کد خبر: ۱۴۶۴۵۶
زمان انتشار: ۰۹:۰۰     ۱۶ تير ۱۳۹۲
اصلی ترین هدف سه ضلع مثلث رژیم صهیونیستی، غرب به رهبری آمریکا و سلفی های تندرو منطقه، احیای جنگهای مذهبی 30 ساله قرون 16 و 17 اروپا در خاورمیانه است. جنگهایی که پیروز اصلی آن دولتهای برخاسته از نظام سرمایه داری بود.

بیش از دو سال از آغاز موج بیداری اسلامی در جهان اسلام می گذرد. موجی که با خود بسیاری از حکام نه چندان محبوب جهان عرب(از مبارک گرفته تا قذافی) را به ورطه نابودی کشانید. اما هنوز و به رغم اینکه در بسیاری از کشورهای منطقه نظامهای سیاسی نوین تشکیل گردیده است وضعیت منطقه بسامان نیست. بحرین، لبنان، سوریه، عراق و بسیاری دیگر از کشورهای منطقه حتی مصر هر روز آبستن حوادث جدید و غیرمترقبه اند.

کار تا بدانجا پیش رفته که در بسیاری از کشورهای منطقه که نظامهای سیاسی از لحاظ مشروعیت قابل قیاس با نظامهای سیاسی ساقط شده در کشورهایی چون مصر و تونس نیستند نیز شاهد آشوبهای گسترده به ویژه در ماه های اخیر هستیم. مصنوعی و غیر طبیعی بودن این رویدادها ویژگی مشترک بسیاری از این وقایع است.

به عبارت دیگر بسیاری از این حوادث بیش از آنکه پدیده ای درون زا باشد پدیده ای برون زا است. فتنه الاسیری در لبنان، فجایع النصره در سوریه، حرکت تمرد در مصر و اقدامات تروریستی در عراق، دفاع همه جانبه از رژیم سفاک آل نهیان در بحرین تنها نمونه ای از این اقدامات غیر طبیعی در بسیاری از کشورهای منطقه است.

در کشوری چون بحرین به رغم آنکه اکثریت مطلق مردم خواستار تغییر یا لااقل اصلاحات اساسی و ساختاری در وضعیت سیاسی و اجتماعی اند برخی از دولتهای منطقه و قدرتهای فرامنطقه ای درصدد دفاع همه جانبه از آل نهیان برآمده اند. درسوریه به رغم تضادهای موجود و نارضایتی عده ای از مردم از اقدامات و نحوه حکمرانی خاندان اسد شاهد فجایع ضد بشری ای هستیم که تماماً از سوی خود مخالفین سوری داخلی محکوم گردیده است.

مخالفینی که بیش از جنگ و خونریزی بارها خواستار گفتگوهای سازنده برای حل مشکلات خود شده اند. در عراق به رغم استقرار دولت نوری مالکی در مکانیسمی دموکراتیک هر روز شاهد اقدامات تروریستی، قتل و کشتار شیعیان بی گناه در شهرهای مختلف هستیم. در لبنان نیز شاهد فتنه انگیزی جریانات وابسته به وهابیت هستیم که در قالب فته انگیزی الاسیری ثبات لبنان را نیز به مخاطره افکنده اند.

هر چند تجاوز به حریم شیعه و مقدسات آن فصل مشترک بسیاری از رویدادهای این روزهای منطقه است لکن مسئله اساسی نه در کشتار و تعدی به شیعیان بلکه چیز دیگری است. تبیین نفع منتفعین و ضرر متضررین از این موضوع را مشخص می کند:

1) یکی از منتفعین اصلی وضعیت فعلی خاورمیانه رژیم جعلی اسرائیل است. بی شک هرگونه تشتت و ضعف در جبهه جهان اسلام و به خصوص جبهه مقاومت ثمرات متعددی را برای صهیونیستها به ارمغان خواهد آورد. برخلاف تصور بسیاری که بر این باورند با روی کار آمدن تندروها در کشورهای نا به سامانی چون لیبی، سوریه، مصر و . . . اسرائیل بازنده اصلی خواهد بود باید گفت که از قضای روزگار و به قرینه رفتارهای چند دهه ایه بنیادگرایان آنها هیچگاه در عمل رژِم صهیونیستی را مورد تهاجم قرار نداده اند و در مقابل تمام تلاش خود را برای تقابل با شیعیان و دیگر فرقه های اسلامی به کار بسته اند.

2) غرب به عنوان اصلی ترین هم پیمان اسرائیل در منطقه را باید دیگر پیروز وضعیت نابسامان امروز خاورمیانه دانست. ضعف دولتهای موجود خاورمیانه عاملی برای افزایش ضریب امنیتی اسرائیل در منطقه خواهد شد. علاوه بر این دستیابی به توافقات در موضوعات گوناگونی چون انرژی، تسلیحات و نظایر آن با دولتهای ضعیف و بحران زده بسیار ساده تر است از توافق با دولتهایی چون ایران که به لحاظ داخلی و بین المللی از موقعیت تثبیت شده ای برخوردارند. نگاهی به طرح خاورمیانه بزرگ به عنوان طرحی که برخلاف تصورات رایج همچنان در دستور کار دستگاه سیاست خارجی ایالات متحده قرار دارد شاهدی بر این مدعاست. یکی از اساسی ترین محورهای این طرح تلاش برای گسترش تشتت میان فرقه ها و قومیتهای گوناگون منطقه است.

3) سلفی های وهابی و وابستگان آنها که سر در آخور دولتهای مرتجعی چون عربستان سعودی و قطر دارند را باید دیگر پیروز این وضعیت قلمداد نمود. بی شک باتوجه به مشی وحشیانه این گروهک ملحد و رعب و وحشت ایجاد شده از آنها در میان تمام ملل منطقه و جهان هرج و مرج موجود در خاورمیانه بهرتین خدمت را به آنها خواهد کرد. نمونه های وحشی گری این گروهک وابسته به غرب در افغانستان، پاکستان، مصر، لبنان، یمن، بحرین، عراق و از همه مهمتر سوریه به گونه ایست که بسیاری از دولتها نیز از رویارویی با این گروهک هزار دسته در هراسند.

بر این اساس رژیم صهیونیستی، غرب به رهبری آمریکا و سلفی های تندروی منطقه را باید سه راس از مثلث شومی دانست که از شرایط امروز منطقه بیشترین نفع را برده اند. نکته جالب آنکه با مروری بر تاریخ معاصر جهان و نحوه شکلگیری دولت جعلی اسرائیل، دولتهای آل سعود، قطر، گروهکهای تروریستی سلفی خاستگاه مشترک تاسیس و تکوین آنها هویدا می شود.

غرب و به ویژه دولت انگلستان را باید بنیانگذار اصلی جریان وهابیت و به تبع دولتهای عربستان و قطر از یکسو و صهیونیسم و به تبع دولت جعلی اسرائیل ازسوی دیگر دانست. دولتی که هرچند هژمونی اش در ظاهر افول کرده است لکن به حسب شکل خاص حکومت و سیاست در ایالات متحده به عنوان دولت هژمون و رژیم صهیونیستی همچنان هیمنه خود را در عرصه سیاستگذاری بین المللی محفوظ داشته است. بی شک اصلی ترین هدف این سه راس مثلث که در پیوندی ناگسستنی با منافع غرب و دولت انگلستان قابل تبیین است احیای جنگهای مذهبی 30 ساله قرون 16 و 17 اروپا در خاورمیانه است. جنگهایی که پیروز اصلی آن دولتهای برخاسته از نظام سرمایه داری بود.

انگلیس و آمریکا برای دستیابی به هدف فوق از دهه های پیش دست به تاسیس رژِم صهیونیستی و جریان بنیادگرایی اسلامی زده اند. بر این اساس این دو که در ظاهر به عنوان دشمنان ذاتی یکدیگر قلمداد می شوند در باطن تنها در راستای منافع صهیونیسم بین الملل گام برداشته و با ترس از هشدار مورخ غربی مبنی بر بیدار شدن و احیای تمدن اسلامی به دنبال آنند تا بساط هرگونه اقدام وحدت آفرین در جهان اسلام که می تواند نویدبخش آغاز عصر طلایی اسلامی باشد را بر هم زنند.

منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها