598 به نقل از مشرق؛
امارات متحده عربی، که در سال 1971 در پی خروج نیروهای نظامی انگلیس از
شبه جزیره عربستان بنیان نهاده شد٬ مجموعه هفت شیخ نشین ابوظبی٬ دوبی٬
عجمان٬ فجیره٬ رأس الخیمه، شارجه و ام القوین می باشد که با فدراسیونی سست
و ناپایدار به هم پیوسته اند. شیخ نشین های امارات که در گذشته تروشال
استیتز یا امارات متصالحه خوانده می شدند. از همان ابتدای تشکیل امارات
متحده عربی، امیر نشینان عرب منازعاتی بر سر میزان تمرکز٬ تشکیلات اداری
(بوروکراسی) و نیروهای مسلح و ترکیب بودجه داشته اند که همین امر پیوند این
شیخ نشین ها را تحت فشار قرار داد.
تلاش های شیخ زاید، رئیس سابق این کشور، برای تحکیم کنترل مرکزی و توزیع
بار بودجه فدراسیون به طور متساوی به علت گرایش دیگر شیخ ها به سوی استقلال
عمل و همچنین به علت ناهماهنگی در اعمال قدرت توسط خود شیخ زاید بی نتیجه
ماند.
با این اوصاف مشخص می گردد که امارات متحده عربی در طی
حدود40 سال حاکمیت خود، در زمینه تقسیم قدرت در میان سران و حرکت به سمت
فدرالیسم حقیقی، با مشکلات گوناگونی دست و پنجه نرم کرده است؛ مشکلاتی که
ریشه تاریخی آن بسیار برجسته می نماید. شناخت سیر تاریخی و مسیر تشکیل
امارات متحده ما را در فهم اختلافات داخلی امروز این کشور یاری می کند. لذا
در این نوشتار برآنیم تا به اجمال و با استناد به کتب تاریخی، گذشته کشور
امارات را تورق کنیم. در ابتدا به امارات قبل از سال 1971 یعنی امارات
متصالحه اشاره می شود و از حضور استعمارگران در این منطقه سخن گفته خواهد
شد.
شیخ زاید سپس
به خروج نظامی استعمار از این کشور و استقلال این شیخ نشین از استعمار
انگلیس توجه می شود. شکل گیری کشور امارات متحده عربی و برخی رخدادهای مهم
این کشور از دیگر موضوعاتی است که تلاش می شود تا بدان پرداخته شود.
امارات از ورود استعمار تا خروج استعمار انگلیسساکنان
سرزمین های حاشیه جنوبی خلیج فارس را گروه هایی کوچک سیاه پوست که از صدها
سال قبل از هخامنشیان به این سرزمین روی آورده بودند، تشکیل می داد و طبق
شواهد تاریخی اعراب تا این زمان در داخل جزیره العرب سر می کردند و تنها از
زمان اردشیر ساسانی تا دوره شاهپور ذوالاکتاف که سراسر عربستان عرصه نبرد
ایران و روم بود، دسته هایی از اعراب توانستند به سواحل خلیج فارس راه
یابند. این ها اولین مجتمعات بشری شناخته شده ساکن در سواحل جنوبی خلیج
فارس بوده اند.
اما
در قرون بعد اهمیت منطقه خلیج فارس چنان فزونی یافت که کشورهای استعمارگر
نتواست از منابع سرشار این منطقه چشم بپوشند. اهمیت این منطقه برای
استعماگران به دو دلیل عمده بود. نخست از این جهت که در سر راه هندوستان
قرار داشت و کشورهای استعمارگر اروپایی، این کشور را انبار ثروت های بی
کران، اعم از طلا و کالا به شمار می آودند.
دیگر
اینکه، تسلط بر خلیج فارس برای تسلط بر راه های آبی منطقه وسیعی از آسیا و
آفریقا، نقش منحصر به فردی داشت. از سال 1507 تا 1622، یعنی به مدت 115
سال، پرتغالی ها بر خلیج فارس تسلط داشتند. هنگامی که دولت پرتغال رو به
افول گذاشت، این انگلیسی ها بودند که بر دریا ها مسلط شدند.
پس از
خروج نیروهای پرتقالی و اسپانیانی در سال 1622 میلادی از سرزمین مسندم و
جزایر هرمز و بحرین و جاسک، انگلیس توانست با استفاده از خالی بودن میدان
خلیج فارس، این منطقه سوق الجیشی و تجاری که کلید رسیدن به هندوستان به
حساب می آمد را دست گیرد. بسط نفود انگلیس در حوزه جنوبی خلیج فارس باعث
شد تا انگلیسی ها ابتدا در سال 1797، جای پایی در مسقط به دست آوردند.
این
حضور مستقیم مقدمه ای شد بر تسلط همه جانبه استعمار پیر بر آنچه که بعدها
امارتهای عربی جنوب خلیج فارس خوانده می شد. لازم به ذکر است که از اوایل
قرن نوزده میلادی بود که اندک اندک امارت های کوچک جایگزین حکومت های یاغی
سابق در سواحل جنوب خلیج فارس شد؛ قبایلی مانند عقوب و جواسم یا قواسم در
کرانه های جنوبی خلیج فرود آمدند و توانستند در اندک زمان قسمتهای مهمی از
سواحل جنوبی را تحت تسلط و سکونت خود در آوردند.
بین
سال های 1810 و 1820، مقاومت تجار، مردم وشیوخ منطقه در هم شکسته شد و
انگلیسی ها بر سلطان نشین عمان و اراضی تحت سلطه امیرنشین ها مسلط شدند.
عهدنامه ای که در سال 1820 با حاکم راس الخیمه منعقد شد، تسلط بریتانیا بر
این منطقه را تثبیت کرد. انگلیسی ها در سال 1839، عدن را تصرف کردند. تمام
این حوادث باعث شد تا در مدتی کوتاه، همه شیوخ منطقه تسلیم شده و با انگلیس
عهدنامه "متارکه دایمی" امضا کنند. اما علت اصلی امضای این عهدنامه از
سوی انگلیسی ها را باید در تحرکات دیگر استعمارگران جستجو کرد.
در
اواخر قرن نوزدهم دولت های فرانسه و آلمان و روس نیز نسبت به خلیج فارس و
منافع و موقعیت آن چشم طمع دوختند. اقدامات این کشورها سبب هراس انگلیس شده
و برهوشیاری این دولت افزود. این جریانات سبب شد تا انگلیس به فکر تحکیم
موقعیت خود افتاده، در مقام چاره جویی بر آید لذا با یک یک امارات خلیج
فارس قرداد هایی جداگانه منعقد کرد که به موجب آنها تا حدود زیادی منظور
خود را عملی نمود و به هدف غایی نائل آمد. انگلیس در این قراردادها
مسئولیت اداره امور داخلی شیخ نشین ها را به خود آنان واگذار نمود.شیوخ در
این قرار دادها متقبل شدند تا :
*از واگذاری هر قسمت از خاک خود به هر دولت خارجی جز دولت بریتانیا خودداری کنند
*از عقد هر گونه قرار داد و یا هرگونه روابط با ممالک خارجی جز مملکت انگلیس تا زمان استقلال خودداری نمایند
*حق تحدیدی حدود و بسیاری دیگر از حقوق به انگلیس داده شد.
*انگلیس نیز متعهد شد تا علاوه بر قبول امور خارجی آنان، حمایت نظامی از شیخ نشین ان را نیز تقبل کند. انگلیس
با بستن قراردادهایی، این چنین امارات سراسر جنوب خلیج فارس را تحت حمایت و
نفوذ انحصاری خود در آورد و با ایجاد پایگاه هایی در منطقه خلیج فارس، به
نیروهای خود عنوان"پلیس امنیتی خلیج" بخشید.
در
این سال ها انگلیس برنامه ها و اقدامات مختلفی را در منطقه به ویژه در
سرزمین های امارت های عربی عملی نمود. شاخص های تاریخی حاکی از آن است که
نوک پیکان این اقدامات در جهت اتحاد امارت های عربی بود. برای مثال می توان
به طرح شورای انگلیسی ها در سال 1952 اشاره کرد. در سال 1952 انگلیس
پیشنهاد تشکیل یک شورا را ارائه نمود. انگلیسی ها مدعی بودند که هدف از
تشکیل چنین شورایی در منطقه پیشرفت کشورهای عربی است لذا مقرر شد هر سال سه
بار یا حداقل دوبار تحت ریاست نماینده انگلیس در دبی جلسه داشته باشد.
چنین
به نظر می رسد که هدف از تشکیل این شورا واداشتن شیوخ و حکام ساحل صلح
براتخاذ سیاست اداری واحد و در نهایت آماده کردن زمینه برای تشکیل
فدراسیونی بود که نظریات تازه اش را با ایجاد آن عملی نماید.
اما
پس از جنگ جهانی دوم، سر انجام نوبت به استعمار پیر رسید تا خود افول
امپراطوری اش را نظار گر باشد؛ در نتیجه انگلیس مجبور شد تا در اواخر سال
1967 و اوایل سال 1968میلادی رسما اعلام نماید که قوای نظامی خود را تا
اواخر سال 1971 میلادی از شرق کانال سوئز خارج خواهد ساخت. این اقدام صفحه
ای جدید از تاریخ امارات را ورق زد و این سرزمین را آماده آن نمود تا یک
نظام سیاسی جدید را برای خود برگزیند.
نقشه امارات متحده امارات امارات و تلاش برای تشکیل یک فدراسیوناما
خروج نیروهای نظامی انگلستان، شیوخ منطقه را با مسائل متعددی روبرو می کرد
که مهمترین آنها عبارت بود از : امکان اوج گیری اختلافات مرزی در شبه
جزیره عربستان و دیگری رشد و سلطه جنبش های کمونیستی، نظیر آنچه در عمان
واقع شد. برای رفع این نگرانی ها از یک سو و تضمین منافع آتی انگلستان، دو
اقدام اساسی قبل از خروج انگلستان انجام شد، اولا شیوخ هفتگانه به صورت
کشورهای مستقل درآمدند و ثانیا شش شیخ نشین استقلال یافته در تاریخ 13 آبان
1350(1971م)به یکدیگر پیوسته و کشور امارات متحده عربی را تشکیل دادند.
تشکیل کشور امارات از سوی شیوخ عرب با نیات و اهداف مختلف و بتدریج صورت
پذیرفت.
پس
از اعلام تصمیم بریتانیا، در میان شیوخ خلیج فارس جنبش زیادی ایجاد شد و
آنان شروع به فعالیت نمودند تا ایده بریتانیا را دایر بر تشکیل فدراسیونی
از امارات خلیج به مرحله اجرا درآورند و از ترکیبی تقریبا نا هماهنگ واحدی
بسازد.
یک ماه پس از اعلام نظر دولت بریتانیا مبنی بر خروج
سربازانش از منطقه در 17 فوریه 1968، شیوخ ابوظبی و دبی با هم ملاقاتی
انجام دادند. در این ملاقات اختلاف مرزی بین دو امیر نشین برطرف گردید و
متفقا طرح ایجاد اتحادیه ای را پی ریزی کردند. این اتحادیه در واقع
فدراسیونی بین دو امیر نشین بود که صاحب پرچم، سیاست خارجی، دفاع، امنیت،
آموزش و پرورش و بهداشت واحدی شدند.
این
دو از 7 امیرنشین دیگر دعوت کردند که به فدراسیون آنان بپیوندند. روز 25
ژانویه 1968 کنفرانسی با حضور 9 شیخ نشین در دبی برگزار شد. در همین
کنفرانس طرح تشکیل "فدراسیون امارات متحده عربی" مورد تصویب قرار گرفت.
سران امارات خلیج فارس "ظاهرا داوطلبانه" آمادگی خود را برای تشکیل اتحادیه
یا فدراسیونی از امارات خلیج فارس اعلام داشتند. انگلستان نیز مکرر اعلام
می کرد که اقدام سران امارات ناشی از تمایلات درونی خودشان و تشخیص منافع
ملی شان بود و حکومت انگلیس در میان نقشی ندارد.
اما تکوین یک
امارات واحد از شیخ نشین های خلیج فارس امری دشوار و غیر ممکن می نمود ولی
جبر سیاسی ناشی از تصمیمات پانزدهمین اجلاسیه مجمع عمومی سازمان ملل متحد و
مشکلاتی که در راه دولت انگلیس برای حفظ موجودیت و منافع او در خلیج فارس
وجود داشت عواملی بودند که راه تکوین اتحادیه امارات را هموار می ساختند.
فدراسیون
عملا فعالیت خود را از 30 مارس 1968 آغاز کرد. بعد از کنفرانس دبی ، شورای
عالی فدراسیون چندین مرتبه طی ماه های آخر سال 1968 و تمامی سال 1969 به
منظور به اجرا درآوردن تصمیمات کنفرانس، تشکیل شد. اما در طول همین جلسات
بود که به اختلافات بر سر مسائل بین شیوخ رخ داد. اختلافات ظاهرا برسر
مسائلی همچون تعیین رئیس فدراسیون، مقر فدراسیون ، تعداد نمایندگان هر
امارت و نحوه تصمیم گیری نهایی بود. چهارمین آخرین جلسه شورای عالی در 24
اکتبر 1969 در ابوظبی تشکیل گردید و به همان دلایلی که ذکر به ناکامی
انجامید. اما در پایان فدراسیون متشکل از 9 امیر شکست خورد و سه شیخ نشین
به شرح زیر مستقل شدند:
اوت 1971 بحرین مستقل شد و با انگلیس یک قرارداد دوستی 10 ساله امضا کرد.
ژوئیه 1971 قطر نیز به استقلال دست یافت.
ژوئیه 1971 راس الخیمه از اتحادیه جدا شد. دولت
جدید امارات متحده عربی بدون عضویت راس الخیمه در دوم سپتامبر 1971
موجودیت رسمی خود را اعلام نمود. ریاست امارات به عهده شیخ زاید(رهبر
ابوظبی)، معاونت آن در دست شیخ دبی و نخست وزیری در اختیار فرزندش قرار
گرفت. راس الخیمه نیز در سال 1972 به عنوان هفتمین و آخرین امارت به این
فدراسیون پیوست و پایتخت فدراسیون ابوظبی تعیین شد.
فدراسیون امارت متحده عربی پس
از تشکیل فدراسیون امارات شرایط چگونه پیش رفت؟ ابوظبی و دوبی
تولیدکنندگان ثروتمند نفت بوده و بقیه نسبتاً فقیر بودند. شیخ زاید از
ابوظبی از ابتدای تشکیل حکومت مرکزی رئیس جمهور آن بود. شیخ راشدالمکتوم از
دوبی نایب وی شد. زاید به همراه ” شورای عالی حکام" ( هیئتی متشکل از هفت
شیخ) که به عنوان عالی ترین مقام قانونگذاری و اجرائی عمل می کند٬ حکم
راند.
در ابتدا نهادهای رسمی حکومت مرکزی ضعیف بود. همه حکام از
قدرت مع تنابهی در شیخ نشین های خود برخوردار بودند و زاید(حاکم امارت
ابوظبی)و راشد(حاکم امارت دبی) پرنفوذترین ایشان در حکومت فدرال هستند.
سیاست در امیرنشین ها تحت سلطه یک طبقه برگزیده به نمایندگی از سوی خاندان
های حاکم و همدستان ایشان می باشد.
شخصیت های برجسته صنف تجار و
رؤسای قبایل نیز به عنوان شرکای پایین رتبه مطرح بوده و عمدتاً نقش مشاور و
همکار را بر عهده دارند. حکومت مطابق سنتهای قبیله ای اداره می گردد.
تصمیمات مملکتی نشانگر توافق خاندانی و قبیله ای و عرف مذهب به نسبت های
مختلف می باشند. تکیه بر سنن و فقدان مخالفت فعال با حکومت شیخ ها این شبه
را ایجاد نموده است که نظام به خوبی عمل کرده و مرکز قدرت برای همه به
آسانی قابل دسترس می باشد. طبقات بالای جامعه قادرند مستقیماً با حکام تماس
بگیرند.
اما اساسی ترین خطر داخلی که امارات را تهدید می نمود٬
رقابتهای کهن سلطنتی در میان شیخ نشین بود. شیخ ها هنوز نمی توانستند
بپذیرند که قدرت و امتیازات در اختیار گروهی قرار داشته باشد که استقلال
سنتی اشان را تهدید نموده و احتمالاً منافع شخصی آنان را تأمین ننماید.
اختلافات فراوانی در ارتباط با مسائلی چون محل پایتخت حکومت فدرال٬ توزیع
پستهای هیئت دولت ٬نمایندگی شیخ نشینهای فقیرتر٬ بودجه فدرال و مرزهای
نامشخص٬ وجود دارد.
اختلاف میان زاید که طرفدار اصلی فدراسیون و یک
حکومت مرکزی مقتدر بود و راشد که حامی اصلی حقوق سران شیخ نشین هاست هسته
مرکزی این مشاجرات را تشکیل می داد. نزاع این دو در ارتباط با چگونگی تقسیم
قدرت و اعمال آن و کیفیت توزیع طرح های توسعه در میان یکایک امیرنشین ها
بزرگترین خطری است که آینده فدراسیون را تهدید می نمود.
در واقع
تشکیل امارات متحده عربی آغازی بود بر رقابت میان امیرنشین ها. این مسئله
با طرح هایی که تنها به منظور کسب شهرت پیشنهاد شد، کاملا قابل فهم بود.
چهار فرودگاه بین المللی که فاصله میان هر یک برابر با چهار ساعت رانندگی
است ساخته شد و ساختن سه فرودگاه دیگر نیز جزء برنامه بود.
در
جنگ ايران و عراق، امارتهاي اين كشور، به ويژه شيخنشين دبي، ساليانه حجم
معاملاتي بيش از هشتاد ميليارد دلار از طريق جنگ ايران و عراق و ترانزيت
كالاهاي ايراني براي دو كشور در حال جنگ ارسال ميكردند. آنها به تدريج كه
داراي وضعيتي مناسبتر در منطقه شدند، صلاح خود را بر اين ديدند كه علاوه
بر توجه به نفت ايران، به خاك ايران هم دست درازي كنند.
شيخنشين
ابوظبي كه از ابتداي حكومت امارات حاكم بوده است، تلاش كرده تا اين موضوع
را سياسي نشان دهد و او بوده كه به خاك ايران نگاه تجاوزگرانه داشته است.
با اين حال از سوي ديگر، امارت دبي كه تاكنون بيشترين حجم فعاليت تجاري را
با ايران داشته، عمدتا از سياستهاي ابوظبي در مورد ايران به صورت محدود
انتقاد ميكرده و سعي داشته حجم مبادلات اقتصادي را در قالب جاده يكطرفه
صادرات به تهران نگه دارد.
شيخنشينها داراي اختلافات زيادي با
يكديگرند. شكلگيري يك ارتش واحد در زمان تشكيل امارات متحده يكي از مشكلات
آنها بود، چراكه امارتهاي بزرگ ميخواستند نيروهاي دفاعي خود را حفظ
كنند، اما امارات كوچك تمايل به شكلگيري ارتش واحد داشتند. با اين حال
ابوظبي از اين امر تخطي كرد و نيروي خود را به پنج برابر نيروهاي نظامي
ديگر امارات رساند كه نهايتا اين مسئله در سال 1976 به تشكيل يك ارتش فدرال
منجر شد. به اين ترتيب سه ارتش مجزا با فرماندهي جداگانه در غرب و مركز و
شمال و زير نظر فرزندان ارشد اميران ابوظبي، دبي در رأسالخيمه هستند.
در
نهایت باید گفت اختلاف ريشهاي در قانون اساسي امارات متحده عربي است. از
سال 1971 كه قانون اساسي موقت نوشته شد، قرار بود پس از پنج سال از
شكلگيري امارات در اين قانون تجديدنظر شود، ولي به دليل اختلافات فراوان،
هر پنج سال فقط به تمديد همان قانون پيشين اكتفا ميشود و اگر روزي قرار
باشد كه در قانون جديد، اختيارات هر يك از اين امارات كم شود، شرايط كاملا
تغيير خواهد كرد. اختلافات شديد سنتي، قبيلهاي، نژادي و حسادت و رقابت بين
شيخنشينها نيز وجود دارد كه در عملكرد تجاري آنها وقتي كه بندر دبي در
حال شكوفايي بود، آنها قصد ضربه زدن به آن را داشتند، نمود يافت. آنها
هميشه براي بقاي خود احتياج به يك دشمن فرضي خارجي دارند كه شرايط آنها را
تغيير دهد.
مهمترین وقایع امارات پس از تشکیل فدراسیون : اشغال کشور کویت در سال 1990 و آزاد سازی آن در سال 1991: امارات متحده عربی با نیروهای نظامی خود در آزادسازی مشارکت کرد.
پایان جنگ داخلی در لبنان در سال 1990و آغاز کمک های امارات در جهت بازسازی لبنان.
مشارکت
نیروهای امارات با نیروهای حافظ صلح بین المللی در کوزوو و بازگشایی تمام
بیمارستان های دولتی به منظور پذیرش افراد غیر نظامی زخمی شده در جنگ.
مشارکت امارات با 700 نیروی نظامی به همراه نیروهای حافظ صلح بین المللی در سومالی در سال 1993
مرگ
شیخ زاید بن سلطان آل نهیان ، حاکم ابوظبی و رئیس جمهور امارات در سال
2005 ، جانشینی پسر او شیخ خلیفه بن زاید آل نهیان؛که از سوی شورای عالی
فدراسیون انتخاب شد.