گویا « دنیای حرفه ای » ها چندان از قواعد منظم پیروی نمی کند اما واقعیت
چیز دیگری است. اگرچه ادبیات حرفه ای ها دیگر مرز بندی رنگ ها در ورزش را
چندان قابل اعتنا نمی داند اما مگر می شود خبر حضور دوباره علیرضا نیکبخت
واحدی در استقلال را خواند و یاد مشت های گره کرده او از فرط خوشحالی با
پیراهن سرخ نیفتاد؟ زوج آماده نیکبخت واحدی و محسن خلیلی در خط حمله
پرسپولیس عادت کرده بودند پس از اینکه توپ را در دروازه حریف شان قرار می
دهند گوشه ای از زمین با ژستی خاص خبر از یک اتفاق مهم را به ثبت برسانند.
لحظه ای که با ثبت « عکس فوری » عکاسان در قامت صفحه نخست بسیاری از
روزنامه های ورزشی فردای بازی به طرفداران پرسپولیس لبخند می زد و داغ دل
هواداران استقلال را تازه می کرد.
پسر محبوب آبی پوش دهه هیچ وقت به
عنوان یک پرسپولیسی با اصالت رضایت طرفداران سرخ پوش را جلب نکرد اما آنها
خوشحال بودند که او برای پرسپولیس تلاش می کند، موقعیت می سازد و در نهایت
گل می زند. حسی که پیش تر طرفداران استقلال آن را تجربه کرده بودند اما این
حس و حال چندان برای آنان دوام نداشت. نیکبخت آن قدر در استقلال محبوب شده
بود که پرسپولیسی ها با تمام اثر گذاری اش او را چندان خودی نمی دانستند.
اصالت همان چیزی بود که آنها در روزهای اوج نیکبخت واحدی نمی توانستد آن را
برای بازیکن استقلالیِ پرسپولیسی شده شان قایل شوند.
همان احساسی که
می توان به یک سرزمین مدرن و با تکنولوژی امروزی داشت اما شناسنامه بی
تاریخ آن آزار دهنده باشد. نیکبخت برای پرسپولیس همان سرزمین مدرن با
تکنولوژی امروزی بود که شناسنامه آن برای طرفداران دو آتیشه پرسپولیسی
چندان تاریخی نداشت و حتی آژار دهنده بود. نیکبخت بعد از پرسپولیس با تمام
قابلیت هایی که داشت از فوتبال تقریبا محو شد و خبر سازیِ آقای خبر ساز
روزهای نه چندان دور فوتبال ایران به چند مصاحبه ساده در سال خلاصه شد. او
حالا با انتخاب امیر قلعه نویی به استقلال برگشته است تا فصل جدیدی در
زندگی ورزشی خود رقم بزند یا اینکه پایان عمر ورزشی خود را در باشگاهی به
اتمام برساند که روزگاری به دلیل حضور در آن شناخته شد. به گفته خودش هم
قصد ندارد روزهای پرسپولیسی بودنش را به خاطر بیاورد اما حقیقت این است که
مشت های گره کرده او با پیراهن پرسپولیس پس از گل هایی که به ثمر می رساند
هنوز از حافظه تاریخی استقلالی ها پاک نشده است. این انتخاب نیکبخت بود در
روزگاری که استقلالی ها بی اندازه او را دوست داشتند و به همین دلیل ساده
برخی از آنان- که تعداد شان هم نباید کم باشد- وقتی خبر حضور دوباره او در
استقلال را می شوند می گویند: « چه خوب بود بر نمی گشتی ».