقایان بدانند مردم هنوز در
دهه 60 سیر میکنند و هنوز به رابطه امامت و امت معتقدند و آنجا که نیاز
باشد هرکس در غیر از این رابطه مقامی برای خود تعریف کرده باشد حذف میکنند .
توصیه میکنم کلمات مرشد و راه بر انقلاب در مورد فتنه و واکنش مردم در
حماسه 9 دی را یک بار دیگر مرور کنید و درس بگیرید .
این دو فراز از صحبتهای حضرت آقا را حتما بخوانید:
دوپهلو حرف زدن، كمك كردن به غبارآلودگى فضاست؛ اين كمك به رفع
فتنه نيست، اين كمك به شفافسازى نيست. شفافسازى، دشمنِ دشمن است؛ مانع
دشمن است. غبارآلودگى، كمك دشمن است. اين، خودش شد يك شاخص. اين يك شاخص
است: كى به شفافسازى كمك ميكند و كى به غبارآلودگى كمك ميكند. همه اين را
در نظر بگيرند، اين را معيار قرار بدهند.
ديدار با اعضای شوراى هماهنگى تبليغات اسلامى
بعضىها در فضاى فتنه، اين جملهى «كن فى الفتنة كابن
اللّبون لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب» را بد ميفهمند و خيال ميكنند معنايش
اين است كه وقتى فتنه شد و اوضاع مشتبه شد، بكش كنار! اصلاً در اين جمله
اين نيست كه: «بكش كنار». اين معنايش اين است كه به هيچ وجه فتنهگر
نتواند از تو استفاده كند؛ از هيچ راه. «لا ظهر فيركب و لا ضرع فيحلب»؛ نه
بتواند سوار بشود، نه بتواند تو را بدوشد؛ مراقب بايد بود... خوب، اين كنار
كشيدن، خودش همان ضرعى است كه يُحلب؛ همان ظهرى است كه يُركب! گاهى سكوت
كردن، كنار كشيدن، حرف نزدن، خودش كمك به فتنه است. در فتنه همه بايستى
روشنگرى كنند؛ همه بايستى بصيرت داشته باشند.
ديدار اعضای مجلس خبرگان رهبری