سرویس بینالملل جهان: پیش از اشغال بحرین و تخریب میدان مروارید شهر منامه
و در روز ۲۳ فوریه سال جاری میلادی، این میدان مملو از جمعیت، شاهد خواندن
شعری بود که یک دختر جوان بر ضد خاندان سلطنتی بحرین قرائت کرد، شعری که
ابتدا چون پتک بر سر رژیم آلخلیفه نشست و سپس چون بمب حقوق بشری در جهان
منفجر شد.
عباراتی که بعدها به "قصیدة الاسیره" معروف شد، چنین
بودند: "لا نريد العيش في قصرٍ و لا نهوى الرئاسه، نحنُ شعبٌ يقتل الذل و
يغتال التعاسه، نحنُ شعبٌ يهدمُ الظلمَ بسلمٍ من أساسه، نحن شعبٌ لا نريد
الشعب يبقى في انتكاسه."
این شعر حماسی که در مدح ملت بحرین و نفی
ظلمی سروده شده است که بر این ملت میرود، بیش از هر کس شخص "خلیفه بن
سلمان آلخلیفه"، نخستوزیر بحرین را هدف قرار گرفته بود چرا که تا آن
تاریخ هنوز شخص پادشاه هدف اصلی انقلاب ملت بحرین محسوب نمیشد. مردم تنها
خواستار عزل نخستوزیر و اصلاحات در کشور بودند، خواستهای که در این سطح
باقی نماند و تا "انقلاب مشروطیت" پیش رفت.
* از مشروطیت ایران تا مشروطیت بحرین
مردم
کشور ما با "انقلاب مشروطیت" آشنا هستند و آن را برههای مهم از تاریخ خود
میدانند، برهه طغیان بر ضد ظلم. برههای که در آن قهرمانانی چون ستارخان
و باقرخان سربرآوردند، برههای که در آن مردم قهرمان شهری چون تبریز در
محاصره از گرسنگی به گیاهخواری افتادند اما حتی یک قدم از حقوق خود پا عقب
نگذاشتند، بگذریم از واقعیات تلخ پس از قیام که هنوز مطالعه آن در کتب
تاریخ نیز دل را به درد میآورد. بحرین که در دوره صفویه بخشی از خاک ایران
بود و در دوره نخستوزیری هویدا ادعای ایران از مالکیت آن سلب شد، صد سالی
دیرتر به انقلاب مشروطیت رسید، اما بالاخره رسید.
به عکس انقلاب
مشروطیت ایران، سلاح مردم بحرین تفنگ برنو نبود، این مردم مظلوم اکثرا شیعه
در خیابانها راه میافتادند و مظلومانه فریاد تظلمخواهی سر میدادند، از
تبعیضها برائت میجستند و به همه جهان این پیغام را مخابره میکردند که
نه تنها از دیکتاتوری خستهاند، بلکه دیگر نمیخواهند کشور کوچکشان پایگاه
ناوگان پنجم نیروی دریایی ایالات متحده آمریکا باشد.
پادشاه بحرین
در حماقت و بیتدبیری فرق چندانی با مظفرالدینشاه، پادشاه دوران انقلاب
مشروطیت ایران نداشت اما یک تفاوت عمده در این میان بود و آن اینکه
مظفرالدین شاه، مار پرورشیافته در آستین رژیمی چون آلسعود نبود. درست
یکماه پس از آغاز انقلاب بحرین، رژیم آلسعود که نمیخواست حیات خلوت خود
را از دست دهد و بلافاصله پس از آغاز قیام رایزنیها را با اربابان
آمریکایی خود آغاز کرده بود، سرانجام توانست به یک معامله کثیف دست یابد.
قرار شد سعودیها حمایت اتحادیه عرب برای حمله به لیبی را جلب کنند و از
دیگر سو، آمریکا در برابر حمله عربستان به بحرین ساکت شده و تنها به گفتن
اراجیف گهگاه اکتفا کند. به این ترتیب تانک به جنگ نفر رفت و موج عجیبی از
سرکوب آغاز شد، موج سرکوبی که با استفاده از جنجال تبلیغاتی ناشی از حمله
بشردوستانه ناتو به لیبی(!)، پشت سکوتهای مرگبار پنهان ماند.
اگر
فعالیت جوانان بحرینی در برخی شبکههای اجتماعی و تلاشهای شبکههایی چون
پرس تیوی و العالم نبود، تقریبا هیچکس در دنیا دیگر چیزی از قیام مردم
بحرین، از جمله آنچه بر آیات القرمزی رفت، نمیشنید.
* ماجرای آیات القرمزی چه بود؟
آیات
در تظاهرات اعتراضی و تجمعاتی که در میدان مروارید شهر منامه برگزار میشد
شرکتی فعال داشت و در تاریخ ۲۳ فوریه، شعری را که در بالا به آن اشاره شد
بر ضد رژیم آلخلیفه قرائت کرد؛ به همین علت از آن روز بارها مورد تهدید
قرار گرفت و حتی صفحاتی در فیسبوک علیه وی ایجاد شد و ایمیلهای سرشار از
توهین و اهانت و سب و شتم و تهدید به قتل دریافت میکرد.
خانواده
القرمزی سابقهای طولانی در اعتراض علیه حکومت پادشاهی بحرین داشته و
دارند. پدر آیات، "حسن یوسف القرمزی"، در سالهای دهه ۹۰ میلادی به دلیل
اشعاری که در انتقاد از حکومت وقت آلخلیفه میسرود بازداشت شده بود و
برادرانش - از جمله "عبدالله یوسف القرمزی" شاعر و مبارز معروف بحرینی هم
بارها تجربه زندان را داشتهاند.
دستگیری آیات القرمزی در نوع خود
نشان میدهد که حقوق بشر در کشوری که تحت الحمایه غرب است، چه معنا و
مفهومی دارد. کشوری که در آن نه قضاوت معنای درستی دارد، نه اتهام و نه
وکالت. به دلیل تهدیدات حکومت، آیات منزل پدری خود را ترک میکند و در منزل
یکی از نزدیکان خود مخفی میشود. در یکی از آخرین شبهای ماه مارس، پلیس
به خانه این خانواده حمله میکند و بعد از تفتیش کل منزل و ایجاد رعب و
وحشت و تهدید اهل خانه و به دلیل عدم موفقیت در یافتن آیات، خانه را ترک
میکند.
در ۲۹ مارس ۲۰۱۱، حدود ۱۵ نفر نیروی امنیتی که برخی یونیفرم
هم نداشتند، وارد منزل پدری آیات میشوند و تمام دربهای اتاقهای منزل وی
را شکسته و اثاثیه منزل را تخریب میکنند. گفته میشود، نیروهای امنیتی
بعضی از اثاثیه و جواهرات را دزدیدهاند و تقریبا تمام وسائل آیات را نیز
با خود بردهاند. مادر آیات میگوید که فرمانده افراد به ما گفت: "بیرون
میروم تا سیگاری بکشم و وقتی برمیگردم مکان آیات را به ما میگویید وگرنه
از بالا دستور داریم که خانه را بر سرتان خراب کنیم!" کودکان خانواده همه
ترسیده بودند و زنان گریه میکردند. بعد از تهدید زیاد پدر خانواده راضی
میشود که آیات را تحویل بدهد. به همراه مجموعهای از نیروها به منزلی که
آیات در آن مخفی بوده مراجعه و آیات را که آماده شده بود تا خود را تسلیم
پلیس کند، دستگیر میکنند.
* رسانههای غربی و آیات القرمزی
جالب
اینجاست که پس از وقوع چنین واقعه هولناکی، ارباب رسانههای غربی چندان
توجهی بدان مبذول نمیدارند، حال آنکه رسانههای مزبور در جریان وقایع پس
از انتخابات ریاست جمهوری کشورمان در سال ۱۳۸۸ شمسی، تنها منتظر آن بودند
که یک اغتشاشگر پایش سریده و زمین بخورد تا علیه جمهوری اسلامی ایران قیل و
قال راه بیندازند. آنچه این رسانهها از برخی مقتولین مجعول و مشکوک فتنه
سبز ساختند کجا و سکوت رسانهای آنان در برابر ماجرای واقعی آیات القرمزی
کجا؟!
اینجا دیگر کسی نبود تا از آیات القرمزی سمبل یک قهرمان
بسازد، اما به عکس قهرمانان مجعول رسانههای غربی، آیات به قهرمان واقعی
بحرین تبدیل شد: "دختری که با یک شعر، طومار حقوق بشر غربی را در هم
پیچید!"
رژیم بحرین پس از شکنجه شدید آیات القرمزی، حتی خبر شهادت
وی را نیز منتشر کرد که از سوی فعالان بحرینی و حتی همبندی های آیات تکذیب
شد. شوک الکتریکی تنها یکی از انواع شکنجههایی بود که آیات مجبور به تحمل
آن بود، اما به چه جرمی؟ روشن است: "خواندن یک شعر!"
کسانی که در
اغتشاشات سوریه افتضاحی چون ماجرای "امینه عراف" را به بار آوردند که بعدها
معلوم شد نه یک زن سوری بلکه یک مرد آمریکایی است، در مورد آیات سکوت پیشه
کردند، تا قرارگاه ناوگان پنجم آمریکا به خطر نیفتد.
* اعترافات تحت فشار و یک سال حبس
آیات
القرمزی سرانجام در پیشگاه بیدادگاه آلخلیفه مجبور به اعتراف شد و از
پادشاه سفاک کشورش به خاطر سرودن یک شعر عذرخواهی کرد، اما نه کسی
اعترافاتش را باور کرد و نه کسی عذرخواهیش را عذرخواهی دانست. آیات مجبور
بود تا برای رهایی از بند رژیم آلخلیفه اعتراف کند و این موضوع را ملت
بحرین درک میکنند.
بدیهی است که ملت بحرین قهرمانان انقلاب
مشروطیت خود را فراموش نمیکنند، کما اینکه ملت ایران ستارخان و باقرخان را
از یاد نبرد. نوع سلاح در اینجا مهم نیست چرا که شعر نیز در دنیای امروز
همان قدرتی را دارد که روزگاری برنو در دستان سردار و سالار ملی داشت.
آیات
القرمزی اکنون به سمبل مظلومیت شیعیان بحرین تبدیل شده است، ملتی که همچون
مولایشان علی (ع)، در اوج مظلومیت، همچنان مقتدرند. موج بیداری اسلامی
بحرین را فراگرفته و با داغ و درفش و اشغالگری، این کشور را ترک نخواهد
گفت. آنچه رسوا شد ارتجاع عربی منطقه و حقوق بشر غربی بود. ارتجاع عربی
ریشه در سنتهای قبیلهای و جاهلیتی اعراب دارد اما ریشههای حقوق بشر غربی
را باید در مدرنیسم جستجو کرد. پس آیات، هم ارتجاع را رسوا کرد و هم
مدرنیسم را.