کد خبر: ۱۴۴۸۰
زمان انتشار: ۱۷:۵۰     ۳۰ خرداد ۱۳۹۰

بولتن نیوز : موج عظیم بیداری که این روزها سراسر منطقه خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا را در بر گرفته است از جمله تحولات شگرفی بود که تا ماه ها شگفتی بسیاری از تحلیل گران بین المللی را در بر داشته است . بسیاری از کشورها به خصوص آمریکا که در منطقه ما دارای پایگاه های مهم و حساس هستند و منافع مهمی در این منطقه استراتژیک دارند با بروز این پدیده به وحشت افتادند و از اینکه نتوانسته بودند این رخداد را پیش بینی کنند ابراز نگرانی می کردند . اما به راستی دلیل اصلی این حرکت های عظیم مردمی که امروز شاهد گسترش آن حتی به دیگر نقاط جهان هستیم چیست و چرا یکی از اضلاع این اعتراضات در کشورهای منطقه آمریکا ستیزی است ؟

مي توان اظهار داشت كه تحولات منطقه، كشورهاي غربي بويژه امريكا و رژيم صهيونيستي را دچار تناقض و سر در گمي كرده، به گونه اي كه كشورهاي غربي با توجه به خيزش و موج بيداري مردم منطقه آنچنان قافيه را باخته كه اگر تا چندي پيش طرح خاورميانه جديد با مختصات آمريكايي- صهيونيستي را دنبال مي كردند امروز رسانه ها و تحليلگران آمريكايي بر شكل گيري خاورميانه جديد البته با مختصات اسلامي- و نه آمريكايي- اعتراف داشته و از اين مسئله به شدت نگران و هراسان مي باشند و با پذيرش شكست، به تاثير پذيري حركت هاي منطقه از انقلاب اسلامي اعتراف مي كنند.

آمریکا به عنوان اصلی ترین حامی دولت های مستبد منطقه به شمار می آید و در طول سالیان گذشته اصلی ترین پشتیبان آن ها در مسائل اقتصادی، نظامی و اجتماعی بوده است . امروز دیگر برکسی پوشیده نیست که ملک عبدالله پادشاه عربستان و یا علی عبدالله صالح حاکم یمن و دیگر حکام ظالم منطقه که امروز مورد غضب مردم خود واقع شده اند در واقع عروسک های خیمه شب بازی حاکمان کاخ سفید بوده اند و آمریکا در همه مواقع پشتیبان این افراد هستند . از طرف دیگر حمایت های بی چون چرای ایالات متحده از گروه ها و گروهک های تروریستی مانند کومله و یا گروهک ریگی و . . . به خوبی گویای این امر است که سران این کشور از هرگونه جنایتی برای پیشبرد اهدافشان استفاده می کنند و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد این است که منافع خود در منطقه را حفظ کنند .

آمریکا هم پیمان هایی در کشورهای عربی مانند آنچه در اتحادیه پان-آمریکان در قاره آمریکا دارد برای خود فراهم کرده است اما این به معنای حمایت مادام العمر آمریکا از هم پیمانانش نیست. آمریکا و سایر کشورهای غربی نیازمند منابع انرژی خاورمیانه تا مدتهای مدید هستند و تا زمان جایگزین شدن انرژی های جایگزین نیازمند این انرژی های فسیلی می باشند و ماموریت رساندن این منابع به غرب فعلا از سوی پادشاه و شیوخ عرب انجام می شود و غرب برای تداوم این ماموریت، بایستی از حاکمان مستبد عربی حمایت کند.

در غرب بویژه در آمریکا صحبت از تغییر سیاست غربیان از سیاست های حمایتی از کشورهای عربی دارای منابع نفتی است. قبل از این سیاست حاکم این بود که بدون توجه به رعایت حقوق بشر در این کشورها، به علت نیاز مداوم غرب به نفت باید از استمرار این شیوخ حمایت کرد اما موج تغییرات این نگرانی را بوجود آورد که حاکمان جدید عرب به خاطر پشتیبانی غربی ها از حاکمان گذشته روابط پرتشنجی با غرب داشته باشند که اولین تاثیر آن بر مبادله نفت خواهد بود.

بیشترین نشانه های تغییر سیاست حمایتی گذشته غرب از دولتهای نفتی عرب، تاثیر خود را بر عربستان سعودی و روابط با این کشور خواهد گذاشت. آیا براستی ممکن است دوستان کنونی و متحد آمریکا در منطقه خاورمیانه باتغییر سیاست غرب، تبدیل به دولتهایی شوند که از دید غربی ها باید از صندلی حکومت کنار روند؟



غربی ها خود به خوبی می دانند که این تغییر رویه نیاز به تحرکات دیپلماتیک بسیار ظریفی است. آیا می توان کشورهای نفت خیز عربی را متقاعد کرد که روابط تبادل انرژی را کما فی السابق ادامه دهند در حالیکه می دانند آمریکا و هم پیمانان غربی اش در حال تغییر سیاست های حمایتی خود هستند؟ کشورهای عرب نیز از سیاست های قذافی دل خوشی نداشتند و به ایجاد منطقه پرواز ممنوع در لیبی رای دادند اما می دانند که سیاست عدم حمایت غرب از دولتهای عربی و اصرار بر سرنگونی حاکمان آنها ممکن است دیر یا زود گریبان خود آنها را نیز بگیرد.

حمایت های آمریکا از گروه های تروریستی نیز در قبال همین اهداف صورت می گیرد . چه اینکه می بینیم در طول سال های گذشته حمایت های آمریکا از گروهک منافقین و یا عبدالمالک ریگی تنها به دلیل فشار به ایران بوده است . این حمایت های آشکار نشان می دهد که سردمداران آمریکا از هیچ کوششی برای دستیابی به اهدافشان دست برنمی دارند و به قیمت زیر پا گذاشتن وجدان بشری هم که شده خواستار حفظ منافعشان هستند .

بولتن نیوز : موج عظیم بیداری که این روزها سراسر منطقه خاورمیانه و کشورهای شمال آفریقا را در بر گرفته است از جمله تحولات شگرفی بود که تا ماه ها شگفتی بسیاری از تحلیل گران بین المللی را در بر داشته است . بسیاری از کشورها به خصوص آمریکا که در منطقه ما دارای پایگاه های مهم و حساس هستند و منافع مهمی در این منطقه استراتژیک دارند با بروز این پدیده به وحشت افتادند و از اینکه نتوانسته بودند این رخداد را پیش بینی کنند ابراز نگرانی می کردند . اما به راستی دلیل اصلی این حرکت های عظیم مردمی که امروز شاهد گسترش آن حتی به دیگر نقاط جهان هستیم چیست و چرا یکی از اضلاع این اعتراضات در کشورهای منطقه آمریکا ستیزی است ؟

مي توان اظهار داشت كه تحولات منطقه، كشورهاي غربي بويژه امريكا و رژيم صهيونيستي را دچار تناقض و سر در گمي كرده، به گونه اي كه كشورهاي غربي با توجه به خيزش و موج بيداري مردم منطقه آنچنان قافيه را باخته كه اگر تا چندي پيش طرح خاورميانه جديد با مختصات آمريكايي- صهيونيستي را دنبال مي كردند امروز رسانه ها و تحليلگران آمريكايي بر شكل گيري خاورميانه جديد البته با مختصات اسلامي- و نه آمريكايي- اعتراف داشته و از اين مسئله به شدت نگران و هراسان مي باشند و با پذيرش شكست، به تاثير پذيري حركت هاي منطقه از انقلاب اسلامي اعتراف مي كنند.

آمریکا به عنوان اصلی ترین حامی دولت های مستبد منطقه به شمار می آید و در طول سالیان گذشته اصلی ترین پشتیبان آن ها در مسائل اقتصادی، نظامی و اجتماعی بوده است . امروز دیگر برکسی پوشیده نیست که ملک عبدالله پادشاه عربستان و یا علی عبدالله صالح حاکم یمن و دیگر حکام ظالم منطقه که امروز مورد غضب مردم خود واقع شده اند در واقع عروسک های خیمه شب بازی حاکمان کاخ سفید بوده اند و آمریکا در همه مواقع پشتیبان این افراد هستند . از طرف دیگر حمایت های بی چون چرای ایالات متحده از گروه ها و گروهک های تروریستی مانند کومله و یا گروهک ریگی و . . . به خوبی گویای این امر است که سران این کشور از هرگونه جنایتی برای پیشبرد اهدافشان استفاده می کنند و تنها چیزی که برایشان اهمیت دارد این است که منافع خود در منطقه را حفظ کنند .

آمریکا هم پیمان هایی در کشورهای عربی مانند آنچه در اتحادیه پان-آمریکان در قاره آمریکا دارد برای خود فراهم کرده است اما این به معنای حمایت مادام العمر آمریکا از هم پیمانانش نیست. آمریکا و سایر کشورهای غربی نیازمند منابع انرژی خاورمیانه تا مدتهای مدید هستند و تا زمان جایگزین شدن انرژی های جایگزین نیازمند این انرژی های فسیلی می باشند و ماموریت رساندن این منابع به غرب فعلا از سوی پادشاه و شیوخ عرب انجام می شود و غرب برای تداوم این ماموریت، بایستی از حاکمان مستبد عربی حمایت کند.

در غرب بویژه در آمریکا صحبت از تغییر سیاست غربیان از سیاست های حمایتی از کشورهای عربی دارای منابع نفتی است. قبل از این سیاست حاکم این بود که بدون توجه به رعایت حقوق بشر در این کشورها، به علت نیاز مداوم غرب به نفت باید از استمرار این شیوخ حمایت کرد اما موج تغییرات این نگرانی را بوجود آورد که حاکمان جدید عرب به خاطر پشتیبانی غربی ها از حاکمان گذشته روابط پرتشنجی با غرب داشته باشند که اولین تاثیر آن بر مبادله نفت خواهد بود.

بیشترین نشانه های تغییر سیاست حمایتی گذشته غرب از دولتهای نفتی عرب، تاثیر خود را بر عربستان سعودی و روابط با این کشور خواهد گذاشت. آیا براستی ممکن است دوستان کنونی و متحد آمریکا در منطقه خاورمیانه باتغییر سیاست غرب، تبدیل به دولتهایی شوند که از دید غربی ها باید از صندلی حکومت کنار روند؟



غربی ها خود به خوبی می دانند که این تغییر رویه نیاز به تحرکات دیپلماتیک بسیار ظریفی است. آیا می توان کشورهای نفت خیز عربی را متقاعد کرد که روابط تبادل انرژی را کما فی السابق ادامه دهند در حالیکه می دانند آمریکا و هم پیمانان غربی اش در حال تغییر سیاست های حمایتی خود هستند؟ کشورهای عرب نیز از سیاست های قذافی دل خوشی نداشتند و به ایجاد منطقه پرواز ممنوع در لیبی رای دادند اما می دانند که سیاست عدم حمایت غرب از دولتهای عربی و اصرار بر سرنگونی حاکمان آنها ممکن است دیر یا زود گریبان خود آنها را نیز بگیرد.

حمایت های آمریکا از گروه های تروریستی نیز در قبال همین اهداف صورت می گیرد . چه اینکه می بینیم در طول سال های گذشته حمایت های آمریکا از گروهک منافقین و یا عبدالمالک ریگی تنها به دلیل فشار به ایران بوده است . این حمایت های آشکار نشان می دهد که سردمداران آمریکا از هیچ کوششی برای دستیابی به اهدافشان دست برنمی دارند و به قیمت زیر پا گذاشتن وجدان بشری هم که شده خواستار حفظ منافعشان هستند .
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها