وبلاگ
نامه به اهل سنت نوشت :
نامه حسن جلالیان به علمای اهل سنتيكى از شبهاتى كه اهل سنت؛ به ويژه در سالهاى اخير به صورت گسترده مطرح كردهاند، ازدواج خليفه دوم با امّكلثوم دختر امير مؤمنان و فاطمه زهرا عليهما السلام است.
اهل سنت، استفادههاى گوناگونى از اين ازدواج مىكنند؛ از جمله مىخواهند با اثبات اين ازدواج، رابطه صميمانه و دوستانه امير مؤمنان با خلفا را ثابت و از سوى ديگر، شهادت صديقه شهيده سلام الله عليها، غصب خلافت و... را انكار نمايد.
از اين رو، اين شبهه اهميت فوق العاده و پيوند ناگسستنى با انديشههاى شيعيان دارد و بايد به صورت دقيق و مستدل بررسى شود.
انها می گویند: شيعيان ادعا مىكنند كه خليفه دوم قاتل فاطمه زهرا (رضى الله عنها) است؛ اما كدام عقل سليم مىپذيرد كه حضرت علي (رضيالله عنه) دخترش را به ازدواج قاتل همسر گراميش، فاطمه(س) درآورد و رابطه دوستانه با او برقرار نمايد؟ این ازدواج بهترین دلیل بر دروغ بودن داستان شهادت حضرت زهرا می باشد.
جواب علمای شیعه:
انديشهوران شيعه پاسخ هاى گوناگونى از اين مطلب دادهاند كه همگى آنها صحيح و معقول به نظر مىرسد؛که در مجموع میتوان چهار نظریه در این باره میان علمای شیعه مطرح بوده است
1-برخى همچون رضى الدين حلى، علامه مقرّم، علامه باقر شريف القرشى و... اصل وجود دخترى به نام امّكلثوم را براى حضرت زهرا سلام الله عليها منكر شده و دليلهاى متقنى براى آن ارائه كردهاند
2-برخى ديگر، وقوع تعارض در روايات ازدواج را دليلى واضح براى بطلان مدعاى اهل سنت در باره اين ازدواج مىدانند؛ از جمله شيخ مفيد رضوان الله تعالى عليه در دو رساله مجزا به نامهاى المسائل العُكبرية و المسائل السروية، و نيز سيد ناصر حسين الهندى در كتاب افحام الأعداء والخصوم و آيت الله ميلانى و...
3-انديشهوران ديگرى، همچون سيد مرتضى پاسخ دادهاند كه اين ازدواج با زورگويى و تهديد عمر بن خطاب بوده است
4-عدهاى از دانشمندان شيعه و سنى با پذيرش اصل ازدواج، نكته ديگرى را مطرح كردهاند كه امّكلثوم همسر عمر، دختر امير مؤمنان عليه السلام نبود؛ بلكه دختر ابوبكر بوده است؛ از جمله يحيى بن شرف نووى، مهمترين شارح صحيح مسلم در كتاب تهذيب الأسماء اين مطلب را نقل كرده و آيت الله مرعشى نجفى از عالمان شيعه در شرح احقاق الحق به اين مطلب تصريح كردهاند كه در ادامه مدرك و اصل سخن ايشان خواهد آمد. ما نيز در اين مقاله، تعارضهاى گسترده در نقل اين ماجرا را مطرح و مستندات آن را از كتابهاى اهل سنت ذكر كردهايم.
گويا از بين پاسخ هاى موجود، پاسخ اخير كاملتر است؛ چرا كه از طرفى تمام روايات موجود در كتابهاى اهل سنت كه ازدواج دختر امير مؤمنان عليه السلام را با خليفه دوم ثابت مىكند، با اشكالات سندى مواجه و با تعارضها و تناقضهاى غير قابل جمعى كه دارند، غير قابل اعتماد هستند و از طرف ديگر در هيچ يك از روايات موجود در كتابهاى شيعه، تصريح نشده كه امّكلثوم دختر امير مؤمنان از حضرت زهرا عليهما السلام باشد؛ بلكه ازدواج دخترى به نام امّكلثوم را كه در خانه امير مؤمنان بوده ثابت مىكنند.
اعتراف انديشمندى همچون نووى، برترين شارح صحيح مسلم كه گستردهترين و مهمترين كتاب فقهى شافعى نيز متعلق به او است، عامل مهم ديگرى است كه اين ديدگاه را تقويت مىكند.
و نيز مىگوييم كه حتى در صورت اثبات چنين ازدواجى، نمىتوان از آن رابطه صميمانه امير مؤمنان را با خلفا اثبات كرد؛ زيرا اين ازدواج نه تنها براى خليفه دوم فضيلت محسوب نمىشود؛ بلكه لكه سياهى است كه همانند تيرگى غصب خلافت، بر دامان او باقى مانده است؛ چرا كه در ماجراى اين ازدواج چيزهايى نقل شده است كه عرق شرم از پيشانى انسان غيرت مند جارى مىشود.
دخترى به نام ام كلثوم وجود نداشته است:
عدهاى از انديشهوران و محققان شيعى، معتقد هستند كه امير مؤمنان عليه السلام دخترى به غير از حضرت زينب سلام الله عليها، به نام امّكلثوم از حضرت زهرا سلام الله عليها نداشته است و در حقيقت امّكلثوم، همان حضرت زينب سلام الله عليها است.
کسانى که فرزندان امير مؤمنان از فاطمه زهرا را پنج نفر؛ يعنى امام حسن، امام حسين، محسن، زينب و امّكلثوم معرفى کردهاند، تنها به مضامين روايات نظر داشتهاند که در آنها گاهى نام زينب آمده و گاهى امّكلثوم. به همين سبب نام هر دو را آوردهاند؛ غافل از اينکه امّكلثوم کنيه زينب کبرى است؛ چنانچه اين مطلب در بسيارى از کتب انساب شيعه ذکر شده است.
كلام عالمان شيعه در تاييد اين ديدگاه:
رضى الدين حلى(العدد القویه،224)، و آيت الله مرعشى در شرح احقاق الحق به نقل از فضل بن روزبهان، باقر شريف القرشى ،وسیله الخادم الی المخدوم،103)
كلام علماي اهل سنت در تاييد اين نظر:
صالحى شامى (سبل الهدى و الرشاد،11/228) و شهاب الدين قليوبى (متوفاي1069هـ)به نقل از سیوطی(الحاشیه القلیوبی علی المنهاج الطالبیین،3/236)
و شيخ محمد خضرى0نور الیقین فی سیره السید المرسلین ، 1/111) فرزندان رسول خدااز فاطمه وعلی ع را حسن، حسين و زينب و محسن دانسته اند
شواهد اين ديدگاه:
1. در هيچ روايت صحيح السندي بين نام ام كلثوم و زينب جمع نشده است
2. عبد الله بن جعفر با چه كسي ازدواج كرده است:
اهل سنت با سندهاى صحيح نقل كردهاند كه عبد الله بن جعفر همزمان با يكى از همسران امير مؤمنان و دختر آن حضرت ازدواج كرده است(بخاری،صحیح بخاری،5/1963) در برخى از روايات، نام اين دختر امّكلثوم(سنن سعید بن منصور،1/286) و در برخى ديگر نام او زينب نقل شده است(ابن حجر، فتح الباری،1/321).
پاسخ اهل سنت به اين تعارض:
در جمع بين اين دو روايت عالمان اهل سنت ـ چون مىدانستهاند اگر زينب را همان امّكلثوم معرفى کنند، دچار مشکل مىشوند ـ توجيه شگفتآور و صد البته غير قابل قبولى كردهاند.
با اين دو خواهر يكي پس از ديگري ازدواج كرده است:(ابن حجر عسقلانى،فتح الباری،9/155)
اين سخن دو احتمال بيشتر ندارد، يا در ابتدا با حضرت زينب سلام الله عليها ازدواج كرده است و پس از آن حضرت با امّكلثوم، و يا در ابتدا با امّكلثوم و سپس با حضرت زينب (سلام الله عليها)؛ تفسير اول، همان پاسخ هايى است كه در ادامه از اهل سنت نقل خواهد شد؛ اما تفسير دوم، جداى از تعارض با تصريح عالمان اهل سنت به معنى اول، اشكالات ديگرى نيز دارد.
طبق نظر مشهور اهل سنت، حضرت امّكلثوم، در زمان حيات امام حسن عليه السلام از دنيا رفته است و تا آن زمان به عنوان همسر عبد الله بن جعفر به شمار مى آمده است؛ بنابراين ازدواج عبد الله بن جعفر با حضرت زينب، در زمان اميرمؤمنان ممكن نيست؛ زيرا جمع بين اختين مى شود؛ اما طبق روايات اهل سنت، عبد الله بن جعفر در زمان حيات آن حضرت، همسر حضرت زينب سلام الله عليها بوده است.
زينب را طلاق داد و با ام كلثوم ازدواج كرد!!! (ابن حزم ظاهری،جمهره الانساب العرب،1/38)
در حالى كه طبق روايات شيعه و سنى عبد الله بن جعفر در زمان حيات امير مؤمنان با حضرت زينب ازدواج کرده است و تا آخر عمر حضرت زينب، يعنى تا پس از شهادت امام حسين عليه السلام (سال 61هـ) همسر عبد الله بوده است.
پس از وفات زينب با ام كلثوم ازدواج كرد!!! (عينى ، عمدة القاري،20/101)
در حالى كه طبق روايات اهل سنت و طبق نظر کسانى که امّكلثوم را غير از زينب مىدانند، امّكلثومى كه با عمر ازدواج كرده، پيش از حضرت زينب و در زمان حيات امام حسن عليه السلام در مدينه و به همراه فرزندش زيد از دنيا رفته است و امام حسن و امام حسين عليهما السلام بر جنازه آن دو نماز خواندهاند.
3. دو خطبه با نام يك نفر:
در باره خطبه حضرت زينب در کوفه و شام، در کتابهاى تاريخى يک خطبه با دو عنوان ذکر شده است «خطبة ام کلثوم بنت علي»(ابن طیفور،بلاغات النساء،24) و «خطبة زينب بنت علي»(مفید،الامالی،322)؛ يعنى همان خطبهاى كه براى حضرت زينب نقل شده، دقيقاً عين همان خطبه براى امّكلثوم نيز ذكر شده است.
همچنين در قضيه منع كودكان اهل بيت از خوردن صدقات كوفيان، برخى از علما آن را براى امّكلثوم و برخى براى حضرت زينب سلام الله عليها نقل كردهاند؛
4. عزاداري و نوحه خواني ام كلثوم براي حضرت زهرا سلام الله عليها:
در روایتی فتال نیشابوری در( روضه الواعظین،152)اورده است : پس از وفات فاطمه ع مردم دسته دسته بر علی ع وارد شده در حالی که حسن و حسین در جلوی ان حضرت نشسته بودند به وی تسلیت می گفتند ام کلثوم در حالی که روبندی بر صورت داشت از خانه خارج شده فریاد میزد ای جد بزرگوار اکنون به حق تو را از دست دادیم و تو را دیگر نخواهیم دید.... در این روایت دو نکته قابل توجه است
1. تنها نام حسن، حسين و امّكلثوم به عنوان فرزندان و داغديدگان حضرت زهرا سلام الله عليهادر این روایت ذكر شده و نامى از حضرت زينب سلام الله عليها كه به اتفاق همه بزرگتر از امّكلثوم بوده برده نشده است.
2. امّكلثوم در زمان شهادت حضرت زهرا سلام الله عليها، طبق نظر مدعيان وجود امّكلثوم كه گفتهاند در واپسين سالهاى عمر پيامبر به دنيا آمده، در خوشيبنانهترين حالت، دو سال داشته است. با توجه به اين نكته چگونه مىتوانيم تفاصيل ذكر شده در روايت (از جمله نوحه سرائى و پوشيدن برقع و...) را بر امّكلثوم حمل نماييم. بنابراين ترديدى وجود ندارد كه اين امّكلثوم همان حضرت زينب سلام الله عليها است.
5. امير مؤمنان در شب ضربت خوردن، مهمان چه كسي بود؟
روايات متعددى وجود دارد كه امير مؤمنان عليه السلام در ماه رمضان، هر شب در خانه يكى از فرزندانش افطار مىكردند(مفید،الارشاد،1/14) شبى در خانه امام حسن و شبى در خانه امام حسين و شبى در خانه عبد الله بن جعفر (شوهر حضرت زينب)(ابن اثیر،اسد الغابه،4/128) و در شب شهادت نيز طبق تمام نقلها در خانه امّكلثوم بوده است(مجلسی، بحار الانوار،42/276)؛ امّكلثوم همسر کداميک از افراد نام برده شده است؟
حال چگونه مىتوان بين اين روايات جمع كرد؟ يا بايد بگوييم برنامه اميرمؤمنان علي عليه السلام اين بوده است كه يك شب در خانه حسن و يك شب در خانه حسين و يك شب در خانه زينب و يك شب در خانه امّكلثوم سلام الله عليهم باشد، كه منافات با نص روايت مذكور دارد؛ و يا بايد خانه امّكلثوم را يكى از اين سه خانه به حساب آوريم، كه تنها مىتواند خانه عبد الله بن جعفر باشد. يعنى همسر عبد الله بن جعفر، زينب سلام الله عليها همان امّكلثوم است.
و نكته ديگر اين كه اگر امّكلثومى وجود داشته است، چرا امير مؤمنان شبى را به ايشان اختصاص ندادهاند؟
6. معاويه، از دختر چه كسي خواستگاري كرد؟
طبق نظر اهل سنت، معاوية بن ابوسفيان، از دختر عبد الله بن جعفر براى پسرش يزيد خواستگارى كرد؛ اما با دخالت امام حسين عليه السلام نقشه معاويه خنثى شد و امام حسين عليه السلام او را به ازدواج قاسم بن محمد بن جعفر درآورد. اين كه اين دختر چه كسى است، به دو صورت نقل شده است: 1. امّكلثوم دختر حضرت زينب دختر حضرت زهرا سلام الله عليها(بلاذری،انساب الاشراف،2/127) 2. زينب دختر امّكلثوم دختر حضرت زهرا سلام الله عليها.بهترين راه حل جمع این روایات اين است كه امّكلثوم همان حضرت زينب باشد(حموی، معجم البلدان،1/469).
7. چه كساني از زنان اهل بيت، در كربلا اسير شدند:
قاضى نعمان مغربى در شرح الأخبارجلد2، صفحه198، نام تمام اسيران كربلا را نقل مىكند؛ اما در ميان آنها نامى از حضرت زينب سلام الله عليها نمىبرد:با توجه به كنيه حضرت زينب كه امّكلثوم بوده، به احتمال زياد، مقصود از امّكلثوم همان حضرت زينب باشد؛ چرا كه به اتفاق همگان حضرت زينب در كربلا حضور داشته است و وجود امّكلثوم دختر ديگر امير مؤمنان عليه السلام جاى ترديد دارد.
8. ميراث فاطمه، فقط به ام كلثوم رسيد:
مجلسی(بحار النوار،79/27)در روایتی از مصباح الانوارمی اورد:فاطمه، امّكلثوم را به خودش چسپاند وبه علی ع فرمود: هنگامى كه اين دخترم به سن رشد و بلوغ رسيد، وسائل منزل مال او است و او را به خدا مىسپارم.
طبق متن روايت، وسائل خانه حضرت زهرا سلام الله عليها فقط به امّكلثوم رسيده است؛ حال چگونه مىتوان آن را طبق نظر افرادى كه امّكلثوم و زينب را دو نفر مىدانند، توجيه كرد؛ با اين كه طبق نظر آنها حضرت زينب از امّكلثوم بزرگتر بوده است.
9. ام كلثوم در كربلا حضور داشت:
افرادى كه امّكلثوم را غير از حضرت زينب سلام الله عليها مىدانند، معتقدند كه امّكلثوم در زمان امام حسن عليه السلام در مدينه از دنيا رفته و در بقيع به خاك سپرده شده است؛ اما طبق برخى از مدارك موجود در كتابهاى اهل سنت، امّكلثوم در قضيه كربلا نيز حضور داشته است.چنانچه از خطبه امّكلثوم در كوفه به نقل از بلاغات النساء (ابن طیفور ،24) حضور ایشان در کربلا ثابت می شود
نتیجه اینکه،با توجه به شواهدى كه ذكر شد،وجود دخترى به نام امّكلثوم از حضرت زهرا سلام الله عليها، جاى ترديد دارد؛ بلكه مىتوان گفت كه امّكلثوم همان حضرت زينب سلام الله عليها است. هنگامى كه امّكلثوم و حضرت زينب يك نفر شدند، اصل ازدواج با عمر منتفى مىشود؛ زيرا همه مىدانند که عبد الله بن جعفر همسر آن حضرت بوده است و نه كسى ديگر.
منكرين ازدواج در اهل بيت به اقرار علماي اهل سنت:
از عبارت برخى از عالمان اهل سنت استفاده مىشود كه در ميان اهل بيت و سادات نيز كسانى بودهاند كه اين ازدواج را منكر شدهاند(ابن حجرهیثمی،الصواعق المحرقه،2/456).
ام كلثوم دختر ابوبكر، يا ام كلثوم دختر امير مؤمنان عليه السلام؟
بر خلاف ادعاى اهل سنت که اين دختر را فرزند امير مؤمنان از فاطمه زهرا معرفى کردهاند، در هيچ روايتى از روايات شيعيان به اين مطلب اشاره نشده است که اين دختر فرزند امير مؤمنان از فاطمه زهرا (سلام الله عليهما) بوده است؛ و تنها به اين نکته اشاره دارد که دخترى به نام امّكلثوم که در خانه امير مؤمنان زندگى مىکرده، به ازدواج عمر (آنهم به زور) در آمده و امير مؤمنان پس از مرگ عمر، او را به خانه خود برگردانده است.
بنابراين مىگوييم: ممکن است که اين دختر فرزند امير مؤمنان عليه السلام باشد؛ اما از ديگر همسران آن حضرت. در نتيجه اين توجيه احساسى که وى فرزند فاطمه زهرا (س) بوده است نيز کارگر نخواهد شد.
يا اين كه به احتمال زياد و طبق اعتراف بزرگان اهل سنت، اين دختر، ربيبه آن حضرت و دختر ابوبكر باشد.
1. اعتراف مهمترين شارح صحيح مسلم: عمر داماد أبو بكر
محى الدين نووى، مهمترين شارح صحيح مسلم در کتاب تهذيب الاسماء مىگويد عمر با امّكلثوم دختر ابوبکر ازدواج کرده است!!!
تحليل روايت جعلي رد خواستگاري عمر از دختر أبو بكر توسط عايشه:
البته برخى سعى كردهاند كه بگويند عمر فقط از ام کلثوم دختر ابو بکر خواستگارى كرده است و ازدواج اتفاق نيفتاده؛ اما ماجراى اين خواستگارى را به صورتى نقل كردهاند که نه شيعه قبول دارد و نه سنى مىتواند بپذيرد.
عالمان اهل سنت نقل كردهاند كه عمر از دختر ابوبکر خواستگارى کرد؛ اما امّكلثوم و عائشه با اين خواستگارى، به خاطر اخلاق تند و خشونت ذاتى عمر مخالفت كردند. و سپس عايشه به عمرو عاص متوسل شد و عمرو عاص كه دشمنى او با خاندان امير مؤمنان عليه السلام روشنتر از خورشيد است، دختر امير مؤمنان عليه السلام را پشنهاد كرد.
متن روایات اهل تسنن چنین است:
عمر بن خطاب ابتدا به خواستگارى امّكلثوم دختر ابوبكر رفت، عايشه اين پيشنهاد را با خواهرش مطرح كرد. در پاسخ گفت: مرا با او كارى نيست. عايشه گفت: آيا اميرالمؤمنين را نمى خواهى؟ گفت: آرى نمى خواهم، او در زندگى سخت و خشن و با زنان تندخو و بد رفتار است.
عايشه كسى را نزد عمرو عاص فرستاد و ماجرا را براى او بازگو كرد. عمرو عاص گفت: من ماجرا را درست مى كنم، آن گاه نزد عمر رفت و گفت: اى امير مؤمنان خبرى شنيدهام كه خدا كند درست نباشد، عمر گفت: چيست؟ گفت: امّكلثوم دختر ابوبكر را خواستگارى كردهاى؟ گفت: بله، مرا براى او نمىپسندى يا او را براى من نمىپسندى؟ گفت: هيچكدام، ولى او نوسال است و در سايه امّالمؤمنين عايشه با ملايمت و مدارا بزرگ شده و تو تندخويى و ما از تو مى ترسيم و نمى توانيم هيچيك از عادات تو را بگردانيم... و من بهتر از او را به تو نشان مى دهم: امّكلثوم دختر علي بن ابوطالب را...
الطبري، تاريخ الطبري، (2/ 564) الأندلسي، احمد بن محمد بن عبد ربه،العقد الفريد، (6/ 99) ابن الأثير ، الكامل في التاريخ، 2/ 451)
با توجه به روایاتی که عایشه وعمر و عاص با رد درخواست عمر او راخشن و بد خلق دانسته اندآيا اهل سنت اين نكته را قبول مى كنند كه خواستگارى عمر از دختر ابوبكر آن قدر وحشتناك بوده است كه عمرو عاص از آن به خدا پناه مىبرد! اما همين شخص پشنهاد مىكند كه از دختر امير مؤمنان خواستگارى كند. يعنى احترام ابوبكر واجب است و نبايد دختر او آزرده خاطر شود؛ اما حضرت زهرا احترام ندارد و آزردن دختر او نيز اشكالى ندارد!!!
آيا اهل سنت ملتزم به اين مسأله مىشوند كه آزردن روح ابوبكر مهمتر از آزردن روح حضرت زهرا سلام الله عليها است؛ با اين كه طبق روايات صحيح السند موجود در كتابهاى اهل سنت، آزردن فاطمه، آزردن رسول خدا است؛ اما در باره ابوبكر چنين روايتى نيامده است.
مگر اهل سنت از عمر نقل نمىکنند که گفت: بستگان رسول خدا از بستگان من براى من مهمتر هستند؟
آيا اهل سنت قبول مىکنند که بگويند که عمر حرمت بستگان ابوبکر را مراعات مىکند؛ ولى حرمت خاندان پيامبر را مراعات نمىکند!!! به خاطر خشونت ذاتى از ازدواج با دختر ابوبکر امتناع؛ اما براى ازدواج با ناموس رسول خدا اصرار مىکند!!!
اگر اين روايت را صحيح بدانيم، اشكالات گفته شده بر اهل سنت وارد مى شود؛ و اگر اين روايت جعلي باشد (كه چنين است) علت جعل آن مشخص است؛ در زمان جعل اين افسانه، اين ديدگاه در بين مردم شيوع داشت که عمر با دختر ابوبکر ازدواج کرده است و نه دختر علي؛ خواستند بگويند يک خواستگارى ساده صورت گرفته است و سپس در پى دختر علي رفته است نسب شناسان شيعه نيز همين کلام نووى را قبول داشته و امّكلثوم همسر عمر را از نسل اميرمؤمنان نمىدانند.
آية الله مرعشى که تمام شجره نامههاى موجود خاندان اهل بيت در اختيار ايشان بود در حاشيه شرح احقاق الحق ج30، ص 315 همين مطلب را اشاره کرده و آن را نظر محققين مىدانند.
هاجرت(اسماء بنت عمیس) مع زوجها إلى الحبشة، ثم إلى المدينة المنورة، تزوجها بعد جعفر أبو بكر، فتولدت له منها عدة أولاد منهم أم كلثوم وهي التي رباها أمير المؤمنين عليه السلام وتزوجها الثاني، فكانت ربيته عليه السلام وبمنزلة إحدى بناته، وكان عليه السلام يخاطب محمد بابني وأم كلثوم هذه بنتي، فمن ثم سرى الوهم إلى عدة من المحدثين والمؤرخين فكم لهذه الشبهة من نظير، ومنشأ الأكثر الاشتراك في الاسم أو الوصف، ثم بعد موت أبي بكر تزوجها مولانا علي عليه السلام.
حال اين دختر چطور در خانه اميرمؤمنان بوده است؟ واضح است؛ هنگامى كه ابوبکر از دنيا رفت، بعضى همسران ابوبکر با اميرمؤمنان ازدواج کردند؛ و به همين سبب ايشان و تعدادى فرزندان ابوبکر در خانه حضرت بزرگ شدهاند، مانند محمد بن ابى بکر؛ امّكلثوم هم يکى از ايشان.
در مقابل اين نظر تنها يك اشكال وجود دارد؛ برخى ادعا كردهاند كه اين دختر نمىتواند ربيبه امير مؤمنان عليه السلام باشد؛ چرا كه طبق روايات اهل سنت، مادر امّكلثوم حبيبة بن خارجة بوده و او نيز پس از مردن ابوبكر با خبيب بن أساف ازدواج كرده، نه با امير مؤمنان، در پاسخ مىگوييم كه ازدواج مادر امّكلثوم با اين شخص نيز از دروغ هاى جاعل اين قصه است، تا تمام راه هاى كشف حقيقت را ببندد؛ زمانى پرده از دروغ بودن اين قصه برداشته مى شود كه مشخص شود منابع قديم تاريخ نزد اهل سنت، خبيب بن أساف در جنگ يمامه و در زمان ابوبكر كشته شده است.
محمد بن حبيب بغدادى در المحبّر ج1،ص403 مىنويسد:خبيب بن اساف قتل يوم اليمامة.
2. يك روايت از دو ام كلثوم:
با مراجعه به منابع اهل سنت مشاهده مىكنيم كه گاهى يك روايت از يك راوى به دو صورت نقل شده است: در يك نقل آن را از امّكلثوم دختر ابوبكر و در نقل ديگر از امّكلثوم دختر امير مؤمنان عليه السلام آوردهاند و اين نشان مىدهد كه دخترى كه مشهور به امّكلثوم بنت علي است، در حقيقت همان امّكلثوم دختر ابوبكر است.
در روایات امده: عفان براى ما روايت كرد كه حماد بن سلمه براى او روايت كرده است كه جبر بن حبيب براى او روايت كرده است كه امّكلثوم دختر ابوبكر از عائشه روايت كرده است كه...
إبن أبي شيبة الكوفي، المصنف في الأحاديث والآثار، ج 6، ص 44أحمد بن حنبل، مسند ، ج 6، ص 133؛ البخاري، الأدب المفرد، ج 1، ص 222،
در حالى كه اسحاق بن راهويهدرمسندش ج 2، ص 590 همين روايت را از امّكلثوم دختر امير مؤمنان عليه السلام به نقل از عائشه نقل كرده است
و این روایت اشعار به این دارد که بعضی دختر ابوبکر را به علت حضور در خانه علی ع دختر ایشان می دانستند
تعارضهاى موجود در نقل قضيه:
1. ام كلثوم پس از عمر با چه كسي ازدواج كرد؟
از آن جايى كه اهل سنت مىدانستهاند كه امّكلثوم پس از عمر زنده مانده است، براى اين كه ثابت كنند امّكلثومى بوده، شوهران بسيارى براى وى تراشيدهاند.
نخستين كسى كه از اهل سنت اين افسانه را دامن زده، ابن سعداست که می گوید: ام کلثوم پس از عمر، با عون بن جعفر بن أبى طالب و پس از آن با محمد بن جعفر ازدواج كرد. هنگامى كه محمد بن جعفر از دنيا رفت با برادرش عبد الله بن جعفر پس از حضرت زينب ازدواج كرد...(ابن سعد،طبقات،8/463)
در حالى كه راوى فراموش كرده كه عون و محمد هر دو در جنگ شوشتر سال 16 يا 17 هجرى در زمان خليفه دوم كشته شدهاند؛ يعنى همسر دوم و سوم امّكلثوم پيش از همسر اول فوت كردهاند!
ابن حجر در الاصابهج4 ص 744 مىگويد:
استشهد عون بن جعفر في تستر وذلك في خلافة عمر وما له عقب.
افزون بر اين كه ازدواج امّكلثوم با عبد الله جعفر شوهر حضرت زينب امكان پذير نيست و مضمون روايت جمع بين دو خواهر مىباشد؛ زيرا حضرت زينب تا پس از واقعه كربلا زنده و همسر عبد الله بن جعفر بوده است.
و پس از حضرت زينب نيز نمىتواند با عبد الله بن جعفر ازدواج كند؛ زيرا طبق اعتقاد اهل سنت، امّكلثوم در زمان حيات امام حسن عليه السلام در مدينه از دنيا رفته است
2. سن ام كلثوم هنگام ازدواج
در اين كه امّكلثوم در هنگام ازدواج با عمر چند سال داشته، اختلافهاى شديدى ميان عالمان سنى وجود دارد. آن جايى كه دفاع از آبروى خليفه در ميان است، او را آن قدر كوچك جلوه مىدهند كه بوسيدن، در بغل گرفتن و حتى برهنه كردن ساقش حرام نيست.
هنوز به حدي نرسيده بود كه شهوت را برانگيزد:(ابن حجر هيثمى،الصواعق المحرقه،2/457)، (ابن سعد،الطبقات،8/463)
دختري كوچك و غير بالغ كه با ديگر دختران بازي مي كرد:عبد الرزاق صنعانى،االمصنف،6/164)
ده سال يا بيشتر داشت: (ابن حجر،الایثار،1/211) ؛(الذهبی،سیر اعلام النبلا،3/500)
3. مقدار مهريه ام كلثوم:
الف: ده هزار دينار(یعقوبی،تاریخ یعقوبی،2/150) ب: چهل هزار دينار(ابن ابی شیبه،المصنف،3/494) ج: چهل هزار درهم(ابن سعد،الطبقات،8/463)
این در حالی است که طبق روايات صحيح السندى كه در كتابهاى اهل سنت وجود دارد، خود خليفه از تعيين مهريه كلان جلوگيرى مىكرده است(قزوینی،سنن ابن ماجه،1/607)
4. آيا عمر از ام كلثوم فرزندي داشته است؟
فرزندي نداشت(مسعودی،مروج الذهب،1/299) يك فرزند داشت(بیهقی،سنن الکبری،7/70) دو فرزند داشت(ابن سعد،طبقات،3/265) سه فرزند داشت(بلاذری،انساب الاشراف،1/189)
زيد اصغر بزرگتر از زيد اكبر!!! نكته جالب توجه در اين نقل اين است كه پسر امّكلثوم بنت جرول را كه در زمان رسول خدا به دنيا آمده، «زيد اصغر» ناميدهاند و زيد پسر امّكلثوم دختر امير مؤمنان را «زيد اكبر»(ابن حجر،الاصابه،2/628).
عمر، دخترش رقيه را به ازدواج ابراهيم بن نعيم آورد:
يكى از شواهد دروغ بودن اين مدعا آن است كه برخى از عالمان اهل سنت ادعا كردهاند كه خود عمر بن الخطاب دخترش رقيه را كه از امّكلثوم بوده به ازدواج شخصى به نام ابراهيم بن نعيم درآورده است(ابن اثیر،اسد الغابه،1/71).
شايد چون جناب خليفه، با خود امّكلثوم در كودكى ازدواج كرده، دوست داشته كه دختر او نيز در سن شيرخوارگى ازدواج كند!!!.
5. تاريخ وفات ام كلثوم و زيد:
مرگ در زمان حكومت عبد الملك بن مروان (73 ـ 86هـ):(عبد الرزاق صنعانى،المصنف،6/164)
مرگ در زمان امارت سعيد بن العاص (48 ـ 54هـ): مشهور اهل سنت (الصفدی،الوافی بالوفیات،15/24)
مرگ بعد از واقعه کربلا(ابن طیفور،بلاغات النساء،11)
6. نحوه وفات ام كلثوم و زيد:
مرگ بر اثر مريضي(ابن حبیب،المنمق،1/211) بر اثر اصابت سنگ(ابن حبان،الثقات،2/144) مرگ بر اثر اصابت تير(السهیلی،الفرایض،1/138) مرگ بر اثر خوردن سم(الصنعانی،المصنف،6/164)
7. آيا زيد، فرزند داشت؟الف فرزندي نداشت:(نمیری بصری ،تاریخ المدینه،1/345)ب چندين فرزند داشت(ابن عساكر دمشقى،تاریخ مدینه،19/483)
8. سن زيد هنگام وفات:زيد بن عمر، هنگامى از دنيا رفت، چند سال داشت؟ برخى او را «صغير؛ خردسال»(ابن عساکر،تاریخ مدینه،19/483)، برخى ديگر «شاب؛ جوان»(ابن حجر، الایثار،1/79) و برخى ديگر او را « بزرگسال»(بغدادی،تاریخ بغداد،6/182) معرفى كردهاند.
9. چه كسي بر جنازه زيد و ام كلثوم نماز خواند؟
در باره اين كه چه كسى بر جنازه زيد و مادرش نماز خوانده، نيز روايات گوناگونى نقل شده است. برخى گفتهاند كه عبد الله بن عمر(ابن حجر،الاصابه،8/249) و برخى گفتهاندكه سعيد بن العاص(ابن ابی شیبه،المصنف،3/8) بر جنازه آن دو نماز خواند
10. حضور أبو قتاده بدري در صف نماز جماعت:در حالی که در بدر به شهادت رسیده بود (بیهقی،معرفه السنن،1/559)
اهانت به ناموس رسول خدا
ما از اهل سنت مىپرسيم: اثبات حسن روابط به چه قيمتى؟ آيا اين قدر ارزش دارد كه چنين رواياتى جعل و چنين تعابير زشت و زنندهاى مطرح كنند؟
اهل سنت با مطرح كردن اين روايات هم به رسول خدا و امير مؤمنان عليهما السلام اهانت كردهاند و هم آبروى خليفه دوم را ريختهاند.
ازدواج امّكلثوم با عمر عوارضى دارد كه كمترين عارضه آن خيانت به ناموس رسول خدا توسط خليفه دوم است، آيا اهل سنت اين عوارض را مىپذيرند؟
عمر ساق ام كلثوم را برهنه كرده به آن نگاه كرد:
ابن حجر عسقلانى كه يكى از استوانههاى علمى اهل سنت و حافظ علي الاطلاق آنها است، در كتاب تلخيص الحبير و الاصابة و بسيار ديگر از بزرگان اهل سنت، اين جملات توهينآميز را نقل كردهاند:
از محمد بن علي روايت شده است كه عمر امّكلثوم را از علي (عليه السلام) خواستگارى كرد، امام خردسال بودن او را يادآورى كرد. امام علي عليه السلام فرمود: من امّكلثوم را به نزد تو مىفرستم، اگر خوشت آمد، او را به همسرى خود انتخاب كن. امام عليه السلام امّكلثوم را نزد عمر فرستاد، عمر ساق پاى امّكلثوم را برهنه كرد! امّكلثوم فرمود: اگر خليفه نبودى چشمت را كور مىكرد الصنعاني،المصنف، ج 6، ص 163، ح10352، سنن سعيد بن منصور، ج 1، ص 173، القرطبي الاستيعاب في معرفة الأصحاب، ج 4، ص 1955
عمر ساق ام كلثوم را برهنه، لمس كرد!
و نيز ذهبى يكى ديگر از استوانههاى علمى اهل سنت در سير أعلام النبلاء و بسيار ديگر از بزرگان اهل سنت، اين توهين را به صورت ديگرى نقل كردهاند:عمر به علي ( عليه السلام ) گفت: امّكلثوم را به همسرى من در بياور، من مىخواهم به وسيله اين ازدواج به كرامتى برسم كه احدى نرسيده است. امام گفت: من او را نزد تو مىفرستم، اگر رضايتش را جلب كردى، او را به عقدت درمىآورم ـ گر چه امّكلثوم به خاطر خردسال بودن بهانه آورد ـ امام (عليه السلام) امّكلثوم را به همراه پارچهاى نزد عمر فرستاد و به او گفت: از جانب من به عمر بگو، اين پارچهاى است كه به تو گفته بودم، امّكلثوم نيز سخن امام را به عمر رساند. عمر گفت: به پدرت از جانب من بگو، من راضى شدم خدا از تو راضى باشد. سپس عمر دستش را بر ساق امّكلثوم نهاد و آن را برهنه كرد. امّكلثوم گفت: چرا چنين مىكنى؟ اگر خليفه نبودى، دماغت را مىشكستم. سپس نزد پدرش رفت و او را از عمل عمر خبردار كرد و گفت: مرا به نزد پير مرد بدى فرستادى.
الزبيري، نسب قريش، ج 10، ص 349،ابن عساكر، تاريخ مدينة ج 19، ص 483، ابن الجوزي، المنتظم، ج 4، ص 237، ابن حمدون، التذكرة الحمدونية، ج 9، ص ؛309 بن الأثير أسد الغابة ، ج 7، ص 425،
آرايش ام كلثوم توسط امير مومنان پيش از ازدواج، و لمس ساق و بوسيدن او توسط عمر!
همچنين خطيب بغدادى در كتاب تاريخ بغداد تعابير بسيار زشتتر و زنندهترى نقل كرده است:علي (عليه السلام) دخترش را آرايش كرد و نزد عمر فرستاد، عمر هنگامى كه او را ديد، به سوى او آمد و ساق پاى او را گرفت و به او گفت: به پدرت بگو، راضى شدم، راضى شدم، راضى شدم. و امّكلثوم نزد پدرش آمد، امام از او پرسيد: عمر به تو چه گفت: امّكلثوم عرض كرد: مرا صدا زد، و بوسيد!، هنگامى كه بلند شدم، ساق پايم را گرفت! گفت: از جانب من به پدرت بگو، راضى شدم.البغدادي، تاريخ بغداد، ج 6، ص 182
توجيه اين عمل توسط علماي اهل سنت:
برخى ديگر از عالمان سنى كه مىدانستهاند دستدرازى خليفه به ناموس رسول خدا صلى الله عليه وآله، عمل بسيار زشتى محسوب مىشود، براى دفاع از آبروى خليفه توجيهات خندهدارى كردهاند. ابن حجر هيثمى مىنويسد:
بوسيدن و در آغوش گرفتن امّكلثوم، به خاطر اكرام او بوده است؛ زيرا امّكلثوم به علت كمى سن، به حدى نرسيده بود كه شهوت را برانگيزد تا اين كارها در باره او حرام باشد! الهيثمي، الصواعق المحرقة ، ج 2، ص 457
چگونه است كه امّكلثوم، زشتى اين عمل را درك مىكند و مىخواهد دماغ خليفه را بشكند، يا چشم او را كور كند؛ اما به حدى نرسيده است كه دستدرازى به او حرام باشد؟
اگر بوسيدن امّكلثوم به خاطر احترامش بوده، برهنه كردن ساق او براى چيست؟ آيا تا به حال ديده و يا شنيدهايد كه كسى با برهنه كردن ساق دخترى، بخواهد او را مورد تكريم قرار دهد؟
جالب اين است كه همين دختر خردسالى كه به قول ابن حجر به حدى نرسيده كه شهوت خليفه را برانگيزد؛ مىتواند در مدت كوتاهى سه فرزند به دنيا بياورد!!!
بررسي اين روايات از ديدگاه منصفين:
زشتى اين عمل به حدى بوده كه حتى صداى طرفداران را نيز درآورده
سبط ابن الجوزى در اين باره مىگويد:جدّ من در كتاب منتظم نقل كرده است كه علي (عليه السلام) امّكلثوم را نزد عمر فرستاد تا او را بنگرد؛ اما عمر ساق پايش را برهنه كرد و با دستش آن را لمس كرد. به خدا قسم چنين چيزى قبيح است، حتى اگر او كنيز بود، عمر حق نداشت اين كار را انجام دهد؛ چرا كه به اجماع مسلمين دست زدن به زن نامحرم جايز نيست.سبط بن الجوزي تذكرة الخواص، ص288 ـ 289،
ام كلثوم، عمر را «امير المؤمنين» مىخواند!!!
نكته شگفتآور و خندهدار در اين افسانه اين است كه هنگامى كه خليفه دوم با وقاحت تمام، ساق امّكلثوم را برهنه و صورتش را مىبوسد، و امّكلثوم با درك زشتى اين عمل، مىخواهد چشمان خليفه را كور كند؛ اما در عين حال به او لقب اميرمؤمنان مىدهد!!!آيا امكان دارد كه امّكلثوم چنين فردى را، امير و فرمانده افراد با ايمان خطاب كند؟!
بررسي و تحليل بهانه عمر براي ازدواج:
طبق ادعاى اهل سنت، هنگامى كه خليفه دوم به خواستگارى امّكلثوم رفت، امير مؤمنان عليه السلام خردسال بودن او را بهانه و از پذيرش ازدواج خوددارى كرد؛ اما خليفه دوم اصرار و دليلى آورد كه امير مؤمنان پذيرفت!!!. سمعت رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول إن كل سبب ونسب منقطع يوم القيامة إلا سببي ونسبي فأحببت أن يكون بيني وبين نبي الله صلي الله عليه وسلم سبب ونسب
در حالى كه به اتفاق شيعه و سنى، رسول خدا صلى الله عليه وآله با دختر عمر ازدواج كرده است و نسب عمر از اين طريق با رسول خدا متصل شده است؛ بنابراين چه دليلى دارد كه دو باره با امّكلثوم ازدواج نمايد.
فرقى نمىكند كه شما داماد كسى باشى يا او داماد شما باشد، در هر حال خويشاوندى برقرار مىشود و اگر خويشاوندى رسول خدا در قيامت براى كسى فايده داشته باشد، با ازدواج حفصه با رسول خدا محقق شده است.
احياء سنت جاهلي توسط عمر:
ابن سعد مىنويسد: پس از آن كه عمر امّكلثوم را از امام علي (عليه السلام) خواستگارى كرد، به مهاجرين و انصارى كه در كنار قبر پيامبر نشسته بودند گفت به من تبريك بگوييد، پس به او تبريك گفته و پرسيدند، در باره چه كسى تبريك بگوييم؟ عمر گفت: به خاطر ازدواج با دختر علي.
نووى تصريح مىكند:وكانت ترفئة الجاهلية أن يقال ( بالرفاء والبنين ) ثم نهى النبي صلى الله عليه وسلم عنها.تبريك گفتن جاهليت به اين صورت بود كه مىگفتند: « بالرفاء والبنين »، سپس پيامبر اسلام صلى الله عليه وآله وسلم از آن نهى كرد.النووي، المجموع، ج 16، ص 205، ناشر
احمد بن حنبل در مسند خود مىنويسد:
عقيل بن ابى طالب ازدواج كرد؛ ما به او گفتيم «بالرفاء والبنين»؛ به ما گفت: هان! مبادا چنين بگوييد؛ كه پيامبر (ص) ما را از گفتن اين سخنان نهى كرده است؛ بگوييد خداوند به تو و به آن زن بركت دهد.مسند أحمد بن حنبل، ج 1، ص 201
آيا اهل سنت قبول مى كنند كه عمر بر خلاف سنت رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم تلاش مىكند كه سنتهاى عصر جاهلى را دو باره زنده كند؟ مگر پيامبر از اين عمل نهى نكرده بود؟جالب اين است كه برخى از عالمان اهل سنت كه از زشتى اين كار به خوبى آگاه بوده و آن را مخالف سنت قطعى رسول خدا تشخيص دادهاند، براى دفاع از آبروى خليفه دوم، توجيهات شگفتآور، خنده دارى كرده و عذرى بدتر از اصل گناه آوردهاند.حلبى در سيره خود مىنويسد:أن سيدنا عمر بن الخطاب رضي الله عنه جاء إلى مجلس المهاجرين الأولين في الروضة فقال رفئوني فقالوا ماذا يا أمير المؤمنين قال تزوجت أم كلثوم بنت على هذا كلامه ولعل النهى لم يبلغ هؤلاء الصحابة حيث لم ينكروا قوله كما لم يبلغ سيدنا عمر رضي الله تعالى عنهم.سرور ما عمر بن خطاب به مجلس مهاجرين نخستين بين قبر شريف و محراب پيامبر آمده و گفت: به من بگوييد «بالرفاء والبنين».آنان گفتند: اى اميرمؤمنان! چه شده است؟ در پاسخ گفت: من با امّكلثوم دختر علي ازدواج كرده ام.شايد نهى رسول خدا (ص) به اين گروه از صحابه نرسيده است كه به عمر اشكال نگرفتهاند! همانطور كه به سرور ما عمر! نيز نرسيده است.السيرة الحلبية في سيرة الأمين المأمون، ج 2، ص 42،
جمع بين دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا حرام است:
دانشمندان اهل سنت براى خرده گيرى از اميرمؤمنان عليه السلام نقل كردهاند كه آن حضرت در زمانى كه فاطمه سلام الله عليها همسر او بود، دختر ابوجهل را نيز خواستگارى كرد. اين امر باعث شد كه صديقه طاهره ناراحت شده و شكايت خود را پيش پيامبر ببرد!! پيامبر اسلام هنگامى كه از اين قضيه با خبر شدند، با عصبانيت به مسجد آمد و فرمود:
وَإِنَّ فَاطِمَةَ بَضْعَةٌ مِنِّي، وَإِنِّي أَكْرَهُ أَنْ يَسُوءَهَا، وَاللَّهِ لاَ تَجْتَمِعُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ صلى الله عليه وسلم وَبِنْتُ عَدُوِّ اللَّهِ عِنْدَ رَجُل وَاحِد ". فَتَرَكَ عَلِيٌّ الْخِطْبَةَ.صحيح البخاري، ج 3، ص 1364 ح 3523،.حال پرسش ما اين است كه اگر واقعا جمع بين دختر رسول خدا و دختر دشمن خدا حرام است و رسول خدا به همين خاطر اميرمؤمنان را از خواستگارى دختر ابوجهل بازداشته است، چرا خليفه دوم اين عمل را مرتكب شده است.فاطمه دختر وليد بن مغيره، از كسانى است كه خليفه دوم با او در سال هيجدهم هجرى؛ يعنى در همان زمانى كه امّكلثوم همسر او بوده، ازدواج كرده است.و وليد بن مغيره، از روساى كفار قريش، و از كسانى است كه در جنگ بدر كشته شده و در ذم او آيه «ذرنى ومن خلقت وحيدا» نازل شده است!محمد بن سعد ، الطبقات الكبرى، ج 5، ص 5
اگر جمع بين دختر رسول خدا و دشمن خدا حرام است، چرا خليفه دوم اين كار حرام را انجام داده است؟وليد بن مغيره و ابوجهل، از سرسختترين دشمنان رسول خدا بودهاند، پس اگر ازدواج با دختر ابوجهل براى اميرمؤمنان عليه السلام حرام بوده، ازدواج با دختر وليد بن مغيره نيز براى خليفه دوم حرام است.آيا اهل سنت مىپذيرند كه خليفه دوم مرتكب اين عمل حرام شده باشد؟
ازدواج با تهديد و زورگويي:
در كتابهاى شيعه نيز رواياتى در اين باب وجود دارد؛ اما با بررسى تك تك آنها متوجه خواهيم شد كه اين روايات نه تنها روابط دوستانه ميان امير مؤمنان عليه السلام با عمر بن خطاب را ثابت نمىكند؛ بلكه نشاندهنده روابط زورمدارانه و رسيدن به اهداف از راه توسل به زور مى باشد.
مرحوم كلينى رضوان الله تعالى عليه در كتاب كافى اين روايات را نقل مىكند:
هشام بن سالم از امام صادق عليه السلام نقل مىكند كه آن حضرت فرمود: زمانى كه عمر بن الخطاب از امّكلثوم خواستگارى كرد، اميرمؤمنان به او فرمود: امّكلثوم خردسال است. امام صادق مىفرمايد: عمر با عباس ملاقات كرد و به او گفت: من چگونه ام، آيا مشكلى دارم؟ عباس گفت: تو را چه شده است؟ عمر گفت: از برادر زادهات دخترش را خواستگارى كردم، دست رد بر سينهام زد، قسم به خدا چشمه زمزم را پر خواهم كرد، هيچ كرامتى را براى شما نمىگذارم؛ مگر اين كه آن را از بين ببرم، دو شاهد بر مىانگيزم كه او سرقت كرده و دستش را قطع خواهم كرد. عباس به به نزد اميرمؤمنان عليه السلام آمد، او را از ماجرا با خبر ساخت و از او درخواست كرد كه تصميم در اين باره را بر عهده او نهد، حضرت امير نيز مسأله ازدواج را به عهده عباس گذاشت.الكليني الرازي الأصول من الكافي، ج 5 ص 346
از امام صادق عليه السلام در باره ازدواج امّكلثوم پرسيدند، حضرت فرمود: او ناموسى است كه از ما غصب كردهاندالكليني الأصول من الكافي، ج 5 ص 346
اولاً:از اين روايات استفاده نمىشود كه امّكلثوم اشاره شده در اين روايات و ديگر روايات شيعيان، همان امّكلثوم دختر امير مؤمنان عليه السلام از حضرت زهرا سلام الله عليها بوده يا امّكلثوم دختر ابوبكر و يا امّكلثوم از ديگر زنان امير مؤمنان عليه السلام؛ بلكه هر سه احتمال وجود دارد.
ثانياً: اهل سنت هرگز به اين روايات استدلال نخواهند كرد؛ زيرا با كنارهم قرار دادن اين روايات، حتى بر فرض وقوع اين ازدواج، هيچ خدمتى به حسن روابط بين امام علي عليه السلام و عمر بن الخطاب نمىكند؛ بلكه سوء روابط را ثابت مىكند؛ زيرا حد اكثر چيزى كه اين روايات ثابت مىكنند، ازدواج با تهديد و ارعاب؛ آنهم با دختر خردسالى بوده است كه نه خودش به اين ازدواج راضى بوده و نه پدرش.آيا چنين ازدواجى مىتواند براى عمر بن خطاب فضيلت محسوب شود و آيا مىتواند دلالت بر صميميت و دوستى ميان خليفه دوم و اميرمؤمنان داشته باشد؟
سيد مرتضى علم الهدى در اين باره مىگويد:اما در باره به ازدواج در آوردن امّكلثوم، براى عمر؛ ما در كتاب شافى پاسخ از اين مطلب را به صورت مفصل آورده و بيان كردهايم كه آن حضرت، ازدواج عمر با دخترش را قبول ننمود، مگر پس از تهديد و تكرار اين درخواست و درگيرى، پس از سخنى طولانى كه در روايات آمده است....آنچه كه در ازدواج امّكلثوم مورد توجه بايد قرار گيرد، اين است كه اين ازدواج از روى اختيار و ميل نبوده و پس از تكرار درخواست و زورگويى كه نزديك بود به درگيرى آشكارا بيانجامد صورت گرفت....و ضرورت حتى خوردن مردار و نوشيدن شراب را جايز مى كند؛المرتضي علم الهدي، رسائل المرتضى، ج 3 ص 149
در حال ضرورت، ازدواج با كافر نيز جايز است:
شيخ مفيد رضوان الله تعالى عليه در اين باره مىگويداين ازدواج، اگر صحيح باشد، دو توجيه دارد كه با مذهب شيعه در باره گمراهى افرادى كه پيش از اميرمؤمنان بودند سازگار است:
1. شرط ازدواج، اسلام ظاهرى است كه شهادتين و نماز به سوى قبله و اقرار كردن به مجموعه شرايع است؛ اگر چه سزاوارتر است كه تنها با كسى كه مومن است، وصلت صورت گيرد و با كسى كه به ظاهر مسلمان است و گمراهى كه سبب خروج او از اسلام شود، ندارد، وصلت ننمود؛ اما هر زمان كه ضرورت اقتضا داشت كه با چنين گمراهى، به شرط تظاهر به اسلام، ازدواجى صورت گيرد، كراهت از بين رفته و اين كار جايز مى شود؛ و كارى كه در زمان اختيار مستحب نبود، در زمان اضطرار، جايز مى شود.
اميرمؤمنان در آن زمان، احتياج داشتند كه جان ها را حفظ كرده و نزديكى ايجاد كنند. و چنين ديد كه اگر همانند عمر، در خواسته اى كه او مطرح كرده به اين عنوان كه با دختر علي ازدواج كند، پافشارى نمايد (و دختر خويش را به او ندهد) اين مطلب فساد دينى و دنيوى خواهد داشت؛ و اگر اين كار را قبول كند، سبب صلاح دينى و دنيوى خواهد بود؛ به همين سبب بود كه خواسته او را برآورده كرد.
2. ادعا كنيم كه ازدواج با گمراهى كه امامت را منكر شده و آن را حق كسى مىداند كه مستحق آن نيست، حرام است؛ اما حتى طبق اين فرض نيز زمانى كه انسان بر جان و دين خويش بيمناك باشد، مى تواند اين كار را انجام دهد؛ همانطور كه در زمان تقيه مى تواند سخن شرك كه منافات با توحيد دارد، بر زبان آورد؛ و همانطور كه خوردن مردار و گوشت خوك در زمان ضرورت جايز است؛ با اينكه در زمان اختيار حرام بوده است.
اميرمؤمنان در اين زمان مضطر به قبول ازدواج امّكلثوم با عمر شدند؛ زيرا او حضرت را تهديد كرده و به همين سبب اميرمؤمنان بر جان خويش و شيعيان بيمناك بودند؛ و به همين سبب از روى ضرورت، خواسته او را پذيرفتند؛ همانطور كه ضرورت سبب جواز گفتن سخنان شرك آلود مى شود. خداوند در قرآن فرموده است «مگر افرادى كه (به خاطر ستم ديگران) مجبور به انجام كارى شده و قلب آنها با ايمان، محكم شده باشد » المفيد، المسائل السروية، ص 92 ـ 93،
و در كتاب المسائل العبكرية مىنويسد:ازدواج با گمراه، توسط انبيا به صورت عملى با گمراه ازدواج كرده و عده اى (از مومنين) را به ازدواج گمراهان در آورده و گاهى نيز به اين كار دعوت كردهاند؛ و گمراهى آنان سبب جلوگيرى از اين ازدواج ها نشد؛ و نيز سبب نگشت كه انبيا آنان را دوست داشته باشند؛ و حتى دلالت بر اين مطلب نيز نمىكند! آيا نمى بينيد كه پيامبر دو دختر خويش را به ازدواج دو كافر، يعنى عتبة بن أبى لهب و أبوالعاص بن ربيع در آورد؛ اما اين كار منجر به گمراهى پيامبر يا هدايت آن دو نگرديد. و حتى ازدواج دو دختر پيامبر با آنها، سبب جلوگيرى از بيزارى پيامبر از دين آنها نگرديد.
خداوند نيز در قرآن از لوط عليه السلام خبر داده است كه فرمود:« اى قوم! اينان دختران من براى شما پاكيزه ترند!»؛ او دختران خويش را در معرض ازدواج با كفار قوم خويش قرار داد آنهم زمانى كه خداوند اذن در هلاك آن قوم داده بود! اما اين كار سبب دوستى بين لوط و قومش نشد، و سبب عدم دشمنى دينى قومش با او نگرديد.رسول خدا (ص) ازدواج منافقين با زنان مومن را جايز دانست؛ الشيخ المفيد، مصنفات الشيخ المفيد، ج6 ، ص62،
ازدواج اجباري عمر با عاتكه:
ازدواج با امّكلثوم، نخستين ازدواج اجبارى خليفه نيست؛ بلكه پيش از آن نيز اتفاق افتاده است كه ازدواج با عاتكه دختر زيد از نمونههاى آن است.
محمد بن سعد در الطبقات الكبرى مىنويسد:
علي بن زيد مىگويد: عاتكه دختر زيد، همسر عبد الله بن ابوبكر بود، و عبد الله با او شرط كرده بود كه اگر او مُرد، شوهر نكند. عاتكه پس از مرگ عبد الله بدون شوهر مانده بود و هر كس از وى خواستگارى مىكرد، نمىپذيرفت، عمر به كسى كه ولايت بر عاتكه داشت گفت كه براى من از او خواستگارى كن، آن زن عمر را نيز قبول نكرد. عمر به سرپرست او گفت: تو او را به همسرى من دربياور. مراسم ازدواج انجام شد، عمر بر او وارد و با وى درگير شد تا سرانجام با زور با وى همبستر شد. هنگامى كه كارش تمام شد، عاتكه با اظهار نفرت چندين مرتبه گفت: اُف اُف... سپس عمر خارج شد و نزد وى بازنگشت تا آن كه عاتكه كنيزش را فرستاد و به عمر گفت: بيا من در اختيار تو هستم.
الزهري، محمد بن سعد، الطبقات الكبرى، ج 8، ص 265، ناشر: دار صادر - بيروت.
ازدواجهاي اجباري با خاندان اهل بيت عليهم السلام:
البته در تاريخ نمونههاى زيادى وجود دارد كه زورمداران هنگامى كه مىخواستند خانواده و بستگان رسول خدا را آزار و اذيت كنند، پشنهاد ازدواج با دختران و نوادههاى پيامبر را مطرح مىكردند و اگر آنها موافق نبودند، با زور و تهديد اين كار را عملى مىكردند.
ازدواج اجباري حجاج بن يوسف با دختر حضرت زينب (س):
طبق نظر اهل سنت ، حضرت زينب سلام الله عليها از عبد الله بن جعفر دخترى داشت كه حجاج بن يوسف سقفى با اكراه با وى ازدوج كرد. ابن حزم اندلسى مىنويسد:زينب دختر علي از فاطمه دختر رسول خدا (صلى الله عليه وآله وسلم) با عبد الله بن جعفر بن ابى طالب ازدواج كرد؛ و از او صاحب دخترى شد كه حجاج بن يوسف با آن دختر ازدواج كرد!
إبن حزم الظاهري، علي بن أحمد بن سعيد أبو محمد (متوفاي456هـ)، جمهرة أنساب العرب، ج 1، ص 38،
ابن أبى طيفور در بلاغات النساء، الآبى در نثر الدرر، زمخشرى در ربيع الأبرار، و برخى ديگر از بزرگان اهل سنت نقل كردهاند:
هنگامى كه دختر عبد الله جعفر را براى زفاف نزد حجاج بردند، هنگامى كه به او نگاه كرد، ديد كه اشكهاى او بر گونههايش جارى است. گفت: پدر و مادرم فدايت چرا گريانى؟ گفت: از شرافتى كه خوار و حقير شد و از پستى كه بزرگى يافت.
ابن طيفور، بلاغات النساء، ج 1، ص 51؛ الآبي، ج 4، ص 39 ، ج 1، ص 92؛ ابن حمدون ، ج 2، ص 48،
آيا پس از آن همه ستم و جنايتى كه حجاج بن يوسف در باره خاندان پيامبر ( صلى الله عليه وآله وسلم ) و بنى هاشم انجام داد، مى توان به استناد اين ازدواج، تجاهل كرد كه روابط حجاج بن يوسف با اهل بيت پيامبر ( صلى الله عليه وآله وسلم ) دوستانه بوده و او مرتكب هيچ ستم و جنايتى نسبت به آنها نشده است؟!
ازدواج اجباري مصعب بن زبير با سكينه بنت الحسين عليهما السلام
سبط بن جوزى در تذكرة الخواص در باره فرزندان امام حسين عليه السلام مىنويسد:معصب بن زبير با سكينه ازدواج كرد و در حالى كه همسر او بود، از دنيا رفت. نخستين كسى كه با سكينه ازدواج كرد، معصب بود و اين ازدواج با اجبار صورت گرفت.
سبط بن الجوزي الحنفي، تذكرة الخواص، ص249 ـ 250،
بررسي روايات اهل تسنن؛
روايات زيادى از طريق اهل سنت در باره اين ازدواج وارد شده است كه از نظر سندى با مشكلاتى مواجه هستند و از طرف ديگر از نظر مضمون آن قدر با هم تعارض دارند كه به هيچ وجه قابل جمع نيستند.
حضرت آيت الله ميلانى در كتاب تزويج امّكلثوم من عمر، تمام اين روايات را بررسى و رد كرده است لذا این روایات در صحاح سته و مسانید معتبر اهل سنت نیامده است
خلاصه مطالب
1)این ازدواج در صحاح سته و مسانید معتبر اهل سنت نیامده است وروایاتی که در کتب دیگر آمده علاوه بر ضعف سندی ضعف محتوایی و تعارض دارند
2)روایات شیه علاوه بر ضعف سند دلیلی بر محبت میان اهل بیت وعمر نبوده بلکه عکس انرا ثابت می نماید
3)مضمون روایات شیعه وسنی حاکی از تعرض عمر به ناموس پیامبر می باشد
4) شوهرانی که بعد از عمر برای ام کلثوم ذکر شده از نظر تاریخی و شرعی غیر ممکن می باشد
5)درباره زمان مرگ ام کلثوم و فرزندش و کیفیت مرگ انها ابهام وجود دارد
6)درباه وجود دختر به نام ام کلثوم که غیر زینب و فرزند فاطمه ع باشد اختلاف است
7)در منابع سنی ازدواجهای اجباری دیگری درباره اهل بیت ذکر شده که نشانه دوستی انان با مخالفان فکری نمی باشد
8)عمر در ازدواج با عاتکه دختر زید نیز او را مجبور نمود
9)در گزارشهای این ازدواج مطالبی امده که صحت اصل داستان رازیر سوال می برد
10)فرهنگ ازدواج در صدر اسلام با اکنون متفاوت بوده و به گونه ای بوده که ازدواج با کسی که به ظاهر اسلام مقید بود انجام می شد اگر چه بین دو طرف واقوامشان همفکری عقیدتی وجود نداشت
11)اصل این بحث و استفادههایی که اهل سنت از این بحث می نمایند یک عوام فریبی است زیرا اختلافات اهل بیت با خلفا و عدم رضایت حضرت زهرا از انان در منابع اهل سنت ثابت شده و اثبات این ازدواج تنها نشانه ای دیگر بر مضلومیت اهل بیت وشقاوت دشمنانشان می باشد
منابع:
المسائل العُكبرية و المسائل السروية، شيخ مفيد رضوان الله تعالى عليه (متوفاى 413هـ)
تزويج امّكلثوم لعمر، سيد مرتضى علم الهدى (متوفاى 436هـ)؛
رسالة فى تزويج عمر لامّكلثوم بنت علي ( ع )، الشيخ سليمان بن عبد الله الماحوزى (متوفاى1121 هـ)؛
قول محتوم فى عقد امّكلثوم، سيد كرامة علي الهندى، چاپ هند، 1311هـ؛
العجالة المفحمة فى ابطال رواية نكاح امّكلثوم (فارسي)، سيد مصطفى ابن السيد محمد هادى بن مهدى بن دلدار علي نقوى (متوفاى 1323هـ)؛
كنز مكتوم فى حل عقد امّكلثوم، سيد علي اظهر الهندى الكهجوى (متوفاى 1352هـ)؛
تزويج امّكلثوم بنت اميرمؤمنان عليه السلام وانكار وقوعه، الشيخ محمد الجواد البلاغى (متوفاى1352هـ؛
زواج امّكلثوم، سيد علي الشهرستانى (معاصر)؛
إفحام الأعداء والخصوم بتكذيب ما افتروه على سيدتنا امّكلثوم عليها سلام الحي القيوم، الموسوي الهندي، السيد ناصر حسين (معاصر)،
فى خبر تزويج امّكلثوم من عمر و تزويج امّكلثوم من عمر، سيد علي الميلانى (معاصر)