کد خبر: ۱۵۴۷۹
زمان انتشار: ۱۸:۱۴     ۱۷ تير ۱۳۹۰

نامه سال 2003 دولت خاتمي به دولت وقت امريكا، اولين بار در سال 85 از سوي رجانيوز افشا شد. بر اساس اين نامه دولت خاتمي پيشنهاد داده بود كه در ازاي خارج كردن نام ايران از كشورهاي "محور شرارت" كه جرج بوش رئيس‌جمهور وقت امريكا اين تقسيم‌بندي را ارائه كرده بود، جمهوري اسلامي متعهد خواهد شد كه كليه فعاليت‌هاي هسته‌اي خود را تعطيل كند و از حمايت گروه‌هاي مقاومت مانند حزب‌الله لبنان، حماس و جهاد اسلامي فلسطين دست بكشد.

به گزارش پایگاه 598 به نقل از رجانيوز، طرف غربي در ازاي اين خوش‌خدمتي علاوه بر خارج كردن نام ايران از كشورهاي محور شرارت، گروهك منافقين را در ليست گروهك‌هاي تروريستي نگه مي‌داشت.

اما انتشار خبر اين نامه در رجانيوز به نقل از منابع غربي واكنش برخي از اعضاي دولت خاتمي را به‌دنبال داشت و افرادي از جمله عبداله رمضان‌زاده سعي كردند كه اين موضوع را از اساس تكذيب كنند. اين در حالي بود كه اين نامه واقعيت داشت و صادق خرازي اين پيشنهادها را براي ارائه به امريكايي‌ها در اختيار سفير سوئيس قرار داده بود.

كنث وايزمن مسئول سابق امور ايران در آيپك نيز در مصاحبه اخيرش با سايت تهران بيوريو (وابسته به تلويزيون پي‌بي‌اس) به اين نامه اشاره كرده و گفت:

«در آن دوره ايران كاملا با امریکا همكاري مي كرد. اين بحث مطرح بود كه شايد بتوان روي اين موضوع (براي بهبود روابط) سرمايه گذاري كرد. در همين شرايط، ايران خطوط خام يك پيشنهاد را براي بهبود روابط – موسوم به چانه زني بزرگ- ارائه داد.

پيشنهاد شامل تعليق غني سازي و تحول در سياست خاورميانه اي ايران در مقابل به‌رسميت شناختن و تضمين امنيتي امریکا بود. وصول پيشنهاد خرازي با ديدار دوم فرانكلين با من هم‌زمان شد. من مجبور شدم ملاقات با فرانكلين را كوتاه كنم زيرا سفير سوئيس، پيشنهاد صادق خرازي را آورده بود.»

در عين حال در بخش سوم از گزارش موسسه اسپن درباره برنامه هسته ای ایران كه دو بخش قبلي آن نيز در رجانيوز منتشر شد، جزئيات مهمي در مورد اين نامه آمده است. رویکرد کلی این بخش این است که آیا جامعه بین الملل درباره برنامه هسته ای ایران رویکرد درستی را تعقیب می کند.

در بخشی  از این قسمت اطلاعات جالبی درباره نامه سال 2003 دولت محمد خاتمی به دولت امریکا منتشر شد که به عنوان مثالی از سازشکاری و خیانت  پشت پرده در تاریخ برنامه هسته ای و به طور کلی سیاست خارجی ایران ماندگار شده است. شرکت کنندگان در این بخش می گویند دولت خاتمی این نامه را دو نوبت و به دو شکل متفاوت  به امریکایی ها تحویل داده است.

در بخش دیگری از این گزارش رویکرد روسیه در قبال برنامه هسته ای ایران تحلیل و نتیجه گرفته شده که همکاری روسیه با  امریکا علیه ایران خط قرمزهایی دارد.

شرکت کنندگان در این میزگرد نهایتا تاکید کرده اند هیچ راه حل دیپلماتیکی درباره برنامه هسته ای ایران وجود ندارد مگر اینکه غرب نوعی از غنی سازی در داخل خاک ایران را بپذیرد.

***

ب) آيا ما رويکرد ديپلماتيک درست را دنبال مي‌کنيم؟

ميزگرد دوم به بررسي اين سوال مي‌پرداخت که آيا جامعه بين‌الملل رويکرد ديپلماتيک درستي را براي حل مسائل مربوط به برنامه هسته‌اي ايران دنبال مي‌کند يا خير؟ برونو پلاد (Bruno Pellaud)، معاون سابق مدير کل آژانس بين‌المللي انرژي اتمي مقاله‌اي با عنوان "آزمون رويکردهاي متفاوت"  ارائه داد و هنري سوکولوسکي (Henry Sokolski)، مدير اجرايي "مرکز آموزش منع گسترش جنگ افزار‌هاي هسته اي" در واشنگتن، مقاله‌اي با عنوان "نُه تاسف: تلاش‌هاي منع تکثيري آمريکا عليه ايران" ارائه داد. جياندومنيكو پيكو (Giandomenico Picco)، معاون سابق دبير کل سازمان ملل در امور سياسي، و آلکسي پوشکوف (Alexey K. Pushkov)، رئيس "موسسه دولتي روابط بين‌الملل مسکو" (همان دانشگاه MGIMO) درباره اين دو مقاله به اظهارنظر پرداختند.

پس از دورنماي تاريکي که سخنگوي نخست ميزگرد از ديپلماسي ترسيم کرد، شماري از شرکت کنندگان گرد هم آمدند تا در طول ميزگرد دوم اميد بيشتري درباره مذاکرات بدهند. آنها براي دفاع از استدلال خود به پيشينه تاريخي مذاکرات با جمهوري اسلامي اشاره کردند و به بحث درباره اين واقعيت پرداختند که اعضاي کليدي جامعه بين‌الملل اکنون دارند نقش سازنده‌تري را در فرايند مذاکرات ايفا مي‌کنند.

اعضاي ميزگرد، قدرت پيش بينانه[1] مربوط به سابقه بد مذاکرات با ايران در دوره‌هاي پيشين را زير سوال بردند و گفتند اطلاعاتي که برخي با استناد به آنها از تهديد بودن برنامه هسته‌اي ايران حمايت مي‌کردند مربوط به 2004 بوده و تاريخ مصرف آن کاملاً منقضي شده است.

شماري از شرکت کنندگان ميزگرد باور داشتند که رويکردهاي متفاوت‌تر و ثمربخش‌تري نيز براي مذاکره با ايران وجود دارد اما به شرط آن که جامعه بين‌الملل دست از سياست‌هاي دوگانه‌اي که تا به حال در قبال ايران درپيش گرفته است بردارد و به جمهوري اسلامي اجازه دهد تا نوعي غني سازي داشته باشد.

در تاريخ 30 ساله مذاکره با جمهوري اسلامي ايران، همه مذاکرات نيز به فاجعه ختم نشده‌اند. بسياري از مذاکرات ثمربخش بوده‌اند هرچند برخي از آنها کاملاً مثبت نبوده‌اند اما تا حدودي مثبت به حساب مي‌آمدند.

قرارداد الجزيره در سال 1980 به بحران گروگانگيري آمريکايي‌ها پايان داد. مذاکرات ايران-کنترا به آزادي گروگان‌هاي آمريکايي در بيروت انجاميد و 10 گروگان در فاصله‌هاي 1990 تا 1992 آزاد شدند. مذاکرات به مهاجرت و خروج موفقيت‌آميز 13 يهودي شيرازي از ايران انجاميد. پيمان سال 2001 کنفرانس پترزبورگ با ايران درباره افغانستان آغازگر دوره‌اي از همکاري‌هاي بين‌المللي بيشتر با ايران بود. اين سال‌ها همچنين همراه با دوره‌اي از همکاري‌هاي مخفيانه ايران و آمريکا در عراق و افغانستان بود. سرانجام، مذاکرات سال‌هاي 2006 تا 2007 منجر به آزادي ملوانان انگليسي شد که ايران آنها را بازداشت کرده بود.

مذاکرات مربوط به برنامه هسته‌اي ايران تا به امروز شکست خورده‌اند اما در اغلب اوقات اين واقعيت فراموش مي‌شود که اين مذاکرات توانستند بيش از يک بار به موفقيت خيلي نزديک شوند.

نامه غيررسمي سال 2003 که "تيم گولديمن"، سفير وقت سوئيس در تهران، آن را (به نمايندگي از دولت خاتمي. م.) تنظيم کرد و برونو پلاد نيز در مقاله خود به آن اشاره مي‌کند مي‌تواند مثال بارزي از اين مسئله باشد.

اين نامه غيررسمي يک بار بطور مستقيم توسط خود گولديمن به آمريکا تحويل داده شد و يک بار ديگر نيز توسط خود جمهوري اسلامي ايران و با واسطه گري سازمان ملل به آمريکا تحويل داده شد تا بدين ترتيب، حسن نيت حقوقي گولديمن نيز ثابت شود.

در سال 2005، جمهوري اسلامي ايران پيشنهاد داد که شمار سانتريفيوژهاي ساخته شده خود  براي غني سازي سوخت هسته‌اي را به 3000 واحد تقليل دهد. اما در آن زمان، سه قدرت مذاکره کننده اروپايي (EU3) مسئله غني سازي را غيرقابل مذاکره مي‌دانستند زيرا همچنان آرزوي دستيابي به تعليق بلندمدت برنامه غني سازي جمهوري اسلامي ايران را در سرمي پروراندند. در نتيجه، اين پيشنهاد ايران پذيرفته نشد.

جک استراو، وزيرامورخارجه وقت انگليس و خاوير سولانا، نماينده عالي اتحاديه اروپا، متعاقباً با علي لاريجاني، مذاکره کننده هسته‌اي ايران، بر سر محدود کردن فعاليت‌هاي غني‌سازي جمهوري اسلامي به فعاليت‌هاي صرفاًً ضروري براي پژوهش و توسعه موافقت کردند. لاريجاني اين پيشنهاد را پذيرفت و آن را با خود به تهران برد تا تنها شاهد عدم پذيرش آن از سوي محمود احمدي نژاد و رهبر عالي آيت الله علي خامنه‌اي باشد. در پي اين اتفاق، لاريجاني استعفا داد.

اعضاي کليدي جامعه بين‌الملل اکنون دارند نقش سازنده‌اي در فرايند مذاکرات ايفا مي‌کنند. در طي يکي از همايش‌هاي پيشين آسپن آلمان درباره برنامه هسته‌اي ايران، ديپلماسي آمريکا به خاطر شکست در مجاب‌ ساختن جمهوري فدرال روسيه و جمهوري خلق چين به ايفاي نقشي سازنده‌تر در مذاکرات و اعمال تدابير بين‌المللي مربوط به برنامه هسته‌اي ايران به شدت مورد انتقاد قرار گرفت. اما اکنون وضعيت روسيه بطور کامل و وضعيت چين به طرز نسبتاً کمتري تغيير کرده است.

در مقايسه با آمريکا و اتحاديه اروپا، تاريخ خصومت روسيه و ايران در طول 100 سال گذشته بسيار ناچيز بوده است. براي مسکو، فروش راکتور هسته‌اي به ايران تجارت خوبي است. تقسيم بندي قريب الوقوع حوضه درياي خزر نيز براي مسکو يک چالش بزرگ ديپلماتيک و فرصت عظيم اقتصادي به شمار مي‌آيد.

ذخاير چشمگير و دست نخورده نفت خام  قرار است که بين کشورهاي ساحلي درياي خزر تقسيم شود. تهران بطور غيرمستقيم به مسکو پيام داده که اگر مسکو به حمايت خود از ايران در مذاکرات جامعه بين‌الملل درباره برنامه هسته‌اي جمهوري اسلامي ادامه دهد، تهران نيز از رويکرد مسکو براي تقسيم بندي درياي خزر حمايت خواهد کرد.

افزون بر آن، ايران در قبال روسيه رفتاري اخلال گرانه نداشته است. بنيادهاي حامي جدايي طلبان چچن در کشورهاي عرب واقع شده‌اند نه در ايران. تهران همچنين هيچ اقدام شيطنت آميزي در قفقار شمالي و جنوبي يا آسياي ميانه براي روسيه به بار نياورده است. با وجود چنين پيش زمينه‌اي، مسکو به هيچ وجه نمي‌خواهد که ايران را به فهرست دشمنان بالقوه آتي خود اضافه کند.

پس چه چيز موجب شد تا مسکو موضع خود را تغيير دهد و در سازمان ملل، از افزايش تحريم‌هاي اقتصادي بين‌المللي عليه ايران به خاطر برنامه هسته‌اي اين کشور پشتيباني کند؟ ديپلماسي ناشيانه ايران و به ويژه امتناع آن از پذيرش راه حل‌هاي پيشنهادي و عملي روسيه براي بحران هسته‌اي اين کشور دو علت چنين تغييري به شمار مي‌آيند.

مسکو در مشاهدات خود به اين نتيجه رسيده است که ايران در تدوين شاخص‌هاي سياست خارجي خود به آراي مسکو توجه شاياني نمي‌کند. افزون بر آن، مسکو مي‌خواهد به طور تلويحي اين پيام را منتقل کند که از سياست دولت اوباما براي "بازآرايي" روابط روسيه و غرب حمايت مي‌کند؛ و دست آخر، روسيه نيز نمي‌خواهد شاهد ظهور ايراني مسلح به جنگ افزارهاي هسته‌اي باشد.

بنابراين، مسکو به حمايت خود از تحريم‌هاي اقتصادي بين‌المللي عليه ايران ادامه خواهد داد اما اين حمايت شامل تحريم‌هاي فلج کننده نخواهد شد. روسيه بطور رسمي فروش سامانه‌هاي پدافند هوايي S-300 به ايران را لغو کرده و تصميم گرفته است که به شرکت خود در تلاش‌هاي جمعي بين‌المللي براي حل و فصل مسائل مربوط به برنامه هسته‌اي ايران ادامه دهد. اما بايد خاطرنشان کرد که مسکو در رابطه با ايران حد و مرزهايي دارد که از آنها فراتر نمي‌رود.

اين مرزها را مي‌توان در قالب سه مورد خلاصه کرد: 1- حمايت نکردن از تحريم‌هاي فلج کننده عليه ايران2- حمايت نکردن از لغو پروژه ساخت راکتور هسته‌اي بوشهر 3- و حمايت نکردن از اجراي گزينه‌هاي نظامي عليه ايران.

از ديدگاه مسکو، درباره استفاده از گزينه نظامي عليه برنامه هسته‌اي ايران صحبت‌هاي زيادي شده است و اين صحبت‌ها به هيچ وجه سودمند نيستند زيرا هيچ وقت معلوم نيست که آيا اين صحبت‌ها بر فرايند تصميم گيري مقامات ايراني درباره برنامه هسته‌اي خود تاثير مي‌گذارند يا خير، مضاف بر آن که صحبت کردن از جنگ، تنها مردم ايران را از نظر رواني براي جنگ آماده مي‌کند و ذهنيتي قلعه‌اي را تقويت مي‌کند که درست به نفع هيئت حاکمه است.

اگر از نيروي نظامي استفاده شود، آيا امريکا خود را دوباره در يک "جنگ بد" ديگر گرفتار و بدون حمايت سازمان ملل نخواهد يافت؟ و در وهله آخر، کساني که از حمله نظامي حمايت مي‌کنند نبايد پيامدهاي بشري احتمالي گزينه نظامي را اين قدر دست کم بگيرند. مسکو باور ندارد که گزينه‌هاي نظامي جامعه بين‌الملل بتوانند ايران را از ادامه برنامه هسته‌اي خود منصرف کنند اما باور دارد که با مذاکرات مي‌توان ايران را از ساخت يک نيروي ضربت هسته‌اي (nuclear strike force) منصرف کرد.

به رغم آن که پيشينه مذاکره با ايران آنچنان هم که در نظر اول به چشم مي‌آيد بد نيست و به رغم آن که بازيگران بين‌المللي کليدي همچون روسيه اکنون نقش سازنده‌تري را ايفا مي‌کنند، اما سينه چاکان ادامه مذاکرات نيز به اين امر معترفند که جامعه بين‌الملل اکنون با گروه مذاکره کننده کاملاً متفاوتي در تهران سر و کار دارد.

اگر در گذشته مذاکرات خوب پيش مي‌رفت براي اين بود که سران ديگري در راس قدرت بودند. اکبر‌ هاشمي رفسنجاني وقتي مذاکره مي‌کرد هيچ نيازي به مشورت با هيئت رهبري در تهران نداشت. رقباي سياسي داخلي زير پاي مذاکره کنندگان را آن‌قدر خالي نمي‌کردند که حتي توافق‌هاي موقتي هم که آنها به آن رسيده بودند فسخ و باطل اعلام شوند، چنان که در تاريخ اخير دو بار اين حادثه رخ داد. بنابراين، در مقايسه با گذشته، ساختار کاملاً متفاوتي بر فرايند کنوني مذاکرات حاکم است.

افزون بر حمايت از اتخاذ موضعي مثبت‌تر در مذاکرات، برخي از اعضاي ميزگرد باور داشتند که در جنبه نظامي برنامه هسته‌اي ايران اغراق شده است. گزارش آژانس بين‌المللي انرژي اتمي در ماه فوريه سال 2010 درباره توانمندي‌هاي نظامي ايران در حوزه هسته‌اي بر اساس اطلاعاتي نوشته شده بود که در پيش از سال 2004 به دست آمده بود.

با وجود اين، کاملاً روشن است که در سال 2003 اتفاقي رخ داد که نگرش حکومت ايران را تغيير داد. بنابر برآورد اطلاعات ملي سال 2007 آمريکا (NIE)، ايران پس از حمله آمريکا به عراق برنامه هسته‌اي نظامي خود را متوقف کرد.

اين واقعيت که جامعه اطلاعاتي آمريکا اين‌قدر در ارائه يک برآورد اطلاعات ملي جديد تعلل مي‌ورزد و اين گزارش را که در ابتدا قرار بود در ماه ژانويه سال 2010 چاپ شود، تمام نمي‌کند، حاکي از آن است که در بين جامعه اطلاعاتي آمريکا نيز درباره وضعيت موجود اختلاف نظر وجود دارد. بنابراين، هيچ يک از اين واقعيات نمي‌توانند دال بر تاکيد مجدد ايران بر جنبه‌هاي نظامي برنامه هسته‌اي خود باشند و نمي‌توانند استدلالي قوي در اين باره ارائه دهند.

گفته مي‌شود که جامعه بين‌الملل نسبت به برنامه غني سازي ايران سياست دوگانه‌اي به کار مي‌بندد که بيشتر وضعيت تزوير به خود مي‌گيرد. يکي از اعضاي ميزگرد با ذکر اين مطلب پرسيد: "وقتي پاکستان داشت سلاح‌هاي هسته‌اي خود را مي‌ساخت و آزمايش مي‌کرد، آمريکا و جامعه بين‌الملل کجا بودند؟" حتي يک جريان ارعابي و جنگ رواني نيز عليه پاکستان به راه نيفتاد.

با دستيابي پاکستان به ظرفيت گريز تنها به عنوان يک اتفاق آزاردهنده کوچک برخورد شد. بيشتر اين حرف‌ها درباره هند نيز که اکنون دارد با آمريکا يک قرارداد همکاري هسته‌اي غيرنظامي مي‌بندد، صدق مي‌کند. چرا دستيابي هند و پاکستان به تسليحات هسته‌اي پذيرفته مي‌شود اما جنگ تبليغاتي و جريان سياسي عظيم عليه ايران به راه مي‌افتد؟

اگر غرب مي‌خواهد در مسير مذاکره با ايران حرکت رو به جلو داشته باشد، بايد در خصوص مسئله غني سازي اين کشور انعطاف بيشتري از خود نشان دهد. همان طور که جک استراو، وزير امورخارجه انگليس نيز در سال 2006 اظهار داشت، هيچ راهي براي مذاکره با جمهوري اسلامي ايران درباره برنامه هسته‌اي اين کشور وجود ندارد مگر آن که شما بپذيريد که نوعي غني سازي در خاک آن صورت پذيرد.

غني سازي مواد هسته‌اي ايران در خارج از اين کشور نيز که اخيراً پيشنهاد شد صرفاًً نمايانگر نوعي سازش بود. بنابراين، اولويت نبايد توقف غني سازي، بلکه تثبيت مجدد قدرت آژانس بين‌المللي انرژي اتمي بر فرايند غني سازي در ايران باشد  و اين کار بايد از طريق به دست آوردن حق دسترسي به تاسيسات هسته‌اي ايران براي اجراي بازرسي‌هاي بين‌المللي صورت پذيرد.

در پايان جلسه، اعضاي ميزگرد به بررسي تجربه جامعه بين‌الملل از برنامه هسته‌اي ايران و پيامدهاي آن براي معاهده ان پي تي پرداختند.

در نتيجه فعاليت‌هاي اخير ايران و کره شمالي، شايد جامعه بين‌الملل به همين زودي‌ها با "ايران‌هاي" به مراتب بيشتري مواجه شود. پيمان ان پي تي بدين منظور تدوين شد تا براي امضاکنندگان خود حق دسترسي به منافع اقتصادي حاصل از استفاده صلح آميز و تجاري از انرژي هسته‌اي را فراهم کند.

در متن پيمان ان پي تي، هيچ حق از قبل تعيين شده ديگري براي کشور امضا کننده وجود ندارد که بخواهد بر اساس آن اورانيوم و پلوتونيوم غني‌سازي کند. بنابراين، اگر استفاده خاصي از انرژي هسته‌اي از نظر تجاري عملي و ممکن نباشد، کشور امضا کننده هيچ حقي براي پيگيري آن استفاده خاص ندارد و آژانس بين‌المللي انرژي هسته‌اي نيز هيچ تعهدي براي تضمين چنين استفاده‌اي ندارد.

برنامه هسته‌اي ايران تنها وقتي معناي تجاري مي‌يابد که ايران حداقل 20 نيروگاه توليد برق هسته‌اي براي مصرف سوختي که توليد مي‌کند، داشته باشد. اما کاملاً روشن است که ايران اين تعداد نيروگاه توليد برق ندارد.

انتظار کشيدن براي مدرکي که بتواند ماهيت نظامي برنامه هسته‌اي يک کشور را اثبات کند فقط کار احمق‌ها است. زود دست به کار شدن چيزي است که رژيم منع تکثير بر آن استوار است. جامعه بين‌الملل درخصوص کنترل صادرات مواد با کاربرد دوگانه به ايران بسيار مسامحه کار و سهل انگار بوده است.

افزون بر آن، کشورهايي مثل آمريکا بسيار خودخواهانه عمل کرده و اطلاعات جاسوسي خود در زمينه فعاليت‌هاي چين را در خصوص "تکثير تسليحات هسته‌اي" با ديگران در ميان نگذاشته‌اند زيرا مي‌خواستند از منافع تجارت هسته‌اي خود در چين و همچنين از متحدان مهم منطقه‌اي خود همچون پاکستان که نقش واسطه را در فعاليت‌هاي تکثيري ايفا کردند، محافظت کنند.

البته، همکاري‌هاي مخفيانه بين‌المللي براي مقابله با تکثير تسليحات هسته‌اي اخيراً به موفقيت‌هاي چشمگيري انجاميده است. علني کردن هرچه بيشتر چنين تلاش‌هايي مي‌تواند نقش بسزايي در تقويت اعتبار رژيم بين‌المللي منع تکثير تسليحات هسته‌اي داشته باشد.

[1] ـ predictive power يا قدرت پيش بينانه‌ي يک نظريه علمي به معناي توانايي آن در ارائه پيش بيني‌هاي قابل آزمايش و راستي آزمايي است. در اينجا، درستي پيش بيني‌هاي بدبينانه نسبت به مذاکره با ايران آن هم بر مبناي مذاکرات چماق هويجي پيشين زير سوال رفته و مردود اعلام شده است.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها