به گزارش 598 به نقل از خبرنگار حوزه راديو و تلويزيون باشگاه خبرنگاران، شب گذشته در هفدهمين روز از ماه مبارك رمضان، برنامه "ماه عسل" با اجرا و تهيه كنندگي "احسان عليخاني" هفدهمين برگ از دفتر خود را در آستانه افطار به روي همراهان هميشگي اش گشود.
"عليخاني" طبق روال هميشه با ذكر دعاي فرج برنامه را آغاز كرد و گفت: سلام به روي ماه شما، قبول باشه ،مباركتون باشه.
انشالله كه به حق همين ثانيه ها، شيرين ترين سفره هاي الهي پر از عشق، حال خوب و قشنگ شامل حال هممون بشه البته اين به قدرتمون، ظرفيت و حالمون بستگي داره و خوش به حال كساني كه در سفري كه هممون پيش رو داريم باهاش خوب كنار مي آيند.
پس از پخش تيتراژ "عليخاني" ذكر كرد: خوش آمديد، متشكرم از محبت همه ي شما، از اينكه در اين ثانيه ها ما را تحمل مي كنيد اما حرف ها، قصه ها و گلايه هاي آدم هاي برنامه را گوش مي كنيد، گاهي لذت مي بريد و بعضي اوقات گارد مي گيريد و يا قانع مي شويد خداروشكر كه در تعداد كثيري كه ما را تماشا مي كنيد يك عكس يادگاري باقي مي ماند و به آن مي انديشند، همين براي ما كافي است.
سپس "عليخاني "وارد دنياي مهمانان امروز "ماه عسل" شد.
يك زوج به نام "حسين "و "خانم جعفري" مهمان امروز" ماه عسل " بودند كه هر دو آنها تراشكار بودند.
"خانم جعفري" قصه ي زندگي خود را اينگونه بازگو كرد: من از سن جواني به سرطان مبتلا شدم ولي هيچ گاه خود را نباختم و حتي خودم به خانواده ام دلداري مي دادم زماني كه پرتو درماني مي كردم و موهايم شروع به ريختن كرد براي اينكه خانواده ام ناراحت نشوند با ماشين تمام موهايم را زدم تا ريزش موهايم را نبينند وقتي چيزي را نبينيم بابت آن هم ناراحت نمي شويم.
"خانم جعفري" در پاسخ به اين سوال "عليخاني "كه چطور سرطان را قبول كرديد ؟ گفت: اگر اميدت خدا باشه قبول مي كنيد.
"عليخاني" از او پرسيد هيچ گاه به خدا گفتي چرا من؟ و مهمان در پاسخ عنوان كرد: بله آدم حتي كوچكترين اتفاقي كه برايش رخ مي دهد ميگه خدايا چرامن؟ ولي شايد توانايي آن را داشتم كه به من داده.
"خانم جعفري"قصه ي خود را اينگونه ادامه داد: من تراشكار بودم و بعد با همسرم برسر يك پروژه همكاري داشتيم كه آشنايي ما از همان جا شروع شد.
سپس او از من خواستگاري كرد ولي من بدليل بيماري ام به او جواب منفي دادم و بيماري ام را برايش بازگو كردم ولي بعد از اصرار او با هم ازدواج كرديم.
يك ساله كه با هم ازدواج كرديم و حدود 8 روز است كه دخترم به دنيا آمده است.
"ماهانا" مهمان بعدي امروز "ماه عسل" بود.
"ماهانا" كه از همان كودكي به فلج اطفال مبتلا بود توانسته بود با بالا رفتن از 1886 پله برج ميلاد، آن را فتح كند.
"عليخاني" رو به" ماهانا" گفت: شما خيلي مايل به حضور در" ماه عسل" بوديد ؟ اما دليل اينكه به برنامه دعوت شديد اين بود كه من مستند فتح برج ميلاد توسط شما را ديدم، در انتها شما يك يا حسين در مرتفع ترين برج ميلاد گفتيد تو باكس مونتاژ دست و پام لرزيد، بعضي موقع ها خيلي ذكر مي گيم ممكنه حالي به ما دست نداده ولي يا حسين شما خيلي گوش شد به تن همه، اگر شما اينجاييد به خاطر ذكري كه اونجا گفتيد.
سپس مستند فتح برج ميلاد توسط "ماهانا" پخش شد پس از پخش آن خانم "جعفري" و "ماهانا" گريستند "عليخاني "رو به "حسين "مهمان برنامه گفت: من و تو خيلي آدم هاي بي احساسي هستيم كه گريه نمي كنيم .
"ماهانا "عنوان كرد: ويلچر رفيق، پايه زندگي ام و يار هميشگي منه و از خدا مي خوام تا آخر عمرم هراهم باشه.
"عليخاني" از او پرسيد 1886 پله را بالا رفتي كه چه چيزي را ثابت كني ؟ "ماهانا "در پاسخ به اين پرسش متذكر شد: از كودكي تا بزرگسالي نتوانسته بودم از سرسره بازي، رفتن پاي تخته سياه مدرسه و يا اردوهاي مدرسه استفاده كنم، هيچ چيز سخت و غيرممكن نيست مگر اينكه من بخوام، همه چيز قشنگه.
حتما نبايد با پاي تن دويد ، رفتم تا ثابت كنم ما هم مي تونيم از پله بالا بريم تنهاخواست و اراده مهمه واينكه يه قهرمان براي خودم باشم اين دنيا همش پله است پله "ماهانا" ذهنشه، همه چيز دارم و حتي از شما بالاترم.
قبلا فكر مي كردم خدا بالاست وقتي رفتم بالا فهميدم خدا پايين منتظرمه، خدا تو اوج نيست اوج يعني فكر و هدف من ،رفتم تا به همه ي معلول ها ثابت كنم ما هم مي تونيم راه بريم .
"عليخاني" از صحبتهاي مهمان برنامه متحير شده بود.
"خانم جعفري" رو به "عليخاني" بيان كرد: وقتي خدا بخواهد هيچ انساني نمي تونه جلوي او را بگيرد بعضي ها مي گويند خدا مهربون نيست از چيزهايي كه دارند گله مي كنند و لذت ها و شيريني هاي زندگي را نمي بينند .
همه به من مي گفتند تو كه سرطان داري نبايد ازدواج كني و بچه دار بشي ولي ما زندگي مي كنيم.
"عليخاني "ادامه داد: ترجيح من از شنيدن قصه و ديدن صحنه ي زندگي شما سكوت بود.
بعد "عليخاني " گفت: يه شوخي بكنيم ؟خيلي تلخ نشيم اميدوارم موهاي بچه تون مثل باباش نشه.
بعد "عليخاني "نوزاد را بغل كرد و گفت: خدايا كمك كن من بچه 8 روزه تا حالا بغل نگرفتم.
و بعد با همان نوزاد از دنياي مهمانان خارج شد و با اشاره به نوزاد گفت: اين خوشگله كه فقط حاصل اميد است، مادري كه گفتند مي ميرد محكم و قوي ايستاد، ثمره ي اميد از اين زيباتر ؟
خيلي ناشكري مي كنيم ،از خدا عذر خواهي كنيم بابت همه ي ناشكري هامون و بعد دوباره با اشاره به نوزاد ذكر كرد: زيباتر از اين نمي شه اين يعني خود اميد..