2. تابستان 89 براي تلويزيون ايران فصل پر رونق و موفقي بود؛ چرا كه پس از يك دوره گرم براي «فارسي وان» و «بي. بي. سي» فارسي، تابستان سال گذشته با سريال هاي پياپي و درام هاي گرم خانوادگي مخاطبان را به تلويزيون برگرداند.
سريال
هاي «تاوان»، «زير هشت»، «فاصله»، «جراحت»، «زاينده رود» و ... با همه
انتقاداتي كه ممكن است به آنها وارد باشد، فصل پررونقي را براي تلويزيون در
پي داشت، ولي اواخر تابستان يكباره معاون سيما تغيير يافت.
3. آن گونه كه شنيده مي شود ميرباقري بدون اطلاع قبلي بركنار شد؛ گفته مي شود اختلافات ميرباقري با ضرغامي در اواخر مديريتش در معاونت سيما بالا گرفته بود.
ميرباقري پس از بركناري به سمت ديگري منصوب نشد، مگر عنوان كلي و تكراري مشاور كه در انتظار هر بركنار شده اي است؛ البته ميرباقري تا كنون سكوت كرده و هرگز درباره اين بركناري سخني نگفته و در هيچ خبر يا گزارش تلويزيوني يا غير تلويزيوني ديده نشده است.
حواشي
بركناري ميرباقري بيش از متن خبر بازتاب داشت؛ عمده ترين حاشيه مربوط به
تعطيلي ناگهاني برنامه پرطرفدار «ديروز، امروز، فردا» همزمان با بركناري
ميرباقري و انتصاب دارابي بود؛ در واقع تعطيلي اين برنامه در حالي كه خبر
حضور محسن رضايي در اين برنامه منتشر شده بود، اولين تصميم جنجالي
دارابي عنوان شد؛ تصميمي كه از تحول در سياست هاي رسانه اي ضرغامي در
دلجويي از برخي جريانات سياسي حكايت داشت.
4. علي دارابي، شريك سياسي و هم حزبي سيد عزت الله ضرغامي دانسته مي شود؛ وي دكتراي علوم سياسي از دانشگاه آزاد علوم و تحقيقات تهران دارد و اهالي سياست و رسانه بخوبي خصلت هاي سياسي او را مي شناسند؛ مهمترين خصلت دارابي علاقه اش به رفتارهاي تبليغاتي و نمايشي است.
قرار گرفتن دارابي در مهمترين جايگاه سازمان صدا و سيما براي اهالي رسانه يك معناي روشن دارد: ضرغامي مسئوليت سياسي تلويزيون را به كسي ديگر حواله كرده است و دارابي هم با همين هدف بلندمدت مصاحبه ها و جلساتش را شروع كرد.
پيش از اين عزت الله ضرغامي به خاطر كثرت ديدارهاي اين چنيني و اختصاص دقايق معتنابهي از وقت تلويزيون به خود و ديدارهايش مورد انتقاد جدي قرار گرفته بود؛ آن چنان كه ماجراي تقديرهاي مكرر و روزافزون رياست محترم صدا و سيما از عوامل زحمتكش برنامه هاي مختلف تلويزيوني ديگر به رخدادي هميشگي و قابل پيش بيني تبديل شده بود.
برخي
كه بيش از ديگران اهل دقت و ظرافت و يا به تعبيري اهل نقد و نق هستند، از
خود مي پرسند كدام رئيس سازمان يا حتي بالاتر كدام وزير و يا صاحب منصب
مملكتي امكان اين را دارد كه هر طور و هر وقت كه اراده كرد، در بهترين زمان
هاي ممكن (پيك مخاطب) و در صدر اخبار داخلي و رسمي رسانه ملي با حرفه اي
ترين ساختار رسانه اي حضور يابد؟ و ديدار يا عيادت يا تقدير يا سخنراني يا
بازديد يا ... يك رئيس سازمان چقدر حائز اهميت است كه به يكي از بخش هاي
ثابت خبري - حتي خبر رسمي ساعت 21 شبكه يك - تبديل شود؟ آن هم در حالي كه
روابط عمومي هاي ديگر نهادها و سازمان هاي دولتي بايد ميلياردها تومان
بپردازند تا براي دقايقي امكان بازتاب فعاليت هاي خود را پيدا كنند و يا
حتي نهادهاي خدماتي ديگر بايد زير قراردادهاي چند صد ميليون توماني را امضا
كنند تا بتوانند مثلاً به مردم آموزش هاي رايج و مورد نياز زندگي و يا
هشدارهاي امنيتي و انضباطي بدهند! اكنون اين اتفاق به طور مضاعف و بي سابقه
اي با سياست هاي رسانه اي علي دارابي ادامه يافته است.
5. ديدارهاي صميمي معاون محترم سيما همچنان ادامه دارد. اين ديدارهاي مكرر نوعي رفتار فرافكنانه براي كم كردن هجوم منتقدان به سيما دانسته مي شود.
دارابي از اين طريق با بالابردن سطح ديدارهاي چهره به چهره و ايجاد روابط شبه دوستانه با اقشار مختلف در واقع انتقادها را دور مي زند.
دارابي
بيش از آن كه در انديشه رفع ايرادات و اشكالات تلويزيون باشد به فكر ايجاد
رودربايستي در منتقدان است؛ وي موفق شده است در همين 9 ماه مسئوليتش با
اهداي سكه هاي طلا و هداياي نقدي و غير نقدي ديگر به عوامل مختلف برنامه
هاي تلويزيوني يا كارشناسان و ... به نوعي تاليف قلوب را جايگزين پاسخگويي
به انتقادات كند؛ البته حرفي در تقدير از زحمتكشان حوزه رسانه و هنر نيست،
بلكه آنچه مورد طعن و اعتراض است، دور زدن انتقادات و فرافكني و فرار از
مسئوليت است.
6. علي دارابي جلسات چند ساعته اي با اقشار مختلف برگزار مي كند و آن گاه گزارش اين نشست ها در بهترين ساعات شب از شبكه هاي مختلف سيما براي مردم به نمايش در مي آيد.
بايد به اين سوال پاسخ داد كه مراسم سخنراني معاون محترم سيما با اين و آن و ارائه آمارهاي متعدد چه جذابيتي براي مخاطبان عام دارد؟ آيا مثلا براي بهتر كردن امر طنز تلويزيوني بايد مردم را به تماشاي ديدارهاي صميمي معاون محترم سيما با طنزپردازان فرابخوانيم و يا با سياست درست رسانه اي به دنبال حل معضل طنز و طنزپردازان باشيم؟ آيا ارائه نظرات معاون محترم سيما به دست اندركاران يك برنامه يا تهيه كنندگان يك حوزه خاص برنامه سازي نياز به نشست رسانه اي دارد؛ و آيا مثلا همه مديران براي دادن يك دستور سازماني يا گزارش شنيدن از زيردستان نياز به پخش جلساتشان در قالب برنامه هاي تلويزيوني دارند؟ (تصور كنيد كه مثلا وزير راه بخواهد براي كندن يك تونل يك نشست تلويزيوني برگزار كند تا معاون مربوطه را مجاب به انجام اين كار كند يا شهردار تهران براي صدور فرمان تنظيف يك محله از زباله هاي خانگي يك نشست تلويزيوني برگزار كند!) آيا گزارش هاي مطول و مفصل اين ديدارها اتلاف وقت مخاطبان تلويزيون نيست؟ و آيا مخاطبان را به اين سوءتفاهم دچار نمي كند كه برخي مديران تلويزيون از رسانه ملي پله اي تبليغاتي براي اهداف سياسي آينده خود ساخته اند؟
عبدالحسين رضوي