عباس عبدي در مصاحبه با مجله مهرنامه تصريح کرد:
واقعيت اين است که تصميم اصلاحطلبان تا حدي (حدود 10 درصد) به افزايش مشارکت کمک
کرد.
وي همچنين درباره شخصيت محوري اصلاحطلبان گفته است: ما به شخصيت و نفوذ
آقايان خاتمي و هاشمي ايرادي نداريم. ضمن آنکه من قبول ندارم آراي آقاي روحاني را
صرفا موکول به حمايت آقايان خاتمي و هاشمي کنيم مگر در انتخابات مجلس هشتم، ليست
اصلاحطلبان تحت عنوان «ياران خاتمي» درنيامد؟ چرا رأي نياوردند؟
عبدي با بيان
اين که اين بار شما برخلاف دوم خرداد 76 از روحاني مانند خاتمي يک قديس نخواهيد
ساخت، افزود: اين بار ماجراي آن کس نميشود که نام پسرش را رستم گذاشت و بعد هم
شروع کرد به لرزيدن. در مورد آقاي روحاني اين طور نيست.
او درباره اين سؤال که
«آيا فکر ميکنيد اصلاحطلبان تاکنون نسبت خود را با حکومت و رهبري مشخص کرده بودند
و آيا حداقل در نزد خودشان، تصور روشني از اين موضوع داشتند؟» گفت: يکي از مواردي
که هنوز آن را حل نکردهاند، همين است. شما در برخي بيانيهها ميبينيد که اين
انتخابات را تنها محصول مشارکت خودشان ميدانند، در حالي که واقعا اينطور نيست.
اصلاحطلبان فقط يک تصميم گرفتند. اما انتخابات را حکومت برگزار کرد و در اين ميان،
رهبري نقش بسيار مهمي داشتند. مجموعه نيروها بايد يک بازنگري هم در خودشان داشته
باشند. البته، به نظرم اصولگراها بيشتر ميتوانند با واقعيت کنار بيايند تا
اصلاحطلبان. همين که اصلاحطلبان بر آمدن آقاي خاتمي تاکيد ميکردند، به نوعي
مقاومت در برابر پذيرش واقعيت بود. البته ميتوانستند بگويند ما به هر قيمت ميآييم
و هزينه آن را هم بدهند؛ اما نميتوانند هم اپوزيسيون باشند و هم پوزيسيون. يک
پايشان بيرون باشد و پايي داخل. به نظر من، اين راهبردها جواب نميدهد. برخي از
بيانيههايي را که در حمايت از آقاي هاشمي نوشته شد، بايد به صورت تاريخي نگه داشت.
اين بيانيه، هر چيزي باشد؛ انتخاباتي نيست. اين نشان ميدهد که ريشه تحليلها حداقل
تا قبل از انتخابات، درست نشده بود.