به گزارش
سرویس سیاسی پایگاه 598، انتخابات یازدهم ریاست جمهوری از جهت میزان مشارکت مردمی (حدود 73درصد) حقیقتاً یک حماسه یا نقطه اوج یک حماسه دینی و ملی بود که پویایی و ظرفیت بالای جمهوری اسلامی را نشان داد.
در این حماسه، شعارها و لحن گویا و قاطعیت و رک گویی و برنامه اقتصادمحور آقای دکتر حسن روحانی به دل 51 درصد مردم نشست و ایشان به عنوان رییس جمهور یازدهم برگزیده شد.
مردم باور کردند که روحانی هم می خواهد عزت اسلامی و ملی را نفروشد و هم اینکه اقتصاد را بهبود بخشد. انگیزه اصلی انتخاب آقای روحانی از سوی مردمی که ما می شناسیم، حل مسئله اقتصاد بود و انگیزه های کلی سیاسی یا فرهنگی اگر هم بود، در اولویت قرار نداشت و لذا نمی توان حماسه 24 خرداد 1392 را با حماسه 2 خرداد 1376 مقایسه کرد. یکی از نویسندگان اصلاحات در سال 1384 پس از پیروزی احمدی نژاد گفته بود: «توسعه در دولت خاتمی نامتوازن بود و به جنبه های سیاسی یا فرهنگی توجه داشت اما به جنبه های اقتصادی توجه نداشت و لذا احمدی نژاد آمد و این خلأ را پر کرد و با شعار عدالت برنده شد». ظاهراً آقای روحانی فهمیده بود که باید گفتمان آب و نان را به شعارهای جذاب تبدیل کند تا بتواند جا باز کند و اعتماد مردم را جلب نماید.
امروز فضا کاملاْ متفاوت از فضای دولت سازندگی و اصلاحات است. به نظر نمی رسد دولت روحانی بخواهد یا بتواند همزمان توسعه سیاسی، توسعه فرهنگی و توسعه اقتصادیِ مورد نظر طیف اصلاحات را با هم پیش ببرد.
این دولت اگر به توسعه سیاسی غربی بپردازد وقت و هزینه زیادی از او خواهد گرفت و با مقاومت بسیار زیادی از سوی مردم و نخبگان و علما مواجه می شود و در نتیجه، از اینکه پاسخگوی مطالبات اقتصادی مردم باشد باز می ماند. و اگر فقط در اقتصاد متمرکز شود، طبیعی است که تلاش های دولت او، در چهارچوب همان گفتمان انقلاب اسلامی منحل می شود و یا به تعبیر دیگر، پازلی از آن را تکمیل می کند و بعدها توسط گفتمان انقلاب اسلامی و فرهنگ دینی، کنترل و هدایت خواهد شد.بر این اساس،
دولت روحانی نمی تواند توسعه متوازن غربی ایجاد کند و اساساً جامعه و کسانی که به روحانی رأی داده اند، چنین چیزی را مطالبه نکرده اند، بلکه حل مسائل اقتصادی در چهارچوب نظام و انقلاب را مطالبه کرده اند. به بیان دیگر، اگر عبور از خاتمی به احمدی نژاد، بازگشت به آرمان های انقلاب اسلامی و عبور از گفتمان بدلی انقلاب به گفتمان اصیل امام (ره) و رهبری (مدظله) بود، عبور از احمدی نژاد به روحانی، بازگشت به گفتمان قبل نیست، بلکه مطالبه ای در چهارچوب انقلاب و نظام است. این مطالبه، بیشتر از اینکه درون جوش باشد، برون جوش و ناشی از فشار تحریم و سوء تدبيرها و ... است.
نکته فوق، یکی از لغزشگاههایی است که ممکن است دولت روحانی و حامیان سیاسی آن را دچار سوء تفاهم کند و تصورات و محاسبات اشتباهی و انحرافی پیدا کنند و برای خودشان گران تمام شود. (این ادعای مجید انصاری را ببینید:
+). هم چنانکه گذشتگان هم هر یک به فراخور حال خود چنین اشتباهاتی را مرتکب شده اند.
بر این باوریم که
اگر مردم دقیقاً متوجه ابعاد کامل دیدگاهها شوند به سادگی زیر بار ارتجاع گفتمانی نمی روند؛ هر چند تلقی شان از این گفتمان، اجمالی و بسیط باشد. فراموش نکنیم که از جمله سوابق روحانی این بود که به عنوان نماینده رهبری در شورای امنیت معرفی می شد و در فیلم تبلیغاتی هم، با تعریف و تمجیدهای ولی فقیه از مدیریت وی، آرائی را جذب کرد و یا موجب اطمینان خاطر بسیاری شد. وی اگر هم از تجربه دولت های قبلی سخن می گفت، بیشتر از جنبه اقتصادی مورد توجه مردم قرار می گرفت، نه از جنبه گفتمانی.
و در پایان، انتخابات 24 خرداد نشان داد که اصولگرایی اگر به روز نشود و خود را ارتقاء ندهد نمی تواند رأی مردم را دوباره جذب کند و انقلاب را با سرعت بیشتری پیش ببرد. گفتمان اصوگرایان پیشرو باید بتواند هویت ایرانی و هویت غربی مردم را در هویت دینی آنها منحل کند و برتری تفکر و پویایی ادبیات انقلابی خود را به اثبات برساند و گر نه در آینده هم به وضعیت امروز دچار خواهد شد.