به گزارش 598، يکي
از مهم ترين عواملي که چهره دين را مخدوش ميسازد، فتنهها و جنگهاي
مذهبي است؛ چرا که آثار مثبت و وحدت آفرين دين را از ميان برداشته و به جاي
تضمين سعادت دو سرا، بدبختي و شقاوت دوجهان را به همراه دارد.
در
طول تاريخ، مستکبران و شياطين با بهرهگيري از سادگي مومنان با ايجاد
فتنهها و جنگهاي مذهبي برآن بودند تا قدرت استبدادي خود را تثبيت کنند و
با ايجاد شکاف و تفرقه درميان امتها اجازه ندهند تا قدرت مردمي و ايماني
در مسير درست سازندگي قرار گيرد و بساط ظلم مستکبران را برچيند.
نويسنده
در مطلب پيشرو راهکارهاي قرآني مقابله با فتنهها و جنگهاي مذهبي را
بيان کرده است. اميد که با پيروي مومنان از اين راهکارها ضمن مقابله با
توطئههاي مستکبران و دفع آن، زمينه بسيج نيروهاي امت براي مقابله با
مستکبران و شياطين جهاني فراهم آيد.
فتنههاي مذهبي، ابزار شياطين
دين
به معناي مجموعهاي از بينشها، باورها، نگرشها و آموزههاي شناختي و
دستوري، برآن است تا زندگي بهتري را به انسان در دنيا نشان دهد و مردم را
براي سعادتي فراتر، پاياتر، ماناتر و زيباتر آماده کند.
از اينرو،
دين ميبايست عامل همگرايي، وحدت، انسجام، تعاون، همکاري، عدالت و احسان
باشد؛ چرا که اينها مهمترين و ابتداييترين عوامل ايجادي چنان سعادتي است.
بنابراين، هرگاه دين نتواند مجموعه اخير را فراهم آورد در حقيقت ناتوان از
ايجاد سعادت خواهد بود و به عنوان يک امر منفي از زندگي بشر حذف ميشود.
بشر
در طول تاريخ همواره با آزمونهاي بسيار سخت و پيچيده، نظريههاي سعادت را
ميآزمايد و در صورت شکست در آزمون آن را کنار ميگذارد. نظريههاي
مارکسيستي در سدههاي اخير از جمله نظريههايي بود که در آزمونهاي سخت،
نشان داد که نميتوان سعادت آفرين باشد.
همچنين نظريههاي فاشيستي
هيتلر و موسوليني نيز نشان داد که جز جنگ و خونريزي نميتواند سعادت ملتي
را موجب شود چه رسد که سعادت بشريت را تضمين کند.
دراين ميان، دين
نيز مانند يکي از مکاتب فکري با ارايه نظريههايي در همه ابعاد زندگي بر آن
است تا چنين چيزي را نه تنها در دنيا بلکه براي آخرت انسان فراهم آورد.
البته دين اسلام که در قالب شرايع گوناگون از آدم(ع) تا خاتم(ع) ارايه شده،
يک مکتب الهي است که خاستگاه آن وحي است. اين مجموعه وحياني، داعي آن را
دارد که ميتواند سعادت دوجهان آدمي با همه مولفههاي آن بويژه آرامش و
آسايش ابدي را موجب شود.
اما چنانکه قرآن گزارش ميکند درطول تاريخ
حيات اسلام از آغاز تاکنون، دوعامل هواهاي نفساني دروني انسان و وسوسههاي
بيرون شياطين، اجازه نداده است تا اسلام چنانکه بايد و شايد در شيوه و سبک
زندگي بشر وارد شود بلکه همواره به شکل کژدار و مريز، بخشي از آن ناديده
گرفته شده است لذا نتوانسته به فلسفه و هدف وجودي خود دست يابد.
اسلام
به عنوان يک دين وحياني مطابق فطرت و عقلانيت (روم، آيه 30) همواره بر آن
بوده تا در چارچوب عدالت بلکه حتي احسان، نظمي را در جان و جهان ايجاد کند
که سعادت را در همين دنيا تحقق بخشد؛ اما از آنجايي که همواره مستکبران و
شياطين از آب گلآلود بينظمي و بيعدالتي، ماهي ميگرفتند، اجازه
نميدادند که بشريت در اين چارچوب حرکت کند. آنان با بهرهگيري از هر
وسيلهاي که آنها را به هدف تفرقه و سلطه نزديک ميکند، کوشيدند تا بشريت
نتواند اسلام را چنان که هست در زندگي خود به کار گيرد.
خداوند در
قرآن راهکارهاي سلطه شياطين مستکبر بر بشريت را بيان ميکند. از جمله به
اين نکته اشاره ميکند که آنان همواره با فتنهافکني در ميان مومنان بر آن
هستند تا قدرت ايشان بسيج و ساماندهي عليه آنان نشود بلکه با ايجاد تفرقه
سلطه خود را افزايش دهند.
خداوند در آيه 4 سوره قصص روشن ميکند که
سياست شيطاني فرعون مستکبر اين بوده که مردمان را به گروههاي فکري و
نژادي و مذهبي و مانند آن دستهبندي کند؛ چرا که حزب سازي و جناحسازي، به
مستکبران اين اجازه را ميدهد تا بتوانند با بهرهگيري از اختلاف موجود
ميان احزاب و جناحها قدرت خود را تثبيت يا افزايش دهند.
نکته کليدي
در اين ميان آن است که هرگروه و حزبي بر اين باور است که از نظر اهداف و
يا روشها از گروه وحزب ديگر بهتر است. اين خودپسندي در باورها و خودرايي
موجب ميشود که جز به موفقيت روش و هدف خود نينديشند و همه قدرت و ثروت را
براي موفقيت حزبي خود به کار گيرند. از اين رو تفکرات حزبي نوعي هيجانهاي
کاذب و حماسههاي دروغين را در هواداران و پيروان ايجاد ميکند که شادي
فرحانگيز کاذب از نمادهاي آن است.
خداوند بارها به انسان گوشزد
ميکند که تفکرات حزبي، انسان را از حقيقتگرايي و حقيقتجويي باز ميدارد و
دلبستگيهاي حزبي موجب ميشود تا اشخاص در موفقيتها، فرح و شادي کاذبي
داشته باشند که هيچ سود حقيقي در آن نيست و بلکه موجب تشديد تنشها و
افزايش جداييها و تفرقهها ميان امت واحد ميشود. (روم، آيه 32)
از
نظر قرآن يکي از مهم ترين عوامل فتنههاي مذهبي در يک امت آن است که افراد
امت به گروههاي مذهبي تقسيم شده و هر گروه و مذهبي براي موفقيت مذهب و
روش خود بکوشد و در اين راه موفقيتهاي خود را چنان هيجاني و حماسي به
نمايش گذارد که گروه و مذهب ديگر در واکنش عصبي، رفتاري مشابه يا بدتر از
خود بروز دهد. چنين رويهاي موجب ميشود که جنگ و فتنه مذهبي در يک امت
افزايش و تشديد شود و روز به روز از قدرت امت کاسته و بر قدرت و جلال
دشمنان و نااهلان افزوده شود. (همان)
شياطين مستکبر و ستمگر با
بهرهگيري از گرايشهاي مذهبي مردم بر آن هستند تا از آن استفاده کنند و بر
قدرت خود بيفزايند و يا قدرت مومنان عدالت خواه و ستمستيز را محدود کنند
يا کاهش دهند. آنان با استفاده از ابزار مذاهب و تحريکات مذهبي درصدد هستند
تا پيروان مذاهب را به جان هم اندازند. ايجاد حسادت با برترشماري گروهي بر
گروه ديگر بر آن هستند تا تخم کينهها و کدورتها را در دل مومنان بکارند و
اجازه همگرايي، انسجام و اتحاد ندهند.
راهکارهاي قرآني براي مقابله با فتنههاي مذهبي
از
نظر قرآن، همه امت اسلام از شرايع مسيحي و يهودي و صائبي و مانند آن
ميبايست تحت پرچم مقدس توحيد گرد آيند که محور اصلي دين اسلام است.(آل
عمران، آيه 64) بنابراين اتحاد در ميان پيروان يک شريعت به طريق اولي لازم و
بايسته است؛ چرا که مشترکات زيادي در ميان آنان وجود دارد. اين بدان
معناست که نبايد هرگز اصول را فداي فروع نمايند. پس اگر عوامل اصلي اشتراک
در ميان امت همان اصل دين است، تاکيد بر فروعات براي تفرقهافکني نميتواند
جز حرکت شيطاني باشد.
از نظر قرآن هرگونه تحريکات و حرکتهاي
تفرقهافکنانه باطل و حرام است و بدتر از آن اين که اگر عوامل اين حرکتها
اموري غيراصيل و فرعي باشد، بسيار زشتتر و بدتر خواهد بود. مسلمانان بايد
همواره بر اصول دين که همان قرآن، پيامبر(ص)، شهادتين، معاد و قبله واحدو
نماز و حج و مانند آن است تاکيد کنند.
از نظر قرآن، اتحاد ميان امت
کليديترين مسئله است که ميبايست در چارچوب اصولي چون توحيد و مانند آن
سامان يابد و هرگونه تفرقهجويي و همراهي با آن گناهي بس بزرگ است. خداوند
حتي به پيامبر(ص) دستور ميدهد که از همراهي با گروههاي مذهبي اجتناب کند؛
زيرا اينها برخلاف آموزههاي وحياني رفتار ميکنند و پيامبر(ص) هيچ
مسئوليتي در قبال آنان ندارد وحتي بايد از آنان پرهيز کند تا ايشان بدانند
که مسير تفرقه هرگز مسير دين اسلام نيست و اگر دست از اين گونه رفتارها بر
ندارند در دنيا و آخرت به عذاب الهي دچار خواهند شد. (انعام، آيه 152)
از
نظر قرآن در جايي که آموزههاي وحياني براي حل و فصل امور وجود دارد و
ميتوان با مراجعه به آن مشکلات را حل کرد، ايجاد اختلاف جز رفتاري خارج از
دين نخواهد بود. خداوند در آيه 113سوره بقره ميفرمايد که با وجود تورات و
انجيل که راهگشاي حل اختلافهاي ديني ميان يهود و نصار است، ايجاد
فتنهها و جنگهاي مذهبي نميتواند امري اسلامي و الهي باشد بلکه بايد ريشه
و خاستگاه آن را حسادت شيطاني و وسوسههاي ابليسي دانست.
جالبتر
اين که بسياري از گروهها و احزاب و مذاهب زماني به اختلافات دامن ميزنند
که همه چيز روشن و صريح بيان شده است ولي برخي با بهرهگيري از متشابهات
ميکوشند تا به اختلافات دامن بزنند و تفرقه را در ميان مردم نهادينه
سازند. (آل عمران، آيات 7 و 19 و 105، بينه، آيه 4)
دشمنان در ايجاد
فتنه، به تحقيقها و پژوهشهاي کامل نسبت به دين نياز دارند. از اين رو
دانشگاههاي آنان روي اسلام متمرکز ميشوند تا ببينند نقاط ضعف اسلام و
مسلمانان چيست؟
از آنجايي که در آيات قرآني فتور و کژي و ناروايي
نمييابند، يا به آيات متشابه چنگ ميزنند که با آيات محکم قابل تفسير است
يا آن که تمام هم و غم خود را متمرکز بر نقاط ضعف مسلمانان ميکنند. از اين
رو مردمشناسي، به يک علم پيشرفته در ميان مستکبران تبديل شده است تا
بتوانند ميان امت تفرقه ايجاد کنند. در زمان پيامبر(ص) ميان انصار و
مهاجران و گاه ديگر ميان انصار از اوس و خزرج اختلاف افکندند تا با اين روش
بر جامعه اسلامي مدينه مسلط شوند و حکومت جاهلي خود را بازسازي کنند.
خداوند
در آياتي از جمله 99 تا 103 سوره آل عمران به مومنان و مسلمانان هشدار
ميدهد که مواظب توطئههاي تفرقهافکنانه دشمنان باشند، زيرا آنان درصدد
هستند تا با ايجاد اختلاف ديرينه دوباره سلطه خود را باز پس گيرند.
آموزههاي قرآني، ايمان و بازگشت به خداوند را تنها راه مقابله با اين
توطئهها ميداند و از امت ميخواهد تا مراقب باشند و از عنايت خاص الهي
برخوردار شوند.
از نظر قرآن اگر امت بخواهد از همه آثار تفرقه يعني
انحراف از حق و عدالت (بقره، آيه 176)، ذلت و خواري (بقره، آيات 83 تا 85)،
سستي و ضعف در برابر دشمن (انفال، آيات 45 و 46)، جنگ و خونريزي داخلي
وخارجي (بقره، آيه 253، آل عمران، آيه 103)، شکست (آل عمران، آيه 152)،
گمراهي (انعام، آيه 153) و بيشوکتي و اقتدار (انفال، آيه 46) در امان
باشند ميبايست از هرگونه فتنه مذهبي و جنگ داخلي اجتناب کنند و با تمسک به
اصول دين اجازه ندهند که دشمنان با استفاده از فروع دين و يا مسائل
بياهميت و درجه دوم، آنان را به سوي جنگ و فتنه سوق دهند.
خداوند
براي جلوگيري از هرگونه جنگ و فتنه مذهبي به مسلمانان فرمان ميدهد که از
اهانت به مقدسات ديگران خودداري کنند؛ (انعام، آيه 108) چرا که اهانت به
مقدسات ديگران، مقابله به مثل را به همراه خواهد داشت و آنان نيز به مقدسات
شما توهين ميکنند.
حتي خداوند ميفرمايد که اگر آنان به مقدسات
شما توهين کردند شما نبايد به مقدسات آنان توهين کنيد و به حکم مقابله به
مثل عمل کنيد؛ چرا که آنان از روي حماقت و جهالت چنين ميکنند و اگر شما
همان رويه را در پيش گيريد فرقي ميان شما که اهل اسلام و اخلاق هستيد با
آنان نخواهد بود.
تاکيد خداوند براي مسلمانان آن است که اگر آنان
هر کار زشت و بدي کردند و يا گفتند شما براي حفظ شخصيت و احترام خود با
آنان هم کلام نشويد، از آنان با صلح و صفا جدا شويد و با کرامت از برابر
کارهاي بد آنان بگذريد و با احسان و نيکويي نشان دهيد که اسلام چگونه اخلاق
خوب را به شخص ميآموزد و اجازه تعرض نميدهد حتي اگر زشتگويي و بدکاري
کردند. بنابراين، اصل مقابله به مثل در همه جا به کار نميرود. (فرقان،
آيات 63 و 72)
از نظر اسلام اگر کسي يا کساني از روي جهالت، نبش قبر
مومني کرد نميبايست مقابله به مثل کرد و به مقدسات آنان توهين کرد تا
گستاخ شده و اهانت را افزايش دهند بلکه بايد بگونهاي عمل کرد که از
کردهشان پشيمان شوند. گاه حتي لازم است به گونهاي عمل شود که دشمن از
رفتار ما سوءاستفاده نکند.
پس اگر سخن و يا کلماتي را به کار
ميبريم که از نظر ما خوب و مقدس و درست است ولي دشمن از آن سوءاستفاده
ميکند لازم است از آن کلمات دست برداشت.(بقره، آيه 104) از همين رو برخي
از عالمان اسلامي فتوا ميدهند که از هر گونه لعن علني خودداري کنيد چرا که
چنين رويهاي موجب گستاخي دشمن شده و يا تفرقه را در ميان امت موجب
ميشود. پس براي ايجاد وحدت و اتحاد و انسجام ميبايست تعاون و همکاري را
در کارهاي خير بويژه اصول دين افزايش داد تا با بهرهگيري از تقوا به سعادت
جمعي در سايه اسلام رسيد.
اينکه در آيات قرآني بر تقوا تاکيد شده
است به اين معناست که انسان بايد از هر چيزي که او را از اصول دين دور
ميکند و اجازه ميدهد که توحيد و اسلام و قبله و پيامبر(ص) تضعيف شود و
جامعه اسلامي زير سلطه بيگانگان و کافران رود، خودداري کرد.
اينکه
خداوند ميفرمايد: در کارهاي نيک و تقوا با هم تعاون و همکاري کنيد (مائده،
آيه 2) به اين معناست که نسبت به هر کار با اهميت در کنار هم باشيد و هرگز
کاري نکنيد که موجب تفرقه و جدايي شما شود. پس بايد همه چيز را براي اصول
بسيج کرد و اجازه نداد که کارهاي کوچک و بياهميت و يا مسائل بيارزش و پيش
پا افتاده در فروعات، ما را از هدف اصيل يعني توحيد در کلمه و کلمه توحيد
دور کند.
بيگمان در شرايط امروز دنيا به راهکارهاي قرآني
وحدتآفرين نياز است و ميبايست به دور از هرگونه حزبگرايي و مذهبگرايي
افراطي که اصول را مخدوش ميسازد به سمت وحدت برويم و اجازه سلطه بيگانگان و
کافران بر امت اسلام را ندهيم.
البته آنچه بيان شد تنها گوشهاي
از راهکارهاي قرآني براي مقابله با فتنههاي مذهبي است ولي اين اصول اگر
رعايت شود بسياري از مسايل ما حل خواهد شد و مشکلاتي که اکنون سرتاسر جهان
اسلام را فرا گرفته و خونهاي بيگناهان از مسلمانان در گوشه گوشه آن بر
زمين ريخته ميشود، ريخته نميشد و مردم در کمال اتحاد و وحدت به سوي تمدن
بزرگ اسلامي و سعادت دنيا و آخرت گام برميداشتند.
کیهان