محمد ايماني امروز (پنجشنبه) در ستون یادداشت روز روزنامه کیهان در مطلبی با عنوان«اسرائیل نمیتواند بماند» نوشت:
سپتامبر
2012 هنگامی که باراک اوباما در مجمع عمومی سازمان ملل از حل چالش اسرائیل
و فلسطین به واسطه مذاکره سخن گفت، با واکنش قابل تامل یک سیاستمدار
بازنشسته اسرائیلی مواجه شد. این سیاستمدار گفته بود «فلسطینیها نباید
اوباما را دستپاچه کنند.
آنها باید با اسرائیلیها بنشینند و با
آنها تمرین کنند و مثل گوسفند و گرگ برای ناهار تصمیم بگیرند»! ازسرگیری
مذاکرات میان تزیپی لیونی وزیر دادگستری اسرائیل و صائب عریقات نماینده
تشکیلات خودگردان با میزبانی آمریکا، تداعیکننده همان صحنهای است که
سیاستمدار بازنشسته صهیونیست ترسیم کرده است.
آخرین دور مذاکرات
بیسرانجام، 3 سال پیش (سال 2010) به خاطر دور تازه شهرکسازی صهیونیستها
در قدس شرقی و کرانه باختری با بنبست مواجه شد. اما اکنون جان کری برای دو
طرف فلسطینی- صهیونیست مراسم افطار! برگزار میکند و وعده میدهد که دور
تازه مذاکرات ممکن است حدود 9 ماه طول بکشد. باراک اوباما هم در بیانیهای
از طرفین خواسته همچنان مذاکره کنند «تا شاید بتوان به هدف تشکیل دو کشور
دست یافت».
نزدیک 4 دهه است که طیفی از اعراب و سازمان فتح به
میانداری آمریکا با اشغالگران سرزمین فلسطین مذاکره میکنند و هر بار
امتیازی میدهند بی آنکه کمترین امتیازی کسب کنند. سهم یاسر عرفات از همه
مذاکرات و امتیازاتی که داد، سم ایدزی بود که در جان وی وارد کردند و مرگ
او را رقم زدند. سنگ بنای مذاکرات سازش، با مذاکره کمپدیوید میان بگین و
انور سادات و میزبانی کارتر در سال 1978 گذاشته شد. این آغاز خیانت علنی به
آرمان فلسطین بود.
پس از آن مذاکرات سازش در مادرید (1991)، اسلو
(1993)، کمپدیوید (2000)، طابای مصر (2001)، ژنو (2003)، آناپولیس (2007) و
واشنگتن (2010) از سوی دولتهای کلینتون و بوش و اوباما پی گرفته شده و با
سناریوهای فریبی نظیر طرح صلح عربستان (سال 2002) و «نقشه راه» گروه
چهارجانبه (2003) همراه بوده است. اما دریغ از اینکه یک وجب از سرزمین
فلسطین که از دریای مدیترانه تا رود اردن را شامل میشود، به صاحبان آن
بازگردانده شود.
آیا قرار است 9 ماه دیگر روند مذاکرات مادرید و
اسلو و کمپدیوید و طابا و ژنو و آناپولیس و واشنگتن تغییر کند؟ چرا باید
فلسطینیها به این مذاکرات امید داشته باشند؟ حق با عبدالباری عطوان سردبیر
فلسطینی نشریه القدس العربی بود که چند ماه پیش نوشت «ابومازن وقتی اعلام
میکند که نمیخواهد به زادگاهش صفد بازگردد و آن را خاک اسرائیل میداند،
در واقع برای رضایت اشغالگران، از اصول اساسی ملت فلسطین عقبنشینی و آنها
را تحقیر میکند.
اما او اگر میخواهد در پایتخت اردن بقیه عمر را
سپری کند حق ندارد از جانب 6 میلیون آواره فلسطینی سخن بگوید. او 20 سال
است که امتیاز میدهد اما فقط توهین نصیبش شده است. او وقتی میخواهد یکی
از ما نباشد، نباید از جانب ما سخن بگوید».
تاریخ تحولات 35 سال
گذشته سند معتبری برای این ادعاست که دلالها و شرخرهای سیاسی نمیتوانند
از طرف ملت فلسطین، این سرزمین شریف را بفروشند که اگر چنین بود ضرورت
نداشت هر چند وقت یک بار، خیمه مذاکره برپا کنند. بیداری و مقاومت اسلامی
در همین 3 دهه موجب شده تا فلسطین لقمهای گلوگیر برای صهیونیسم شود.
همین
روزها روزنامه آلمانی دیسایت با اشاره به تقسیم منطقه غرب آسیا توسط
انگلیس و فرانسه پس از جنگ اول جهانی نوشت «مارک سایکس دیپلمات و نظامی
انگلیسی زمانی خطی از عکا در فلسطین تا کرکوک در عراق کشید. او به اتفاق
فرانسوا ژرژپیکو، باقی مانده امپراتوری عثمانی را میان خود تقسیم کردند.
اما حالا بحران به شکلی شگفت اوج گرفته است. غرب امروز دیگر نمیتواند
مانند دوره سایکس- پیکو خطی روی شن بکشد و قلمرو مشخص کند. این یک نوستالژی
نیست. نظم تحمیل شده غرب و دوره استعمار در حال فروپاشی است».
65
سال پس از اشغال فلسطین و تلاش منحصر به فرد برای اعتبار بخشیدن به رژیم
جعلی صهیونیستی، مسئله نه تنها حل نشده و رژیم اسرائیل جا نیفتاده بلکه
بحران مشروعیت و اقتدار عمیقتر از همیشه سر برآورده است. سپتامبر سال
گذشته متیو گولد سفیر انگلیس در تلآویو ضمن مصاحبه با شبکه 10 تلویزیون
رژیم صهیونیستی گفت «اسرائیل در حال نابودی است.
جایگاه اسرائیل در
دنیا هر روز ضعیفتر میشود. این روند سرعت تازهای به خود گرفته است.
منظور من افراد عادی نیستند بلکه نمایندگان پارلمان و شخصیتهای مهم جهان
هستند که یک به یک از تایید اسرائیل منصرف میشوند». حق با سفیر انگلیس
بود. یک ماه پس از سخنان وی یعنی در اکتبر 2012 فیلیپ جرالدی افسر سابق سیا
درباره این سؤال که چرا از اسرائیل متنفر است؟ در آنتیوار نوشت «زمانی که
افسر سیا بودم سفرهای متعددی به اسرائیل داشتم و با خیلیها ملاقات کردم.
من دوستان یهودی دارم اما هیچ کدام این مسائل حقیقت را که دولتهای اسرائیل
بخشی از پروژه جنایتکارانه بلندمدت هستند و سلسلهای از رؤسای جمهور و
نخستوزیران جنایتکار، زمام امور آن را برعهده داشتهاند، تغییر نمیدهند.
نظام
اسرائیل، نسبت به معیارهای بینالمللی یاغی و دستانش آغشته به خون
اشغالگری و شکنجه است. بدتر از آن این که اسرائیل، کشورم آمریکا را به بازی
گرفته و خسارتهای وحشتناکی به دولت و ملت آمریکا تحمیل کرده است. من این
جنایت را نمیتوانم ببخشم یا از آن چشمپوشی کنم». همان زمان گوشهای از
گزارش 16 نهاد اطلاعاتی آمریکا منتشر شد که تاکید میکرد «اسرائیل بزرگترین
خطر برای منافع آمریکاست و روابط واشنگتن با 57 کشور اسلامی را به خطر
انداخته است. آمریکا باید با تحولات فعلی برای خاورمیانه بدون اسرائیل
آماده شود».
در چنین شرایطی بود که یوری آونری نویسنده و عضو سابق
پارلمان رژیم صهیونیستی نطق ریاکارانه اوباما را مورد اعتراض قرار داد و در
کانتر پانچ نوشت «اوباما از دو طرف اسرائیلی و فلسطینی صحبت کرد اما از آن
دو، به زعم اوباما فقط اسرائیل است که رنج میبرد! چه غمناک! نه اشغالی
وجود دارد و نه شهرکسازی و نه کودکان کشته شده فلسطینی.
اوباما با
تزویر سخن گفت. فلسطینیها البته میتوانند دولت خودشان را داشته باشند
اما نباید تحمیل یا آمریکا را دستپاچه کنند. آنها باید مثل بچه آدم با
اسرائیلیها بنشینند و تمرین کنند. گوسفند عاقل باید با گرگ عاقل بنشینند و
برای ناهار تصمیم بگیرند. بیگانهها نیز نباید دخالت کنند! به راستی که
نطق اوباما تهوعآور بود. قهرمان غمانگیز و تراژیک ماجرا محمود عباس است
که حاضر است ریسکهای بزرگی بکند».
آونری حاصل این زورگویی یکسویه
را سر برآوردن مقاومت حزبالله و جهاد اسلامی و حماس توصیف میکند و
مینویسد؛ «سال 1982 وقتی شارون وارد خاک لبنان شد، من در خودروی پشت سر
سربازهایمان بودم. شارون درباره شیعیان دقت نکرد. آنها منکوب شده بودند اما
ما اشغال لبنان و پذیرایی از خود را طولانی کردیم و شیعیان لبنان برای
اولین بار شورش کردند. ما 18 سال ماندیم و حزبالله جای امل را گرفت و به
یک جنبش قدرتمند رزمنده و مورد تحسین تودههای عرب تبدیل شد. آنها تشکر
بزرگی به اسرائیل بدهکارند(!)... اجازه دهید جمهوری اسلامی را فراموش
نکنیم.
سازمان سیای آمریکا و امآیسیکس انگلستان سال 1951 علیه
نهضت نفت و محمد مصدق کودتا کردند و نفت را به بریتانیای منفور
بازگرداندند. سرویس شاباک ما شیوههای شکنجه را به ساواک آموزش دادند اما
حاکم منفور ایران در سال 1979 سرنگون شد و ادبیات اعتراض به شیطان بزرگ و
شیطان کوچک (اسرائیل) رایج شد. اسرائیل بدین ترتیب نقش مهمی در بیداری
اسلامی داشته است».
واقعیت این است که بلوغ بیداری اسلامی به مقاومت
اسلامی انجامیده است. تهاجم 8 روزه رژیم صهیونیستی به غزه (اواخر آبان سال
گذشته) به موازات فاش کردن فرتوتی اسرائیل، برگهای برنده رو نشده در جبهه
مقاومت اسلامی را خاطرنشان کرد. همان زمان واشنگتنپست نوشت «جنگهای
اسرائیل ناامیدکننده است و 30 سال است که اسرائیل دیگر نمیتواند از این
طریق مشکلات خود را حل کند». روزنامه هاآرتص نیز معتقد بود «ما باید از
ستون ابرها [نام عملیات حمله به غزه] پایین بیائیم، پیش از آن که تجربه
شکست در 2 جنگ قبلی (2006 و 2008) تکرار شود. این نخستین بار از سال 1948
است که به تلآویو حمله [موشکی] میشود.
حتی عبدالناصر هم از عهده
چنین کاری برنیامده بود». در آن جنگ به روایت روزنامه لیبراسیون «حماس برای
اولین بار موفق شد رعب و هراس را به دل اسرائیل و ساکنان تلآویو
بیندازد». رزمندگان مقاومت اسلامی در فلسطین این بار از موشکهای 75
کیلومتری فجر رونمایی کرده بودند و همین امر صهیونیستها را وادار به پذیرش
آتشبس کرد.
همان ایام حسن عصفور تحلیلگر فلسطینی در فلسطین الیوم
نوشت «همه میدانند که من در گذشته مطالبی را در انتقاد از ایران نوشتهام
اما اینها مانع از این نمیشود که چشم بر واقعیت ببندم؛ ایران اکنون مایه
فخر و غرور فلسطینیها شده و سزاوار قدردانی است. این قدردانی با هر موشکی
که به سوی اشغالگران شلیک میشود و آنها را وادار به خزیدن در پناهگاه
میکند، بیشتر میشود».
با این وصف واقعیت مهم دیگری که نباید از
نظر دور داشت نقش پنهان رژیم صهیونیستی در دامن زدن به جنگ سوریه از یک سو و
آشوب در مصر از سوی دیگر است. صهیونیستها در واقع بدین ترتیب کوشیدند ضمن
متلاطم کردن کشورهای همسایه، برای خود حاشیه امنیت دست و پا کنند. آنها به
سیاست تفرقه بینداز و نابود کن توسل جستند. با این حال نقشآفرینی
خیرهکننده ارتش سوریه- با مساعدت ارتش حزبالله و مشورت ایران- در پاکسازی
تدریجی گروههای مسلح تروریستی از مناطق القصیر، الخالدیه و بخشهایی از
منطقه حمص، بار دیگر ورق پیروزی را به نفع محور مقاومت برگردانده است.
آنچه
امسال به موضوع روز قدس اهمیت دوچندان میبخشد، همین تلاش پرحجم عبری-
غربی- عربی (ارتجاع) برای فراموشاندن و از خاطر بردن نقش غده سرطانی
صهیونیستی در بحرانها و اختلافات و درگیریهای منطقهای است. امام
خمینی(ره) به عنوان مبدع ایده بلند روز قدس فرمودند روز قدس روز اسلام است و
اسرائیل باید از صحنه روزگار محو شود. فردا فرصتی مهم برای بالا گرفتن
پرچم اتحاد و مقاومت و پیروزی به نام اسلام و امت اسلامی است.
یادداشتی
که در ادامه می آید به تحلیل نحوه چینش اعضای کابینه دکتر روحانی و مسائل
پیرامون ان، به قلم دکتر حمید حسینی(عضو اتاق ایران)و با عنوان «کابینه راستگویان و شایستگان بهترین کابینه بعد از انقلاب»منتشر شده در روزنامه امروز آرمان :
جناب
دکتر روحانی از همان ابتدا اعلام کردند که به دنبال فرهنگ پویا، اقتصاد
شکوفا و سیاست راهگشاست و برای آنکه بتواند به این خواسته عمل کند از همان
روز اول بحث شایستهسالاری و بحث دولت فراجناحی و اعتدال را مطرح کرد. او
اعتقاد داشت با توجه به برخی تندرویها که کشور به آن گرفتار شده، چارهای
جز برگشت به اعتدال، جذب سرمایههای اجتماعی و جلب اعتماد بیشتر مردم وجود
ندارد که این جلب اعتماد باید هم خارج و هم داخل کشور را پوشش بدهد.
برای
اینکه جناب آقای روحانی به اهدافش برسد، ایشان تعهد دارد و جامعه نیز
انتظار دارد که مجموعهای از بهترین و شایستهترین افراد برای حضور در
کابینه معرفی شوند. انصافا افرادی که تا به حال برای کابینه معرفی شدهاند،
بهترین و کارآمدترین و باصلاحیتترین افرادی بودهاند که میتوانستند در
این مسئولیت قرار بگیرند.
اگر همه وزارت نفت را بررسی کنید، فردی
بهتر از آقای زنگنه پیدا نمیکنید، در وزارت آموزش و پرورش بهتر از آقای
دکتر نجفی نیست، برای وزارت مسکن کسی بهتر از آقای آخوندی پیدا نمیشود، در
وزارت کشاورزی کسی شایستهتر از جناب حجتی نیست یا در وزارت خارجه کسی به
توانمندی آقای ظریف سراغ نداریم. با این اوصاف خوشبختانه دولت شایستگان در
حال شکلگیری است.
اما قاعدتا عدهای منافعشان در این نیست که این
دولت شکل بگیرد. موفقیت این دولت یعنی پیروزی جریان اعتدال و اگر این
گفتمان جا بیفتد دیگر جایی برای افراطیون باقی نمیماند. لذا منافع
افراطیون ایجاب میکند که فضا را مشوش کنند و بحثهایی مطرح کنند که برای
مردم فایده و اهمیت ندارد و به هر شکلی که میتوانند شروع به سنگاندازی
میکنند که البته خود بهتر میدانند این کارها فایده ندارد. پذیرش
واقعیتها برای برخی که در چند سال گذشته سمتهای گوناگونی در اختیار
داشتند و واگذاری مسئولیت، برایشان بسیار سخت است.
آنها که
میدانند در مجلس تیغشان برش ندارد چون امیدی به مجلس ندارند، طوری رفتار
میکنند و فشار میآورند که خود دکتر روحانی، بعضی افراد را معرفی نکند و
میخواهند کابینه را به طرفی ببرند که حامیانش را از دست بدهد.
این
کابینه حسن زیاد دارد اما نقطه ضعفش این است که به جناح خاصی وابسته نیست و
از افرادی از جناح راست سنتی، اصلاحطلبان و اعتدالگرایان تشکیل میشود.
اگر گروههای فشار بتوانند طوری رفتار کنند که یکی از گروههای نزدیک به
دکتر روحانی در کابینه سهم نداشته باشند، قطعا میتوانند دولت را در آینده
زمینگیر کنند پس سعی میکنند با این طور جنجالسازیها فضا را به سمتی
ببرند که دکتر روحانی کوتاه بیاید اما با توجه به سابقهای که از دکتر
روحانی سراغ داریم به نظر میرسد ایشان اهل کوتاهآمدن نیست و به زودی دولت
شایستگان و نهضت راستگویان تشکیل میشود.
مجلس با توجه به
سابقهای که دارد از گزینههای کابینه دکتر روحانی استقبال خواهد کرد. حال
ممکن است برخی نمایندگان در مجلس که حدود 70-60نفر هستند با کل کابینه
مخالفت کنند اما بیشتر نمایندگان مجلس از این کابینه استقبال خواهند کرد و
به اعتقاد من هر کدام از اعضای کابینه حدود 170 تا 180 رای را به خود
اختصاص خواهند داد.در ترکیب اصلی کابینه وزارت هنوز وزیر اقتصاد و رئیس
بانک مرکزی مشخص نشده است.
اسمهایی مطرح شده ولی نمیتوان با آن
قاطعیتی که از حضور آقای زنگنه و حجتی صحبت میشد از حضور رئیس بانک مرکزی
یا دیگر افراد تیم اقتصادی کابینه صحبت کرد. تیم اقتصادی ترکیبی است از
معاون اول، رئیس بانک مرکزی، وزیر اقتصاد و رئیس سازمان برنامه، اگر آقای
سیف بیاید یک بحث است، اگر آقای قاسمی بیاید یک بحث دیگری است، اگر یک
اقتصاددان بیاید باز هم متفاوت است اما ترکیب تا اینجا نشان داده که دکتر
روحانی هم انسان پیچیدهای است و هم اهل مشورت است و سعی دارد کابینه خوبی
تشکیل بدهد.
باید به دکتر روحانی اعتماد کرد و اجازه داد کابینه
کار خود را شروع کند چرا که این کابینه یکی از بهترین کابینههای بعد از
انقلاب است. ما هم سعی کردیم در لیستهایی که به عنوان اعضای کابینه پر
کردیم بهترینها را برای حضور در کابینه معرفی کنیم یا در نوشتن برنامهها
یا برنامههای مشابه. قرار نیست هر کس به دولت علاقه دارد در دولت حضور
داشته باشد، گاهی درنهادهای خصوصی نیز میتوان به دولت کمک کرد.
امير دبيري مهر در مقاله ای برای ستون یادداشت روز روزنامه تهران امروز با عنوان «روز قدس؛ خاستگاه بيداري اسلامي» به بررسی تاثيرات روز بزرگ قدس بر تحولات منطقهاي و جهاني پرداخته و نوشت:
پرسش
اساسي اين نوشتار اين است كه روز جهاني قدس كه به ابتكار امام خميني
بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران براي آخرين جمعه ماه مبارك رمضان نامگذاري
شد در 4 دهه اخير چه نقشي در تحولات جهان اسلام با محوريت موضوع فلسطين
ايفا كرده است ؟ آيا اين روز صرفا يك روز نمادين و تبليغي بوده است يا
توانسته منشا تحركات و اثرات عملي در كشورهاي اسلامي در قبال تحولات فلسطين
و جهان اسلام باشد؟ آيا اين روز در شكلگيري انتفاضههاي فلسطيني بهعنوان
محور مقاومت اسلامي در فلسطين و ديگر موفقيتهاي مقاومت اسلامي نقش محوري و
اساسي داشته يا خير؟
ودر نهايت تظاهرات گسترده مسلمانان در سراسر
جهان در اين روز چه پيام و پيامدهاي محسوس و عيني دارد؟ براي پاسخ به اين
پرسشها بايد كمي به عقب بازگرديم، به حدود 34 سال پيش. امام خميني(ره) در
سا ل1358 در پيامي تاريخي ضمن ناميدن آخرين جمعه ماه مبارك رمضان به نام
روز قدس، خواستار «همبستگي بينالمللي مسلمانان در حمايت از حقوق قانوني
مردم مسلمان فلسطين» شدند.
ايشان سپس در سخنرانيهاي ديگري از روز
قدس با تعابير مكمل ديگري ياد كردند مانند: روز مقابله مستضعفان با
مستكبران، روز جدا شدن منافقان از متعهدان، روز اعلام وجود ملتهاي مستضعف
در برابر مستكبران، روز قيام ملتها عليه جرثومههاي فساد، روز نجات قدس و
لبنان، روز احياي اسلام و اجراي قوانين اسلامي در كشورهاي اسلامي،روز حكومت
اسلامي، روز خروج مسلمانان از انزوا، روزايستادگي در برابر اجانب با تمام
قوت و قدرت، روز جدايي حق از باطل (صحيفه نور، جلد 8، صفحه 233و234)
اين
تعابير امام خميني(ره) نشان ميدهد که ايشان هرچند روز قدس را به بهانه
همبستگي بينالمللي مسلمانان در حمايت از مردم فلسطين پايهگذاري كردند اما
اين روز در واقع آغازي است بر يك نهضت بزرگ جهاني ومقاومت بينالمللي عليه
برخي دولتها و سياستها و مواضع و رويكردها كه مبتني و متكي بر سركوب
مظلومان و مستضعفان بر اساس قاعده مذموم و نكوهيده «الحق لمن غلب» است.
رويكردي كه در ادبيات مدرن نام و نقاب واقعگرايي در روابط بينالملل را به
خود گرفت و براين اساس حق را به صاحب قدرت ميدهد نه صاحب حق و براي حق
اصالت ذاتي قائل نيست.
امام خميني(ره) با نامگذاري روز قدس عليه
چنين جريان و طرز تفكري اعلام موجوديت و مقاومت جهاني كردند و رمز مانايي و
ماندگاري روز جهاني قدس در 34 سال اخير نيز را بايد در همين حقطلبي
جستوجو كرد؛ حقطلبياي كه با پيروزي انقلاب اسلامي و شكلگيري جمهوري
اسلامي نشان داد هرچند آرمانگرايانه است ولي بر واقعيت بيروني تاثيرگذار و
حتي تعيينكننده است. در واقع آنچه كه به عنوان مقاومت اسلامي در
خاورميانه و جهان اسلامي در 4 دهه اخير شكل گرفته و روزبهروز قدرتمندتر
شده است پيامدهاي عيني اين نوع نگاه به جهان و مسائل آن است.
در اينجا به چند پيامد عيني شكلگيري گفتمان مقاومت اسلامي كه مديون نامگذاري روز قدس است نگاهي اجمالي ميافكنيم.
1 - موفقيت حزبالله لبنان در آزاد سازي جنوب لبنان از دست رژيم اشغالگر قدس بعد از حدود 20 سال اشغال و تجاوز به جنوب لبنان
2 - پيروزي قاطع حزبالله لبنان بر اسرائيل در جنگ 33 روزه در سال 2006 ميلادي
3 - شكست سخت اسرائيل از نيروهاي مقاومت اسلامي در غزه در اواخرسال 2008 ميلادي موسوم به جنگ 22 روزه غزه
4 - ناكامي تجاوز اسرائيل به غزه در سال 2012 ميلادي موسوم به جنگ 9 روزه
5 - پيروزي حماس در انتخابات سراسري غزه در سال 2006
6
- شكلگيري جنبشهاي اسلامي عليه حكام مستبد و وابسته در كشورهاي تونس،
مصر، بحرين و ليبي در 3 سال اخير كه منجر به بيداري اسلامي يا بهار عربي
شده است.
7 - شكلگيري انتفاضههاي فلسطيني در سالهاي 1987 در پي كشتهشدن چند فلسطيني و سال 2000در پي ورود شارون به مسجد الاقصي
8
- بينتيجه ماندن مذاكرات سازش در كنفرانس مادريد در 1991، پيمان اسلو در
1993، شرم الشيخ در 1999، كمپ ديويد در 2000، نقشه راه براي صلح در 2002و
آناپوليس در 2007 به اين دليل كه حقوق مسلم مردم فلسطين در آنها ناديده
گرفته شد و آگاهي عمومي نيز در اين خصوص ايجاد شد.
بنابراين ميتوان تاثير روز قدس بر تحولات منطقهاي و جهاني را در دو سطح مورد بررسي قرارداد.
1 - تاثير بر فلسطين:
ماجراي
فلسطين از سال 1917يعني سال صدور اعلاميه بالفور و اتخاذ سياست رسمي
بريتانيا در حمايت از ايجاد وطن براي يهوديان تاكنون حكايتگر يك نقشه شوم
وظالمانه است و آن هم بيوطن كردن يك ملت صاحب وطن يعني فلسطينيها به
منظور وطن دار كردن يك قوم پراكنده يعني يهوديها در سراسر جهان است.
در
اين حدود100 سال اخير بخشي از يهوديان در نقشهاي بريتانيايي و سپس
آمريكايي به هرقيمتي شده اعم از جنگ و توافقنامههاي بينالمللي تلاش
كردهاند بهتدريج با اشغال و تصرف سرزمين مادري فلسطينيان نه تنها براي
اقامت و سكناي خود جايي باز كنند بلكه سير تحولات فلسطين از 1948 به بعد
نشان داده كه درصد و سهم سرزميني اشغالگران رو به افزايش و سهم و درصد
سرزميني مالكان اصلي اين سرزمين رو به كاهش بوده و در حال حاضر به كمتر از
15 درصد از فلسطين رسيده است. آيا اين آمار به روشني و آشكارا نشاندهنده
ظلمي بزرگ به يك ملت مظلوم نيست ؟
وآيا اگر در برابر اين انحراف
بزرگ و تجاوز علني بهحقوق بشر در فلسطين اعتراض نشود اين خطر وجود ندارد
كه نمونه دومي در آينده بشريت رخ دهد؟ اين تعدي بهحقوق فلسطينيها به حدي
آشكار و ظالمانه است كه حتي امروز در درون قوم يهود نيز جنبشهايي عليه
صهيونيستهاي زيادهخواه شكل گرفته است و در مرحله اول خواستار جداشدن حساب
صهيونيستها از يهوديان در افكار عمومي هستند.امام خميني با درك چنين
واقعيتي روز قدس را اعلام كردند و در واقع بزرگترين خدمت را به
آزاديخواهان و مدافعان حقيقي حقوق بشر ارائه كردند.
همين موضعگيري
صحيح و عدالتخواهانه كه ازقضا خلاف همه نقشههاي پشت پرده سياستمداران
وابسته به لابي صهيونيستي بود موجب شده امروز در جهان بسياري از روشنفكران،
نويسندگان، هنرمندان و سياستمداران مستقل و آزاديخواه با افتخار از ملت
مظلوم فلسطين دفاع كنند و خواستاربازگشت ميليونها آواره فلسطيني به
سرزمين مادري و برگزاري رفراندوم تحتنظر سازمان ملل براي تعيين رژيم سياسي
حاكم بر اين كشور شوند تا نظامي دموكراتيك مبتني بر راي واقعي مردم در اين
كشور حاكم گردد.
2 - تاثير بر جهان اسلام و خاورميانه:
همانطور
كه در پيامها و عبارات امام خميني به مناسبت روز جهاني قدس آمده است نگاه
امام به قدس و فلسطين حكايت از يك جريان بزرگ جهاني داشت كه همواره با
زورمداري و قلدرمآبي سعي ميكنند منافع خود را به هر قيمتي تامين كند و
سپس براي اقدامات متجاوزانه خود متقلبانه مشروعيت ايجاد كند؛ مسئلهاي كه
بارها در تاريخ روابط بينالملل مشاهده ميشود.
كشورگشايي آلمان
نازي در جنگهاي جهاني دوم كه جان بالغ بر 50 ميليون انسان را به فنا داد
نمونه آشكاري از اين سياستهاي نابخردانه در نيمه اول قرن بيستم است و
درنيمه دوم قرن بيستم شاخصترين وبرجستهترين نمونه و مصداق آن قصه پرغصه
فلسطين است اما منحصر به فلسطين نيست.
جلوگيري از شكلگيري
حكومتهاي مردمسالار در خاورميانه در دهههاي اخير، حمايت غرب از
كودتاهاي نظامي كه آخرين آن تحولات اخير مصر است، حمايت از دولتهاي
ارتجاعي و خانوادگي، مقابله با جنبشهاي آزاديبخش و عدم حمايت از
روشنفكران و نويسندگان مستقل و متعهد و ايجاد محدوديت براي رسانههاي مستقل
و روشنگر و اعمال تحريمهاي بيرحمانه غذايي و دارويي عليه ملتهاي روبه
پيشرفت و مستقل، مهمترين سياستهاي متخذه از سوي غرب در دهههاي گذشته
بوده كه روز قدس فرصتي و بهانهاي است براي اعتراض به اين سياستها و
برقراري مناسباتي عادلانه، آزاد و روبه پيشرفت با محوريت منافع و
خواستههاي مردم خاورميانه و جهان اسلام، نه منافع و سياستهاي دول بيگانه و
خارجي.
روز قدس با استمرار سالانه جلوي فراموشي اين آرمانهاي
انساني و اسلامي و اخلاقي را ميگيرد واجازه نميدهد اين اهداف مقدس در پيچ
و خم هياهوهاي جهاني فراموش شود، و بعد از حدود 35 سال ديگر به آييني
جهاني و ميعادگاهي فرامرزي براي فرياد عليه ظلم و تجاوز و تعدي و دفاع از
مظلومان و مستضعفان عالم تبديل شده است، همان چيزي كه امام خميني انتظار
داشت و آرزو ميكرد.
در ادامه مقاله امروز روزنامه رسالت را به قلم صالح اسکندري و با عنوان«گلايه از اطرافيان رئيس جمهور منتخب» می خوانید:
کمي
ناشکيبايي است در هنگامه تنفيذ و تحليف رئيس جمهور منتخب کام خودمان و
ايشان را تلخ کنيم و لب به گلايه از اظهارات برخي اطرافيان حجت الاسلام
دکتر روحاني بگشاييم که گفته اند دولت جديد که بيايد با رسانه ها و مطبوعات
چه مي کنيم و با حزب اللهي ها در نمازجمعه اگر عليه شخصي شعار دادند، چه
مي کنيم و در سياست خارجي چه ها مي کنيم و با اين صد ميليارد دلار سالانه
درآمد نفتي چه معجزه هايي مي کنيم، دستورات دولت قبل را کان لم يکن مي کنيم
و کذا و کذا ... .
ما باور و فهممان از شعار اعتدال دکتر روحاني
اين است که ايشان با شناخت دقيق از "پيچ تاريخي" که کشور عزيزمان به لحاظ
داخلي و منطقه اي در آن قرار دارد آمده است که با احتياط بيشتري فرمان
لوکوموتيو انقلاب را به دست بگيرد تا از اين گردنه حساس بگذريم.شايد اقتضاي
اين پيچ تاريخي مثل هر پيچ ديگري اين باشد که سرعت لوکوموتيو انقلاب را
کمتر کنيم اما اين بدان معنا نيست که عده اي بخواهند ترمز قطار را بکشند و
يا بدتر "دنده عقب" بروند. اعتدال از منظر ما يعني آرمان گرايي واقع
بينانه.
يعني پيگيري آرمان ها با در نظر گرفتن واقعيات. رهبر معظم
انقلاب در ديدار دانشجويان تفسير روشني از اين مسئله ارائه فرمودند. ايشان
به عنوان نمونه رسيدن به جامعه اي «عادلانه، پيشرفته و معنوي» را از
آرمانهاي اصلي و درجه يک نظام اسلامي مي دانند. در مقابل "تحريم ها" را نيز
به عنوان يک چالش در مسير نيل به هدف و آرمان مثال زدند.
معظم له در تبيين نسبت بين اين آرمان و واقعيت فرمودند: "ما آرمانگرايي را صددرصد تأييد مي كنيم، ديدن واقعيتها را هم صددرصد تأييد
مي كنيم. آرمانگرايي بدون ملاحظه واقعيتها، به خيال پردازي و توهّم خواهد انجاميد. وقتي شما دنبال يك مقصودي، يك آرماني حركت
مي
كنيد، واقعيتهاي اطراف خودتان را بايد بسنجيد و بر طبق آن واقعيتها
برنامهريزي كنيد. بدون ديدن واقعيتهاي جامعه، تصور آرمانها خيلي تصور درست
و صحيحي نخواهد بود، چه برسد به دستيابي به آرمانها."
روشن است که
آرمان دولت يازدهم رسيدن به جامعه اي «عادلانه، پيشرفته و معنوي» است و با
شناختي که از دکتر روحاني وجود دارد و اقبال و اعتماد ملت به ايشان مطمئنا
وي و دولتش در اين مسير گام بر خواهد داشت. يکي از واقعيت هاي امروز کشور
ما نيز علاوه بر دهها واقعيت ديگر مسئله تحريم هاست. در مسير رسيدن به اين
آرمان به طور منطقي سه راه مي توان در پيش گرفت.
راه اول بي توجهي و
کم اعتنايي است. يعني صورت مسئله را پا ک کردن که "اينقدر قطعنامه بدهيد
تا قطعنامه دانتان پاره شود"! البته نتيجه آن چيزي نبود جز تصويب چند
قطعنامه جديد.
راه دوم اين است که فقط اين واقعيت را ديد و از
واقعيات ديگر غفلت کرد و آنقدر موضوع تحريم ها را بزرگ کرد که همه چيز و
حتي حيات و ممات ايران در گرو رفع تحريم ها و يا برقراري رابطه با آمريکا
باشد. در اين مسير تنها عامل رسيدن به جامعه اي «عادلانه، پيشرفته و معنوي»
برطرف شدن تحريم ها به هر قيمتي است. در واقع پيشرفت کشور متغيري از رابطه
با آمريکا است و همه امکانات و منابع بايد بسيج شوند تا اين رابطه برقرار
شود و اگر اينطور نشد چرخ پيشرفت کشور مي خوابد.
راه سوم که به نظر
با معناي اعتدال و جهت گيري هاي دکتر روحاني تا کنون سازگار تر است برخورد
عقلاني با واقعيت تحريم و ديدن واقعيت هاي ديگر کشور در مسير تشکيل جامعه
اي پيشرفته و معنوي است. دکتر روحاني اعلام کرده است که در يک مواجهه حرفه
اي با پرونده هسته اي با کمترين امتيازدهي ممکن به دنبال آن است که پرونده
را از شوراي امنيت به آژانس بين المللي انرژي اتمي برگرداند و سطح تحليل
سياسي اين پرونده را به سطوح تحليل حقوقي و تکنيکي تقليل دهد.
از
سويي به زعم ايشان حل مسئله تحريم ها به معناي ناديده گرفتن ساير واقعيات
کشور نيست. بالاخره بخش مهمي از پيشرفت هاي سالهاي اخير با تکيه بر
توانمندي هاي بومي در حوزه هاي نيروي انساني متخصص، امکانات زيربنايي و
زيرساخت ها، خودکفايي در بسياري از عرصه هاي اقتصادي و صنعتي، پيشرفت هاي
علمي در حوزه علوم استراتژيک، همسايگان منطقه اي و شرکاي تجاري جديد نظير
چين و روسيه و... به دست آمده است.
اين واقعيات را بايد در کنار
مسئله تحريم ها به طور همزمان ديد و الا دچار بخشي نگري و سطحي انديشي مي
شويم.متاسفانه برخي اطرافيان آقاي رئيس جمهور منتخب تصوير وارونه اي از
کشور را براي ايشان منعکس مي کنند. اين در حالي است که فهم ايشان به مراتب
دقيق تر از مشاورين است. گواه اين مدعا هم اينکه بين اظهارات اوليه و حين
مناظرات با موضع گيري هاي اخير فاصله افتاده است. شعار تشکيل دولت فراجناحي
به حاشيه رانده شده است.
تحقق اين شعار به واقع بيني آرمانگرايانه
دولت روحاني کمک فراواني مي کرد. نگاه جريانات کارگزاران و اصلاح طلب به
دولت يازدهم نه در افق استراتژيک ومعتدلي است که رئيس جمهور منتخب در ذهن
مي پروراند بلکه آنها اين دولت را مجالي براي جمع کردن غنيمت هاي دوران
نبرد سياسي و سهم خواهي هاي بي پايان خود مي دانند. مثل روز روشن است علي
رغم همه اين سماح و تساهلي که دکتر روحاني در برخورد با اين جريانات دارد
اما آنها راضي نخواهند شد و هر روز مطالبه جديدتري را طلب مي کنند تا اين
دولت آنقدر نحيف و لاغر شود که به قول خودشان ظرف چهار سال مجالي براي روي
کار آمدن يک دولت اصلاح طلب تمام عيار فراهم گردد.
اين گروه ها
گلوله برفي دکتر روحاني را آنقدر دست به دست مي کنند تا آب شود و چيزي از
آن باقي نماند آن وقت در اين نبرد زمستانه نوبت گلوله هاي برفي باران
روحاني است.
همان بلايي که سر آقاي هاشمي رفسنجاني در جريان
انتخابات مجلس ششم آوردند.مآلا بايد گفت اين گلايه اگر چه کمي کاممان را
تلخ کرد اما شيريني تبريک صميمانه ما به خاطر تنفيذ منصب رياست جمهوري ملت
مسلمان ايران توسط مقام عظمي ولايت به جناب دکتر حسن روحاني حلاوتي وصف
ناشدني دارد که ايشان را در اين مسير دشوار ثابت قدم، بصير و مويد به
تاييدات نايب برحق امام زمان (عج) مي نمايد.
روزنامه جمهوری اسلامی (پنجشنبه) ستون سرمقاله خود را به «تحليل سياسي هفته»اختصاص داد:
بسمالله الرحمن الرحيم
هفته
جاري از هر جهت به لحاظ قدر و ارزش، از والايي و اعتبار ويژهاي برخوردار
بود. شبهاي نزول قرآن را در اين هفته پشت سر گذاشتيم، در حالي كه ملت ايران
در سوگ شهادت جانسوز آئينه صفات كبريائي، دروازه حكمت نبوي، تجسم ايمان،
تجلي عدالت، ياور مظلومان و پدر يتيمان و مظهر تام و تمام فضائل،
موليالموحدين حضرت عليبنابيطالب(ع) داغدار بود.
شبهاي قدر با
همه عظمت و جلالش به پايان رسيد و هر كس به فراخور حال خود، توشه و بهرهاي
از رحمت الهي چيد تا ذخيره و سرمايهاي براي ساير اوقات و ماههاي سال
باشد. در اين روزها و شبها فرصتي پيش آمد تا عذر تقصير از گناهان را به
پيشگاه الهي عرضه بداريم و توفيق طاعت و بندگي را طلب نمائيم.
شبهاي
قدر كه به پايان ميرسد، گويي ماه ضيافت الهي به پايان خود نزديك ميشود و
بايد كم كم با اين ماه پرفيض وداع كرد. صداي برچيده شدن سفره معنوي اين
ماه، از امروز در گوشها و ضمير جانها شنيده ميشود، پس بايد از اين
روزهاي پاياني باقيمانده، حداكثر استفاده را كرد و خود را در جمع كساني
قرار داد كه در زير آبشار رحمت الهي، از آلودگيها پاك شده و حساب خود را
با خداي خويش صاف كردهاند.
در هفته پاياني ماه مبارك رمضان، همچنين
بانگ آزادي قدس شريف، پرصلابتتر از هميشه به گوش ميرسد و ملتهاي مسلمان،
خود را براي گراميداشت روز جهاني قدس و حمايت از ملت مظلوم فلسطين آماده
ميكنند. فردا نيز در ايران اسلامي، همه در پاسخ به نداي بنيانگذار جمهوري
اسلامي در صفوفي يكپارچه به خيابانها خواهند آمد و با حضور پرشكوه خود در
راهپيمايي اعلام ميكنند كه ستاره بخت رژيم صهيونيستي روبه افول است و قدس
شريف در آيندهاي نه چندان دور به آغوش اسلام باز خواهد گشت.
فردا،
ملت ايران همچون سالهاي گذشته با رژيم از درون پوسيده صهيونيستي اتمام حجت
خواهد كرد و خون تازهاي را به رگهاي ملت مبارز و مظلوم فلسطين تزريق
ميكند. در اين راهپيمايي مردم مسلمان ايران همپاي ديگر مسلمانان جهان، با
محكوم كردن مذاكرات ذلتبار سازش، بار ديگر بر تداوم مبارزه با رژيم
صهيونيستي و پيگيري راه انتفاضه تا سرنگوني رژيم غاصب صهيونيستي تاكيد
خواهند كرد.
در صحنه بينالمللي نيز اين هفته رويدادهاي متعددي را
شاهد بوديم. در سوريه، ادامه پيشروي ارتش، معادلات در صحنه جنگ را به سرعت
به نفع حكومت بشار اسد تغيير ميدهد. اين هفته، استان حمص صحنه عمليات ارتش
عليه شورشيان بود و نيروهاي دولتي بر شهر مهم و استراتژيك "الخالديه" تسلط
يافتند.
پيروزيهاي چشمگير ارتش موجب شده است تا جبهه مخالفان دچار
دودستگي و سردرگمي شود. به همين دليل، تشكيلات وابسته به مخالفان اعلام
كرد بدون هيچ پيش شرطي حاضر است در مذاكرات ژنو شركت كند. اين درحالي است
كه اين گروه پيشتر شروطي را مطرح كرده بود از جمله اينكه بايد اينگونه
اجلاسها براي كنارهگيري بشار اسد تضمين بدهد. رسانههاي غربي نيز اكنون
اذعان ميكنند كه حكومت بشار اسد بحران را پشت سرگذاشته است. اين رسانهها
تاكيد ميكنند بشار اسد سالها در قدرت باقي خواهد ماند.
اين هفته
بحران مصر با حضور گسترده مخالفان و حاميان مرسي در خيابانها و وقوع
درگيريهاي خونين عميقتر شد به گونهاي كه بسياري از ناظران از خطر سقوط
مصر در ورطه جنگ داخلي سخن به ميان آوردند. در جريان درگيريها?ي كه در روز
شنبه گذشته ميان دو طرف در گرفت نزديك به 80 نفر كشته و صدها نفر نيز زخمي
شدند. مسئولان اخوانالمسلمين اعلام كردهاند در جريان ناآراميهايي كه از
زمان بركناري مرسي رخ داده است بيش از 300 نفر از حاميان اين گروه كشته
شدهاند.
در تازهترين تحول، روز سه شنبه اين هفته، "كاتر?ن اشتون"
مسئول سياست خارجي اتحاديه اروپا با مرسي ديدار كرد و با وي گفتگويي دو
ساعته صورت داد. روز گذشته نيز هياتي از اتحاديه آفريقا با مرسي ديدار كرد.
اين رخدادها ميتواند سرآغاز گشايشي در بحران سياسي مصر و شرايط پيچيده
اين كشور ايجاد كند، به خصوص اينكه دو طرف، يعني ارتش مصر و حزب اخوان
المسلمين به اين ديدارها واكنش مثبتي نشان دادهاند.
اين هفته، عراق
شاهد انفجارها و خشونتهاي تازه بود كه در نتيجه آن دهها نفر ديگر كشته و
شمار بيشتري مجروح و مصدوم شدند. حملات تروريستي اخير عراق عمدتاً در مناطق
شيعه نشين بود و بيشتر قربانيان را نيز شيعهها تشكيل ميدادند. در پي
وقوع اين حوادث، گروه تروريستي القاعده مسئوليت تمامي اين حملات را به عهده
گرفت. اين گروه در بيانيهاي تحت عنوان "دولت اسلامي عراق و شام" تهديد
كرد حملات روزهاي آينده بسيار خونبارتر خواهد بود و عمليات "دروي سربازان"
را آغاز خواهد كرد.
اين اولين بار است كه پس از سه ماه، القاعده
مسئوليت انفجارها را برعهده ميگيرد. اين گروه جنايتكار همچنين مسئوليت
حمله هفته گذشته به دو زندان در عراق را كه به كشته شدن دهها زندانبان و
فرار نزديك به هزار زنداني منجر شد، برعهده گرفت. در همين حال، "عزت
الدوري" از عناصر ارشد رژيم صدام كه فراري است در اطلاعيه اي، از اقدامات
القاعده تمجيد كرد و به اين وسيله آشكارا بر همدستي بعث و تكفيريها تأكيد
گذاشت. عراق اكنون صحنه توطئهاي شوم است كه طي آن تلاش ميشود اوضاع
امنيتي و سياسي اين كشور هرچه بيشتر آشفته شود تا به اين وسيله دولت تحت
نفوذ شيعيان زير فشار بيشتري قرار گرفته و به شرايط بعثيها و تكفيريها و
حاميان خارجي آنها تن دهد.
اين هفته، مجلس فرمايشي بحرين با تصويب
مصوبهاي تظاهرات در منامه، پايتخت اين كشور را ممنوع اعلام كرد. اين
تازهترين تلاش رژيم آل خليفه براي متوقف ساختن قيام آزادي خواهانه ملت
بحرين است كه از سه سال پيش آغاز شده است و مردم مبارز اين كشور با وجود
انواع فشارها و سركوبها، از مبارزه دست برنداشتهاند.
در پي صدور
اين مصوبه مجلس بحرين، روز گذشته هزاران نفر درخيابانهاي منامه دست به
اعتراض زدند و با سر دادن شعارهاي ضد آل خليفه، اين مصوبه را به تمسخر
گرفتند. دور تازه تظاهرات كه تحت عنوان "جنبش تمرد" آغاز شده است با الگو
گرفتن از جنبش تمرد مصر صورت ميگيرد. تظاهر كنندگان خواستار سرنگوني رژيم
آل خليفه و خروج نيروهاي اشغالگر سعودي از كشورشان شدهاند. در سه سال
گذشته، رژيم آل خليفه به منظور سركوب قيام حق طلبانه و عدالت خواهانه ملت
بحرين به هر ابزاري متوسل شده است. اين رژيم حتي از نيروهاي سعودي نيز براي
سركوب ملت خود كمك گرفت. با اينحال اين تلاشهاي مذبوحانه نتوانسته است
شعلههاي قيام ملت بحرين را خاموش كند.
دكترجعفر خیرخواهان در یادداشتی با عنوان«تدبیر و امید یعنی سیاستگذاری خوب و روحیه کارآفرینی»برای ستون سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد نوشت:
دولتی
که در روزهای آینده قدرت را در دست میگیرد با شعار تدبیر و امید توانست
آرای مردم را به دست آورد. در این مطلب کوتاه به تشریح این دو شعار پرداخته
و تدبیر و امید را به معنای سیاستگذاری خوب و روحیه کارآفرینی میگیریم.
اگر بخواهیم دو کلید اصلی برای پیشرفت کشور نام ببریم، قطعا سیاستگذاری
خوب و روحیه کارآفرینی است.
سالهایی که پشت سر گذاشتیم ملت و
اقتصاد ایران در چرخه وعدههای تمامنشدنی برخي دولتمردان گرفتار و قفل شد.
کسانی از راه رسیدند که سراب را به جای آب نشان میدادند و در توهمات
خودساخته فرو رفته بودند. دولتهایی که به راهحلها و مُسکنهای مقطعی و
کوتاه مدت دل بسته بودند.
نتیجه کار به ناامیدی کارآفرینان و
سرمایهگذاران، و توقف تولید و ثروتآفرینی منتهی شد. این چرخه معیوب و
باطلی است که افراد را فقیر، بنگاهها را مستاصل و کشور را توسعه نیافته
نگه میدارد.
انیشتين زمانی گفته بود نداشتن سلامت عقل یعنی انجام
یک کار تکراری و انتظار نتیجه متفاوت داشتن. واقعیت این است که ساختار فکری
و طرز فکر ما عقبمانده است و باید تغییر کند، چرا که مسوول شکستهای
گذشته ما است. باید نگاه خود را به جهان پیرامونی تغییر دهیم. در همه این
سالهایی که نفت داشتیم اتکا به درآمد نفت، اقتصاد کشور را وابسته و ضعیف
کرد و دولتی به وجود آورد که فاقد کاردانی بوده است. دولتی که توان
سیاستگذاری خوب را ندارد، دولتی که مملکتداری بلد نیست. اما با این حال
همیشه انتظار نتایج متفاوتی از این دولت داشتهایم.
اگر میخواهیم
موفق شویم در نخستین گام باید دستگاه ذهنی ما تغییر کند. با رهایی اقتصاد
از رانت نفتی، دولتی نداشته باشیم که به جای ایجاد و خلق فرصتهای جدید،
دائم برای کارآفرینان چالش و دردسر ایجاد کند. موانع و قفلهای پیش روی
دولت آتی تنها به این خلاصه نمیشود که رشد نقدینگی زیاد و کسری بودجه
وحشتناک و سیستم اینترنت کند و مسدود و محیط کسب و کار بد است. آنچه از همه
اینها مهمتر است دستگاههای فکری است که در ذهن تکتک ما شکل گرفته است.
ما
حالا دیگر کمتر به همدیگر اعتماد میکنیم. ما به چارچوب ذهنی حاصل جمع صفر
و اقتصاد رانتی عادت کردهایم؛ یعنی فکر میکنیم اگر صد تومان گیر کسی
بیاید صد تومان کمتر گیر من میآید. این باعث میشود تا مردم به همدیگر
بدبین شده، کوتاهمدت فکر کنند و حاضر به فداکاری براي رسیدن به منافع
پایدار بلندمدت نباشند. متاسفانه این مدل ذهنی بر عملکرد کسب و کار تاثیر
منفی میگذارد و هزینههای معاملاتی را بالا میبرد که در نهایت بر میزان
سود، سهم بازار، و توانایی امضای یک قرارداد تاثیر میگذارد.
با توجه به این فرضیات، سیاستهای خوبی که دولت برای تقویت روحیه کارآفرینی باید بیندیشد چیست؟
این
سیاستها در جهت تغییر در نگرشها و باورها است، یعنی چیزهایی که دیده
شدنی نیستند، اما بسیار مهم هستند. به این منظور انجام کارهای زیر پیشنهاد
میشود:
1- به شغل کارآفرینی و نه رانتجویی بها داده شود. تصور
جامعه به کارآفرین تغییر کند و ارج و منزلت داشته باشد چون این کارآفرین
است که بهرهوری جامعه را بالا میبرد. او فرصتها و ارزشهای اقتصادی را
در جاهایی میبیند که دیگران نمیبینند. پس باید الگوهای موفق کارآفرینی در
معرض دید و معرفی به مردم قرار بگیرد تا سایرین هم از آنها سرمشق بگیرند.
2-
ترویج فرهنگی که در آن شکست خوردن و ورشکست شدن بد تلقي نشود. بلکه شکست
خوردن فرصتی برای یادگیری و مقدمهای برای پیروزی انگاشته شود. در این محیط
جدید باید ارزش شکست خوردن در فعالیت اقتصادی درک شود. به این منظور باید
اعتماد در جامعه تقویت شده و نهادهایی به وجود آیند که کارآفرینان با
اطمینان بیشتر حاضر به ریسک کردن شوند و اگر موفق نشدند خانه خراب نشوند.
3-
فرهنگ بازی حاصل جمع صفر برچیده شود (یعنی فرهنگ ثابت دیدن مقدار کیک
اقتصادی و دعوا بر سر آن و ایجاد انحصارات و سیاستهای ضد منافع اجتماعی).
اینها باعث ضعیف شدن توان اقتصاد میشود. فرهنگ نفتی باعث شده است تا همیشه
بخشی از جامعه (فرودستان) بر علیه بخش دیگر (فرادستان) شورانده شود، اما
در نهایت دودش به چشم همه رفته است.
پس باید سیاستها به نحوی
طراحی شود که نگاهی فراگیر داشته و باندی و جناحی عمل کردن محدود و متوقف
شود. در این محیط جدید موانع ورود و رشد برای همه بنگاههای کوچک و بزرگ
برداشته شود و مردم از هر مسلک و مشربی بتوانند با هم کار کنند. همه اینها
نیازمند تغییر در دستگاه فکری و چارچوب ذهنی همه ما به ویژه سیاستگذاران
است.