او برای آن که با دریانوردیاش
مخالفت نکنند، همه عملیات مربوط به دریانوردی را از تعمیر موتور گرفته تا
بستن ۷۰مدل گره ملوانی با طنابهایی هموزن خودش را یاد گرفت تا در آزمون
پذیرفته شود. زهرا حالا ناخدایی است که چندین ساعت از روزش را روی دریا
میگذراند.
میترا زنگویی اما اولین زن غواص ایران است که مدرک رسمی
این رشته را دارد. او که قبل از این به عنوان ناجی غریق فعالیت میکرد دو
سه سال قبل غواصی را در جزیره کیش یاد گرفت و به عنوان اولین زن غواص از
سازمان فنی و حرفهای مدرک گرفت. میترا زنگویی اولین تجربه غواصیاش در عمق
۱۸متری را اینطور روایت میکند: «خیلی برایم هیجانانگیز بود. با اینکه من
سالها در استخر شنا کرده بودم اما دریا برایم تعریف دیگری داشت. به محیط
آشنا نبودم و احساس ترس میکردم اما وقتی داخل آب رفتم، فهمیدم اینجا یك
دنیای دیگر است و خدا را میتوان دید.»
او معتقد است دریا هم مثل فضا دنیای
عجیبی دارد که اگر یک فضانورد لذت آن را درک میکرد، کلی انرژی و پول خرج
رفتن به فضا نمیکرد. زنگویی حالا یك آموزشگاه غواصی در بوشهر دارد و
كلاسهای آموزش غواصی برای زنان برگزار میکند. او البته تصمیم دارد بعد از
این، یک کار عجیب دیگر را هم تجربه کند: جوشکاری زیر آب. کاری که با
موافقت سازمان فنی حرفه ای استان بوشهر میتواند میترا زنگویی را تبدیل به
اولین زن جوشکار زیر آب در کشور کند.
چندین هزار پا بالاتر از جایی که
میترا زنگویی روز و شبش را میگذراند، شهرزاد شمس به عنوان اولین زن خلبان
ایرلاینهای ایران مشغول حرفه خود است. او البته این عنوان را در میان زنان
بعد از انقلاب دارد. شهرزاد شمس که به زبانهای فرانسه و انگلیسی تسلط
کامل دارد دوره خلبانی را در شیراز گذرانده و حالا با هواپیمای ATR-۷۲ در
خطوط داخلی پرواز میکند. شهرزاد شمس میگوید: «وقتی پرواز میكنم در آغوش
خداوند هستم و اگر او نباشد هرگز پرواز امكان ندارد.»
سلطان جادهها
بعد
از آسمان و دریا، لقب اولین زنی که جلوتر از دیگر زنان به جاده زده است،
به فاطمه رجبی میرسد. او اولین زن راننده کامیون در کشور است که انحصار
مردانه ترانزیت را در ایران شکسته است. برای فاطمه رجبی انگیزه اصلی از
انتخاب این شغل، همسرش بوده است: «همسرم حدود ۳۰ سال است كه در این شغل
فعالیت میكند و من در طول این مدت از او دور بودم تصمیم گرفتم برای
كمكردن این فاصله وارد این كار شوم.»
فاطمه رجبی ماجرای گواهینامه گرفتنش
را اینطور تعریف میکند: «بار اول چون دستپاچه شده بودم قبول نشدم، اما
بار دوم سرهنگ راهنمایی و رانندگی پس از پایان امتحان عملی به من گفت تو
قبول شدی ولی ما مجاز به پذیرش تو نیستیم چون آقایان اینجا ۳۰یا ۴۰ بار
میآیند و میروند و قبول نمیشوند، اگر قرار باشد دفعه دوم امتحان شما را
قبول كنیم و گواهینامه بدهیم میگویند پارتیبازی شده و صدای همه درمیآید.
سرانجام بار هشتم قبولم كردند. افسران راهنمایی و رانندگی از من
میخواستند كه تندتند دنده بگیرم و در سرازیریها خیلی به من سخت گرفتند تا
شاید از آزمون صرفنظر كرده و پشیمان شوم، اما من سماجت به خرج دادم به
حدی كه كف دستم از شدت دنده عوض كردن زخمی شد.»
خون بازی
زهرا
شکوهی اولین زن قصاب ایرانی است که هر صبح دست به ساتور می برد تا
راستهها را بیاستخوان و استخوانها را بیگوشت کند. ۱۲سال است که پا به
پای شوهرش مغازه قصابیشان را میچرخاند و با این که تا کلاس پنجم بیشتر
نخوانده، حساب دخل و خرج قصابی را دارد. میگوید: «صبح که برای نماز بیدار
میشوم دیگر خوابم نمیبرد. همان موقع برای ناهار غذا را بار میگذارم و سر
ساعت ۸، مغازه را باز میکنم. ساعت ۱۱ هم دوباره به خانه برمیگردم تا
بقیه کارهای مربوط به ناهار را انجام دهم و سر ساعت ۳، دوباره به مغازه
برمیگردم و تا ۸ شب اینجا میمانم.»
با این حال زهرا شکوهی فکر
میکند شغلش کمی خشن است و سر و کار داشتن با خون، روحیه همسرش را هم عوض
کرده است: «همسرم خوب است اما کمی خشن است، نمیشود زیاد سر به سرش بگذاری
چون زود عصبانی میشود، خون با آدم این کار را میکند. هر وقت شوهرم عصبانی
بشود من باید ساکت بشوم. اما من این طور نیستم.»