در این نوشتار مختصرا سیر صعودی موسوی از عضویت حزب تا نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران را در هفت پرده، مرور میکنم. داستان موسوی در دوره نخستوزیری و حمایت امام (ره) از وی داستانی مفصل دارد که باید در فرصت خود نوشت اما اجمالا باید گفت که خط وابسته به غرب در ایران پس از انقلاب با افشا شدن عواملش گام به گام عقب نشست و از بازرگان به بنیصدر و از بنیصدر به موسوی رسید. هر چه قدرت ملت بیشتر شد، چهره عوامل وابسته، اسلامیتر و انقلابیتر و پیچیدهتر شد ولی از عجایب فراماسونری اینکه مصدق اسم رمز این جریان باقی ماند، چیزی که شهید آیت و دوستانش کشف کرده بودند و محک شناختشان بود.
به گزارش 598 شبستان نوشت:
امتداد خط مصدق با تغییر ظاهر:خط فراماسونری آمریکایی
پس از پیروزی انقلاب اسلامی جمعی از فعالان سیاسی با محوریت شهید سیدحسن آیت از ابتدا نسبت به تکرار حوادث تلخ دوره ملی شدن صنعت نفت هشدار دادند. این گروه اعتقاد داشتند که در دوره ملی شدن، دشمنان خارجی ملت ایران از طریق نفوذ دادن عنصری وابسته به نام محمد مصدق در بین صفوف ملت، نهضت را از مسیر اصلی منحرف و نهایتا آن را به شکست کشاندند. محور سیاست مصدق از صحنه خارج کردن روحانیت به رهبری آیتالله کاشانی و از کار انداختن مجلس بود. بر اساس این تئوری، خط مصدق با تغییر ظاهر ادامه یافت و وارد صفوف انقلاب اسلامی میشد.
فؤاد کریمی از دوستان شهید آیت در روز 15 مرداد 1360، یک روز پس از ترور وی، تئوری آیت را چنین بیان میکند: ضدیت آیت با جبهه ملی و نهضت آزادی به این علت بود که اعتقاد داشت جبهه ملی ساخته و پرداخته آمریکا برای انحراف مردم از خط اسلام و خط امام بوده است. در سال 42 نهضت آزادی از جبهه ملی جدا میشود زیرا جنبش اسلامی به رهبری امام به وجود آمده، نهضت آزادی به وجود میآید و جدا میشود از جبهه ملی تا عناصر اسلامی را از خط امام دور کند. بعد از آن میبینیم از نهضت آزادی جنبش مجاهدین خلق جدا میشوند. گرچه مجاهدین خلق یک سازمان مبارزه مسلحانه بودند اما ماهیت و خطشان با خط نهضت آزادی تفاوتی نمیکند و نهایتا و سرانجام این مسئله ثابت شد بعد از آن جاما یا جنبش مسلمانان مبارز، اینها همه خطوطی هستند که از یک آبشخور آب میخورند، گرچه بعضی از عناصر مؤمن و مسلمان در این گروهها هم حضور داشتهاند اما خط اصلی و رهبری کلی، خط فراماسونری آمریکایی بوده است.این عقیده شهید دکتر آیت بود که جبهه ملی، نهضت آزادی، جنبش مجاهدین خلق و جنبش مسلمانان مبارز یک خط واحد، خط فراماسونری آمریکایی هستند. با این تئوری بود که شهید آیت از روز اول با بازرگان و سپس با بنیصدر مخالفت کرد.آیت معتقد بود که نباید اجازه داد دوباره همان سناریو تکرار شود. تفاوت ظاهر این گروهها و حتی مخالفتهای ظاهری آنها در بعضی مراحل باعث نشد که آیت و دوستانش این خط انحرافی را گم کنند. میرحسین موسوی از نزدیکان حلقه جنبش مسلمانان مبارز بود که در حزب جمهوری اسلامی نفوذ کرد.
وی با جلب اعتماد برخی رهبران مهم حزب و همچنین در سایه مخالفخوانی ظاهری بنیصدر با تصدی وزارت خارجه از سوی وی، خود را یک انقلابی رادیکال معرفی کرد. با این وجود، سابقه وابستگی وی به جنبش مسلمانان مبارز و همچنین مداحیهای وی برای دکتر مصدق در روزنامه حزب جمهوری –که سردبیری آن را بر عهده داشت- مشت وی را برای شهید آیت و دوستانش باز کرد.
پرده اول: بنیصدر رییسجمهور ،موسوی سردبیر روزنامه حزب
این پرده از ماجرای دورهای است که بنیصدر رییسِجمهور است. برخورد شهید آیت با موسوی از درون حزب جمهوری و شورای مرکزی شروع میشود. موسوی چهرهای جدید است که قبل از انقلاب گمنام بوده است.
احمد کاشانی از دوستان نزدیک شهید آیت در گفتوگویی میگوید که اولین بار از آیت اسم موسوی را شنیده است. وی چنین نقل میکند: اوایل شروع کار حزب در سال 58 یک روز آیت به من گفت که در داخل حزب فردی خطرناک به نام موسوی حضور دارد.حساسیتها به موسوی وقتی بیشتر شد که او سردبیر روزنامه حزب میشود. محتوای روزنامه و مقالات موسوی در مورد اعتراض گروه آیت در حزب جمهوری قرار میگیرد.
هاشمی رفسنجانی که در آن زمان ریاست مجلس را بر عهده داشت، در خاطرات خود در روز یکشنبه 6 اردیبهشت سال 1360 درباره جلسه حزب چنین مینویسد: شب در جلسه مشترک مسئولان اجرایی و نمایندگان مجلس حزب شرکت کردم. مقداری از وقت در انتقاد از حزب و روزنامه (جمهوری اسلامی) گذشت. آقای آیت به خط روزنامه اعتراض داشت، آقای (میرحسین) موسوی دفاع کرد.
تلاشهای شهید رجایی به عنوان نخستوزیر دولت بنیصدر برای معرفی وزیر خارجه به دلیل کارشکنیهای بنیصدر تا زمان عزل وی ناکام ماند. از جمله کسانی که بنیصدر با معرفی آنها مخالفت میکرد، میرحسین موسوی بود. علیرغم اینکه شهید آیت و دوستان وی به شدت با بنیصدر مخالفت میکردند، مخالفت وی با موسوی آنها را فریب نمیدهد.
شهید عبدالحمید دیالمه از دیگر نزدیکان آیت در سخنرانی معروفی که نوار آن اخیرا منتشر گردیده و احتمالا در اولین روزهای تیرماه سال 1360 پس از شهادتش در هفتم تیر ایراد شده به روشنی مخالفت عمیق خود را با موسوی ابراز میکند. وی خط موسوی در روزنامه جمهوری را همانند خط استادش پیمان در روزنامه امت میداند.
شهید دیالمه میگوید: موضعگیریهای روزنامه در بعضی از موارد کم و بیش و موضعگیریهای روزنامه امت (روزنامه دکتر پیمان) است، به عنوان مثال برای مصدق مطلب چاپ میکند اما حتی یک خط، خوب دقت کنید، حتی یک خط در مورد آیتالله کاشانی نمینویسد. اگر شما یک خط قبل از سالگرد آیتالله کاشانی بعد از سالگرد آیتالله کاشانی از این روزنامه آوردید، من اسمم را عوض میکنم، یک شنبه من در حزب صحبت کردم و این موارد را گفتم.
شهید دیالمه علاوه بر موسوی نسبت به مواضع همسر وی –زهرا رهنورد- نیز اعتراض میکند: یک مشت مزخرفاتی را هم بافته به اسم اسلام او هم زیاد سابقه مسلمانی ندارد اما حالا چطور شد که مفسر قرآن شد، معلوم نیست. هر کسی در عرض یک سال مفسر قرآن میشود، مخصوصا اینکه در جاهای مختلف هم به عنوان متفکر اسلامی با او مصاحبه میکنند.
دیالمه در پایان سخنرانی خود به بحث وزارت خارجه موسوی اشاره میکند: الان برنامه این است که آقای موسوی بشود وزیر امور خارجه، من چه بگویم؟ هر چه هم داد بزنم صدایم به جایی نمیرسد مجبورم فقط یک رأی مخالف بدهم.البته صدای شهید دیالمه در هفتم تیر خاموش شد تا فرصت دادن یک رأی مخالف به موسوی را هم پیدا نکند.
پرده دوم: جلسه شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی در 7 تیر 1360
در 31 خرداد بنیصدر با رأی عدم کفایت از سوی مجلس و سپس حکم امام (ره) عزل شد و طبق قانون اساسی، شورای ریاستجمهوری با عضویت آیتالله بهشتی (رییس دیوان کشور)، حجتالاسلام هاشمی رفسنجانی (رییس مجلس) و محمدعلی رجایی (نخستوزیر) تشکیل شد. پس از یک سال خالی بودن پست وزارت خارجه از طرف این شورا، موسوی برای وزارت خارجه در نظر گرفته شد؛ چهرهای که قبل از این با مخالفت بنیصدر از این پست دور مانده بود. در جای خود، این موضوع قابل تأمل است که فارغ از مباحث سیاسی مورد نظر شهید آیت و دیگران در مورد انحراف موسوی، وی چه صلاحیتی برای وزارت خارجه داشته است؟ آیا حضور مشکوک او در سال 1356 در آمریکا وی را مستعد برای این پست کرده بود و یا سابقه برگزاری نمایشگاههای نقاشی در دوران دانشجویی و یا همکاری در شرکت سمرقند یا عبدالعلی بازرگانی و حسن آلادپوش؟
علی ایحال یکی از موضوعات مورد بحث در جلسه روز هفتم تیر حزب پیش از نماز مغرب و سپس انفجار، مسئله معرفی موسوی برای وزارت خارجه بوده است. آیت در جلسه قبل از نماز شرکت داشته است. بنا بر نقل دوستانش به دلیل خستگی و ضعف ناشی از بیماری قند و فشار عصبی ناشی از جلسه در هنگام غروب حزب را ترک میکند تا شهادتش چند روزی به تأخیر بیفتد و مخالفت وی با موسوی در صحن مجلس نیز در تاریخ بماند.
اسدالله بادامچیان از حاضران جلسه در مصاحبهای ماوقع را چنین نقل میکند: شهید آیت در جلسه شب هفتم تیر، جلسه قبل از غروب شورای مرکزی حزب و ساعاتی قبل از انفجار، وقتی حرف وزارت خارجه آقای موسوی مطرح شد، گفت: من حتما مخالفت میکنم و حتما در مجلس علیه او صحبت خواهیم کرد. طبعا دوستان آقای موسوی برآشفتند و با تندی با او برخورد کردند. دوستان دکتر آیت هم به پشتیبانی از آقای آیت مطالب مختلفی را بیان کردند. بالاخره مرحوم شهید بهشتی قصد کردند در این زمینه نظر و رأی شورای مرکزی را بگیرند، چون مطرح شده بود باید مخالف و موافق صحبت میکردند.شهید آیت گفت: اگر شورای مرکزی هم به وزیر خارجه شدن ایشان رأی بدهد من قطعا مخالفت خواهم کرد. آنها هیاهو کردند که این رأی تشکیلاتی است و باید آقای آیت که عضو شورای مرکزی است این تبعیت تشکیلاتی را داشته باشد.
شهید آیت به صراحت گفت: من آقای مهندس موسوی را شاگرد پیمان میدانم و خط پیمان خط آمریکا است و آقای موسوی در نهایت به خط آمریکا میرسد فلذا من وظیفه شرعی و الهی میدانم که به هر نحوی شده است با ایشان مخالفت کنم ولو اینکه ایشان رأی بیاورد. من باید وظیفهام را انجام بدهم تا در تاریخ بماند. در اینجا وظیفه من گفتن است.
بعضی از دوستان میگفتند باید تصمیم بگیریم تا ایشان را به دلیل این موضع اخراج کنیم. قرار شد فعلا این بحث بگذرد تا بعد با آقای آیت صحبت شود. حتی من که خود نیز در این جلسه به آقای موسوی رأی ندادم، به او گفتم آقای دکتر آیت وقتی که شورا و حزب نظر میدهد، شما حداقل میتوانید به احترام نظر جمع سکوت کنید و چیزی نگویید. ایشان گفت: نه، من قطعا معتقدم که اینجا جای سکوت نیست و وظیفه من اظهار حقایق است.
پرده سوم: معرفی به عنوان وزیر امور خارجه 14 تیر 1360
پس از انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، آیتالله بهشتی به شهادت رسید و شورای ریاستجمهوری دونفره شد، اگرچه به فاصله کوتاهی با حکم امام (ره) آیتالله موسوی اردبیلی جایگزین شهید بهشتی گردید، چهاردهم تیرماه یک هفته بعد از انفجار، محمدعلی رجایی نخست وزیر، میرحسین موسوی را به عنوان وزیر امور خارجه به مجلس معرفی میکند.طبق مشروح مذاکرات جلسه علنی روز 14 تیر، ابتدا سیداحمد کاشانی به طور مفصل و سپس سیدحسن آیت به طور مختصر با وزارت موسوی مخالفت میکنند.
کاشانی به مقایسه موضع امام (ره) در مورد مصدق و موضع موسوی میپردازد. وی با اشاره به شهادت دیالمه در هفته قبل چنین میگوید: به جا است یاد برادر شهیدمان دکتر دیالمه در اینجا گرامی بداریم که در این سخنان آخرشان گفت، امام فرمود او(مصدق) هم مسلم نبود.
در مقابل این موضع امام (ره) وی بخشهایی از سرمقاله موسوی در چهارده اسفند 1358 تحت عنوان مصدق فرزند رشید خلق در روزنامه حزب را قرائت میکند که در این مقاله آمده بود یاد مصدق یادآور پیام هوشیاری جوی شهدای گلگونکفن تاریخ مبارزات حقطلبانه ما از کربلا تا قم است. روح قیام مصدق به ما پیام میدهد که دشمن را در هر لباسی که باشد، بشناسیم و در راه هدایت همه دگماندیشان، پیوستهبینان و متعصبان بکوشیم.
علاوه بر این مسئله، کاشانی به چهرهسازی موسوی از عناصر منحرف در روزنامه اشاره میکند: ضمن یک مصاحبهای در 10 شماره با سه نفر، اسلام کاظمیه، گلزاده غفوری و زهرا رهنورد، تحت عنوان ویژگیهای انقلاب اسلامی در مورد مسئله مالکیت آن، جملهای هست از خانم رهنورد که درشت در آن آخرین مقاله نوشته، میتوانید ببینید میگوید: ما فقط از حاصل کار خودمان میتوانیم مالک شویم و از آن حاصل کار به قدری که نیاز داریم و بیش از آن مال بیتالمال است یا اینکه اگر چنانچه ما این مطلب را بگوییم از نظر اخلاقی است که خوب از نظر اخلاقی یک مسلمان جانش را هم ایثار میکند ولی از نظر اصول اقتصادی این نظر مارکسیستیتر از هر مارکسیستی است و نظراتی از آقای استاد رضا اصفهانی و اولین بار معرفی ایشان در روزنامه و مرتب مطالبشان را تحت عنوان بررسی اصول اقتصادی قانون اساسی...
جالب است که وقتی احمد کاشانی به اظهارات زهرا رهنورد اشاره میکند، اعظم طالقانی که در جلسه حضور داشته با صدای بلند معترض میشود: آقا ما خانم رهنورد را میشناسیم و زن مؤمنی است، زن مسلمان و معتقدی است.
مخالفت آیت بسیار کوتاه است: شرایط حساسی که ممکن است مخالفت من باعث سوء استفاده بشود و از طرفی هم هنوز بوی خون پاک شهدا از دفتر حزب جمهوری اسلامی به مشام میرسد.
وی تنها به یک سؤال از موسوی اکتفا میکند و میگوید که به رغم مواضع قبلی، حتی اگر همین جا هم موسوی به سؤال وی پاسخ روشنی میدهد، میتوان از گذشته وی صرفنظر کرد: امام میفرمایند مصدق به اسلام سیلی زد، مصدق مسلم نبود، در زمان مصدق به چشم سگ عینک زدند و روی آن نوشته آیتالله، در زمان مصدق روزنامه شورش که مورد تأیید مصدق بود، تصویر آیتالله کاشانی را به صورت سگ و مار و عقرب میکشید، آیا این مصدق را قبول دارند یا مصدق سرمقاله 28 تیرماه 1358 و 14 اسفند 1358 و مقاله اخیری که تحت عنوان خیابان مصدق نوشتند؟ کدامیک از این دو مصدق را؟؟! ایشان صریحا بگویند که الان پس از آن بیانات امام مصدق را قبول دارند.
با این وجود موسوی در دفاع از خود به این سؤال پاسخ نمیدهد انگار جریان وابسته باید تا پای جان برای نام مصدق بایستد. سرانجام این جلسه، انتخاب موسوی به وزارت خارجه با رأی اعتماد نمایندگان است. 126 نماینده به وی رأی موافق و هشت نماینده رأی مخالف و 33 نفر رأی ممتنع میدهند.
هاشمی رفسنجانی در خاطراتش در مورد این روز چنین مینویسد: جلسه علنی داشتیم، معرفی وزیر خارجه مطرح بود که تصویب شد. آقای مهندس میرحسین موسوی، سردبیر روزنامه جمهوری اسلامی وزیر خارجه شد. از اول کار، آقای رجایی ایشان را معرفی کرده بود. بنیصدر قبول نمیکرد آقایان (دکتر حسن) آیت و احمد کاشانی مخالفت کردند و عکسالعمل بدی داشت، مخصوصا از آقای آیت که عضو شورای مرکزی حزب است.
جالب است که نمایندگانی چون محمدمجتهد شبستری، عزتالله سحابی، حسن ابراهیم حبیبی، صادق خلخالی، ابراهیم یزدی، هادی نجفآبادی، اعظم طالقانی، سازگارنژاد، سیدمحمد خویینیها، صدر حاج سیدجوادی، فخرالدین حجازی و یوسفی جیردهی که دلبستگی به حزب جمهوری اسلامی نداشتند در زمره موافقان موسوی جای میگیرند. هشت نفر نیز به موسوی رأی مخالف میدهند؛ رشیدیان، موسوی ننهکران، اسماعیل فدایی، سیداحمد کاشانی، فؤاد کریمی، سیدحسن آیت، محمدرضا عباسیفرد و محمدفاضل. بیتردید اگر دیالمه شهید نشده بود نفر نهم این فهرست میبود.
سیداحمد کاشانی در گفتوگویی در مورد رأی اعتماد به موسوی چنین میگوید: بعد از رأی اعتماد، آیت به من گفت که حداقل فایده این مخالفت ما این بود که جلوی معرفی موسوی برای نخستوزیری را گرفتیم.
پرده چهارم: ترور سیدحسن آیت
آیت از کسانی بود که نقش کلیدی در گنجاندن اصل ولایتفقیه، اصول 4 و 5 و همچنین تشکیل سپاه در قانون اساسی داشت. از کسانی بود که از روز اول ماهیت بنیصدر را شناخت و برای مهار و حذفاش تلاش کرد. اینک او بر سر راه موسوی و قدرت بیگانگان قرار گرفته بود. او به طور اتفاقی از حادثه هفتم تیر جان سالم به در میبرد و روز 14 تیر با وزارت موسوی مخالفت میکند البته مخالفتی مختصر و میگوید که مجال نیست به همه مسایل مربوط به موسوی در این وضعیت پرداخته شود.
محمد علی هادی نجفآبادی از طرفداران موسوی در
جلسه 14 تیر در دفاع از موسوی و انتقاد از آیت چنین میگوید: بعد از انقلاب
آقای دکتر آیت طبق شیوه همیشگی همه حرفهایشان را زدند و بعد هم گفتند
مطالب زیاد است. هیچ مطالب زیاد نیست. شما مخالفان دو ساعت و نیم وقت
دارید، خواهشمندیم هر چه دارید و ندارید و میتوانید علیه برادرمان موسوی
بگویید، بگویید که بعد نگویید مطالبی بود و به خاطر شهدا و به خاطر واقعه
اخیر نگفتیم، خیر، اگر مطلبی دارید شما را به خون همان شهدا قسم بیایید
بگویید ولی من مطمئنم که مطلبی باقی نگذاشتید.
اما ظاهرا مطالبی
باقی مانده بود، مطالبی که آیت قصد داشت در فرصت بهتری مطرح کند. شاید او
تصور میکرد در فضایی که به قول خودش هنوز از سرچشمه بوی خون میآید برملا
کردن برخی اسناد نتیجهبخش نخواهد بود.
ابراهیم اسرافیلیان از دوستان شهید آیت در مورد ترور آیت در روز 14 مرداد چنین میگوید: همسر دکتر آیت نقل میکرد سه روزی بود که دکتر آیت بیمار بود. صبح روز سوم اسناد و مدارکی را جمع کرده داخل یک پوشه میگذارد که برود خانمش میگوید که بیمار هستی، بمان استراحت کن، دکتر آیت میگوید امروز باید بروم مجلس، امروز سرنوشت انقلاب مشخص خواهد شد.
روز 14 مرداد روزی بود که محمدجواد باهنر برای نخستوزیری به مجلس معرفی شد، اینکه اسناد مربوطه چه بوده، مشخص نیست ولی آنچه مسلم است اینکه ترور آیت مانع مهمی را از پیش پای جریان وابسته به بیگانگان در ایران برداشت.
پرده پنجم: معرفی مجدد به عنوان وزیر امور خارجه 25 و 26 مرداد 1360
در این مرحله شهید آیت و شهید دیالمه هر دو به شهادت رسیده و در فهرست مخالفان وزارت موسوی قرار نداشتند. حجتالاسلام والمسلمین باهنر در کابینه خود مجددا میرحسین موسوی را به عنوان وزیر امور خارجه معرفی میکند. دو نفر از نمایندگان که هر دو از دوستان آیت هستند در مخالفت با موسوی صحبت میکنند. نماینده اول شهید محمدتقی بشارت از نمایندگان روحانی مجلس شورا و قبل از آن مجلس خبرگان است.
وی در مخالفت خود چنین میگوید: و اما مسئله وزرا، اولین اشکال من به وزارت امور خارجه است. امروز با تجربهای که از گذشته داریم ما آدمهایی هستیم که از طناب سیاه و سفید میترسیم. ما با آن دوز و کلکهایی که بنیصدرها به میدان میآیند و بعد ضربه میزنند میترسیم. حداقل ایشان (موسوی) میتوانست در یک مقاله علیه مصدق، بدیهایش را صریح و روشن بنویسد که این آقا، مصدق این است. در حکومت مکتبی دیگر مصدقها جا ندارند و خط مصدق باطل است و بریده شد و تمام شد. همانطوری که خیابان مصدق تمام شد، خط مصدق هم کور شد و رفت. ما میخواهیم به دولت امام زمان صلواتالله علیه برسیم. یک مرتبه اینجا به هیجان میآید و مقالهای تحت عنوان حیات انقلاب در گرو تصفیه خط تفرقه و نفاق مینویسد، خط تفرقه و نفاقش را هم که بررسی میکند، شهید مجاهد مرحوم دکتر آیت و یک عده از روحانیون هستند که اینها خط تفرقه و نفاق هستند. همینهایی که چهره بنیصدر را اول به ملت شناساندهاند و مظلومانه شهید شدند و پای انقلاب خون دادند، ببینید آقا! این مجله سروش است، بیانگر چهره انقلاب اسلامی هزینهای هم از این دولت اسلامی است و ما هم اعتماد داریم سردبیر این مجله زورق است. زورق با آقای موسوی در روزنامه حزب جمهوری اسلامی فعالیت دارند. این مجله را ببینید در مورد چه شخصیتهایی بحث میکند چطوری به یکدیگر نان پاس میدهند به همدیگر نان قرض میدهند.
جالب اینجاست که شهید بشارت در جلسه 14 مرداد به موسوی رأی ممتنع داده بود ولی بعد از شهادت آیت به مخالفت کامل با موسوی میرسد و اینچنین در جلسه علنی با وی مخالفت میکند. شهید بشارت مدت کوتاهی بعد در تروری که شبیه ترور شهید آیت بود به شهادت رسید.
نماینده دیگری که در مخالفت با موسوی در این مقطع صحبت میکند، فؤاد کریمی از دیگر دوستان نزدیک آیت است که همچون بشارت از مجلس خبرگان با آیت آشنا شده است.
وی در نطق خود چنین میگوید: مسئله دوم که مسئله مهمی است بعد از مسئله وزارت کشور مسئله وزارت امور خارجه است. باید وزیر امور خارجهای صددرصد حزباللهی و در خط امام انتخاب کنیم. سه خط بعد از دکتر مصدق راه مصدق را ادامه میدهد؛ یکی خط لیبرالهای مذهبی مصدقی که همان کابینه دولت موقت بود که شکست خورد و رفت و خط دوم ملی مذهبینماها بود که بنیصدر بود و شکست خورد و رفت و حالا خط سوم و شاخه سوم که راه مصدق را دنبال میکند و هنوز باقی است که آن خط روشنفکران مذهبی مصدقی است. سیاست مصدق، سیاست فراماسونری بوده و کسی میتواند وزیر امور خارجه بشود که سیاست ضد فراماسونری را اعمال کند، نه کسی که نسبت به خط مصدق این چنین حساسیت و گرایش داشته باشد.
با وجود این مخالفتها موسوی از این مرحله نیز جان سالم به در میبرد و مجددا وزیر خارجه میشود.
پرده ششم: انفجار هشتم شهریور 60
با اینکه جای پای موسوی در وزارت خارجه محکم شده بود ولی جریان وابسته هنوز در نیمه راه سناریوی اصلی خود برای پر کردن خلأ بنیصدر بود، همانگونه که آیت به خوبی متوجه شده بود هدف اصلی رساندن موسوی به نخستوزیری بوده است.
هاشمی در خاطرات روز 29 تیر خود چنین مینویسد: ظهر آقای نوری، معاون وزارت خارجه آمد و پیشنهاد نخستوزیری مهندس (میرحسین) موسوی را داد یعنی موسوی از آن زمان مشغول رایزنی برای نخستوزیری خود بوده است.
روز پنجم مرداد شهید رجایی به عنوان دومین رییسجمهور انتخاب شده بود. بهرغم فعالیت موسوی از داخل وزارت خارجه برای نخست وزیری خود (اینطور که در خاطرات هاشمی منعکس شده) شهید محمدجواد باهنر برای نخستوزیری معرفی و انتخاب شد اما نخستوزیری شهید باهنر، چندان طول نکشید. روز 8 شهریور 1360 در حاثه انفجار دفتر نخستوزیری، شهیدان رجایی و باهنر به شهادت رسیدند. پرونده انفجار 8 شهریور و شهادت رجایی و باهنر ابهامات فراوانی داشت که تا به امروز نیز به این ابهامات پاسخ روشنی داده نشده است. شهید لاجوردی در اینباره ناگفتههای زیادی داشت که با شهادت او مکتوم ماند.
پرده هفتم: معرفی به عنوان نخستوزیر
پس از شهادت شهید رجایی، حضرت آیتالله خامنهای با آرای قاطع ملت به عنوان رییسجمهور انتخاب شدند. ایشان ابتدا دکتر علیاکبر ولایتی را به عنوان نخستوزیر خود به مجلس معرفی کردند اما با مخالفت جریانهای خاصی در مجلس و حزب جمهوری، دکتر ولایتی نتوانست رأی اعتماد کسب کند. پس از عدم رأی اعتماد مجلس به علیاکبر ولایتی، میرحسین موسوی برای تصدی مسئولیت نخستوزیری به مجلس معرفی شد. در روز چهارشنبه 6 آبان برای بررسی این موضوع، جلسهای غیرعلنی و غیر رسمی تشکیل میشود.
سیداحمد کاشانی از حاضران در این جلسه در مورد محتوای این جلسه در مصاحبهای چنین میگوید: آقای میرحسین موسوی رأیاش را مدیون نهضت آزادی در مجلس اول بود چون در آن زمان طبق آییننامه داخلی مجلس رأیها مشخص بود که به چه فردی تعلق گرفته و رأی هر کس علنی بود و در رأی علنی که به آقای موسوی داده شد (برای وزارت خارجه) کاملا این موضوع روشن شد. افرادی مثل ابراهیم یزدی و عزتالله سحابی که ظاهرا لیبرال هستند و باید طرفدار اندیشه لیبرالیسم باشند به آقای موسوی که یک عنصر چپنمای تمامعیار بود رأی مثبت دادند و چند روز بعد که برای نخستوزیری معرفی شدند، من در جلسه خصوصی نمایندگان مجلس خطاب به نمایندگان خصوصا نمایندگان روحانی مجلس که نهضت آزادی و عواملشان را میشناختند و علیه آنها موضعگیری میکردند، گفتم که لازم نیست اینقدر علیه آنها فحاشی کنید بلکه فقط دنبالهروی آنها نشوید، به آنها گفتم که ببینید چه کسانی به این (موسوی) رأی دادند شما از یک طرف با آنها (نهضت آزادی) کارد و پنیر هستید و از طرفی چون موسوی از درون حزب جمهوری اسلامی معرفی شده از آنها پیروی میکنید و به قول شهید آیت که گفت بوی خون از سرچشمه میاد یعنی خون آنها میجوشد که بیایند بگویند شهید بهشتی از ایشون حمایت کرده است.
با وجود این موضعگیری در رأیگیری فردای این جلسه، موسوی به نخستوزیری انتخاب میشود. طبق آییننامه آن زمان مجلس انتخاب نخستوزیر بدون مذاکره و با رأیگیری مخفی انجام میگیرد. 115 رأی موافق، 39 رأی مخالف و 48 رأی ممتنع حاصل این رأیگیری است که منجر به انتخاب میرحسین موسوی به نخستوزیری میشود. در گرفتن این رأی اعتماد ضعیف، سازمان مجاهدین انقلاب و بهزاد نبوی نقش مهمی داشتند به عنوان مثال در خاطرات روز 29 مهر آقای هاشمی به ملاقات بهزاد نبوی با وی برای نخستوزیری موسوی اشاره شده است. علاوه بر این فراکسیون نهضت آزادی در مجلس نیز به طور خاموش به موسوی رأی میدهند. مسئلهای که با توجه به سوابق موسوی در جنبش مسلمانان مبارز و روابطش با امثال عبدالعلی بازرگان طبیعی بوده است و بدین ترتیب دستپرورده پیمان و یکی از آخرینهای مهرههای وابسته به جریان فراماسونری و آمریکا به نخستوزیری جمهوری اسلامی ایران میرسد، اینکه چطور میرحسین موسوی به رغم مخالفت صریح حضرت آیتالله خامنهای به عنوان رییسجمهور هشت سال در قدرت در حساسترین شرایط کشور باقی ماند، خود داستان دیگری است که درباره آن باید نوشت.
در پایان بیمناسبت نیست که بخشی از بیانیه جنبش مسلمانان مبارز را که 28 سال بعد در سال 1388 منتشر شد، بدون هیچ توضیحی نقل کنم: «تنها راه نجات کشور در شرایط کنونی، اجرای راهحلهای پیشنهادی میرحسین موسوی (اعلام شده در بیانیه شماره 17) است و در همین راستا آزادی همه زندانیان سیاسی از جمله اعضا و هواداران جنبش مسلمانان مبارز را گامی در راه کاهش بحران موجود تلقی میکنیم.»