به گزارش 598 به نقل از مشرق،
احمد لیایی، از قاریان پیشکسوت قرآن و مسئول اولین گروه تواشیح کشور است.
با صدای استاد راغب مصطفی غلوش به قرائت قرآن علاقهمند شده و رتبههای
چندی هم به دست آورده است. با گروه «قدر» در 24 کشور جهان برنامه اجرا کرده
و خاطرات بسیاری را آن دوران دارد که عجیبترین آنها شاید داستان اسارتش
در جنگ بوسنی باشد.
لیایی اکنون مدیر گروه نغمات دینی شبکه قرآن و
معارف سیما است. خبرنگار تسنیم سابقه فعالیتهای قرآنی، خاطرات و برخی از
خلأهای جامعه قرآنی را با وی به گفتوگو نشسته است که بخش نخست آن منتشر
میشود:
با قرائت غلوش به قرآن علاقهمند شدم
48
ساله هستم، افتخار خادمی قرآن کریم را دارم. در خانوادهای مذهبی و قرآنی
رشد کردم. به یاد دارم که نخستین بار قرائت فنی قرآن را با صدای راغب مصطفی
غلوش در چهار سالگی شنیدم که پدرم در خانه پخش میکردند و به آن علاقهمند
شدم. در آن زمان به علت کوچک بودن تصور میکردم که آن صدا متعلق به
عبدالباسط است. به تدریج که بزرگترشدم، در همان دوران قبل از انقلاب
فعالیتهای قرآنیام شروع شد. بعدها متوجه شدم که آن صدا از آن استاد غلوش
است که به تلاوت ایشان علاقهمند بودم. استاد غلوش تلاوت بسیار معروفی به
نام «االرحمن و الحاقة» دارد. همچنین ایشان تلاوت کوتاهی به نام قصیره در
مسجد امام حسین(ع) قاهره از سورههای مبارکه نبأ و نصر انجام داده بودند
بود که بعدها همین تلاوت را در حضور استاد غلوش به صورت همخوانی اجرا
کردیم.
همگام با چهرهها در مدسه نخبهپرور علوی
قبل
از انقلاب در مدرسه ملی و مذهبی به نام مدرسه علوی تحصیل میکردم؛
مدرسهای که با قرآن ارتباط بسیاری داشت. مدیر مدرسه علوی در زمان قبل از
انقلاب حجتالاسلام حسینی طباطبایی (اخلاق در خانواده) بود. همکلاسیهایم
کسانی مانند استاد محمدحسین سعیدیان و یک سال پایینتر آقای محمد واعظی
اصفهانی(خواننده مشهور) بودند. یکی از خاطرات بسیار شیرینمان از آن دوران
این بود که حدودا دو ماه قبل از شروع انقلاب اسلامی روزی در منزل عموی آقای
سعیدیان در مجلس دعا و روضهای شرکت کردیم.
حضور امام خمینی در مدسه علوی
پس
از صبحانه، آقای حسینی به ما گفتند که قرار است امام خمینی(ره) به مدرسه
علوی بیایند. تصور ما این بود که میخواهند به خاطر جریانات انقلاب به ما
دلگرمی بدهند. اما دقیقا دو ماه بعد امام به مدرسه ما آمد. همین رابطه
نزدیکی که با حضور ایشان در مدرسه در ما ایجاد شد، سبب شد که رفت و
آمدهایمان به مدرسه بیشتر شود، در حالی که در آن زمان مدارس تقریباً تعطیل
شده بود. سرود «خمینی ای امام...» را با آهنگسازی حمید شاهنگیان، در مدرسه
معرفت در چهار راه آبسردار تمرین میکردیم. هنگام ورود امام دو سرود آقای
پیشاهنگیان در فرودگاه و بهشت زهرا(س) خوانده شد؛ سرود "خمینی ای امام..."
در فرودگاه و سرود "برخیزید ای شهیدان راه خدا..." در بهشت زهرا(س). من در
جلسات قرآنی که در مسجد صاحب الزمان(س) در خیابان ری توسط آقای حسینعلی
شریف تشکیل میشد، شرکت میکردم که اساتید مبرز قرآن از همان زمان قبل از
انقلاب در این جلسات حضور داشتند.
اولین مسابقات و رتبهها
مسابقات
قرآن مدرسه علوی هم داور خارجی داشت. اولین مسابقهای که شرکت کردم، در
ایام تولد امام حسین(ع) در خیابان آبمنگل(خیابان ری) بود که نفر اول شده و
یک ساعت مچی جایزه گرفتم. این جوایز ظاهراً کمارزش انگیزه بسیار موثری
برای نوجوانان امثال من شد که راه قرآن را ادامه دهیم. پس از انقلاب،
فعالیتهای قرآنیم در مدرسه بیشتر شد و پس از آن در ایام جنگ به جبهه رفتم و
توفیق جانبازی نصیبم شد. به تدریج وارد فضاهای قرآنی بزرگتر و قویتر شدم و
در مسابقات مختلف اعم از مسابقات بسیج، مسابقات کشوری اوقاف و... شرکت
کردم و رتبه آوردم.
خاطرهای از دیدار رهبر انقلاب با قرآنیان در دهه 60
در
آن زمان حس کردم که خلأیی در جامعه قرآنی وجود دارد و این خلأ یک کار
فرهنگی نوین، مربوط به نغمات قرآن است. در زمان ریاست جمهوری مقام معظم
رهبری دیدارهایی مانند همین دیدارهایی که در حال حاضر اوایل ماه رمضان با
قرآنیان دارند، برگزار میشد که توفیق حضور در این جلسات را داشتم. جمعیت
در آن دوره بسیار محدودتر از جمعیت کنونی بود. در یکی از آن دیدارها یک
گروه سوری به نام محمد عربی القبانی و دو پسرش در محضر رهبری تواشیحی اجرا
کردند. این تواشیح برای ما انگیزه شد تا همخوانی قرآن را شروع کنیم. ابتدا
دو نفر بودیم که به تدریج به تعدادمان افزوده شد.
تشکیل گروه «قدر»؛ اولین گروه تواشیح کشور
پایه
تشکیل گروه «قدر» در سال 1368 بعد از ارتحال حضرت امام در تیرماه این گروه
شکل گرفت. صدا و سیما با همان دوشبکهای که داشت، به این فعالیتها اقبال
نشان داد. گروهمان پنج نفره بود و اولین گروه تواشیح منسجم بودیم و کارهای
بسیاری توسط صدا و سیما از گروه ما ضبط میشد و توجه بسیاری به سوی فعالیت
نوینمان جلب شده بود. دو سال پس از شروع فعالیتمان، آموزش و پرورش تهران،
مسابقهای را برای تواشیح بین مدارس برگزار کرد که پنجهزار گروه در این
مسابقه شرکت کردند. این کار گستردهتر شد تا زمانی که اوقاف نیز مسابقات
تواشیح برای این کار گذاشت که در دوره اول آن شرکت کردیم و رتبه اول را کسب
کردیم و از آن به بعد در دورههای بعدی به عنوان داور و مسئول شرکت
میکنیم. خوشبختانه این فعالیت رشد پیدا کرد و اکنون هرساله این مسابقات
توسط اوقاف در سراسر کشور انجام می پذیرد. به همین سبب گروههای مختلفی در
استانها تشکیل شده و این گروهها هر سال برای سفرهای تبلیغی از طرف جمهوری
اسلامی ایران به کشورهای مختلف سفر میکنند.
یکی از مواردی که
فعالیتهای قرآنی را در کشور تشدید کرد، تواشیح بود. تا قبل از آن فقط بحث
قرائت قرآن و حفظ آن مطرح بودف ولی وقتی تواشیح به خصوص در مسابقات
بینالمللی مطرح شد، کار جدیدی عرضه شد که پس از مدتی تقریبا در تمامی
مجالس تواشیح اجرا میشد. ایام تولد و یا بعثت پیامبر، سیزده رجب و دیگر
اعیاد مذهبی افراد گروه ما از محل کار خود مرخصی میگرفتند، چون از صبح
برنامه تا انتهای شب برنامه داشتند. در آن دوران تواشیح بسیار فراگیر شده
بود و از کنفرانسی برای فیزیک گرفته تا همایشی برای سیبزمینی از ما برای
اجرای تواشیح دعوت میشد.
بحمدالله فعالیتهای قرآنی و جلسات قرآن
بعد از انقلاب افزایش پیدا کرد؛ پس از جنگ و ارتحال حضرت امام و فراغتی که
پس از جنگ حاصل شده بود، با درایت رهبری فعالیتهای قرآنی رشد چشمگیری
پیدا کرد. ایشان در مراسم قرآنیان حدود سه ساعت و نیم مینشینند و قراء را
تشویق هم میکنند، اما در مراسمهای دیگر اینگونه نمینشینند و این
نشاندهنده علاقه رهبر انقلاب به قرآن است و این علاقه به تدریج در طول
سالها به تمام لایههای درونی نظام، مسئولین، وزرا، رؤسای قوا رسوخ پیدا
کرده است و رؤسای قوا چنین مجلسی را با قاریان در ماه مبارک رمضان برگزار
میکنند. گسترش فعالیتهای قرآنی سبب شد تا نهادهای قرآنی در سراسر کشور
افزایش پیدا کند. تا قبل از این قضیه، فقط اداره کل دارالقرآن سازمان
تبلیغات اسلامی و بخش فرهنگی سازمان اوقاف، فعالیت های قرآنی انجام
میدادند.
وظیفه سازمان تبلیغات، فعالیت های آموزشی قرآن و اعزام
قاریان به خارج از کشور و وظیفه اوقاف، برگزاری مسابقات بینالمللی و چاپ
قرآن بود. مسائل در این حد بود. به تدریج سازمانی به نام سازمان فرهنگ و
ارتباطات اسلامی شکل گرفت که وظیفه آن مدیریت رایزنیهای فرهنگی خارج از
کشور بود. اعزام قاریان و گروههای تواشیح به این سازمان واگذار شد و
همچنین پس از مدتی شورای عالی قرآن شکل گرفت و وظیفه آن نظارت بر
فعالیتهای قرآنی صدا وسیما بود. سپس با توجه به اعزام قاریان، کمیته آن،
زیرمجموعه شورای عالی قرآن قرار گرفت و نهاد مستقلی شد که در بسیاری از
موارد راهبری را بر عهده دارد.
پس از مدتی وزارت ارشاد معاونت
قرآن و عترت یا همان مرکز توسعه، ترویج و هماهنگی فعالیتهای قرآنی با
ریاست حجتالاسلام حمید محمدی تشکیل داد. ایشان ابتدا به عنوان قائم مقام
وزیر در حوزه قرآنی و پس از آن به معاونت وزیر تبدیل و چارت آن تصویب شد.
پس از آن نهادهای قرآنی افزایش یافت؛ دارالقرآن ها در دانشگاهها و مدارس
تاسیس شد و مدارس قرآن شکل گرفت و نیروهای مسلح نیز دارالقرآن شکل دادند.
در حال حاضر فعالیتهای قرآنی در نهادهای مختلف بسیار گسترده شده است. یکی
از آسیبهای ما این است که متأسفانه متولی ثابتی برای فعالیتهای قرآنی
نداریم. با تکتک قاریان که صحبت کنید، از این نکته رنج میبرند که ما
نهادهای مختلفی داریم و موازیکاری بین این نهادها سبب شده که بعضی
فعالیتها ابتر بماند و درست انجام نشود و حتی مغفول واقع شود.
صنف جگرفروش اتحادیه دارد، اما قاریان قرآن تحادیه ثابتی ندارند
برای
نمونه هنوز مشخص نیست که مسئول آموزش قرآن کشور چه کسی است؟ درست است که
شورای توسعه فرهنگ قرآنی شکل گرفته، اما به اعتقاد من نیازی به شورای توسعه
نداریم. بلکه نیاز به تشکیل اتحادیه قاریان داریم؛ امروز صنف جگرفروش
اتحادیه دارد، اما متاسفانه قاریان تحادیه ثابتی ندارند و دستگاههای دولتی
و نهادها باید از حق خود گذشته و برای مثمرثمر بودن در هم ادغام شوند. این
ادغام نشدن و یکی نشدن، ضررهای بسیاری دارد که بعضا سبب میشود که دو نهاد
قرآنی با یکدیگر اختلاف پیدا کنند و حتی در بعضی فعالیتها یکدیگر را خنثی
کنند و علیه هم صحبت کنند؛ در حالی که در خود قرآن تاکید بسیاری به وحدت
شده است. به عقیده من یک دستگاه واحد قرآنی در کشور باید سیاستگذاریها
را انجام دهد و این مطالبه جدی ما از نهادها و مدیران عالی نظام است که
شرایطی را فراهم کنند که همه دستگاهها یکی شوند. البته اخیرا شنیدهام که
سازمان اوقاف و تبلیغات میخواهند در یک سازمان ادغام شوند.
یکی
از مشکلات شورای توسعه همین موضوع موازیکاری هر یک از این نهادها است.
همه اینها باید زیر نظر یک سازمان باشند. همان کاری که برای بنیاد شهید،
بنیاد جانبازان و ستاد ایثارگران هم اتفاق افتاد و تکلیف همه افراد در این
بنیاد مشخص شده است. برای فعالیتهای قرآنی همه زیرمجموعه یک سازمان زیر
نظر رهبری یا رئیس جمهور تحت عنوان سازمان فعالیتهای قرآنی کشور قرار
بگیرند و نیروهایشان زیرمجموعه این سازمان متمرکز شوند تا در فعالیتهای
قرآنی تداخل و موازیکاری در وظایف صورت نگیرد.
این مطالبه جدیای
است که جامعه قرآنی از نهادهای متولی فعالیتهای قرآنی دارد. جامعه قرآنی
اکنون دو اتحادیه دارد: اتحادیه مردمی و اتحادیه تشکلهای قرآنی زیر نظر
ارشاد؛ و این موضوع اشکالاتی را در پی دارد. سازمان دارالقرآن و ارشاد هر
دو یکسری مجوز می دهند که با یکدیگر تداخل دارد، پشتیبانیها ضعیف است و
اینها یکدیگر را رقیب میدانند و همه این اتحادیه ها باید یکی شوند. در بحث
حفظ که حضرت آقا فرمودند که باید ده میلیون حافظ قرآن داشته باشیم؛
فعالیتهای متفرقهای صورت گرفته است. شبکه قرآن سیما طرح 1446 و 1447 خود
را به بحث حفظ اختصاص داد. معاونت قرآن و عترت وزارت ارشاد طرح ملی حفظ را
مطرح کرد که من به عنوان یک فعال قرآنی هنوز متوجه نشده ام که در زمینه حفظ
چه کاری می خواهد انجام دهد.
بودجه نیم درصد قرآنی، از اتفاقات خوب سالهای اخیر
اتفاق
خوبی که مجلس پیگیری کرد، بحث بودجه نیم درصد بود یعنی نیم درصد از بودجه
های عمرانی کشور به فعالیتهای قرآنی اختصاص یابد که اشکالات بسیاری به آن
وارد کردند، چراکه اختصاص بودجه نیم درصدی را امری اختیاری برای دستگاهها
قرار داده بود؛ در صورتی که بنا به فرموده رهبر انقلاب «کتاب قرآن کتاب
انقلاب ماست». مجلس شورای اسلامی و به خصوص خانم افتخاری، رئیس فراکسیون
قرآن و عترت یک این بودجه را پیگیری و الزامی کردند. بودجه نیم درصد اگر
به فعالیتهای قرآنی اختصاص داده شود، شاهد رشد و شکوفایی بسیار فعالیتهای
قرآنی خواهیم بود. یکی از قسمتهایی که همیشه کمیت ما لنگ است، بخش بودجه
است. استعدادها در کشور بسیار زیاد اما بودجه ها در جای دیگری استفاده
میشود. ما میگوییم اگر قرار است در فوتبال و ورزش این هزینههای میلیاردی
صورت بگیرد، تنها 10 درصد از آن به فعالیتهای قرآنی اختصاص داده شود،
نتیجه درخشانی را شاهد خواهیم بود.
بنده در شبکه قرآن و معارف
سیما به واسطه مسئولیتی که در آنجا داشتم، طرحی به نام «اسراء» را
راهاندازی کردم که پدیدههایی چون سیدطه حسینی، قاری نوجوان بوشهری در این
برنامه کشف شد. او در دیدار اخیر قرآنیان با رهبر معظم انقلاب در حضور
رهبری تلاوت کرد که از ستارههای آن مجلس بود که اهل یکی از روستاهای
دورافتاده به نام چارک در استان بوشهر است. او در مسابقات اذان اوقاف اول
شد و در برنامه اسراء معرفی شد که در بخش منشاوی اول شد. سپس متوجه شدیم که
او در بخش مصطفی اسماعیل هم فوقالعاده است و در حضور رهبر انقلاب هم سبک
مصطفی اسماعیل خواند و امثال این استعدادها در کشور بسیار زیاد است.
قاریان قرآن؛ بهترین مبلغان دین و سفیران فرهنگ
یکی
از مسائلی که باعث شد تا جمهوری اسلامی در خارج از کشور به نحو خوبی
شناسانده شود؛ اعزام قاریان و گروههای تواشیح به خارج از کشور بود.
تبلیغات بسیار شدیدی علیه ایران بود که قرآن ما، قرآن دیگری است. به همین
خاطر قاریان ما که به کشوری سفر میکردند، سعی در این داشتند تا قرآن همان
کشور میزبان را گرفته و قرائت کنند. به یاد دارم در بعضی از مساجد در
عربستان اجازه تلاوت به قاریان ایرانی داده نمیشد. با اصرار بسیار و
رایزنی اجازه یک بار خواندن را میگرفتیم و همان یک بار کار خود را میکرد،
تا جایی حتی مسئولین آن مجلس که وهابی بودند؛ نرم میشدند.
سفرای
ما در بسیاری از کشور ها تقاضا میکردند که به جای سخنران، قاری به این
کشورها اعزام شود. دلیلشان هم این بود که تاثیری که یک قاری قرآن
میگذارد، از صدها ساعت سخنرانی در آن کشور بیشتر است. در پاکستان که سفر
کرده بودیم، مشاهده کردیم که چند نفر منقلب شدند. فکر کردیم اتفاقی رخ داده
است، اما گفتند اینها از لذتی که از شنیدن آیات قرآن و اسماءالحسنی و
تواشیحها بردهاند؛ این حالت به را پیدا کردهاند.
زن چینی که با صوت قرآن مسلمان شد
آقای
عباسی تعریف میکردند که در چین، بعد از پایان قرائت قرآن گفتند که زنی در
جلوی مسجد با قاری قرآن کاری دارد. زمانی که رفتم دیدم بدحجاب جلوی مسجد
منتظر من ایستاده است. آن زن گفت در حال گذر از کنار این مسجد بودم که صدای
مسحورکننده ای پاهای مرا سست کرد؛ روی سکویی نشستم و با اینکه آن را متوجه
نمیشدم تا آخر آن را گوش دادم و این کلمات که از بلندگو پخش میشد، اجازه
رفتن را به من نمیداد. ایستادم تا ببینم چه کسی است که این کلمات را
میخواند. من برای او توضیح دادم که دین ما اسلام است و اینها کلمات قرآن و
وحی الهی است. بعدها از طریق رایزنمان در چین متوجه شدم که آن خانم پس از
گرفتن و خواندن چند کتاب از سفارت ایران، مسلمان شده و شبیه چنین خاطراتی
را بسیاری از قاریانمان تعریف کردهاند.
خاطره دیگر این که به یاد
دارم من و دوستانم در مکه قرآن و اسماء الحسنی را هر شب روبروی خانه کعبه
میخواندیم و هر شب خانمی که مشخص بود ایرانی نیست، در کنار ما مینشست و
گوش میداد و اشک در چشمانش جمع میشد. خانمهای مبلغه که با او صحبت کرده
بودند، متوجه شده بودند که الجزایری و ساکن بلژیک است و در روزهای آخری که
ما آنجا بودیم، با شنیدن این نغمات و با پرس و جویی که کرده بود، شیعه شد.
مقدمه ورود به قرآن تلاوت است
اینها
فقط آثار شنیدن قرآن و اسماءالحسنی است؛ حال اگر وارد بحث آموزش شویم؛ چه
خواهد شد؟ البته این اتفاقات به تدریج توسط قاریانمان مانند آقای
ابوالقاسمی، توپچی و امثال ایشان افتاده است. تواشیح، قرائت و... اینها
کلید ورود به قرآن است. مقام معظم رهبری بارها فرمودهاند که مقدمه ورود به
قرآن تلاوت قرآن است و بارها فرموده اند که قهرمانان قرآنی را تکریم کنید؛
اما به عقیده من متاسفانه در مقایسه با ورزش این تکریم بسیار کم است.
ادامه دارد... .