*پس معتقدید که اگر در زمان شما ولاسکو سرمربی تیم ملی بود حالا شما در تیم ملی بازی می کردید؟
شک نکنید،اگر بود من همین عضو تیم ملی بودم و برای ایران بازی میکردم.
*معروف با اینکه سرویسهایش خیلی ضرب ندارد اما موج خوبی دارد.
وقتی توپ را پشتسر پاسور بزنند دیدش کمتر است. اگر از پشت بیاید دیدش کمتر است. پنج سال پیش یعنی سال 86 در پگاه بودم، و آن زمان سعید را انداختند بیرون. من همان موقع گفتم دو سال دیگر سعید بهترین پاسور آسیا میشود. امیر حسینی ناراحت شد. به من گفتند این تیم بهتر است یا تیم دوران ما. منم گفتم این تیم. آن تیم دوتا بازیکن شاخص داشت اما در این تیمملی همه شاخص هستند. آن زمان سعید رضایی کم برای تیمملی بازی کرد. او روی لج و لجبازی زیاد برای تیمملی بازی نکرد اما ترکاشوند سابقه زیادی دارد.من سه سال با ایتالیاییها زندگی کردم. به آنها میگفتم شما از نظر بدنی مشکل دارید. آنها میگفتند نه اما من به آنها گفتم ایرانیها خیلی سرتر از شما هستند. از من قبل از امضای قرارداد آزمایش گرفتند. بدنم چهارونیم درصد چربی داشت. وقتی جواب تست آمد گفتند اشتباه شده، یک بار دیگر باید تست بدهی. من در تستهای هوازی و انعطاف بینظیر بودم. 14 بار مینشستم و بلند میشدم. من 96 سانتیمتر روی هوا را با سه گام میپریدم، 90 سانتیمتر را هم درجا، طوری که آنتن را جا میگذاشتم. ما مربی نداشتیم که کمک مان کند. فدراسیون هم بازیکن جایگزینی برایم نداشت، فقط من باید بازی میکردم. این باعث شد زانوهایم داغون شود اما خدا را شکر که نتیجهاش شهرت و موفقیت بود که بهدست آوردم. زمان ما صغر سنی زیاد بود. شاید هم برای استارت لازم بود. من اگر الان در این تیمملی بازی میکردم شاید به مراتب بهتر از شهرام بودم. آن موقع سرعتیزنها مثل الان نبودند. پیمان اکبری که دریافتکننده بود، تنها ساعدش عالی بود اما اگر او را کنار حمزه زرینی بگذارید، اصلاً قابل مقایسه نیست. ما حالا شهرام و امیر غفور را در پشت خط داریم. زمان ما امیر حسینی با من لج میکرد و پاسها را میانداخت بالا!
*امیر حسینی اما هنوز بازی میکند.
او ابزار دارد. یادتان باشد که سقفش همین است.امیرحسینی پاسور خیلی باهوشی است،ولی از چهار سال پیش سعید بهتر از او است، حتی مهدوی هم حالا از امیر حسینی بهتر شده.
*پنج پیروزی در لیگ جهانی، اتفاق خوشایندی است که برای والیبال ایران افتاده. البته والیبال ورزشی آکادمیک است. به نظر شما این سقف والیبال است یا تازه دوران خوب برای ما شروع شده است؟
بردهای والیبال مردم را شارژ کرده است اما تواناییهای جوانان ایرانی بیشتر از این است. اگر نصف امکاناتی که اغلب کشورهای دنیا دارند را به ما بدهند شک نکنید بهتر از این نتیجه میگیریم. اگر ما در تمام رشته ها درست سرمایهگذاری کنیم، هیچ وقت نباید کاسه چهکنم چهکنم در دست بگیریم. اینکه مدام نگران باشیم چه زمانی فوتبال به جامجهانی میرود؟ و یا تکلیف جوانان و نوجوانان چه میشود؟ اصلاً این مسائل زیبنده کشور ایران نیست. واقعیت است. من دیدهام که بقیه کشورها از نظر فیزیکی و خلاقیت بازیکنانشان به پای ایرانیها نمیرسند اما آنها اصول دارند، حرفهای هستند. من هم به همین خاطر میگویم چون از نظر بدنی و هوش، بالا هستیم اگر امکانات سختافزاری و نرمافزاری بدهند، ورزش ما پویاتر و موفقتر میشود. در هر رشتهای اگر این اتفاق بیفتد میتوانیم موفق شویم، فرقی نمیکند کشتی، وزنهبرداری و... والیبال نشان داده با ثبات مدیریتی این اتفاق میافتد. نتیجه والیبالیستها دسترنج یک یا دو روز نیست. ماهها و سالها برای این کار سرمایهگذاری شده و زحمت کشیده شده، اعم زحمات بر عهده مربیان داخلی، هیأتها و رئیس قبلی و جدید فدراسیون بوده. مثل نهالی است که کاشتی، آب دادی و هرس کردی به باروری رسیده. حالا باید یک نفر میوههایش را بچیند. چیدن میوهها هم خیلی مهم است، که شاخهها شکسته نشوند. والیبال این مراحل را طی کرد و رسید دست ولاسکو البته او بازیکنانی مثل شهرام محمودی، محمد موسوی، امیر غفور و زرینی که با تیم نوجوانان جهان سوم شدند را در اختیار دارد. ولاسکو مربی قابل و بزرگی است و اعتبار زیادی به والیبال ایران داده است. طوری شده که حالا با هر تیمی خواستیم میتوانیم بازی کنیم. هر درخواستی را فدراسیون اجابت میکند؛ به خاطر سابقه خوبش حریفان آن را رد نمیکنند. الان هم این شرایط غنیمت است به شرطی که درست از آن استفاده کنیم. هم به لحاظ نتیجهگیری و هم برنامهریزی. فکر میکنم جایگاه والیبال به مراتب بهتر از این میشود. همیشه هم برخلاف نظر دوستان گفتهام و میگویم ایران پتانسیل قرار گرفتن بین هشت تیم اول دنیا را در دو سال آینده دارد و اینکه جایگاهش را تثبیت کند و جزو قدرتهای اول دنیا باشد. بعد از آن هم پلهپله میتواند تیمهای برتر را شکست دهد، به شرط اینکه برنامهریزی دقیقتری انجام دهیم نه اینکه یک بازیکن آسیب دید، جایگزین برای او نداشته باشیم. وقتی فرهاد قائمی آسیب دید رحمان داودی و علی مباشری به نوبت جایگزین او شدند و خوب هم بازی کردند. آنها خوب بازی کردند اما حالا نیاز به برنامهریزی و پشتوانهسازی بیشتر داریم. در سالهای بعدی برای صعود از دور مقدماتی نیاز به سختافزار اعم از سالنها، امکانات تمرینی و امکانات مسابقهای بیشتری است. البته یکی از ارکان اصلی این مسائل بودجه است که امیدوارم وزارت ورزش با تخصیص اعتبار لازم به فدراسیونهای موفق که نیاز دارند، حمایت کند.
*فکر میکنید حالا مسیر والیبال با رفتن ولاسکو باز هم ادامه پیدا میکند؟ خیلیها معتقدند ولاسکو این مسیر را برای والیبال باز کرده است.
همیشه نفر آخر حرف آخر را میزند. من پنج سال پیش در مصاحبهای گفتم والیبال ایران نیاز به امثال ولاسکو دارد. والیبال ما نیاز به کسی داشت که از نظر فکری، آن طور که امکانات اجازه میدهد، والیبال را جلو ببرد. ما نیاز به ولاسکو داشتیم تا بیاید. بههرحال ولاسکو در نهایت شاید سه تا چهار سال دیگر بماند. او ایرانی نیست و بالاخره میرود. من همیشه گفتهام اگر از دایی به عنوان اسطوره فوتبال حمایت شود و دستیار کروش شود، او برای فوتبال ماندگارتر میشود تا کروش چراکه دایی 20 سال برای فوتبال زحمت کشیده و ایرانی است، ما میتوانیم خیلی از کم و کاستیها را با او حل و فصل کنیم. اگر علی دایی سرمربی تیمملی شود، نتایجی که کروش گرفته بازدهیاش دو برابر میشود. از طرفی دایی هم دین خودش را به تیمملی ادا کرده. وقتی دایی سرمربی باشد، تیمملی در دو آیتم قوی میشود اما کروش تنها در یک آیتم قوی است، آن هم مربی خوبی است. وقتی یک مربی داخلی مربی تیمملی باشد قطعاً تأثیرگذاری نتایج ولاسکو بیشتر میشود چراکه ما ایرانیها حس ناسیونالیستی داریم. پس اگر من مربی تیمملی شوم هم خلاقیتهایی دارم و هم بازیکن تیمملی بودم، مسائلی را هم که از او یاد گرفتهام میتوانم پیاده کنم و در کارم هم موفقتر از او شوم. البته ایرانی بودن هم کمک میکند تا مسئولان بیشتر مشارکت کنند. بههرحال یک زمانی ولاسکو میرود، مثل خیلی از مربیان بزرگ و کوچکی که آمدند و رفتند اما ما حالا میتوانیم نکاتی را یاد بگیریم که برای مربیان جوان و علاقهمند مفید باشد. اگر من محمودی شرایطی که دارم را با تجربیات ولاسکو میکس کنم میتوانم موفقیتها و نتایج بهتری بگیرم، به شرط اینکه فدراسیون بخواهد روی مربیانی که سابقه ورزشی، فنی و شخصیتی خوبی دارند سرمایهگذاری کند. این به نفع فدراسیون است چراکه بعد از ولاسکو هم میتوان روی مربیان جوان حساب و حتی آنها را صادر کرد.
*یعنی هستند مربیانی که حاضر باشند کنار ولاسکو قرار بگیرند؟
قطعاً، شک نکنید. من جزو کسانی هستم که دوست دارم چراکه میدانم ولاسکو مربی بزرگی است و نکات زیادی را میتوان از او یاد گرفت.
*فکر میکنید ولاسکو تا چند سال دیگر جا دارد کنار تیمملی بماند؟
سه، چهار سال دیگر هنوز جا دارد، به شرط اینکه کنار ولاسکو پنج مربی مثل او تربیت و ذخیره شوند تا وقتی رفت، کار زمین نماند.
*مثل حالا که حسین معدنی دستیار ولاسکو در تمرینات تیمملی است؟
یکی از روشهای فدراسیون را هیچ وقت نپسندیدم؛ اینکه میگوید درِ فدراسیون باز است و 10 تا 20 مربی به صورت آزمایشی به اردو میآیند. شاید از نظر مدیریتی بتوانند آمار دهند که چه تعداد مربی برای آموزش به تیمملی میآیند اما زیبنده مربیای مثل حسین معدنی، بهنام محمودی و... نیست. مثل اینکه به دایی بگویند تو کنار کروش باش و تمرین بده اما بدون حکم و به صورت آزمایشی. کسی قبول نمیکند. بالاخره هرکس خودش وزنهای است. شاید ولاسکو ما را نشناسد اما فدراسیون که میشناسد. هر دو کار خوب است به شرط اینکه درست تعریف شود. حالا شاید بگویند بهنام محمودی بیا، پول نمیدهیم اما پنج مربی دستیار ولاسکو باشند. هر سفر یک مربی برود، حکم هم برایش بزنند، نه اینکه آزمایشی باشند. ما امتحان پس دادهایم، فدراسیون باید امتحان پسدادهها را از نظر شخصیتی، سوابق ورزشی و... رصد کند. البته با خود ولاسکو هم صحبت کنند که شاید خودش علاقهمند باشد. لازم است. بعضی از مربیانی که میآیند به اردو، امتحان پس دادهاند، بعضیها هم خوبند.شاید ولاسکو دوست دارد مربی ضعیفی باشد و چیزی بلد نباشد اما من کنارش بروم، خیلی از نکات را از او یاد میگیرم و یکسری مسائل را هم خودمان به آن اضافه میکنیم. تجربیاتی که از 15 سال بازی در والیبال گرفتهام. دوست دارم نکاتی را که تا به حال از او و مربیان دیگر یاد گرفتهام را با هم تلفیق کنم تا در آینده برای والیبال مملکتم خرج کنم.
*الان معدنی آزمایشی دستیار ولاسکوست؟
من به یکی از کارهای خوب ولاسکو اعتقاد دارم. او به خاطر عدم شناخت از مربیان والیبال ایران، دستیار خودش را آورد. ولی حالا که دو، سه سالی است در ایران زندگی میکند، نیاز داریم که مربی ایرانی دستیارش باشد.
*اینکه معدنی دستیار ایرانی ولاسکو در تمرین است، شاید کمکم راه را برای رفتن مربیان ایرانی روی نیمکت باز کند.
چرا نباید این اتفاق زودتر بیفتد؟ به نظر من این مسئله زودتر باید انجام شود. من خودم حامی ولاسکو هستم چرا که چیزهای زیادی دارد که به ما یاد بدهد. من هم که دارم کار میکنم باید حقی داشته باشم.
*الان بگویند دستیار ولاسکو باشید، قبول میکنید؟
بعضی چیزها را باید کنار مسابقههای حساس یاد بگیریم. حالا که ولاسکو آمده بعضی قضایا را فدراسیون باید از او بخواهد. حتی به او تحمیل کند که نیاز داریم این چند نفر را آموزش دهی.
* ولاسکو معتقد است مربیان ایرانی، آنقدر غرور دارند که حاضر نیستند چهار جلسه در تمرین حاضر شوند، بعد دستیار من شوند.
من هم همان اول گفتم که فدراسیون باید پنج، شش نفر از مربیان تأیید شده را انتخاب کند، آن هم از بین 10 نفری که علاقهمند هستند. بعد به ولاسکو معرفی کنیم که به آنها آموزش دهد. البته ماهی یک جلسه، کسی چیز زیادی یاد نمیگیرد اما من نوعی هم کار و زندگی دارم، نمیشود که هر روز آنجا باشم. البته من هم اعتقاد دارم که بعضی مربیان وقتی مدرکشان را گرفتهاند، گذاشتهاند روی طاقچه بدون اینکه از آن استفاده کنند، فقط پز میدهند. در حالی که باید اطلاعاتشان را بهروز کنند. اگر یادتان باشد، آنموقع که میخواستند حسین معدنی را برای سرمربیگری تیمملی انتخاب کنند، مصاحبه کردم، به خاطر اینکه رأی من معدنی بود، کارخانه از من ناراحت شد. کارخانه مربی من بوده اما من با حسین زندگی کردهام. نمیخواهم بگویم چون دوستم است، نه. او زبانش خوب است، 12، 13 سال تیمملی بازی کرده، اخلاقش هم تأیید شده است تنها کمتجربه است، که میتواند با سه، چهار مشاور خوب آن را جبران کند. نتایج خوبی هم گرفت اما آقای کارخانه چه چیزهایی دارد؟ در رزومهاش هرچه مقام آورده با نوجوانان و جوانان جهان بوده. وجود مربیان جوان و باسواد تأثیرگذاری بیشتری دارد.
*والیبال ایران فعلاً به اوج رسیده، واقعاً ایران میتواند در ردههای بالا تثبیت شود؟
آقای ولاسکو مربی باهوشی است. چرا او نرفت به کویت، عربستان و.... وقتی بازیکنان ما را دید و شرایط را سنجید، متوجه شد بستر برای کارش فراهم است، آمد. در این مدت قهرمان جام ملتها شدیم. بعد قراردادش را تمدید کرد. میداند بازیکنانی دارد که فعلاً برای بازی جا دارند ولی اگر قرار باشد به ایدهآلها یعنی بازیکن بالای دو متر، مثل لهستان و برزیل برسیم، نیاز به زمان داریم. ما در نوجوانان و جوانان بازیکنانی داریم که میتوانند به تیمملی اضافه شوند. همینطور که محمد موسوی و شهرام آمدند. به شرطی که از سیاست درست استفاده کنیم مثل حالا که ولاسکو بازیکنان را در قالب دو تیم الف و ب استفاده میکند. نیروی جدید نمیآورد. مثلاً مباشری اولین بازی ملیاش را انجام داد. آرمین تشکری که بازیکن امید کرج بود، فیزیک خیلی خوبی دارد وکمتجربه بود و اولین بازیاش را انجام داد.
*هیچکس فکر نمیکرد تشکری جای نادی را پر کند.
ما بازیکنان زیادی مثل آرمین داریم. مربیان باید روی آنها کار کنند. آرمین از کجا آمد؟ من سه سال مجانی در کرج کار کردم که نتیجهاش تحویل پنج بازیکن امید و جوانان به تیمملی بود. آرمین تشکری، سهیل احمدی، بهزاد حیدرشاهی، فتاحی و پسرعموی خودم. آنقدر به آنها گیر دادم که آنها، میترسیدند. نادی یک دقیقه دیر به تمرین آمد، ولاسکو به او ایراد گرفت. گفت اگر اشتباه میکنید باید جبران کنید. کسی که دیر میرسد باید بدو خودش را برساند، نه اینکه دیر بیاید و سلانهسلانه راه برود. این بیاحترامی نیست؟
*ظاهراً فدراسیون پیگیر استعدادیابی هم هست؟
باید بیشتر شود. هرچند وظیفه فدراسیون استعدادیابی نیست. این چرخه، چرخه غلطی است. باشگاهها و هیأتها باید استعدادیابی کنند.
*شاید به خاطر این است که استعدادیابی برای باشگاهها صرف ندارد.
نه، صرف دارد. چه کسی میگوید صرف ندارد. خودم در پیکان 10 سال در ردههای نوجوانان، جوانان و بزرگسالان بازی کردم. همیشه با من قرارداد سه ساله و پنج ساله داشتند. صرف دارد. حوصله و هزینه لازم دارد. در کشور ما کارهای زیربنایی نمود ندارد، در حالی که مدیریت کشور ما نتیجهگراست. مدیران مجبورند کارهایی انجام دهند که بازتاب داشته باشد. صرف پولی، صرف نتیجه است. اگر قرار بود تیمملی فوتبال به جامجهانی نرود، چقدر هجمه علیه فدراسیون بود؟ همین که تیمملی صعود کرد، هجمهها پشت این قضیه پنهان شد. در حالی که چه ببرد و چه ببازد باید اصول رعایت شود.
*به نظر شما تیمملی نتایج خوبی در لیگ جهانی گرفت؟
والیبال ما به خودباوری رسیده، از نظر فنی هر وقت قبل از هر مسابقه مهمی تیم از تورنمنت تدارکاتی قوی برگشته، همیشه خوب بازی کرده. نمونهاش بازیهای زیرگروه المپیک. ما یک هفته در کره اردو زدیم. بازیکنان ما کمبود بازیهای تدارکاتی را دارند که ولاسکو با اردو و در بازی با تیم بلغارستان، صربستان و ایتالیا این کمبودها را جبران کرد. از این طرف روی روحیه بچهها کار کرد. عمده بخش کار تیم ما روان بازیکنان است، وقتی تیم سه یا چهار پوئن جلو است و بعد عقب میافتد، به روان بازیکنان ربط دارد. باید افکار بازیکنان جنگنده و حرفهای شود؛ با به روز کردن بدنسازی، تغذیه، ماساژ و... بازیکنان روز به روز بهتر میشوند. سبک بازی تیم ایران نسبت به ایتالیا و کوبا سرعتیتر است چرا که در آسیا هستیم و حریفان ما هم شرق آسیاییاند با مشخصه بازی سرعتی. از این طرف هم سرویسهای خیلی خوبی میزنند. هروقت خوب سرویس زدیم، هر تیمی در سطح دنیا هم که باشد آن را شکست دادهایم. حتی لهستان یا صربستان. در بازی با کوبا با همه مشکلات، سرویسهای بچهها خیلی خوب بود. حتی آرمین تشکری چند تا پوئن سرویس گرفت. بچههای ما روزبهروز بهتر نتیجه میگیرند چرا که بچهها با انگیزه بهتر کار میکنند. همین مسئله حجم علاقهمندان را بیشتر میکند. ما کی 15 هزار تماشاگر برای والیبال داشتیم؟
* انگارحالا والیبال شده ورزش اول کشور.
کار به جایی رسیده که حتی راننده تاکسی نمیخواست از من کرایه بگیرد. میگفت ما شما را دوست داریم. من هم گفتم دوست داشتن جدا، کاسبی شما هم جدا. این علاقه مردم را نشان میدهد.
*فکر میکنم حتی صعود فوتبال به جامجهانی هم نتوانست نتایج والیبال را زیر سایه خودش ببرد.
این بخشی از کار است. هیچوقت نمیتوانیم بگوییم، والیبال و حتی کشتی با فوتبال برابری میکنند. فوتبال در هیچجای دنیا با هیچ رشته ورزشی قابل مقایسه نیست. باید قبول کنیم که فوتبال جایگاه سیاسی، اقتصادی و معنوی در همه جای دنیا دارد. به ویژه در ایران. البته بقیه ورزشها هم جایگاه خودشان را دارند. وقتی توردوفرانس در فرانسه برگزار میشود، سه ساعت دوچرخه همراه ماشین و... میبینید. آیا دوچرخهسواری در ایران هم همینطوری است؟ اینها تحتالشعاع قرار میدهد. اگر بتوانیم درست مدیریت کنیم تا همه رشتهها جایگاه خودشان را داشته باشند، از علاقهمندی فوتبال کمتر میشود و جذب بقیه رشتهها میشود. خیلی از رشتههای ما در دنیا حرف اول را میزنند. کی گفته ما نمیتوانیم در پینگپنگ حرف بزنیم. مگر الان نوشاد عالمیان نیست؟
*اتفاقاً آقای داورزنی میگفت که ثبات مدیریت باعث میشود همه رشتهها مطرح شوند.
این بخشی از کار است. من بهنام محمودی با علی کریمی یکی، دو ساعت قبل از افطار فوتبال بازی کردیم. یکی از دوستانم برگشت به من گفت پاشو فردا بیا سر تمرین. این شد استعدادیابی ما. در کل دنیا، پایگاههای والیبال دارند که به آن بها میدهند. ایتالیا الان افت عجیبی در والیبال کرده که دارند دلیل آن را بررسی میکنند.
*شما فکر میکردید تیم اینطور نتیجه بگیرد؟
قطعاً. من خودم همیشه میگفتم، ایران دو بازی میتواند ببرد. حتی روز اول گفتم، ما اگر بتوانیم بازیکنان را حمایت و آماده کنیم، میتوانیم در بازی با کوبا هم حرفی برای گفتن داشته باشیم. از این طرف هم بازیکنان به مصاف ایتالیا رفتند. آنها امتیاز میخواستند برای صعود به دور بعد ولی تیم ما پدیده لیگ جهانی شد. مطمئن باشید هیچکس نمیتوانست پیشبینی کند. اگر قابل پیشبینی بود که ستاره نمیشد.
*بخش زیادی از موفقیت تیم به این برمیگردد که ولاسکو واقعاً یک روانشناس است.
آقای ولاسکو سال 92 مربی ایتالیا شد و این تیم هشت سال قهرمان جهان شد. این تیم جیانی، پاپی، زورزی و تن گاتزی را داشت که هرکدام برای خودشان چهره بودند. اما میدانید ولاسکو چقدر سعید معروف را تغییر داد؟ سال اول معروف را خط زد، گفت برو خانهات. ولی سعید که برگشت و آمد سیستم بازیاش تغییر کرد، سعید الان خودش مدیر شده است. حتی تیم را خیلی بهتر از نادی جمع میکند. البته نادی بازیکن بزرگی است ولی سعید معروف یک چیز دیگر است.
*سال آینده تیم ایران میتواند به دور دوم صعود کند؟
فکر میکنم یک مقدار صعود به دور دوم سخت باشد چراکه بقیه کشورها هم کار میکنند. بیکار ننشستهاند که ما فقط کار کنیم.
* چرا مثل کشتیگیران برای وزارت ورود نمیکنی؟
همه ورزشکاران دوستان من هستند. هرکدام جایگاه اجتماعی خودشان را دارند. بعضی واقعیتها تلخ است. من در زندگی، کاری را بدون برنامه نمیکنم. دانشگاه در دوره دکترا تحصیل میکنم، شورای شهر هم رفتم، ساخت وساز میکنم، روزی دوساعت هم ورزش میکنم. صبحها هم کار اقتصادی میکنم. من یکبار در مصاحبهای گفتم میخواهم رئیس فدراسیون شوم، آقای داورزنی از من ناراحت شد و مقابلم جبهه گرفت. جزو برنامههای من این است که وزیر شوم. بد است؟
*نه، چه بدی دارد؛ همینکه میگویی من نمیخواهم مربی شوم، جزو علایقم نیست، درس خواندم و میخواهم یک نخبه ورزشی باشم.
جزو علایقم مربیگری بود. اما وقتی مدیریت میخوانم و همیشه هم کلان به مسائل نگاه میکنم، ترجیح دادم درسم را ادامه بدهم. من 60 کشور دنیا رفتهام. اینجا در شورای شهر ولع میزنند برای کباب خوردن. به شهردار کرج پیشنهاد دادم چرا وقتی آب و شن هست، دریاچه مصنوعی نداشته باشیم؟ در حالی که دریاچه نشان کرج میشود.
*ولاسکو در مصاحبهاش گفته بود که شهرام محمودی بازیکن فوقالعاده باهوشی است.
شهرام هم زور دارد، هم تکنیک و هم آرام ضربه میزند. همهچیز درباره ساعت خواب، تغذیه و... را به شهرام میگویم.
* به او کمک میکنی. آیا او واقعاً زیر سایه توست؟
من فقط او را راهنمایی میکنم.
*تا آخر عمر این مسئله رویش هست که برادر بهنام محمودی است.
شما هرکاری بکنی باز این حرفها هست. مگر فرشید کریمی برادر علی کریمی نبود. شهرام خودش هرکاری کند داداش من است.
*نمیشد بچههای تیمملی کمتر سختی بکشند، آنهم با داشتن هواپیمای اختصاصی؟
سیستم مدیریتی داورزنی درخواست کرد اما این اتفاق نیفتاد. پرواز چارتر فرق میکند. پرواز 18-17 ساعت طول میکشد. نشد.
*با حواله ورود ماشین به ورزشکاران موافقید؟
من با ورود ماشینهای خارجی مخالفم. زیبنده ورزشکار نیست. باید ورزشکار مثل بقیه مردم خاکی باشد. هیچجای دنیا اینطور نیست. البته فوتبالیها پول دارند. من که لکسوس خریدم، بعضی مواقع ناراحت میشوم. من قبلاً پراید داشتم و همیشه با برادرم سر ماشین بحث داشتم. او میگفت چرا پراید؟ من هم گفتم که معاش، مسکن و راحتی پدر و مادرم را تأمین کنم. او میگفت تو نیاز نداری. سال بعد تویوتا 2002 خریدم. سال بعد زمین خریدم. میخواستم خانه و کار داشته باشم. راست میگویند ورزشکار دوبار میمیرد. بههرحال ممکن است با مصدومیت یا کنار رفتن از ورزش همهچیز یکشبه از بین برود. حتی شهرت. بعضی از آدمها خیلی وضع خوبی دارند، من میبینم ناراحت میشوم. در قبال حواله که بدنامی میآورد زمین یا مسکنمهر یا مغازه بدهند بهتر است.
*نسلی از ورزشکاران تحصیلکرده ما به جایی رسیدهاند که میگویند میتوانند ورزش را بگردانند.
یک نفر نه. ورزشکاران همیشه دغدغه ورزشی داشتهاند. سیاست روابط لازم دارد. ورزشکاران با سیاست ارتباط خوبی نداشتند. سیاست روشهایی دارد که با روحیه ورزشکاران سازگار نیست. کدامیک از ورزشکاران سابقه مدیریت دارد؟ همه جوانند. ورزشکاران خیلی خوبند اما نه برای وزارت، بلکه برای معاونت و مشاوره.
*یعنی الان نمیتوانند وزیر باشند؟
میتوانند اما حالا برای آنها زود است. اول باید مدیریت را تجربه کنند. من برای خودم میگویم حالا زود است. جرأت نمیکنم. من گفتم میخواهم رئیس فدراسیون شوم اما میدانم حالا برایم زود است، باید مدیریت را تجربه کنم. من سه سال مربیگری کردم اما سال اولم با سال سوم، زمین تا آسمان فرق داشت. سال اول بازیکنم دیر میآمد، دست و پایش میلرزید. بداخلاق بودم اما سال سوم با رفتارم بازیکن را هدایت میکردم.
*اما افشاردوست سرت کلاه گذاشت و دبیر شد.
نه، به من هم پیشنهاد نایبرئیسی دادند، خودم قبول نکردم. مطمئن باشید من بیرون از ورزش نمیمانم چراکه کار و تخصصم است. 15 سال خاک خوردم اما هیچوقت دوست ندارم چیدمانها اشتباهی باشد. دوست دارم چیدمانها درست باشد. درست است که در کشور ما خیلی چیزها سر جایش نیست. اگر همهچیز بجا باشد، اگر من وارد کار شوم بازیکن متوجه میشود که پنجه زدن چیست، مصدومیت چیست.