به گزارش 598، محمد ودود حیدری امروز یکشنبه 13/5/92 طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت:
۱-
دیروز مراسم تنفید ریاست محترم جمهوری جناب حجتالاسلام حاج شیخ حسن
روحانی در محضر رهبر معظم انقلاب برگزار شد و ایشان برای یک دوره چهار ساله
به عنوان رئیسجمهور ایران از سوی حضرت آیتالله العظمی خامنهای منصوب
گردیدند. همزمان با این انتصاب که پس از تنفیذ رأی مردم شریف ایران اسلامی
صورت پذیرفت، دوره ریاستجمهوری هشت ساله جناب آقای دکتر محموداحمدینژاد
با همه فراز و فرودها پایان پذیرفت و رسماً سکان اجرایی کشور به دست رئیس
جمهور منتخب سپرده شد.
۲- امروز اولین روز کاری رئیسجمهور جدید است
که با مراسم تحلیف وی در مجلس شورای اسلامی آغاز میشود و این آغازی است
بر پایان دوره ریاستجمهوری احمدینژاد. البته پایانی بر دوره ریاست
احمدینژاد به جمهور و نه پایان دوران احمدینژاد! احمدینژاد مردی بود که
از میان مردم به پا خاست. مردمی بود و سادهزیست، پرانرژی بود و پرکار،
زحمتکش و بیریا، تلاشگر و مخلص. شعارهای انقلاب را سر دست گرفت و به آنها
افتخار نمود. شعار عدالت را از حاشیه به متن آورد. حلقههای بسته مدیریتی
را شکست و نسل جدیدی از نخبگان و جوانان را وارد مدیریت کشور نمود و نشان
داد روحیه انقلابی و جوانی کارگشا و راهگشاست. به همه ثابت نمود تعداد
اندکی که خود را مدیر بالاصاله میدانند و دیگران را نه شایسته مدیریت
میدانند نه لایق اداره کشور،در برابر همت و توان انقلابیون و جوانان مؤمن
یارای مقاومت و عرض اندام ندارند. از طرح شعارهای انقلاب در مجامع جهانی
خجالت نکشید و مبارزه با غده سرطانی اسرائیل را در دستور کار جدی خویش قرار
داد. اینها و بسیاری از موارد دیگر اقدامات ارزشمندی است که اثر آن تا
سالها در پیکره مدیریتی کشور و اذهان آحاد مردم باقی خواهد ماند.
۳-
بدون تردید آثار عملکردها و رفتارهای خوب و بد احمدینژاد که چه بسا بتوان
از آنها به عنوان» مکتب احمدینژاد» یاد کرد تا مدتها باقی خواهند ماند و
به ویژه در فضای سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جامعه نقش ایفا خواهند نمود.
قطعاً یکی از نکات برجسته رفتاری احمدینژاد مردمی بودن وی، حضور در میان
بدنه مردم، به ویژه طبقه متوسط و ضعیف جامعه است. رفتاری که کاملاً منطبق
بر آموزههای دینی و انقلابی ماست. سفرهای استانی و سرکشی از محرومترین
نقاط کشور، حضور در میان بدنه مردم به بهانههای گوناگون، اهمیت بخشی به
مکاتبات و نامههای مردم و تلاش برای حل گرفتاریها و معضلات ایشان، بردن
اعتبارات ملی به استانها و نظارت بر طرحهای در حال اجرا در شهرستانها و
روستاهای دوردست، آشنا نمودن هیئت دولت با مباحث منطقهای و بومی از نزدیک
با تشکیل جلسات هیئت دولت در استانها و حتی نوع پوشش و گویش وی حکایت از
مردمی بودن او داشت. اینها بخشی از همانهایی است که باعث میشود دلمان
برای احمدینژاد تنگ شود و مطمئناً دل مردم نیز برای او تنگ خواهد شد.
البته خواننده گرامی توجه دارد که ذکر این دلتنگی به مفهوم فراموشی یا
نادیده گرفتن زوایای منفی مکتب احمدینژاد که تا همین الان آثار مخربی نیز
در نوع رفتار بخشی از سیاسیون و گروههای سیاسی ما گذاشته است نیست.
مواردی
از قبیل دلبستگیهای بیش از حد به برخی از اطرافیان و چشمپوشی از ایرادات
ایشان و عدم توجه به نظرات طرفداران و دلسوزان در این خصوص، تقابل با برخی
از موارد قانونی، ایجاد تزاحم میان قوا، یکدندگی و گاهی لجبازی در
تصمیمگیریها یا اقدامات اجرایی کشور، توجه افراطی و غیرمنطقی به برخی
امور متافیزیکی بخشی از این موارد است که قطعاً مورد تأیید نیست.
۴-
و حالا اما زمان مناسبی است که منصفانه به دوران دولتهای نهم و دهم
نگریسته شود. مدت زمامداری احمدینژاد تمام شده و آینه تمام نمای خدمات این
دولت در پیش چشمان همه است. بیشک در این دو دولت به اندازه تمامی ۱۶ سال
قبل از آن کار انجام شد، سازندگی اتفاق افتاد و در جهت رفع مشکلات مردم
تلاش گردید. هدفمندی یارانهها که تکلیف دولتهای قبلی بر اجرای آن قرار
گرفته و به سرانجام نرسیده بود به مرحله اجرا درآمد و سهام عدالت میان مردم
توزیع گردید و گامی دیگر در مسیر تحقق عدالت اجتماعی مورد نظر شعارهای
انقلاب اسلامی برداشته شد. زحماتی که در این دولت از سوی احمدینژاد و تیم
همکارش کشیده شد در دولتهای قبل از وی کم سابقه و اکثراً بدون سابقه است.
سؤالی که این روزها ذهن هر منصف مطلعی را به خود مشغول میسازد این است که
آیا پاستور دیگر به خود چنین رئیسجمهور مردمی، تلاشگر و انقلابی را خواهد
دید؟! آیا باز هم جمهور شاهد رئیسی خواهد بود که اموالش را پس از دوره
ریاستجمهوری به قوه قضائیه اعلام نماید که آن هم تنها اندکی افزایش نسبت
به ابتدای دوران مسئولیتش داشته باشد یا اینکه مانند دو رئیس قبلی جمهور
حتی از اعلام اموال نیز بر طبق قانون امتناع خواهند نمود؟! این چنین است که
معتقدم دلمان برای احمدینژاد تنگ میشود.