کد خبر: ۱۴۹۸۳
زمان انتشار: ۱۱:۵۸     ۰۸ تير ۱۳۹۰
حسين قدياني نوشت:
دفاع ولي فقيه از قواي سه گانه، نه فقط چيز عجيب و تازه اي نيست، كه به سابقه 30 سال انقلاب اسلامي مسبوق است. اصولا مسئولين اگر حمايت رهبر را نداشته باشند، گذشته از اينكه مشروعيت ندارند، كار را هم نمي توانند جلو ببرند. تا آنجا كه شده، هم خميني و هم خامنه اي دفاع كرده اند از مسئولين. شاخص اين مسئولين، اما سران قوا هستند و بار اصلي كشور روي دوش ايشان است. از اين بدتر چيزي نيست كه قواي 3گانه به جاي كار و همدلي و هم زباني، عمر را به دعواي با هم بگذرانند.

 يك وقت من نويسنده از بخش كوچكي از يك قوه بزرگ، به انصاف يا غيرمنصفانه انتقاد مي كنم؛ حد و حدود را مراعات نكنم و اختلاف افكني كنم، كار ناصوابي است، اما يك وقت هست كه خود قوا با همه امكانات و تجهيزات به سر و كله هم مي پرند. اين عليه آن و آن عليه اين. همه هم الحمدالله از همديگر چيزي كه زياد دارند، «پرونده» است! اين مي خواهد آبروي آن را رسانه اي كند، و آن هم به تلافي بلند مي شود. دعوايي كه براي خداست، گمانم طعم خودستايي و مزه حال گيري نداشته باشد. در ماه خرداد اما دعواي قواي 3گانه، به ويژه مجلس و دولت همه را آزار داد. انگار كه نمايندگان مجلس را مردم يك سرزمين به بهارستان فرستاده اند و رئيس قوه مجريه را مردم دياري ديگر!! انگار كه مجلس اگر با دولت سر هر موضوعي يك چالش درست و حسابي نداشته باشد، حتما «وكيل الدوله» شده اند نمايندگان!! و انگار نه انگار كه آمريكا دشمن همه ماست!! از قضا مهمترين و اساسي ترين فرق رهبر انقلاب با مسئولين ديگر در اين است كه مثلا اگر براي فلان نماينده بهارستان، مجلس اهميت مضاعف دارد، و اگر براي فلان دولتمرد، دولت مهم است، ليكن براي «آقا» اصل «جمهوري اسلامي» و دفاع از نظام، «موضوعيت ويژه» دارد. همان كه امام گفت: «حفظ نظام اوجب واجبات است»، نه حفظ هر كدام از قواي زيرمجموعه نظام به تنهايي! بايد جامع نگاه كرد سخنان رهبر را.

مع الاسف عده اي پاي سياسي كاري را حتي به تحليل سخنان عمود خيمه نظام هم مي رسانند و آن بخش از سخنان «آقا» را برجسته مي كنند كه به نفع شان است. مردم اما مثل رهبرشان قواي 3گانه را زيرمجموعه نظام مقدس جمهوري اسلامي مي دانند. از نظر مردم، تضعيف يك قوه و بدتر از آن، تمسخر كارهاي يك قوه از قواي 3گانه، براي قواي ديگر سود ندارد، بلكه سرتاسر ضرر است براي اصل نظام. فرق دارد آنكه نقدي را منصفانه به قصد اصلاح بيان مي كند، با آنكه «دو، دو» مي كند تا يقه بگيرد. اينجا نكته ظريفي وجود دارد. مردم اگر از اشتباه فلان بخش دولت، انتقاد مي كنند، نقدشان به قصد اصلاح و از سر دلسوزي است، نه اينكه مثل بعضي خواص بي بصيرت خوشحال باشند كه مثلا دولت با فلان اشتباه به دست شان بهانه داد تا حالا نكوب، كي بكوب! اين 2 خيلي با هم فرق دارد. ما كه حتي از سقوط سران فتنه هم خوشحال نشديم، آيا بايد شاد شويم به ديدن ضعف يكديگر؟! و از اين بدتر، آيا بايد وارونه كنيم خوبي و بدي را و يك طوري سخن بگوييم كه انگار فلان قوه هيچ حسني نداشته؟! ما از اشتباه فلان مسئول، اگر هم نقد مي كنيم، غصه مي خوريم، اما ظاهرا عده اي با ديدن برخي چيزها، سوژه پيدا مي كنند و مسرورند كه براي پرونده سازي، اسنادشان دارد جفت و جور مي شود. دعواي قوا با هم، گمانم خودش يك پا جريان انحرافي است كه مي توان از آن با اين عنوان سخن گفت: «جريان انحرافي تفرقه».

 اين وسط اما مرز ميان روشنگري لازم و ضروري با حفظ وحدت چيست؟ هرچه هست، اين مرز بسي باريك است. اينكه تو هم بخواهي بصيرت افزايي كني و هم مراقب وحدت باشي، البته كار سختي است، ولي شدني است. هم مي توان انواع و اقسام جريانات منحرف را نقد كرد و هم مي توان از خدمات قواي 3گانه در طول هم زبان به تمجيد گشود. بخواهيم يا نخواهيم، خدمت، بيشتر در حوزه كاري قوه مجريه است و اگر نقد ما به اين قوه، بي رحمانه باشد، و از اين بدتر، اگر ما مثلا از موضع يك نماينده مجلس، غيرمنصفانه از دولت انتقاد كنيم، قطعا مخالف فرامين ولي امر قدم برداشته ايم. كمك به دولت در راه خدمت به ملت، بارها گفته ام كه بهترين و زيركانه ترين حمله عليه فرق مختلف انحراف است. آن تير كه چشم سران فتنه را كور مي كند، اين است كه ببينند مردم از عملكرد قواي 3گانه ابراز رضايت دارند، نه حتي جشن سوم تير. حتي باورم هست بالا بردن كارآمدي نظام، مهمترين نقطه ضعف جريان انحرافي است. بر كارايي نظام اما نمي توان افزود، مگر اينكه قواي 3گانه با هم وحدت داشته باشند. خودشان حق همديگر را ضايع نكنند كه بستر براي حق كشي ديگران فراهم شود. اگر كمي افق ديدمان را بلندتر كنيم، خواهيم ديد كه تضعيف مجلس، يعني تضعيف دولت، يعني تضعيف قوه قضاييه، يعني تضعيف جمهوري اسلامي.
اين جاست كه اگر شهردار تهران بوستان ولايت را افتتاح مي كند، آن پيرمرد عصا به دست مي گويد: خدا پدرت را بيامرزد احمدي نژاد! به او گفتم: حاج آقا! اينجا را قاليباف افتتاح كرده، نه احمدي نژاد! گفت: چه فرقي مي كند حالا؟! اين «چه فرقي مي كند حالا» صد سخن در دل خود نهفته دارد. يعني براي مردم، كار مهم است، نه ابتكار و چمران و شيباني و دوم خردادي و سوم تيري و چي و چي. دوم خردادها و سوم تيرها مي آيند و مي روند، راي مي آيد و مي رود، اما آنچه باقي مي ماند 22 بهمن و 9 دي است، بيعت است. ما يك وقت مي آييم و روزي از روزهاي اسفند همين امسال براي قوه مقننه، نماينده تعيين مي كنيم؛ اين كجا و آن كجا كه 9 دي گفتيم: «ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند»؟! بدعت اين جاست كه بعضي ها راي را پررنگ تر از بيعت فرض مي كنند، اما مردم اين گونه فكر نمي كنند. يعني براي مردم، هرگز اين گونه نيست كه مثلا خوشحال شوند كه فلان نماينده موفق شد به دولت ضد حال بزند و «دو، دو» بگويد. يعني براي مردم، مسئولين قوا به عبارتي درست و نه غلط، جملگي سر و ته يك كرباس، يا بهتر بخواهم بگويم دانه هاي به هم پيوسته يك تسبيح اند. اين همان مردمي هستند كه خامنه اي هميشه سنگ شان را به سينه زده و راي شان را تنفيذ كرده و از مسئولين خواسته كه به فكر خدمت به ايشان باشند، نه اينكه احيانا جلوي چشم مردم، بلكه دشمن با هم منازعه كنند.

در همين بحث «ادغام وزارتخانه ها» همگان ديدند كه يك بحث صددرصد كارشناسي، چطور به محل گروكشي گروههاي سياسي تبديل شد. چرا؟! چرا خيال مي كنيم در هر بحثي، حتي مباحث تخصصي، مي توان دنبال ماهي گرفتن از آب گل آلود بود؟! چرا گمان مي كنيم از نظر مردم، تا وقتي ما نماينده مجلس هستيم، مجلس اولويت اصلي كشور است، اما وقتي مي رويم دولت، مردم به طرفه العيني عاشق چشم و ابروي كابينه مي شوند؟! چرا براي يك لحظه فكر نمي كنيم كه ما هر چقدر هم بزرگ باشيم، اما زيرمجموعه نظام محسوب مي شويم؟! قواي 3گانه بازوهاي كار نظام هستند، نه محل بازيهاي سياسي و به خصوص مجلس و دولت، بايد هر 2 «وكيل الخدمت» باشند. اگر حتي يك جوان، جهل كند و اشتباه كار بهارستان و پاستور را به پاي خانه ساده انتهاي خيابان فلسطين بنويسد، باز هم خسارت بزرگي است. القصه از سال جهاد اقتصادي يك فصل گذشت. سالي كه نكوست، مي گويند از بهارش پيداست. در بهاري كه مي توان در آن سد ساخت و صد بوستان و گلستان و راه و آبرساني و هزار خدمت و خوبي و كار و تلاش افتتاح كرد، حيف نيست به دعوا بگذرد؟! ما آخر سال جهاد اقتصادي، آن مسئولي را از همه بيشتر سرباز «آقا» مي دانيم كه از همه كمتر دعوا كرده باشد، از همه بيشتر كار، و الا نق زدن و نقد كردن و طنز نوشتن و دو، دو كردن و يقه گرفتن را آس و پاسي چون من هم بلد است و دقيقا از همين روست كه چندي گير 3 پيچ داده ام به مسئولين كه به جاي دعوا، لااقل مالچ بپاشيد؛ رفت توي چشم ملت اين ريزگرد اختلاف! بپاشيد ديگر خب!
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها