جهان نیوز - محمدعلى مقدمى در ماجراى ترور حجاريان، مأموريت داشت تا با
تحويل نامهاى از حكيمىپور (عضو شوراى شهر تهران) به سعيد حجاريان، وى را
براى لحظاتى متوقف سازد، تا دوست ديگرش (سعيد عسگر) با استفاده از اين
فرصت، حجاريان را مورد هدف قرار دهد. در نامهاى كه حكيمىپور به سعيد
حجاريان نوشته بود، در آن ميزان وابستگى محمدعلى مقدمى به جبهه مشاركت و
نقش وى در انتخابات مجلس ششم و رياستجمهورى هفتم، به خوبى پرده برداشته
شد. متن اين نامه چنين بود: «برادر گرامى جناب آقاى حجاريان سلام عليكم.
حامل نامه آقاى مقدمى از برادران فعال جبهه مشاركت و مجمع روحانيون مبارز
در انتخابات اخير و رياستجمهورى در منطقه ۱۷ تهران كه سابقه شش سال فعاليت
مستمر در حفاظت مجلس دارند، به خدمت مىرسند. ايشان اخبار مهمّى از فعل و
انفعال امور داخلى و ادارى مجلس در اين ايام دارند كه اطلاع آنها بسيار
ضرورى مىباشد. حكيمىپور».1
اگر بخواهيم با نگاه تحليلى به اين موضوع نگاه كنيم، در يك دستهبندى ساده
متوجه مىشويم كه گروههايى مورد حمله تبليغاتى قرار گرفتند: اوّلين گروه،
نظام اسلامى بود كه در اين مورد بايد گفت نظام جمهورى اسلامى مقتدرتر از آن
است كه دشمنان خود را با ترور از ميان بردارد و همانطور كه رهبر معظّم
انقلاب پس از قتلهاى زنجيرهاى و ترور سعيد حجاريان و در پى جوّسازىهاى
گروههاى معاند تأكيد كردند، هر وقت كه لازم باشد نظام اسلامى به طور علنى
با قدرت و صلابت در مقابل محاربان و ياغيان خواهد ايستاد و حتى حكم به
اعدام آنان خواهد داد. علاوه بر اين نظام جمهورى اسلامى نه تنها از اين
ماجرا و ماجراهاى مشابه سودى نمىبرد، بلكه براثر اتهامات و تخريبهاى وارده
دچار ضعف نيز شده و همچنين در جامعه بينالملل اعتبار خود را از دست
مىدهد،
اين گروه با استفاده از مسيرهاى قانونى و اخلاقى (كه اتفاقآ جناح مقابل
آن را غيرقانونى و غيراخلاقى مىداند) مىتوانست به مقاصد خود برسد، پس
ترور يا همان حذف فيزيكى علاوه بر هزينههاى زياد، كارى بىفايده و عبث
بود.
پس به لحاظ عقلى مورد اوّل رد مىشود.
در مورد بعد كه جناح رقيب يا همان جناح اصولگراست كه در جريان اين ماجرا
هجمه سنگينى را متحمل شد، توجه به اين ماجرا خالى از لطف نيست كه اين گروه
با استفاده از مسيرهاى قانونى و اخلاقى (كه اتفاقآ جناح مقابل آن را
غيرقانونى و غيراخلاقى مىداند) مىتوانست به مقاصد خود برسد، پس ترور يا
همان حذف فيزيكى علاوه بر هزينههاى زياد، كارى بىفايده و عبث بود.
رضا احمدى پس از آزادى در مصاحبهاى با خبرنگار روزنامه رسالت گفت: «به
منظور كمك گرفتن براى هيأت مذهبى با آقاى طباطبايى عضو شوراى شهر، در نماز
جمعه صحبت كردم و او من را به آقاى حجاريان معرفى كرد . . . اوّلين بارى
بود كه حجاريان را از نزديك مىديدم. او در جلسه اوّل خيلى از من استقبال
كرد و گفت: «شنيدهام عضو انصار حزبالله هستى، امّا خوشحالم كه شما مثل
آنها نيستى و حرفهايت را مىزنى. در آن جلسه من هم انتقادات خودم را از
روزنامه صبح امروز به او گفتم، در رابطه با اهانت به ائمه و . . . او به من
خنديد و پاسخى نداد و گفت : «اين انديشه ماست و شما بايد انديشه را با
انديشه جواب بدهيد». جلسه بعد هم در شوراى شهر بود كه چون هماهنگ كرده بود،
بيشتر مرا تحويل گرفتند و در همين جلسه بود كه آقاى حجاريان بحث نوار را
مطرح كرد و گفت شما هرچه انديشه داريد، بر روى نوار بگوييد. در جلسه سوم
گفت حرفهاى من را هم در نوار بگو، حرفهاى خودت را هم بزن، حجاريان به من
گفت در نوار من را تهديد كن. به او گفتم آيا مشكلى براى من پيش نمىآيد؟ او
گفت: نه باقىاش با من . . . آقاى سعيد حجاريان به من گفت : در نوار خودت
را معرفى كن و بگو عضو انصار حزبالله هستم و روى اين موضوع تأكيد زيادى
داشت. حجاريان گفت: بگو فدايى ولايت فقيه هستم، من را محكوم كن و به موضوع
فشار از پايين، چانهزنى از بالا و فتح سنگر به سنگر حمله كن. وقتى من را
تهديد مىكنى، به حالت جدى حرف بزن و تهديد كن و بگو مىكشمت و خانه و
زندگىات را آتش مىزنيم. من هم تيتر مطالب او را يادداشت كردم. حتى گفت در
نوار تهديد به نهضت آزادى، عبدالله نورى، مهاجرانى و آقاى خاتمى هم توهين
كن و بگو خاتمى آمده با جامعه مدنى ختم انقلاب را اعلام كند. حجاريان گفت:
در داخل نوار از سعيد امامى به عنوان شهيد سعيد امامى ياد كن. او در آخر
جلسه سوم به من گفت: من به شما از نظر مالى و كارى كمك مىكنم، اگر بخواهى
به هيأت شما كمك مىكنيم، اگر نخواستى به خودت كمك مىكنيم كه خانه خودتان
را بسازيد. با شهردارى منطقه هم هماهنگ مىكنم. حجاريان به من گفت: تو نسبت
به ساير بچههاى انصار خيلى آرام هستى، اگر مىتوانى بچههاى انصار را
بياور اينجا باهم صحبت بكنيم! نوار را او ساخت و من فقط يك گوينده بودم و
نمىدانستم او چه سوء استفادهاى از آن مىكند. من هم رفتم خانهام
انتقادات خودم را از روزنامه صبح امروز به او گفتم، در رابطه با اهانت
به ائمه و . . . او به من خنديد و پاسخى نداد و گفت : «اين انديشه ماست و
شما بايد انديشه را با انديشه جواب بدهيد».
و در زمانى كه هيچ كس نبود، نوار را پر كردم و بردم به حجاريان دادم. او
هم گفت كار بزرگى كردى، اميدوارم بتوانيم مشكلات شما را حل كنيم. وقتى نوار
را دو دستى به حجاريان دادم (چند ماه قبل از ترور او) آقايان اصغرزاده و
حكيمىپور نيز شاهد بودند».۲
پس از اين مصاحبه، حجاريان آن را تكذيب كرد. البته او حاضر نشد مطالبش را
به صورت مستند براى روزنامه رسالت بفرستد و تنها در مصاحبهاى با روزنامه
بهار عنوان كرد: «آقاى عليزاده روزى در شوراى شهر فردى را به من معرفى كرد و
گفت او از اين بچههايى است كه تجمعهاى دانشجويى را به هم مىريزند و
مىخواهد با تو صحبت كند. كمى نصيحتش كردم و به او گفتم عقايد خود را داشته
باشد، امّا به جاى اين كه كارهاى فيزيكى بكند، برود كار فرهنگى كند. روزى
احمدى به من گفت كه دوستان من تو را محاكمه كردهاند و نوارى به من داد كه
جريان محاكمه در آن ضبط شده بود. احمدى به من گفت كه ظاهرآ پسر عمويش از
اينهاست و اين نوار با صداى اوست. (قابل توجه است كه روزنامه متعلق به خود
سعيد حجاريان در تاريخ ۲۴ فروردين ۱۳۷۹ بخشى از اين نوار را منتشر كرد كه
در آن شخص گوينده صراحتآ خود را رضا احمدى معرفى مىكند) نوار را كم گوش
كردم، متوجه شدم همان حرفهاى معمول است كه جريان خشونتطلب در روزنامهها و
مجلههايشان عليه من گفته و نوشته بودند. نوار بىارزشى بود، به آن
اعتنايى نكردم و آن را در گوشه كشوى ميزم انداختم و به آقاى اصغرزاده كه در
همان اتاق همكارم بود، گفتم كه چنين نوارى موجود است . . . چه ثمرى براى
من داشت كه به يك بچه بگويم اين حرفها را بزن و چيزهايى به او ياد بدهم كه
در نوار بگويد، بعد هم نوارش را دور بياندازم؟»3
البته مشخص بود كه اين نوار چندان هم بىفايده نيست و مىتوان از آن
استفادههاى فراوان كرد! و دقيقآ به همين دليل آقاى حجاريان آن را دور
انداخته بود (ظاهرآ قرار دادن در كشوى ميز كار معادل دور انداختن است!).
روزنامه رسالت هم در جواب حرفهاى حجاريان سؤالاتى را مطرح كرد كه نه آن روز
جوابى به آنها داده شد و نه هنوز كسى از اصلاحطلبان به آن جوابى داده
است.
روزنامه رسالت با طرح سؤالاتى پرسيد: «از ايشان (حجاريان) مىپرسيم با
توجه به اينكه نوار تهديد چند ماه قبل از حادثه ترور در اختيار شما قرار
گرفت و شما نوار را گوش كرديد و در كشوى ميزتان گذاشتيد و يا به تعبير
خودتان آن را دور انداختيد، آيا به اصغرزاده و ديگران هم گفتيد كه اين نوار
دور انداختنى و بىارزش است؟ اگر گفتيد چرا آقاى اصغرزاده چند روز بعد از
ترور، سعى نكرد به مسئولان بگويد كه اين نوار از نظر حجاريان چيز بىارزشى
بود و نبايد
آقاى حجاريان بحث نوار را مطرح كرد و گفت شما هرچه انديشه داريد، بر روى
نوار بگوييد. در جلسه سوم گفت حرفهاى من را هم در نوار بگو، حرفهاى خودت
را هم بزن، حجاريان به من گفت در نوار من را تهديد كن.
روى آن مانور داد! بلكه برخلاف آن براى موجسوارى بيشتر در مصاحبهاى با
اشاره به نوار تهديد گفت: «محتوا و تفكر موجود در اين نوار، افشاگر انگيزه و
بستر ايجاد خشونت در كشور است و مسئولان بايد در خشكاندن اين ريشه خشونت
احساس تعهد كنند».4
اگر آقاى اصغرزاده مىدانست كه نوار بىارزش در كشوى ميز شماست، چرا وقتى
روزنامه «همميهن» در صفحه اوّل خود اين تيتر درشت را درج كرد كه «خوب نگاه
كنيد! جعبه سياه ترور حجاريان راز مىگشايد» در جلسه شوراى شهر اعلام كرد:
«اين نوار سرنخهاى متعددى را به دست مىدهد و اين نوار غير از آنكه
تهديد حجاريان به مرگ بوده، يك سند سياسى محسوب مىشود و محتواى آن نشانگر
يك تفكر بسيار خشن و وحشى است».
چرا آقاى خسروى به عنوان رئيس شوراى شهر اعلام كرد كه «اگر به ترور
حجاريان رسيدگى نشود، نوار تهديد را علنى مىكنيم؟» چرا آقاى اصغرزاده با
گذشت حدود يك ماه از ماجراى ترور، حتى افرادى نظير خانم وسمقى، عضو ديگر
شوراى شهر را نسبت به بىارزش بودن نوار توجيه نكرد و نتيجه آن شد كه وى در
روز ۲۳ فروردين ۱۳۷۹ نوار تهديد رضا احمدى را در جمع خبرنگاران پخش كرد؟ .
. .
آقاى حجاريان! شما مىگوييد رضا احمدى نوار را پر نكرده و پسرعموى او
بوده، شما هم كه از او به هر دليلى شكايت نكردهايد! پس دليلى براى مجازات و
زندانى بودن او وجود نداشته و ندارد كه او بخواهد براى آزاديش دروغ بگويد.
ضمن اينكه اصلا ما نيز فرض شما را مىپذيريم كه او دروغ گفته و شما را
متهم كرده، شما نيز قوّه قضائيه و وزارت اطلاعات را متهم كردهايد، پس يك
راه مىماند، آن هم رسيدگى به موضوع در دادگاه علنى، آيا مىتوانيد از
ادعاهايتان دفاع كنيد و ثابت كنيد كه احمدى تطميع شده است؟»5
مسائل مشكوك ديگرى مانند استفاده عمدى تيم ترور از موتور ۱۰۰۰ كه انگشت
اتهام را به سمتى خاص نشانه مىرفت، در اين ماجرا وجود دارد كه ابهامات و
سؤالات بسيارى را در اذهان مردم باقى گذاشت. امّا آنچه جالب توجه است، پس
از سالها گذشت از اين اتفاق، سعيد عسگر (ضارب اصلى سعيد حجاريان) در ماجراى
حمله به خوابگاه طرشت در خرداد ۱۳۸۲ با شكايت محمدباقر قاليباف (فرمانده
وقت نيروى انتظامى) بازداشت و محاكمه مجدد شد و جالبتر اينكه سعيد عسگر
در جريان انتخابات دهمين دوره رياستجمهورى، در ستاد انتخاباتى ميرحسين
موسوى در شهر رى حضورى فعال داشت!6
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
۱- ويژهنامه نوروزى روزنامه ايران، سال ۱۳۸۹.
۲- چهل تدبير، على الفتپور، ص ۲۱۷.
۳- همان.
۴- چهل تدبير، على الفتپور.
۵- چهل تدبير، على الفتپور، ص ۲۱۸.
۶- ويژهنامه نوروزى روزنامه ايران، سال ۱۳۸۹.