کیهان نوشت: پس لرزه هاي پروژه اطلاعاتي «الماس فريب» با وجود سپري شدن دو هفته از افشاي ماجرا همچنان ادامه دارد.
پايگاه ضدانقلابي ايران گلوبال در تحليلي با تأكيد بر نفوذ مكرر سيستم اطلاعاتي ايران در ميان اپوزيسيون خارج كشور، به تبرئه نوري زاده كه ارتباط گسترده اي با محمدرضا مدحي داشته پرداخت اما در عين حال نوشت: حكايت نفوذ عوامل سرويس اطلاعات رژيم در ميان اپوزيسيون، حكايتي است بس قديمي و دامنه دار كه نه ديروز شروع شده و نه فردا تمام خواهد شد. اوج نفوذ عوامل اطلاعاتي حكومت اسلامي در ميان اپوزيسيون به ماجراي شاهپور بختيار برمي گردد. از لحاظ اطلاعاتي، نفوذ عوامل رژيم در حلقه نزديكان زنده ياد بختيار و سرانجام ترور او و دستيارش بدون شك يك پيروزي براي وزارت اطلاعات و يك شكست براي اپوزيسيون محسوب مي گردد. عبدالرحمن قاسملو نيز مورد شيوه نفوذ مشابهي قرار گرفت. البته آقاي جهانشاهي وزن زيادي در ميان اپوزيسيون ندارد(!)
اين رسانه وابسته با اشاره به طيفي از اپوزيسيون تصريح كرد: داستان اپوزيسيون در خارج از مرزها داستاني پرغصه است. نظر به اين كه در مقايسه با داخل كشور فعاليت سياسي در خارج چندان هزينه بر نيست ناخالصي ها، بندبازي ها، دكان باز كردن ها، فرصت طلبي ها و منفعت جويي ها چنان فضا را غبارآلود مي كند كه گاهي اوقات كاه كوه، و كوه كاه ديده مي شود. كم ترين اين موارد داستان مشهور هخا يا فحاشي هاي چارواداري رايج در برخي رسانه هاي ديداري فارسي زبان است. تأثير منفي اين افراد چنان اعتماد را خدشه دار مي كند كه تا مدت هاي مديدي افكار را سردرگم مي سازد.
سايت اپوزيسيون خودنويس كه دو ماه پيش متهم شد از سرويس هاي امنيتي ايران پول مي گيرد تا برخي از پروژه هاي سفارشي را پيش برد، با هجمه به گروه موسوم به شوراي هماهنگي سبز نوشت: اين شورا نام مستعار چه گروه و حزب و سازماني است؟ و چند تا محمدرضا مدحي ديگر ممكن است داشته باشد؟... سازمان مجاهدين انقلاب متشكل از 7 گروه چريكي زيرزميني بود و بعدها از هم پاشيد. اما همه مي دانيم تمامي اعضاي اين گروه در نهادهاي امنيتي و اطلاعاتي بوده اند. من [نگارنده] به سعيد حجاريان گفتم حزب مشاركت، همان پوشش بيروني سازمان مجاهدين انقلاب است اما متهم به توهم توطئه شدم. حالا هم وقتي مزروعي عضو كادر مشاركت، سخنگوي سازمان مجاهدين در خارج مي شود، متوجه مي شويد كه بي ربط نگفته ام.
گويا نيوز نيز در نوشته اي به قلم اميرحسين جهانشاهي (يكي از رابطين اصلي مدحي در فرانسه و پروژه «دولت در تبعيد») كه مدعي فرار به جلو است، ادعا مي كند: گروه «موج سبز» بطور بي سابقه اي توانست بطور حرفه اي از ورود يك عنصر نفوذي نظام جلوگيري نمايد. بعد از شكست دستگاه هاي اطلاعاتي جمهوري اسلامي در نفوذ به تشكيلات موج سبز، امروز علناً اعلام مي نمايم كه نام تعدادي از عناصر نفوذي و جاسوس جمهوري اسلامي كه تحت پوشش «روزنامه نگار» يا «فعال سياسي» در ميان جامعه برون مرزي ايران بنفع حاكميت فعاليت مي كنند را در اختيار دارم. امروز از اين اطلاعات به منظور بهم ريختن و خنثي نمودن سيستم جاسوسي نظام در خارج از كشور استفاده مي كنيم[!!]
اما بخوانيد از «احسان سلطاني». همكار سايت جرس (ارگان حلقه از هم پاشيده لندن) در اين سايت از گروه هاي اپوزيسيون عذرخواهي كرد و نوشت: پس از انتشار مستند «الماسي براي فريب» به يكباره تمامي دوستان ديروز به دشمناني خنجر به دست تبديل شدند و در عرض كمتر از چند ساعت زنده باد هايشان به مرده باد تبديل شد. پس از انتشار اين مستند بسياري به جاي پذيرفتن اشتباهاتشان سعي در تأويل نهادن و از همه بدتر سپر كردن ديگران و ريختن بار تقصيرات بر روي يك يا چند نفر هستند كه خودشان از زير بار انتقادات فرار كنند. رگبار اتهامات را آنچنان بر پيكرم گرفتند كه فقط دوست داشتم به خواب اصحاب كهف بروم تا كمي شرايط آرام شود و بتوانم به دور از فضاي احساسي و فضاي سنگين رسانه اي توضيحات خود را در اين زمينه ارائه كنم. البته به برخي از دوستان گفتم حالا خوب است حدود 5 ماه قبل به صورت رسمي طي يادداشتي كوتاه در وبلاگم نوشتم كه از جنبشي به نام جمع ياران جدا شده ام و ماه هاست هيچ نوع همكاري و ارتباطي با آن مجموعه ندارم.
وي با اذعان به وصل كردن «مدحي» با رضا پهلوي و ادعاي آگاهي از هويت مدحي طي چند ماه گذشته نوشت: سؤالي كه خيلي هم در رابطه با من مطرح مي شود اين است كه چرا همان زمان نيامدي بگويي چرا و به چه دليل از اين مجموعه جدا شدي. پاسخ من روشن است. ابتدا همانطور كه گفتم به افراد كليدي پس از اينكه متوجه شدم چه خبر است هشدار دادم اما آنها تصور كردند كه من نيز مانند خيلي ها با مدحي در افتادم و مي خواهم او را تخريب كنم و حرف را جدي نگرفتند. زماني كه برخي سرويس هاي خارجي به اين فرد اطمينان كردند و افرادي چون آقاي جهانشاهي با آن نفوذ و آقاي خوانساري با آن تجربه با وي ائتلاف كردند و هشدار را جدي نگرفتند با آن نفوذي كه داشتند نوشتن در خارج كشور عليه آنها مرگ مغزي بود و براي من گران تمام مي شد.
همكار جرس اضافه كرد: من مدحي را كلاهبردار حرفه اي مي ديدم كه خوب دروغ مي گفت و من شرمنده ام كه گولش را خوردم. از دوستان مي خواهم اشتباهات من را - اگرچه زود متوجه شدم و در راستاي ترميم آن برآمدم- عفو كنند.