مایکل سینگ در ارکان اندیشکده «مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک» نوشت:
«آمریکا باید بیش از هر چیز بر اقدامات ایران و نه اشخاص تمرکز کند.»
انتخاب روحانی به عنوان رئیس جمهوری جدید ایران دو نوع واکنش متفاوت در
میان مقامهای آمریکایی و تحلیلگران داشته است، برخی نوعی بازگشت
اصلاحطلبان به قدرت را در پیروزی او جستجو کرده و از دولت اوباما
میخواهند برای تقویت دولتش، همانگونه که دولت کلینتون برای تقویت دولت
خاتمی رئیس جمهور منتخب 1997 انجام داده بود، دست دوستی به سوی او دراز
کند.
برخی نیز انتخاب روحانی را حقه زیرکانه حاکمیت ایران تلقی
میکنند که با روی کار آوردن روحانی قصد دارد با ارائه چهرهای متبسم به
جهانیان، از فشار تحریمها کاسته و با دیپلماسی زمان بیشتری برای توسعه
فعالیتهای هستهای ایران بخرد.
به اعتقاد سینگ «برخلاف احمدینژاد
که در زمان انتخابش تقریباً ناشناخته بود، روحانی برای آمریکا و متحدانش به
خوبی شناخته شده است، زیرا با توجه به مواضع گذشتهاش، معلوم است که او نه
تنها یک اصلاحطلب نیست بلکه از افراد درون نظام است که نقش مهمی در
پیشبرد برنامه هستهای، فعالیتهای منطقهای و حتی سرکوبهای داخلی داشته و
در عین حال با در پیش گرفتن حدی از عملگرایی و ترجیح دیپلماسی به خوبی
نشان داد که در خدمت اهداف نظام بوده و تصمیمی برای تغییر آنها نیز ندارد.»
وی
با اذعان به اینکه برنامه هستهای ایران صرفاً بهانهجویی است، میافزاید:
از طرفی هم بعید نیست با توجه به مشکلات شدید اقتصادی ایران او به ضرورت
تغییر در کشور نیاندیشیده باشد؛ لذا باید به دنبال برخی نشانههای اولیه
باشیم، مثلاً سران مخالفان را از حبس خانگی رهایی بخشد و تصمیمهایی برای
سیاست ایران در ارتباط با مسائل راهبردی مانند سوریه اتخاذ کند.
وی
در پایان تصریح کرده که اوباما برای تغییر سیاست خارجی ایران، باید فشارها
را تشدید کند.مشابه همین تحلیل و با ادبیاتی بسیار نزدیک به ادبیات سینگ،
از سوی جوزف لیبرمن سناتور سابق آمریکا در روزنامه والاستریت ژورنال منتشر
شده است. وی با مرور همان دو قضاوت مد نظر سینگ درباره روحانی مینویسد:
در این بین گزینه سومی نیز وجود دارد که باید به آن توجه کرد؛ ایران در
دوران روحانی برخی رفتار خود را تغییر خواهد داد اما این به معنی دست کشیدن
جمهوری اسلامی از اهداف هستهایاش نخواهد بود و چه بسا در این سالها،
روند پیشرفت فعالیتهای هستهای ایران سرعت بیشتری بگیرد.
او
مینویسد: ریسک روی کار آمدن روحانی در اواسط ماه آینده این است که
ایرانیان استراتژی هوشمندانهتری را پیش میگیرند که در میز مذاکره به
مصالحههای تاکتیکی منجر میشود اما در واقع تنها روشی برای خرید زمان و
ایجاد فضای لازم برای پیشرفت هستهای است. این همان رویکردی است که روحانی
در قامت مذاکرهکننده ارشد هستهای ایران در سال 2004، دنبال کرد.
این
استراتژی امروز میتواند خطرناکتر باشد، چرا که ایرانیان در آستانه ورود
به باشگاه هستهای قرار دارند.لیبرمن نیز خواستار تشدید فشارها علیه ایران
شده و مینویسد: در هر صورت باید وجهه روحانی به عنوان یک میانهرو و حامی
بهبود روابط خارجی در بوته آزمون قرار گیرد و نیت اصلی وی نمایان شود.