صابرنیوز: اشرافیت، مسأله ای است که
از بعد از اسلام در دوران خلیفه سوم دوباره پا به عرصه اجتماع مسلمانان
گذاشت. منشی که حتی در دوران دو خلیفه اول نیز دیده نمی شد و در نهایت آن
قدر پیش رفت که خلیفه سوم به دست مسلمانان و علی رغم مخالفت امیرمؤمنان علی
(ع) به قتل رسید. همین مولای متقیان است که در وصیت نامه ها و خطبه هایش
رسیدگی به حال محرومان را از اهم وظایف وارثینش می داند.سخن کوتاه که شرح
حال امروزِ روز ما، بسی دور است با آن منش علوی...
امروز در برخی روزنامه ها، گزارشی از برگزاری "حراج تهران" منتشر شد. حراجی
که با توجه به وجوه پرداختی برای خرید اقلام هنری تجسمی، رکوردی 6.5
میلیاردی برجای گذاشته است. این مبلغ مجموع مبالغی است که برای اجناس
فروخته شده در این حراج کسب شده است. گرانترین اثری هم که فروخته شده است،
تابلوی نقاشی، اثر هنرمند فقید سهراب سپهری است که به مبلغ 700 میلیون
تومان فروخته شده است.
نوشتن و تایپ کردن این رقم ها، بسیار آسان است، فکر کردن به آن اما موجب
سرگیجه خواهد بود. در شرایطی که مردم زیر بار فشارهای اقتصادی قرار دارند و
از بی ثباتی اقتصاد رنج می برند، این سرگیجه ها اگر به اغما تبدیل نشود
جای تعجب است!
نمی خواهیم بگوییم که حراج بد است، یا فروش آثار هنری چیز بدی است، یا
اینکه کسب سود از هنر و خلاقیت حرام، بحث بر سر آن است که چگونه است عده ای
حاضرند برای یک تابلو نقاشی زیبا و هنرمندانه، یک شبه به اندازه حقوق
متوسط ماهیانه هزار نفر (که با حسابی از سر شکم سیری نگارنده می شود 700
هزار تومان) خرج کنند و اثری هنری را متعلق به خود کنند! نهیب های مولای
متقیان هر دم به یاد می آید که دنیا قرارگاه نیست، گذرگاه است! نمی دانند
باید بگذارند و بگذرند!؟ اصلاً این چه مدل سبک زندگی است که خیال می کند
هرطوری باید پول را خرج کرد؟
تقدیر از هنر و حتی کسب درآمد از هنر، غیر شرعی و غیر اسلامی نیست، اما
اینگونه خرج و بَرج برای اثری هنری، آیا نمی تواند مصداقی باشد بر "یکنزون
الذهب و الفضة و لا ینفقونها..."(34-توبه)؟ آیا این ها بروز فاصله طبقاتی
نیست که بارها داد مولا را سبب شد؟ آیا این شهوت جاه و فخر فروشی نیست که
فرد خریدار بخواهد بگوید من اینقدر داشتم که توانستم این اثر را بخرم؟
اصلاً یک سؤال؛ آیا مرحوم سهراب سپهری که در تمامی نقاشی هایش به علت گریز
از انسان های عصر حاضر جز از طبیعت نقشی نکشید و جز در دو اثر تصویر آدمی
را ننگاشت، این اعمال را که می توان تبذیر و اسراف نام نهاد، بر می تافت؟
بحث این نگاشته صرف هزینه گزاف است، مگر هر کاری که در حراج های خارجی
انجام می شود، باید ما هم بکنیم؟ آنگونه باشد، پس راه نرفته برای "غربی"
شدن زیاد داریم! بسم الله... چرا دوست داریم با تقلید از حراج های غربی و
معارض با فرهنگ ناب اسلامی-ایرانی به مانند کسانی عمل کنیم که مستضعفان را
زیر پا له می کنند و با راه اندازی انواع و اقسام باندها و گروه های کسب
ثروت نامشروع، به ارضای افراطی غرایز حیوانی خود می پردازند؟
هنرمندان عزیز که خود مثلاً در قیمت پایه فروش در این حراجی رضا به قیمت
هایی مثلاً 50 میلیونی می دهند، چرا دیگر اینگونه عمل می کنند؟ مگر بنا
نبود هنر دمیدن روح تعهد در انسان ها باشد؟ نوش جانتان هرقدر که مزد دستتان
است، اما این روند جز به جدایی هنرمندان از بدنه متوسط جامعه نمی انجامد،
همان طور که در عرصه های دیگر هنری مثل بازیگری بسیاری از هنرمندان هستند
که از مردم نیستند، چرا که به صفحه نمایشی برای رواج شهوت و حب شهرت و
تکاثر ثروت بدل شده اند...
شاید اهل این حراجی ها زبان به گلایه بگشایند که شما ارزش هنر را نمی
دانید؛ می گوییم صد سال هم اگر بگذرد، تا تعهدی در هنر نبینیم و تا دمیدن
تعهد را در انسان نبینیم، به اسراف فروش اثر هنری به بسیار بالاتر از ارزش
حقیقی اش خرده می گیریم و می نالیم که چرا اشرافیت به جای آنکه سهم فقرا را
که به قول امیرالمؤمنین در اموالشان نهفته شده است، بدهد تن به اسراف و
تبذیر داده و موج تحقیر مردم پابرهنه و ولی نعمتان ما را به راه می
اندازد... جایی که برای خرید یک خانه و یا اجاره آن و یا برای یک تشکیل
زندگی، همین 700 میلیون (که صرف خرید گرانترین جنس آن حراجی شد و در مقابل
فروش 6.5 میلیاردی کل حراجی به حساب نمی آید) کار صدها نفر را راه می
اندازد، آیا شایسته است که با این چنین هزینه هایی درد در دل مردم بکاریم؟
کاش لااقل عواید این حراجی صرف کارهای خیریه می شد! راستی حراجی های خیریه،
اینقدر در آمد دارند!؟ اصلاً سؤالی دیگر، آیا مشتری های حراج های خیریه با
مشتری های حراج تهران یکسانند؟