رضا سراج کارشناس مسائل استراتژیک در بخش دوم گفتوگوی تفصیلی با خبرنگار حوزه احزاب خبرگزاری فارس، به مسائل مختلفی از جمله ترکیب دولت تدبیر و امید، آسیب شناسی رفتار اصولگرایان و باطل شدن شبهه تقلب در این انتخابات پرداخت، متن کامل آن در ادامه میآید:
*فارس: شما ترکیب کابینه دولت اعتدالگرا و اولویتهای آن را چگونه پیش بینی میکنید؟
سراج: اگر رئیس جمهور منتخب موفق شود به شعار خود یعنی اعتدالگرایی در چینش ترکیب نهایی کابینه عمل کند میتواند دولتی از نیروهای متعهد به نظام، کارآمد و در عین حال غیر متعهد به جریانات سیاسی و پدرخواندههای سیاسی شکل دهد. در این که آقای روحانی آیا موفق به این امر میشود یا نه، باید صبر کرد و البته در چند روز آینده تا حدودی این مسئله روشن میشود.
اما مسئله مهمتر آن که اولویتهای کابینه یازدهم چه باید باشد؟ نیم نگاهی به فضای موجود در جامعه موج امیدواری و نشاط عمومی در خصوص حل مشکلات معیشتی را نمایانگر میسازد و با توجه به اینکه بررسیهای کارشناسانه نشان میدهد بخش قابلتوجهی از مشکلات اقتصادی موجود، ناشی از سوء تدبیرها و سوء مدیریتهایی است که با اتخاذ مدیریت و تدابیر کارآمد قابل جبران خواهد بود.به نظر میرسد باید دولتمردان با دقت نظر در همین مسئله و با تمام توان در جهتی اقدام کنند که این امید و نشاط عمومی که در جامعه پدیدار شده است به ثمر نشسته و شاهد شیرین کامی بیش از پیش مردم در حل مشکلات معیشتی باشیم.
در اینجا باید به نکتهای اشاره کرد و آن خطر تکرار اشتباهات گذشته در حوزهی اجراست. در مقطعی از تاریخ اقتصاد سیاسی کشور یعنی سالهای پس از 1368 نظریهپردازان و مدیران اقتصادی کشور در جهت حل مشکلات موجود به سمت پیاده سازی افراطی مدلهای ارائه شده توسط نهادهای اقتصادی غربی رفتند و در عمل نه تنها اجرای این الگوها موفقیت آمیز نبود بلکه تا مدتها اثرات نامطلوبی در اقتصاد کشور به همراه داشت.
* نباید در پیشرفتهای اقتصادی به بیعدالتی دامن زده شود
آفت دیگر برخی مدیران اقتصادی کشور که متأسفانه در چند برهه و دولت مختلف تکرار شده است، آن بوده که عدهای از مدیران اجرایی کوشیدهاند ناکارآمدی خود در مدیریت و تدبیر اقتصاد کشور را به گردن عوامل خارجی انداخته و در راه حل مشکلات کشور، آنچه از آن به «تنشزدایی» تعبیر میشود را به عنوان نسخه درمان اقتصاد کشور نشان دهند. حال آنکه روشن است که بیماری اقتصاد کشور به مدیریت و تدبیر داخلی بر میگردد و ربط دادن آن به مسائل سیاست خارجی تا حدودی فرافکنی است. انتظار ملت از مدیران اجرایی این است که در عین حفظ اصول و ارزشها خصوصاً در سیاست خارجی به حل مشکلات معیشتی بپردازند و به دنبال باز کردن مسئولیتها از گردن خود نباشند.
دغدغه دیگری که وجود دارد مسئله عدالت اجتماعی که جز دو مؤلفه اصلی دهه چهارم انقلاب یعنی پیشرفت و عدالت است. باید مراقب در کنار پیشرفتهای اقتصادی به بیعدالتیها دامن زده نشود و نیز خدای ناکرده شاهد شکلگیری و رشد مفاسد اقتصادی نباشیم.
* انتخابات 92 سند رسوایی فتنهگران شد
*فارس: با توجه به پیروزی آقای روحانی با 260هزار رأی بیشتر و صیانت نظام از این رأی، نظر شما در خصوص ادعای تقلب فتنه گران در سال 88 چیست؟
سراج: انتخابات 92 را از منظری میتوان سند رسوایی فتنه گران و اربابان خارجی آنها دانست. در سال 1388 یک حماسه ملی با حضور بی نظیر 85 درصدی در پای صندوقهای رأی شکل گرفت اما فتنه گران شیرینی این حماسه را در کام ملت تلخ کردند. ابتدا با شعار پوچ و موهوم تقلب نظام اسلامی را به خیانت در آرای مردم متهم کردند و بعد که نتوانستند این ادعای پوشالی را اثبات کنند نظام را به جنایت در حق اغتشاشگران متهم کردند.
البته با گذشت زمان، هر روز بخشی از ابعاد پیچیده و لایههای پنهان و نیمه آشکار فتنهی 88 روشن میشود و چنین به نظر میرسد ابعاد قابل توجهی از این توطئه هنوز رمزگشایی نشده است. در بیان رهبر معظم انقلاب نیز داریم: «هنوز خیلی جا وجود دارد برای تحلیل و تبیین و روشن کردن زوایا و ابعاد این فتنهای که دشمن طراحی کرده بود. دشمن محاسبات خیلی دقیقی کرده بود؛ منتها خب، محاسباتش غلط از آب درآمد؛ ملت ایران را نشناخته بود. دشمن در پشت صحنه، همهی چیزها را مشاهده کرده بود.»
شناخت عمیق از توطئهای که دشمن در فتنهی 88 برای آن برنامهریزی کرده بود و دنبال میکرد، نیازمند تحلیلی بسیار عمیق و البته گذشت زمان نیز بود. چرا که دشمنان انقلاب اسلامی هنوز حاضر به «لو» دادن نقشهی پیچیده خود نبوده و روشن شدن بخشی از حقایق، نیازمند گذشت زمان است. مقام معظم رهبری در این خصوص میفرمایند: «فتنهی [88]، فتنهی بزرگی بود. من به شما عرض کنم؛ چند سالی که بگذرد، آن وقت قلمهای بسته شدهی آگاهان بینالمللی روان خواهد شد، باز خواهد شد، خواهند نوشت. ممکن است من آن روز نباشم، اما شماها هستید؛ خواهید شنید، خواهید خواند که چه توطئهی بزرگی پشت فتنهی سال 88 بود. این فتنه خیلی چیز مهمی بود، قصدشان خیلی قصد عجیب و غریبی بود؛ در واقع میخواستند ایران را تسخیر کنند. اینهایی که عامل فتنه بودند - توی خیابان، یا بعضی از سخنگویانشان - اغلب ندانسته وارد این میدان شده بودند؛ اما دستهایی اینها را هدایت میکرد، نمیفهمیدند.»
واقعیت آن است که برنامه ریزی اجرایی دشمن برای فتنه 88 از دو سال قبل از برگزاری انتخابات دهم –یعنی سال 1386- کلید خورد و بخش قابل توجهی از جریانات سیاسی و گروهکهای ضدامنیتی برای پیاده سازی نقشه شوم دشمن بسیج شده بودند. در این میان فتنه گران داخلی نیز با باز کردن عرصه برای دشمن و دنباله روی کورکورانه از مقاص دشمن به تکمیل سناریوی او کمک کردند به تعبیر رهبر فرزانه انقلاب «در این فتنههای بعد از انتخابات، آن چیزی که اساس قضیه است، این است که رأی مردم و حضور مردم از نظر یک عدهای نفی شد، مورد خدشه قرار گرفت، نظام تکذیب شد، مورد تهمت قرار گرفت. گناه بزرگی که انجام دادند، این بود.»
* دو سناریوی دشمن برای انتخابات 92 که خنثی شد
بررسی راهبردهای دشمن در چند سال اخیر و نیز مجموعه فراوانی از قرائن و شواهد نشان میدهد که دشمن برای انتخابات 92 نیز دو سناریوی مشخص را در دستور کار قرار داده بود. اول بی ثبات سازی جمهوری اسلامی ایرانو دوم تسری و تسلط گفتمان تغییر در جهتگیریها، سیاستها و ارزشها. بخشی از نظام سلطه به محوریت آمریکا و سرویسهای اطلاعاتی و اندیشکدههای راهبری آن، به دنبال بی ثبات سازی جمهوری اسلامی ایران در مقاطع قبل، حین و پس از انتخابات ریاست جمهوری بودند و برخی محافل به دنبال سیاست حاکم نمودن گفتمان تغییر در جهت گیری ها، سیاست ها و ارزشها بودند.البته باید تأکید شود که راهبرد تغییر تنها با به انتخابات ختم نشده و اساساً چون فرایند تغییر یک فرایند تدریجی و مبتنی بر استحاله است، در طول بازه زمانی طولانیتری دنبال میشود.
رهبر معظم انقلاب در بیانات خود پس از انتخابات میفرمایند: « نمیشود ما این مسئلهی مهم و اساسی [انتخابات] را از دائرهی تحلیل و تذکر و توجه خارج کنیم؛ حادثهای که از یک سال قبل تقریباً، مخالفان جمهوری اسلامی، دشمنان جمهوری اسلامی، دربارهی آن حادثه داشتند برنامهریزی منفی میکردند؛ پولها خرج کردند، فکرها کردند، فریادها کشیدند، کارهای گوناگون انجام دادند، فشارها وارد کردند، برای اینکه این حادثه را به آن صورتی که خودشان میخواستند، در بیاورند؛ یا انتخابات اتفاق نیفتد، یا انتخابات با اقبال کم مردم، با بیاعتنائی مردم مواجه شود؛ یا اینکه حتّی بعد از انتخابات بهانههائی به وجود بیاید که بتوانند مقاصد شوم خودشان را در کشور اعمال کنند؛ برای همهی اینها برنامهریزی کرده بودند. اینها همهاش خبرهای پنهان نیست، اطلاعات ویژه و پنهان نیست؛ خیلی از آنها اطلاعات آشکار است. هر کسی رفتارهای جبههی دشمن جمهوری اسلامی را در این حدود یک سال دیده باشد، دنبال کرده باشد، یا شنیده باشد، میفهمد که اینها چه برنامهریزیای کرده بودند.خب، آنچه که اتفاق افتاد، صد و هشتاد درجه عکس آن چیزی بود که آنها میخواستند. این چیز کمی است؟ این حادثهی کوچکی است که ماستمالی کنند، با تحلیلهای آبکی از روی قضیه بگذرند؟ نخیر، ملت ایران عظمتی را از خود ساطع کرد؛ ملت ایران کار بزرگ و کارستانی انجام داد؛ در عرصهی مواجهه و مقابله و خصومت و کینهورزی دشمنان بینالمللی، از خود مهارت نشان داد. چرا این را پنهان کنند؟ چرا این را بارها تکرار نکنیم؟»
به حمد الله با هوشیاری امت و تدابیر نظام راهبرد بی ثبات سازی ناکام ماند و در خصوص راهبرد «تغییر» نیز همه دلسوزان نظام و ملت شریف ایران و خصوصاً دولتمردان آینده باید هوشیار باشند.
* پس از انتخابات 92 فتنه گران دیگر خواب بازگشت به قدرت را هم نمیبینند
علیای حال این سند افتخار نظام اسلامی و نیز سند رسوایی فتنه گران بود که نظام از 260 هزار رأی ملت پاسداری کرده و خود به خود متوهمانه بودن ادعای دروغین فتنه گران 88 ثابت شد. به نظر میرسد اکنون و پس از روشن شدن این مسئله دیگر هیچ جای اغماضی در مواجه با فتنه گران نبوده و آنها دیگر در خواب نیز بازگشت به قدرت را نخواهند دید.
*فارس: به اصولگرایان باز گردیم، در طول بیش از یک ماه پس از انتخابات تحلیلگران و فعالان سیاسی هر یک از منظر خود به آسیب شناسی نتایج انتخابات پرداختهاند و هر یک دلایلی را برای شکست اصولگرایان مطرح کردهاند. شما مهمترین دلیل ناکامی اصولگرایان در این انتخابات را چه میدانید؟
سراج: به طور کلی سه محور کلی اندیشههای سیاسی، قدرت طلبی و خود پدیده پنداری را میتوان به عنوان آسیبهای جریان اصولگرایی در انتخابات یازدهم دانست. من چرایی این ناکامی را بیش از آن که در نتیجه نوع تاکتیکها و وضعیت سیاسی و حزبی این جریان بدانم، ناشی از حوزهی اندیشه سیاسی میدانم. البته این دلایل رفتاری سیاسی را نیز نادیده نمیگیرم اما آنها را متأثر از حوزه اندیشه سیاسی میدانم که لازم میدانم آن را تفصیلاً عرض کنم.
یک دهه قبل جریان اصولگرایی با شعار گفتمان انقلاب اسلامی و ارائهای ناب از مکتب سیاسی اسلام مبتنی بر اندیشههای امام راحل عظیم الشأن و رهبر معظم انقلاب اسلامی (مدظله العالی) وارد عرصه رقابت سیاسی شد و اتفاقاً همین دست شعارها بود که توانست اقبال عمومی را به خود جلب کند، اما آنچه در عمل شاهد بروز زاویههایی در این رویکرد بودهایم که بایستی آنها را دقیق بررسی نماییم.
اولاً یکی از اصلیترین آرمانهای انقلاب اسلامی شکلگیری جامعهای مبتنی بر امام و امت بود و اتفاقاً جریانات اصولگرا با همین ادعای ولایتمداری در عرصه حضور داشتند و برخی از آنها اصلاً با همین شعار به تصفیه درون گفتمانی میپرداختند. اما در عمل میبینیم برخی از این جریانات به جای آن که به دنبال انتقال رهنمودها و منویات امام جامعه به امت باشند، به تدریج نخبگان سیاسی مورد وثوق خود را در جایگاه قله تعریف کرده و بر اساس اندیشه سیاسی و نوع نگاه آن به جهت گیری حزبی پرداختند. شوربختانه تر آن که دیدگاههای سیاسی و اندیشهای این جریانات به نام ولایتمداری به بدنه جریان تزریق و هرکس که نگاه انتقادی به این شخصیتها و دیدگاههایشان مطرح میساخت با انواع برچسبهای مختلف از صحنه رانده میشد.
ماجرا آنجا غم انگیزتر میگردد که متوجه شویم اتفاقاً این جریانات در برخی از حوزههای اندیشه سیاسی دارای زاویههای روشن با اندیشه امام و رهبری که اساس گفتمان انقلاب اسلامی را شکل میدهند، هستند، ولی در عین حال حب و بغضهای سیاسی منبعث از اندیشه سیاسی آنها به عنوان حرکت در تراز انقلاب اسلامی معرفی میشود. لازم است تأکید کنم شخصیت همه بزرگان محترم است و اینجا قصد نقد اندیشه سیاسی افراد را ندارم، بلکه مقصود آن است که بگویم برخی از این گونه دیدگاهها حرف انقلاب نبوده و نیست.
* کمرنگ کردن جایگاه مردم با اندیشه رهبری زاویه دارد
در ادامه به چند نمونه اشاره میکنم. در مکتب امام راحل (ره) و نیز اندیشه مقام معظم رهبری (مدظله) مردم جایگاه والایی در نظام سیاسی دارند و نقش تعیینکننده آنها در شکلگیری و استمرار حیات نظام اسلامی روشن و واضح است. در عین در این سالها برخی جریانات با طرح اندیشههای سیاسی خود جایگاه مردم را در اندیشه سیاسی اسلام کمرنگ ساختهاند که اینها در زاویهای روشن با اندیشه امام و رهبری است.
عجیب نیست که برخی از این جریانها برای طرح دوگانه مقبولیت و مشروعیت اصرار دارند به گونه ای که گویا این دوگانه اصالت داشته و این در حالی است که در بیانات رهبر معظم انقلاب این دوگانه به چشم نمیخورد. بلکه به عکس همواره کوشیده است مردم و دیانت در یک جبهه دیده شوند و یا مثلاً برخی افراد پس از انتخابات ریاست جمهوری به درجهبندی رأی مردم پرداختند و آرایی که در حمایت از نامزد خودشان بود را رأی درجه یک و بقیه را درجه دو، دنیا زده تصور کردند. اینها صرفاً یک برداشت ذهنی یک فرد نیست. به نظر میرسد برخاسته از نوعی اندیشه سیاسی خاصی است که می توان از آن به دفع حداکثری تعبیر کرد و بایستی بیشتر مورد اشاره قرار گیرد.
همین اندیشه خاص که منجر به تنگ کردن دایره نیروهای خودی میشود و همانگونه که قبلاً اشاره شد عنوان «دفع حداکثری» بهترین عنوان برای آن است، یکی از مصادیق روشن زاویه این جریانات با اندیشه امام و رهبری است. در حالی که بیان صریحی از رهبر معظم انقلاب اسلامی در خصوص نیاز به وحدت در عین خلوص و راهبرد جذب حداکثری و دفع حداقلی وجود دارد.
عدهای با تعمیم اندیشه سیاسی خود به گفتمان انقلاب اسلامی به دنبال خلوص سازی و پیاده کردن خود سر بخشی از اصولگرایان از قطار انقلاب هستند و جالب اینجاست که همین اقدامات به اسم انقلابی گری، ارزشگرایی و بصیرت افزایی انجام میپذیرد و روشن نیست که این مسائل بر چه مبنایی به انقلاب نسبت داده میشود. حال آن که در سیره سیاسی امام و رهبری نیز مصادیق روشنی در خلاف این رویکرد انقلابینمایانه وجود دارد.
* رهبر معظم انقلاب مسئله اقتصاد را اولویت و مسئله اول کشور میدانند
جالب اینجاست که در طول دو سال گذشته که مشکلات معیشتی گریبانگیر جامعه بوده است و مردم از جریانات سیاسی پیگیری حل این مشکلات را داشتهاند، برخی از این جریانات بیشتر دنبال همان راهبرد دفع حداکثری بودهاند کار به جایی رسیده است که برخی از چهره های این جریانات در اظهاراتی قابل تأمل با عناوینی نامناسب از کسانی که به دنبال حل مشکلات معیشتی مردم بودهاند و مردمی که به خاطر حل مشکلات معیشتی به نامزدها رأی دادهاند تعبیر کردهاند این در حالی است که شما اگر به سیاست رهبر معظم انقلاب در نامگذاری دهه چهارم انقلاب و چند سال اخیر نگاه کنید پررنگ بودن اولویت اقتصاد در نیازهای کشور به خوبی به چشم میخورد. از اینها واضحتر معظم له صراحتاً در سخنرانی خود در مراسم سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) سال جاری، مسئله اقتصاد را اولویت و مسئله اول کشور دانستند.حال اینجا جای این سؤال باقی است اولاً چگونه برخی نخبگان و جریانات سیاسی دغدغههای امام امت را درک نمیکنند و باز به دنبال منویات خود هستند؟
حال در نظر بگیرید که همه این اقدامات و شعارها به اسم گفتمان انقلاب اسلامی انجام گرفته است. یعنی در مرحلهی عمل ما شاهد آن بودیم گفتمانی تقلیلگرا و نحیف به اسم انقلاب عرضه گردیده که اتفاقاً در برخی جاها در تضاد جدی با گفتمان اصیل انقلاب اسلامی است و از سویی در مرحله پیاده سازی اجتماعی ناکارآمد است، یعنی نسخه روشنی برای حل مشکلات عادی مردم ندارد و به جای آن به مردم توصیه میکند که از پیگیری مطالبات معیشتی دست بکشند.ببینید چه ظلم بزرگی به اندیشه سیاسی امام، انقلاب و رهبری شد؟ اگر این حرفها به نام یک جریان سیاسی زده میشد کسی بر آن خورده نمیگرفت، بالاخره سلیقه سیاسی خاصی است. اما اینها به نام انقلاب عرضه شده و هر که غیر از این گفت با انواع برچسبها مورد حمله واقع شد.
همین اندیشه های سیاسی زاویه دار با گفتمان انقلاب، امام و رهبری، مبنای عمل سیاسی عدهای قرار میگیرد و صراحتاً از مهم نبودن نتیجه سخن میگویند و مدعی عمل به تکلیف هستند. حال آن که رهبر معظم انقلاب صراحتاً از لزوم توجه به نتیجه در عمل به تکلیف سخن گفتند.
به نظر میرسد این مسئله دلیل اصلی ناکامی اصولگرایان در این انتخابات بود. هرچند ممکن است که برخی تاکتیکهای غلط حزبی و انتخاباتی نیز مؤثر بوده باشد. اما دلیل اصلی این ناکامی را باید در این زاویههای اندیشه سیاسی جستجو کرد.
*فارس: به مسئله قدرت طلبی و خود پدیده پنداری نیز اشاره کردید، در صورت امکان بیشتر توضیح دهید؟
سراج: ما وقتی رفتار سیاسی برخی جریانهای اصولگرا بررسی میکنیم یکی دیگر از دلایل عدم اجماع میان این جبهه گسترده را مییابیم و آن قدرتطلبی برخی از از جریانات است. جریاناتی که در پشت صحنه تحولات همواره به رایزنی طیف های گوناگون سیاسی – حتی نیروهای غیر اصولگرا- مشغولند و بر نامهریزی آنان به گونهای تعریف میشود که با پیروزی هریک از طیفهای گوناگون خود را به آن نزدیک میکنند. این جریانات یکی از دلایل شکست راهبرد توافق و اجماع در جبهه اصولگرایی بودهاند.
مسئله دیگر که در حقیقت آفت برخی دیگر از نخبگان سیاسی است، مسئله خود پدیدهپنداری و یا به تعبیری ندیدن واقعیتهاست که اتفاقا در بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب در دیدار دانشجویان همین مسئله ندیدن واقعیت ها به عنوان کی از آفات مورد اشاره معظم له قرار گرفت. به نظر میرسد کسانی که واقعیتهای سیاسی اجتماعی را در نظر نمی گیرند، رفتار سیاسی خود مبتنی بر آرزوها و نیز دادههایی که از اطرافیان میگیرند، تنظیم میکنند و نتیجه این رویکرد «خود پدیده پنداری» است که متأسفانه روشن شدن غلط بودن این تصور با هزینه های بالایی همراه است.
در مجموع دلایلی که اشاره شد منجر به نوعی آرایش و چیدمان غلط و تعبیر دیگر یک اَرِنج سیاسی غلط در میدان بازی انتخابات شد و نتیجه به نفع رقبای اصولگرایان رقم خورد.
*رفتار سیاسی منحرفین به نام اصولگرایی تمام شد
در اینجا البته باید به نکتهای دیگر نیز اشاره کردکه هرچند از ناحیه جریان اصولگرایی رخ نداد، اما به نام اصولگرایان تمام شد و آن رفتار سیاسی منحرفین در دوسال اخیر بود که بر قهر و بداخلاقی مبتنی گشت و منجر به برهم زدن آرامش سیاسی کشور شد.