در دوشنبه ۱۶ خرداد امسال، اتفاقی منجر شد تا حجت الاسلام فروزش، امام جماعت فداکار و ناهی از منکر دانشگاه شهید بهشتی خبر اول بیشتر رسانههای مجازی، مطبوعات و صدا و سیما شود که حتماً در جریان آن ماجرا هستید. دقیقاً فردای آن روز یعنی سه شنبه ۱۷ خرداد، سردار احمدرضا رادان در نشستی خبری که به احتمال قوی بخشی از سخنانش تحت تأثیر فشار رسانه ای آن فاجعه بود اعلام کرد: “یکی از دغدغهها و نگرانی به حق مردم موضوع بدپوششی است. … در این طرح شاخصههای برخورد با بدپوششی مانند گذشته برای خانمها استفاده از مانتوهای کوتاه و چسبان، روسریهایی که مو از دو طرف مشخص شده باشد و برای آقایان لباسهای زننده که نمادهای گروههای انحرافی را داشته باشند برخورد میشود.”
روز چهارشنبه ۲۵ خرداد امتحان داشتم و در حال حرکت به سمت در ۱۶ آذر دانشگاه تهران بودم که دقیقاً رو به روی کلینیک ۱۶ آذر و قبل از خیابان ادوارد براون با صحنه ای عجیب مواجه شدم. دختر خانمیکه به نظر میرسید دبیرستانی است با ظاهری عجیب و غریب -که حتی پسرها از پوشیدن آن شرم میکنند- در حال تردد در پیاده رو بود. گویا همراه مادرش بود که در تصویر زیر در سمت چپ وی قرار دارد (خودتان ببینید و قضاوت کنید که آن شخص چند ساله است و آیا قانوناً، شرعاً و عرفاً رعایت حجاب برای وی با مادرش تفاوتی دارد یا خیر). اعتراف میکنم که به جز چند صحنه در شمال شهر آن هم در کوچهها، کشف حجاب ،آن هم نه این گونه، ندیده بودم! در کل این گونه پوششها تا کنون فقط در مناطق ساحلی کشور (شمال و جنوب) بعضاً ممکن بوده مشاهده شود، ولی در تهران نه ساحلی هست و نه چنین حجابی مسبوق به سابقه بوده است. تصویر گویاست که نه مانتویی در کار هست و نه روسری؛ فقط بنده توضیح دادم تا مبادا خیال کنید خطای دید است! بنده خودم هم سعی کردم بگذارم به حساب داغ شدن مخم و فشار امتحانات، ولی با مشاهده ی عکس زیر، مطمئن شدم که واقعیت امر از آن چه آن موقع دیدم بدتر بوده است.
تمام کسانی که مدعی هستند که هنوز هم در ایران با بدحجابی برخورد میشود، این مشتی نمونه ی خروار است آن هم در امنیتی ترین خیابان ایران یعنی ۱۶ آذر و حوالی میدان انقلاب و این پدیده هم بدحجابی نیست، بی حجابی است، آن هم نه فقط از ناحیه ی سر، بلکه از هر سه طرف! مشاهده ی موارد مشابه این مورد برای بسیاری از ساکنین مخصوصاً شمال تهران در طول سال اتفاق میافتد. عادی شدن کشف حجاب پشت فرمان، مکانهای عمومیسربسته و رستورانها که دیگر مدتهاست محلی از اعراب ندارد. حتی بلوز و شلوار هم نبود؛ شلوارش که شلوارک بود و بلوزش هم که تی شرت!
با این حساب نمیدانم دقیقاً معنای اجبار حجاب در ایران به چه معناست. حداقل در دولت دهم، بنده حجابی ندیدم. البته هنوز گروه آقای احمدی نژاد و مشایی باید بسیار تلاش کنند تا ایران هم مانند ترکیه شود؛ ولی الآن هم اجباری در رعایت پوشش اسلامینیست.
این تصور هم که برخی مدام از آن دم میزنند اشتباه است که ما حتی بشویم مثل کشور ترکیه؛ ترکیه تقریباً تکلیفش با خودش و مردمش مشخص است، ولی ایران بلاتکلیف ترین کشور جهان است. همان ترکیه هم دارد روز به روز گرایشات اسلامیاش بیشتر میشود؛ چه در ظاهر مانند حجاب و چه در باطن مانند تغییر قانون اساسی لاییک ترکیه. یکی از ادله ی محکم اثبات عقب مانده ی ما همین است که نه مانند غربیها هستیم و نه مانند یک کشور اسلامی؛ قانون یک حکم میکند، ما گونه ای دیگر عمل میکنیم، عده ای از سران قوا یک حکم میدهند، عده ای از دیگر مسئولین ارشد مخالف آن را اجرا میکنند. واقعاً نوبر است. ما قانون بد داریم، قانون مسکوت داریم، قانون مهجور داریم، قانون منفور داریم، قانون مطرود داریم، قانون مشکوک داریم؛ خلاصه جنسمان جور است. اگر بناست تا حجاب اجباری باشد و همه حداقلهای حجاب اسلامیرا رعایت کنند، پس این قانون اجرا شود. اگر این قانون که بنا بر اساس قانون اساسی، مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی و مجلس شورای اسلامیباید اجرا شود بنا نیست اجرا شود، پس با طرح یا لایحه و یا حکم حکومتی رهبری ملغی شود. به هر حال قطعاً بدترین حالت ممکن بلاتکلیفی است. این که ما خودمان هم به ریش خودمان بخندیم واقعاً موجب وهن نظام و شعور ما به عنوان مردم است.
اگر اوضاع به همین ترتیب پیش برود، دور نیست روزی که در برخی مناطق ایران، حجاب از مانتو تبدیل شود به تاپ-شلوارک. ما ایرانیها ثابت کرده ایم که میتوانیم، آن گونه که ما توانستن را صرف کرده ایم (در همه ی ابعاد)، هنوز در کتابهای زبان فارسی هم نگاشته نشده است. یعنی اگر اراده کنیم در هر زمینه ای از همه میتوانیم جلو بزنیم؛ فناوری هسته ای، فناوری فضایی و موشکی، بی بند و باری، دروغ گویی، دزدی، دورویی، خلاصه واقعاً میتوانیم، شک نکنید که میتوانیم. ان شاء الله روزی فرا رسد که کما فی السابق بتوانیم ولی از توانمان سوء استفاده نکنیم.