کد خبر: ۱۴۶۴۲۵
زمان انتشار: ۰۷:۰۶     ۱۶ تير ۱۳۹۲

خبرنامه دانشجویان ایران: وقتی در سال 1356 برخی تولید کنندگان و تهیه کنندگان آن روز سینمای ایران پس از جلسات متعدد و رایزنی های مختلف ، به طور رسمی سینمای ایران را  ورشکسته اعلام کردند ، برای علل این ورشکستگی ، تحلیل ها و دلائل بسیاری مطرح شد. اما آنچه بیش از هر دلیلی براساس شواهد و اسناد متقن و تردید ناپذیر ، منطقی و عقلانی می نمود ، این بود که مخاطب سینمای ایران دیگر دو روی ثابت این سینما یعنی فیلمفارسی و فیلم شبه روشنفکری ( موسوم به موج نو ) که نزدیک به نیم قرن به انحاءمختلف آن را در چنبره خود گرفته بودند، برنمی تابد. خصوصا که در آن روزها، آرام آرام  نسیم انقلاب اسلامی به مشام می رسید و اساسا افق و چشم انداز تازه ای را در برابر افکار و اذهان می گشود که با آنچه تا آن روز در فیلم های فوق الذکر القاء می شد ، ماهیتا متفاوت بود.

سال بعد ، انقلاب اسلامی به لطف الهی و رهبری حضرت امام خمینی (ره) و مجاهدت خستگی ناپذیر مردم ایران به پیروزی رسید و فصلی نوین در فضای سیاسی ، فرهنگی این مملکت آغاز شد. از آنجا که مهمترین ویژگی انقلاب اسلامی ، وجه فرهنگی آن بود ، ویژگی های تازه ای در عرصه فرهنگ و هنر این مرز و بوم مطرح شد که همه از باورها و اعتقادات اسلامی و دینی مردم نشات می گرفت. همین باورها و اعتقادات بود که ارزش های تازه ای در زندگی مردم ایجاد کرد. ارزش هایی که با آنچه پیش از این اصالت داده می شد،تفاوت های ماهوی داشت. همین ارزش های نوین بود که نظام جدیدی را برگرفته از اصول و آرمان های قرآنی براین کشور حاکم نمود و همین ارزش ها بود که ملت ایران را به مدت 8 سال در مقابل تجاوز کلیت نظام سلطه ، مقاوم و پیروز حفظ کرد و همین ارزش ها بوده و هست که تا امروز این ملت را در برابر تمامی توطئه ها و باج خواهی ها و شرارت های سلطه گران جهانی ، پایدار نگاه داشته است.

اما علیرغم تمامی این نقاط قوت ، متاسفانه اغلب مسئولین فرهنگی و هنری پس از انقلاب ، آنچنان که باید و شاید نتوانستند عمق این ارزش ها و نقش آنها را در شکل دهی هنر و فرهنگ انقلاب اسلامی درک نمایند و براین تصور ماندند که گویا فقط نقش بستن نام و عنوان انقلاب و نظام اسلامی بر هنر مملکت ، با هر محتوا و ساختاری ( ولو همان فرم و محتوای پیش از انقلاب ) ، هنر انقلاب را ترسیم خواهد کرد. این در حالی بود که حضرت امام خمینی ( ره) در منشور هنر انقلاب که در شهریور ماه 1367 برای هنرمندان صادر کردند ، به روشنی خصوصیات و ویژگی های هنر انقلاب را برشمردند که بارزترین آنها ، استکبار ستیزی و حمایت از مظلومین و مستضعفین بود ولی غافلا یا عامدا برخی مسئولین هنری و دست اندرکاران سینمایی ، آن را ندیده گرفتند و از همه پیام های امام راحل درباره هنر و سینما ، به طور ناقص به جمله ای از سخنرانی ایشان در هنگام ورودشان به میهن به تاریخ 12 بهمن 1357 بسنده کردند که "...ما با سینما مخالف نیستیم ، با فحشا مخالفیم..."

اما واقعیت فراتر از توهمات و سلایق آن مدیران و مسئولین عمل کرد و ادامه روند سینمایی که یک بار ورشکسته شده بود ، همچنانکه در سال 1356 مردم را از سینما فراری داد، امروز هم مخاطبانی را که سالهاست با ارزش های انقلاب اسلامی عجین شده اند ، گریزان ساخت و از همین روست که سینمای ایران سالهاست دچار بحران تماشاگر است. متاسفانه اغلب مسئولین هنری و به خصوص متولیان سینمای پس از انقلاب ، تحلیل درستی از شرایط و پس زمینه ها و ریشه های فراز و فرود سینمای طاغوت نداشتند و با برداشت و دریافت نادرست ، به نوعی همان وجوه سینمای پیش از انقلاب را متاسفانه در سینمای انقلاب ( البته با آب و رنگ جدید ) دنبال کردند . به این معنی و مفهوم که در ابتدای انقلاب و تا یک دهه تقریبا همان سینمای شبه روشنفکری را با عنوان سینمای نوین ایران شاهد بودیم و سپس نظاره گر فیلمفارسی با نام سینمای بدنه شدیم ، بدون آنکه ارزش ها و باورهای انقلاب اسلامی کمترین نمودی در جریان اصلی این سینما داشته باشد. ضمن اینکه به هیچوجه منکر تلاش ها و کوشش های صادقانه برخی فیلمسازان و سینماگران متعهد و مستقل و همچنین بعضی مسئولین انقلابی در جهت تحقق سینمای انقلاب اسلامی و ساخت فیلم هایی در تراز این انقلاب ، نیستم که  قطعا نتایج درخوری هم داشته است.

به نظر می آید بار دیگر اکران نوروز و فصل بهار امسال ، تکرار نتیجه ای را نمایاند که 36 سال پیش پاسخ منفی خود را دریافت داشته بود و برهمین اساس سینمای آن روز ایران را ورشکسته اعلام کرد  و در طول این سالها نیز بارها و بارها همین نتیجه را به منصه ظهور رسانده است.

اکران نوروز و بهار 1392 بار دیگر این نتیجه برای برخی دست اندرکاران این سینما که همچنان بر آزمودن آزموده های خطا اصرار می ورزند، موکد گرداند که تماشاگر و مخاطب سینمای ایران از فیلمفارسی و سینمای شبه روشنفکری گریزان است و در واقع همین دو عامل ( همان عواملی که سینمای پیش از انقلاب را ورشکسته کردند ) موجب گریز تماشاگر از سالن های سینما شده است.

به سیاق این سالها بازهم در اکران نوروز و بهار سال 1392 برخی فیلم ها به طور مشخص همان وجوه بارز فیلمفارسی از یک سو و سینمای شبه روشنفکری را از دیگر سو نمایش دادند و از قضا همین فیلم ها ، با کمترین استقبال تماشاگر و سینماروها مواجه شدند.

در میان 5 فیلم اکران نوروزی ، دو فیلم "قاعده تصادف "(با همان خصوصیات سینمای شبه روشنفکری البته به لحاظ ساختاری و محتوایی، بسیار نازل تر از آثار معمول این نوع سینما ) پس از 45 روز نمایش در تهران با فروش تنها 270 میلیون تومانی مواجه شد.( در حالی که 3 فیلم "رسوایی" و "حوض نقاشی" و "تهران 1500" به فروشی میلیاردی دست یافتند ) و همچنین فیلم "رژیم طلایی" (با دارا بودن عناصر فیلمفارسی و البته بسیار سخیف تر از آثار معمول این نوع فیلم ) در طول یک ماه ، با فروش حدود 500 میلیون تومان ، در کف اکران نوروزی قرار گرفت. یعنی با یک ضرب و تقسیم ساده ، براساس میانگین قیمت بلیط و همچنین میزان جمعیت تهران ، نتیجه می شود به ترتیب 5/0 درصد و 1/1 درصداز جمعیت پایتخت دو فیلم فوق را تماشا کرده اند! (بهتر است سراغ تماشاگران شهرستانی نرویم که وضع خرابتر است )!

این در حالی است که دیگر آن بهانه های سال گذشته مبنی بر دخالت گروههای غیر مسئول در اکران آزاد و فشارهای بیرون حیطه سینما بر نمایش عمومی آنها و عدم اکران بعضی فیلم ها در برخی سینماها و یا فضای ناامن در اکران و ...وجود نداشت و از قضا هر دو فیلم هم از تبلیغات سخاوتمندانه تلویزیونی برخوردار بودند به علاوه اینکه برنامه " هفت " بدون حضور منتقد مخالف ، چندین بار و در زمان های طولانی از کیسه بیت المال به تبلیغ برای دو فیلم مذکور پرداخت. (معمولا برای نقد و بررسی فیلم های دیگر ، منتقد مخالف و نظرات مخالف نیز دعوت می شوند.)

این در حالی بود که فیلم "قاعده تصادف" به طور شگفت انگیزی مورد حمایت مدیران سی و یکمین جشنواره فیلم فجر نیز قرار گرفت و انواع و اقسام جوایز مردمی و غیر مردمی به سویش روانه شد که  با آن تبلیغات حیرت انگیز برای کسب آراء و جایزه مردمی جشنواره ، دیگر امر بر خود سازندگان فیلم نیز مشتبه شد که گویا در زمان اکران فیلم ، همه مردم حداقل در تهران برای دیدن فیلم ، سرازیر خواهند شد و گیشه ها را تسخیر خواهند نمود!!! اما چنین توهمی هرگز و حتی به شکل درصد کوچکی از واقعیت نیز تحقق پیدا نکرد!!

سازندگان فیلم مدعی بودند که با تحقیقات فراوان به دردها و مشکلات جوانان امروز پرداخته اند ولی گویا آن تحقیقات مفصل ، تنها از طریق کتاب های کهنه و روزنامه های رنگ و رورفته آرشیوی انجام گرفته بود یا دوستان برای انجام تحقیقات به قول آن فیلمساز محترم ، فقط به دور و بر خود نگاه کرده بودند! چراکه جوانان امروز به جز تعداد بسیار معدود ( که آمار آن ذکر شد ) از نگاه فیلمساز به قشر خود استقبال نکردند. این یک واقعیت تردید ناپذیر است. به نظرم هر نوع برداشت و تعبیر و تفسیر دیگری از آمار و حقایق موجود توسط سازندگان فیلم ، جز بر توهم آنها ، نخواهد افزود!

اما فیلم دیگری که پس از اکران اول نوروزی در فصل بهار اکران شد و برخلاف پیش بینی های سازندگانش ، دچار شکستی فاحش در جذب تماشاگر گردید ، فیلم پر مدعای "برف روی کاج ها" بود که آن هم در جشنواره فیلم فجر سال 1390 ، گویا جایزه مردمی جشنواره را از آن خود کرده بود. جایزه ای که همواره از سوی سازندگان فیلم ، به استقبال پر شور مردمی تعبیر شد!! آنها هم اینگونه دچار توهم شده بودند که با اکران فیلم یاد شده، صف های طویل در مقابل سینماها بسته می شود و شاید درهای سینماها توسط حاضرین این صف ها از جای کنده خواهد شود!!!

اما پس از یکماه نمایش فیلم یاد شده در تهران ، تنها 540 میلیون تومان رقم فروش آن ثبت گردید. یعنی بازهم با اطلاع از میانگین قیمت بلیط و میزان جمعیت تهران و یک ضرب و تقسیم ساده می توان دریافت که کمتر از 2/1 درصد مردم تهران برای تماشای فیلم "برف روی کاج ها" به سینماها رفتند! آخرین آمار تولید کنندگان فیلم یاد شده پس از دو ماه نمایش در تهران 740 میلیون تومان فروش است که تعداد تماشاگران آن را کمتر از 5/1 درصد جمعیت تهران نشان می دهد!! حتی با آخرین رقمی که از سوی تهیه کننده اعلام شده یعنی  فروش 955 میلیونی در کل ایران ، با یک تقسیم ساده به میانگین قیمت بلیط ، با خوشبینی کمتر از 370 هزار نفر از کل جمعیت ایران را به عنوان تماشاگر فیلم نشان می دهد یعنی چیزی حدود نیم درصد!!!

به زبان ساده تر 5/99 درصد از جمعیت ایران ، بیننده فیلم "برف روی کاج ها نبوده اند!! حتی اگر تعداد واجدین شرایط حق رای یعنی رقم 50 میلیون نفر را به عنوان تماشاگران بالقوه فیلم لحاظ کنیم ، بازهم با رقمی معادل 8/0 درصد مواجه هستیم!! ( فیلم های هم اکران آن همچون "رسوایی " که اثری متوسط هم به شمار می آید ، 4 تا 5 درصد یعنی تا 6 برابر عملکرد فیلمی مانند "برف روی کاج ها" یا "قاعده تصادف" و یا "رژیم طلایی" ، مردم را به سوی خود جلب کرده اند).

معنی و مفهوم این عدم استقبال به زبان ساده تر این است که آنچه از نگاه سازندگان فیلم "برف روی کاج ها" به عنوان مشکلات و معضلات اجتماعی مردم قلمداد می شود و با بیانی به شدت شعاری و سطحی سعی در حقنه کردن آن دارند ، در حقیقت معضل و مشکل اجتماعی اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران نیست. آقایان دچار توهم شده اند و یا به قول کارگردان محترم فیلم در کنفرانس مطبوعاتی بعد از فیلم در جشنواره فجر ، تنها به پیرامون خود نگریسته اند!!

آقایان گرامی، مقوله خانواده و همسر داری در سنت و آیین دینی و ملی این ملت آنچنان حرمت دارد که حتی در دوران طاغوت و در آن غوغای فیلمفارسی ، نیز جرات هتک آن را نداشتند. اینکه درصد کوچکی از جامعه ما حدود 150 سال است درگیر برخی معضلات ناشی از هجوم تجدد وارداتی به زندگی آرام و سنتی جامعه ما شده ( که متاسفانه شما و همفکرانتان از همین ریشه یابی ساده غافل هستید ) را بخواهیم به بخش وسیعی از این جامعه گسترش دهیم ، بی انصافی و حتی توهین آشکاری است که مردم آن را تحمل نمی کنند و البته بزرگوارانه اعتراض خود را با عدم استقبال از فیلم یاد شده ابراز می کنند.

این درحالی است که فیلم "برف روی کاج ها " هم علیرغم موضوع و محتوایی برخلاف ارزش ها و باورهای اکثریت قریب به اتفاق مردم ( که می توان با اغماض حتی آن را از رقم تماشاگران فیلم هم دریافت ) بارها و بارها در رسانه ملی ، تبلیغ شد و بازهم از کیسه بیت المال حتی در برنامه "هفت" پس از در واقع یک "رپرتاژ آگهی" ناشیانه برای آن (در هفته دیگر ) تهیه کننده فیلم به بهانه موضوع "بخش خصوصی در سینما"، جلوی دوربین نشست و بازهم بدون حضور منتقد از فیلمش دفاع کرد. (وقتی در یک به اصطلاح میزگرد در مقابل یک مخالف ، دو موافق و در بعضی موارد با اضافه شدن مجری برنامه، 3 موافق بنشینند و با ادبیاتی تهاجمی، مخالفین فیلم را منکوب کنند، چه عنوانی به جز "رپرتاژ آگهی" بر آن میزگرد می توان گذارد؟! بخش بازرگانی سازمان صدا و سیما باید قضاوت نماید!! وقتی تهیه کننده فیلم مذکور پس از آن رپرتاژ آگهی  بازهم در به اصطلاح میزگردی دیگر همراه تهیه کننده ای موافق و بدون هیچ مخالف ، البته با همراهی مجری برنامه ، به محدودیت های کاذب تولید فیلم هایی از قبیل "برف روی کاج ها" بپردازد و آن را یک طرفه نقد کرده و سپس به قاضی برود ، چه نام دیگری جز پروپاگاندای رسانه ای می توان بر آن نهاد؟!!)

اما برخلاف آنچه جوایز جشنواره فیلم فجر در مورد فیلم هایی مانند "قاعده تصادف" و "برف روی کاج ها" نشان دادند و به توهم استقبال مردمی دامن زدند و علیرغم همه تبلیغات تلویزیونی و پروپاگاندا و رپرتاژ آگهی های برنامه "هفت" ، همچنان مردم ( یعنی همان هایی که مرتب سازندگان چنین فیلم هایی و چنان برنامه هایی از آنها دم می زنند ) ، به فیلم های یاد شده پاسخ منفی دادند، چراکه برخلاف عقاید و باورهایشان ، سبک زندگی ضد اسلامی و غیر ایرانی را القاء می کردند. چراکه برخلاف ادعای سازنده فیلم "قاعده تصادف" ، جوانان فیلم یاد شده را از جنس خود نمی دیدند. همچنانکه آن زن و مرد خیانتکار فیلم "برف روی کاج ها" از جنس این مردم نبودند. مردمی که برایشان حرمت خانواده و پدر و مادر و همسر، ریشه در دین و هویت و ریشه های تاریخی شان دارد و آنها نمی توانند بی بند و باری ها ، لاابالی گری و نگاه همذات پندارانه به تخریب خانواده را در فیلم هایی مانند "قاعده تصادف" و برف روی کاج ها" را بربتابند. دوئل خیانتکارانه و به اصطلاح تلافی روابط نامشروع همسر با ارتباط نامشروع متقابل ، حتی در مبتذل ترین فیلم های آمریکایی و اروپایی نیز به آسانی پذیرفته نمی شود. همچنانکه ابتذال موضوعی و ساختاری فیلمی مانند "رژیم طلایی" که علیرغم ادعاهای غلاظ و شداد تهیه کننده مبنی بر عمل به خواست مردم ، حتی با فرم دلقک مآبی و کمدی سطحی و شوخی های کوچه بازاری هم نتوانست ولو ساده پسند ترین اقشار را نیز جلب نماید!!  

دیگر امروزه چنگ زدن به دلائلی مانند اینکه با "چنین مدیریتی در سینما ، بهتر از این نمی توانستیم بسازیم" یا "همین هم که ساختیم ، شاهکار بود" و یا بهانه های دیگری همچون فصل نامناسب و بازی های فوتبال و مسئله انتخابات و وضعیت امتحانات و ...(به قول آن تبلیغ قدیمی تلویزیونی " چرا در گنجه بازه ، چرا پیرهنت درازه ، بچه اون پیرزنه چرا گرامافون می زنه ..." ) جز نق نق های کودکانه ای بیش به نظر نمی رسد. چراکه در شرایطی بدتر از این ، فیلم هایی بوده اند که مورد استقبال مخاطبین گسترده ای قرار گرفته اند.

از طرف دیگر اتخاذ سیاست فرار به جلو و اظهار جملاتی مثل : " ما همین فروش را پیش بینی می کردیم" و "چنین استقبالی بی نظیر بود" و "اصلا از تماشاگر فهیم ایرانی همین انتظار می رفت" و "این فروش نشان داد ما درد مردم را گفته ایم" و ...  از آن نوع جملات مربیان شکست خورده ولی غوغاسالار فوتبال است که در مصاحبه مطبوعاتی پس از بازی سعی دارند خود را به قول معروف به کوچه علی چپ بزنند و همه چیز را تحت اختیار نشان دهند!!!

مخلص کلام ، واقعیتی که از همه آمارها و شواهد و مستندات برمی آید ، این است که آقایان شما در زمینه جذب مخاطب سینمای ایران باختید! شما نشان دادید که نه مخاطب و ذائقه مردم را می شناسید ، نه مشکلات و معضلات اجتماعی و نه درد جوانان این ملک را درک می کنید.

براساس آنچه گفته شد به نظر می آید که در کنار مدیریت ناکارآمد و غلط سینمایی امثال چنین فیلم هایی، محور اصلی گریز تماشاگر از سینمای ایران شده است. چنانچه امروزه حتی موفق ترین فیلم های این سینما ، بیش از 3-4 میلیون از جمعیت ایران را جلب نمی کنند. یعنی در واقع به دلیل تسامح و تساهل اغلب مسئولین و متولیان سینمای ایران در طول حداقل 25 سال پس از جنگ  تحمیلی ، بیش از 70 میلیون نفر از اهالی این سرزمین ، عطای این سینما را به لقایش بخشیده اند. به نظرم بهانه هایی مثل کمبود یا غیراستاندارد بودن سالن های سینما یا محدودیت های ساختاری و یا کمبود بودجه و مانند آن ، تنها بهانه هستند برای عذر بدتر از گناه تولیدکنندگانی که هنوز در فضایی دیگر سیر می کنند و نتوانسته اند تاثیر گفتمان انقلاب اسلامی را بر تغییر نگرش و سبک زندگی مردم دریابند. عدم استقبال مخاطب از این فیلم ها به دلائل فوق تنها یک فرافکنی نخ نما شده و کلیشه ای است . زیرا که زمانی در همین سینما و با همین سالن ها ( و البته پیش از دایر شدن دهها پردیس مدرن سینمایی که امروز در اختیار اکران فیلم ها قرار دارند ) فیلمی همچون "عقابها" در زیر بمباران دشمن بعثی ، نزدیک به 30 درصد جمعیت تهران را به سالن های سینما کشاند. ( مقایسه کنید با درصد مخاطبین فیلم هایی مانند "قاعده تصادف " یا "برف روی کاج ها" و یا "رژیم طلایی" ...مضحک نیست؟!!!)

اما واقعیت دیگری که اکران بهار 1392 بار دیگر مورد تاکید قرار داد ، این بود که صرف تاکید بر آرای به اصطلاح مردمی در جشنواره فیلم فجر و کسب جایزه سیمرغ بلورین مردمی این جشنواره توسط یک فیلم نمی تواند ملاک کسب موفقیت آن فیلم در اکران عمومی باشد. به هرحال مخاطب جشنواره ای ، مخاطب خاصی است که در شرایطی خاص به دیدن مجموعه فیلم هایی می رود که هم آن شرایط خاص با موقعیت اکران عمومی یک فیلم متفاوت است و هم سلیقه آن مخاطب که مشتری جشنواره ای یا جشنواره رو محسوب می شود با سلیقه عموم مردم فاصله دارد. چنانچه هر دو فیلم "برف روی کاج ها" و "قاعده تصادف" در دوره های 30 و 31 جشنواره فیلم فجر ، سیمرغ جایزه مردمی را دریافت داشتند ولی حتی از موفقیت نسبی تجربه جدید انیمیشن "تهران 1500" با همه چالش های مقابلش با فاصله چشمگیری ، عقب ماندند. (انیمیشن "تهران 1500" به هر حال برای مخاطب سینمای ایران ، یک آزمون تازه به حساب می آید و اساسا مخاطب این سینما مانند مخاطب سینمای غرب ، هنوز به انمیشن های بلند داستانی اعتماد و عادت نکرده و نخستین تحربه های خود را طی می کند ).

قبلا نیز این موضوع آزموده شده بود و مثلا فیلمی همچون "فرش باد "، صرف نظر از قوت و ضعفش ، علیرغم دریافت سیمرغ بلورین و کسب آرای مردمی ، در اکران عمومی سال 1382 حتی برای درآمد چند صد هزارتومانی به آگهی و بیانیه و دعوت و خواهش و تمنا از تماشاگران برای دیدن فیلم متوسل شد!!

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها