ستون سر مقاله امروز روزنامه کیهان،به مقاله ای از حسين شريعتمداري با عنوان«همراهان ناهمراه ! »اختصاص یافت:
پيروزي
آقاي دکتر حسن روحاني در انتخابات پرشور و حماسي اخير، بلافاصله بعد از
اعلام نتيجه انتخابات با تحليلها و گمانهزنيهاي فراوان و متفاوتي در
داخل و خارج کشور روبرو شد. بيشترين حجم اين تفسيرها به دو موضوع؛ «احتمال
تغييرات جدي در سياستهاي کلان نظام» و «نقش و تاثير اين انتخاب بر آرايش
سياسي احزاب و جريانات داخلي» اختصاص داشت که هنوز هم ادامه دارد. يادداشت
پيش روي اشارهاي گذرا به نکات ياد شده دارد.
1- آقاي روحاني که در
انتخابات حماسي 24 خرداد با کسب اکثريت آراي مردم به رياست جمهوري اسلامي
ايران انتخاب شدهاند، اگرچه اعلام کردهاند در اداره امور اجرايي کشور
سليقهاي متفاوت با اصولگرايان و ساير نامزدها دارند ولي اين سليقه سياسي
متفاوت در چارچوب سليقههاي درون نظام تعريف شده و احراز صلاحيت ايشان از
سوي شوراي نگهبان را در پي داشته است بنابراين، تنها رخداد تازهاي که اين
روزها، با انتخاب آقاي روحاني اتفاق افتاده- و اتفاق مهمي نيز هست-
جابهجايي مسئوليت امور اجرايي کشور از يک سليقه سياسي به سليقه سياسي
ديگري در چارچوب و بستر تعريف شده نظام است.
رخدادي که در عمر سيو
چند ساله نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران بارها اتفاق افتاده است. اين
جابهجايي نشان ميدهد که اولا؛ نگاه مردم براي حل مشکلات و از جمله مشکلات
اقتصادي به درون نظام است و به قول حضرت آقا؛ «نظر دشمنان براي ملت ايران
اهميتي ندارد» و ثانيا؛ برخلاف آنچه دشمنان بيروني ادعا ميکنند،
«حلقهمديريت» در نظام اسلامي بسته نيست و مسئوليتها ميتواند با انتخاب
مردم در ميان سليقههاي مختلف درون نظام جابهجا شود.
2- تعيين
سياستهاي کلي و کلان نظام مطابق اصل 110 قانون اساسي از اختيارات رهبري
است. بنابراين برخلاف هياهوي دشمنان بيروني و دنبالههاي داخلي آنها، با
انتخاب آقاي دکتر روحاني، سياستهاي کلان نظام تغييري نکرده و نخواهد کرد.
آقاي روحاني سالهاي متمادي دبير شوراي عالي امنيت ملي و يکي از نمايندگان
رهبر معظم انقلاب در اين شورا بوده- و هنوز هم هستند- و ميدانند که علاوه
بر اختيار قانوني رهبري در تعيين سياستهاي کلي نظام- ولايت مطلقه فقيه-
بسياري از سياستهاي کلان با ارجاع رهبر انقلاب، در اين شورا مورد بحث و
بررسي قرار گرفته و نهايتاً در صورت تأييد ايشان به اجرا درميآيد.
اعضاي
اين شورا مطابق اصل 176 قانون اساسي عبارتند از؛ رؤساي سه قوه، رئيس ستاد
فرماندهي کل نيروهاي مسلح، مسئول امور برنامه و بودجه، دو نماينده به
انتخاب مقامرهبري، وزراي امور خارجه، کشور و اطلاعات و برحسب موضوع، وزير
مربوطه و عاليترين مقامهاي ارتش و سپاه. با توجه به نکته ياد شده، با
حضور آقاي دکتر روحاني در رأس قوه اجرايي کشور، هم نگراني بعضيها و هم
انتظار برخي ديگر درباره تغيير سياستهاي کلان نظام بياساس و نشدني است و
البته ايشان نيز تاکنون چنين ادعايي را مطرح نکردهاند.
3- همزمان
با انتخاب آقاي روحاني، سه جريان جبهه اصلاحات، اطرافيان آقاي هاشمي
رفسنجاني و اصحاب فتنه تلاش گسترده و از قبل پيشبيني شدهاي را براي
مصادره آراي ايشان به نفع خود آغاز کردند. اين تلاش با استناد به حمايت
آقايان هاشمي رفسنجاني و محمد خاتمي از آقاي روحاني صورت گرفته و ادامه
دارد. جريانات ياد شده در تبليغات و اظهارنظرهاي خود به طور زيرکانهاي
موقعيت آقاي دکتر روحاني را تضعيف کرده و ادعا ميکنند چنانچه هاشمي و
خاتمي از وي حمايت نکرده بودند نميتوانست اکثريت آراء مردم را به دست
آورد! اين عمليات رواني گسترده و پرحجم براي مصادره آراي آقاي دکتر روحاني
در حالي است که؛
الف: مدعيان اصلاحات در همان اوايل کار متوجه شدند
نامزد اختصاصي آنها، آقاي عارف کمترين شانسي براي پيروزي ندارد و تمامي
نظرسنجيها از پايينترين رده مقبوليت ايشان در ميان 8 نامزد رياست جمهوري
يازدهم حکايت ميکند. اصرار آقاي عارف که نامزد اصلاحطلبان است آراء ايشان
را کمتر و کمتر ميکرد و نهايتا تصميم به حذف ايشان گرفته شد و با وجود
مخالفتها و مقاومتهاي فراوان آقاي عارف، او را وادار به انصراف کردند و
اين در حالي بود که حلقههاي دوم و سوم جبهه اصلاحات- که معمولاً در جريان
تصميمهاي اصلي نيستند- به شدت اعتراض ميکردند که چرا نامزد اصلاحطلبان
را حذف ميکنيد و از روحاني که هيچ قرابتي با اصلاحات ندارد حمايت ميشود؟!
ب:
درباره حمايت گروهها و جريانات اپوزيسيون از کانديداتوري آقاي دکتر
روحاني، قبل از همه بايد از هوشمندي ايشان قدرداني کرد که برخلاف خاتمي و
موسوي و کروبي، نه فقط روي خوشي به اين جرثومههاي فساد و تباهي نشان نداد
بلکه با اظهارات خود در مناظرههاي تلويزيوني و تأکيد بر آموزههاي نظام و
انقلاب- ولو با سليقه و بياني متفاوت- راه سوءاستفاده آنها را در مقياس
قابل توجهي سد کرد.
4- اگرچه مدعيان اصلاحات با سر و صدا و هياهو و
تيترهاي اول روزنامهها و نشريات تحت مديريت خود اصرار داشته و دارند که
انتخاب آقاي دکتر روحاني را پيروزي اصلاحطلبان قلمداد کنند و ايشان را
وامدار و مديون خود بدانند! ولي با توجه به نکته ياد شده؛
الف: آقاي
روحاني نه فقط مديون آنها نيست، بلکه مدعيان اصلاحات به ايشان بدهکار
هستند، چرا که آنان در پوشش حمايت از نامزدي آقاي روحاني فرصت حضور و
خودنمايي در عرصه سياسي کشور را يافته بودند.
ب: اصحاب فتنه و برخي
از مدعيان اصلاحات- تاکيد ميشود که برخي و نه همه آنها- بعد از وطنفروشي
در فتنه آمريکايي- اسرائيلي 88 که با ادعاي تقلب در انتخابات کليد خورده
بود، در پي آن بودند که از يکسو پشيماني خود از جناياتي که مرتکب شده بودند
را نشان بدهند و از سوي ديگر براي اين شرمندگي و رسوايي پوششي دست و پا
کنند. اعلام حمايت آنان از نامزدي آقاي روحاني اگرچه نميتواند مانع مجازات
آنها باشد ولي پوشش مورد اشاره را در اختيارشان گذارده است. از اين روي با
جرأت ميتوان گفت که نه فقط آقاي روحاني وامدار مدعيان اصلاحات نيست، بلکه
آنها به آقاي دکتر روحاني بدهکار هستند، اگرچه پُز طلبکارانه گرفتهاند.
5-
به اعتقاد نگارنده که با شواهد قابل ارائه فراواني نيز همراه است، آراي
آقاي دکتر روحاني قبل از آن که خاستگاه گروهي و حزبي داشته باشد، خاستگاه
مردمي داشته است و عوامل زير را ميتوان در کسب آراي ايشان موثر دانست.
الف:
روحاني بودن که در ميان مردم از اعتبار و اعتماد ويژه برخوردار است. اين
ويژگي از قضا در ميان حلقههاي اول و دوم جبهه اصلاحات منفي تلقي ميشود!
يکي از همين طيف طي مصاحبهاي درباره آقاي خاتمي- مصاحبه وي موجود است-
گفته بود «گروه خوني ايشان به علت آن که روحاني است، با اصلاحات سازگار
نيست!»
ب: تعدد نامزدهاي اصولگرا که نهايتا هيچکدام از آنها حاضر
نشدند به نفع يکي از ميان خود انصراف بدهند. ممکن است گفته شود مجموعه آراء
آنها نيز کمتر از آراء آقاي روحاني بود که در پاسخ بايد گفت؛ مردم با
مشاهده تعدد آنها و مخصوصا موضعگيري برخي از آنان عليه يکديگر در
مناظرههاي تلويزيوني، بيم آن داشتند که اين تفاوت نظرها و کنار نرفتن به
نفع ديگري رويه و روشي باشد که هنگام رياست بر قوه مجريه نيز ادامه يابد و
همانند آنچه در دولت دهم شاهد بودند برخي از تنشهاي آسيبرسان را در پي
داشته باشد.
ج: شرايط ناهنجار اقتصادي کشور و مخصوصا گرانيهاي
لگامگسيخته و افزايش جهشي قيمتها، همراه با سياهنماييهاي گسترده عليه
دولت کنوني و ناديده گرفتن خدمات برجسته و بعضا کمنظير آن از يکسو و
پرداختن دولت به مسائل حاشيهاي و بيتوجهي غيرقابل توجيه به مشکلات معيشتي
مردم از سوي ديگر نقش فراواني در جلب آراء به سمت آقاي روحاني داشت. از
اين روي جناب دکتر روحاني قبل از آن که از حمايت کارگزاران و مدعيان
اصلاحات تشکر کنند بايستي خود را مديون حلقه انحرافي نفوذي در دولت بدانند!
د:
تاکيد آقاي روحاني بر پيروي از رهبر معظم انقلاب، دو دهه نمايندگي حضرت
آقا در شوراي عالي امنيت ملي و... از جمله عوامل ديگري است که در همپوشاني
با ساير عوامل ياد شده در کسب اکثريت آراي مردم نقش داشته است.
6-
اين روزها مدعيان اصلاحات و اصحاب فتنه در هماهنگي با رسانهها و مراکز
بيروني، اصرار دارند انتخاب آقاي روحاني را با مشخصاتي که خود براي ايشان
ترسيم نمودهاند، نشانه تضعيف اصولگرايي و تفکر بسيجي در اين مرز و بوم
قلمداد کرده و سرخوردگي آنان را دنبال کنند، و حال آن که اقتدار نظام و
جايگاه برجسته کنوني آن در منطقه و جهان مديون فداکاري بسيجيان و حزبالله
پاکباخته است و اين جريان الهي و انقلابي در همه عرصههاي داخلي و خارجي
کشور حرف اول را ميزند... و شرح بيشتر در اين باره را به زمان ديگري موکول
ميکنيم.
7- و بالاخره، اکنون آقاي روحاني رئيس جمهور همه ملت هستند و
به قول حکيمانه رهبر معظم انقلاب، بايد رقابتها تبديل به رفاقت شود و
همگان براي تحقق آنچه رئيس جمهور منتخب وعده داده است به کمک ايشان
بشتابند.
در ادامه مقاله ای از حسین قدیانی را با عنوان «پیامکها را دیلیت کنید؛«مالک» از خیمه معاویه عبور کرده!»منتشر شده در ستون یادداشت روز روزنامه وطن امروز از نظر می گذرانید :
1-
با یک اختلاف فاحش 11 میلیونی، همین 4 سال پیش انتخابات ریاستجمهوری را
بردیم اما هنوز لبخند سرور بر لب جاری نشده بود که نامزدهای بازنده دست به
فتنه زدند، تهمت تقلب زدند، لگد بر دموکراسی زدند... ما برده بودیم اما سوت
و کفش را عدهای دیگر زدند، آنهم در روز عاشورا.
ما چه 2 خرداد،
چه 24 خرداد نشان دادیم قواعد دموکراسی را بیشتر از داعیهدارانش رعایت
میکنیم، لیکن از ما مظلومتر، نظام مقتدر جمهوری اسلامی است؛ جمهوری مظلوم
اسلامی! اختلاف فاحش 11 میلیونی کجا، اختلاف میلیمتری 250 هزار نفری کجا؟!
فقط 7 دهم درصد!! ما اما باز هم به منتخب ملت تبریک گفتیم. دم اصولگرایان
گرم که جنبه برد و باخت دارند و وقتی میبازند، ادعای تقلب نمیکنند!
اینکه
حالا 7 دهم درصد است، اگر فقط و فقط یک رای بالاتر، حکم به ریاستجمهوری
روحانی میداد، ما باز هم تمکین میکردیم به قاعده بازی. جمهوری اسلامی در
سوم تیر و 22 خرداد هم دموکراتترین انتخابات دنیا را برگزار کرد اما همین
آقای هاشمی، نه حرمت نظام را نگه داشت، نه احترام رای اکثریت را. ما اما آن
شطرنجبازی که نیستیم هنگام باخت، زیر میز بازی بزنیم.
2- من در
انتخابات، رای به باقر قالیباف دادم و همچنان معتقدم بهترین زبان سخن گفتن
با مردم، کار است. از این خرسندم که نامزد مدنظرم اصول و آرمانها را
وجهالمصالحه رای خود نکرد. واقعیت این است که «نه به دولت مستقر» و «نه به
گفتماننمایی شعارزدهها» آنقدر برای مردم موضوعیت داشت که ترجیح دادند 8
سال همت جهادی شهرداری تهران را فدای 2 هفته سخنوری شیخ دیپلمات کنند. من
اما به نماد کار رای دادم، نه نماد اعتراض. اعتراض کار آسانی است.
آنجا
که روحانی گفت: «من سرهنگ نیستم»، قالیباف نیز میتوانست به سینه بکوبد و
بگوید: «من هم آخوند نیستم». لیکن رای حرام در مرام اصولگرایی نیست. با این
همه انتخابات محل رجوع به رای مردم است و باید دقیق بود که درست سخن گفتن و
سخن درست گفتن، تنافری با اصولگرایی ندارد. اصلا نیازی نبود که حاجباقر
در مناظره سوم، اشاره به پارهای مسائل کند اما کسانی که روی رفتار و گفتار
نامزدهای انتخابات، «تحلیل کارشناسانه» کردهاند، بر این باورند که
شهردار تهران در تمام ایام تبلیغات بیش از آنکه با مردم عادی سخن بگوید،
مشغول اثبات خود به جماعتی قلیل اما پرادعا از حزباللهیها بود!
از
بس بعضی دوستان به بهانههای مختلف، سیلیهای متفاوت به صورت شهردار تهران
زدند که قالیباف، رای را رها کرده بود و علیالدوام در پی اثبات برادری
خود بود! بعضيها از سویی بهرغم نهی رهبر، همچنان چماق ساختند از
اصطلاحات بغضآلود تا از رای حزباللهی قالیباف کم کنند. از سویی همان
نقدهای وارده بر مدیران کارگزارانی را بستند به نماد کار و همت جهادی تا از
رای اقشار محروم حاج باقر کم کنند.
از سویی برای نشانه گرفتن آرای
خاکستری شهردار، جاسوس بیبیسی شدند و سیدی جلسه خصوصی را کف دست
رسانههای دشمن گذاشتند. عجبا كه همه این کارهای خود را از موضع گفتمان
انقلاب و مقاومت و بصیرت و عدالت و ... انجام دادند اما دیگر به این فکر
نکردند که با زدن حاج باقر، مشغول خدمت مضاعف به رای روحانیاند!!
3-
این دوره از انتخابات برای چندمینبار ثابت کرد که اتفاقا نظرسنجیهای
درست و علمی، مبنايي است تا نسبت به رای مردم، از همان قبل انتخابات،
برآورد داشت. بر اساس نظرسنجیهای جامع، از همان اول هم معلوم بود که
دوستان شعارزده درک درستی از معنای «سونامی» ندارند. ما اما با معیار
نظرسنجی آگاهانه، تا 10 روز مانده به انتخابات، علیالدوام از رای بالاتر
قالیباف سخن گفتیم، لیکن با رجوع تا لحظه آخر به نظرسنجیهای درست، هشدار
مکرر دادیم که خطر در کمین رای اصولگرایی نشسته است؛ همین هم شد!
روحانی
آرام آرام بالا آمد و آنگاه به قالیباف رسید. در فوتبال، تیمی که 3 بر هیچ
جلو است، وقتی 3 گل میخورد و بازی مساوی میشود، بدیهیترین اتفاق این
است که ناظر بر جو بازی، گل چهارم را نیز بخورد و بازی را ببازد. این وسط،
بصیرت بعضی دوستان مومن و حزباللهی را نگاه که با تخریب نامزد اصولگرا،
مشغول دست زدن برای گلهای حسن روحانی بودند! عقل نکردند و کنار که نرفتند
هیچ، کمک کردند به تیم رقیب!
4- در این انتخابات، هر که با هر معیار
درست و تشخیص عاقلانهای، به هر کدام از این 6 نامزد رسید و رای داد،
ماجور است اما تعدادی خطا کردند و معدودی خیانت. خطا آنجا بود که در
تبلیغات به نفع رای مدنظر، درشتگویی شد و برخی مرزهای اخلاقی محترم شمرده
نشد. این همان خطایی است که معالاسف جزو ملزومات انتخابات شده و انگار
گریزی از آن نیست. خیانت اما چه بود؟!
خیانت آنجا بود که مدتها
پیش از انتخابات، بهرغم تاکید فراوان بر «وحدت» بعضیها به تکپری و
تکروی پرداختند و در امتداد خلق و خوی صفر و صدي، به چند شقهشدن جریان
اصولگرایی کمک کردند. خیانت آنجا بود که احترام انقلاب اسلامی، تحتالشعاع
حرمت این و آن قرار گرفت. خیانت آنجا بود که «رقیب در صحنه بود» اما
بعضیها از قصد رقیب را ندیدند. خیانت آنجا بود که بعضی گمان کردند تکلیف و
انقلاب و گفتمان انقلاب و مالکاشتر و عمار یاسر و مقاومت و... منحصر در
اصلح ایشان است ولاغیر.
خیانت آنجا بود که چونان اطفال بیخرد،
گوششان را گرفته بودند و مدام جیغ میزدند که انتخابات، «دوگانه سازش –
مقاومت» است... و خیانت اینجاست که هنوز هم طلبکارند و گستاخ!! خیانت
اینجاست که امروز «بیبیسی» با سوءاستفاده از بلاهت دیدنی دوستان، مدعی
میشود که مردم فقط همان اندازه رای به فلانی، طرفدار مقامتاند!! این آیا
خیانت کمی است؟! اصلا صرفنظر از نتیجه انتخابات، این آیا جرم کوچکی است؟!
لحظهای فرض کنید که ما باز هم با این دست فرمان قرار است به جای
«انتخابات» وارد «امتحانات» شویم.
اگر باخت به حسن روحانی قابل
تحمل باشد، باخت به دشمن بیرونی قطعا غیرقابل تحمل است. لذا فرض است که
تکلیف خود را یک بار برای همیشه، مشخص کنیم با شعارزدهها. اگر فتنه از
آبروی راس فتنه میکاهد و اگر انحراف از آبروی منحرفین دانهدرشت کم
میکند، متاسفانه جز این نیست که رفتار و گفتار دوستان شعارزده ما بلای
جان مفاهیم عالیهای نظیر اصل انقلاب و اصل مقاومت شده. آیا جلوی ایشان را
نباید گرفت و باید اجازه داد همچنان جیغ بکشند و شکست را با پیروزی عوض
کنند؟! نه! اشتباه نشود. انتخابات تمام شد و رفت... و من در پی مقصر
نیستم! آنچه بیم آن میرود، بیم از ادامه این روند غلط و نادرست است.
القصه!
دوستان به جای عذرخواهی، همچنان شعار میدهند و پیامک ارسال میکنند!
خیانت بزرگ این جماعت، همین است که فقط نامزد خود را «اصلح» میدانند و
بیخود و بیجهت، پای بزرگان را به میان باز میکنند که «کجا امام و رهبر
سخن از «صالح مقبول» گفتهاند؟!» سلمنا! ما کی و کجا گفتهایم نامزدمان،
صالح است که حالا ببینیم مقبول است یا غیرمقبول؟! چرا تهمت میزنید؟! چرا
این همه بیتقوایی میکنید؟! چرا پای مقدسات را بیهیچ دلیلی به میان
میکشید؟! ما نیز مثل شما در پی اصلح بودیم و اصلحمان، درست یا نادرست با
اصلح شما فرق میکند. چرا گمان میکنید فقط شما به اصلح رسیدهاید؟! چرا
این همه منم منم؟! والله خندهدار است پیامکهایتان!
قرآن سر نیزه
کردن است پیامکهایتان! شهید محمد جهانآرا، دو دستی خونینشهر را چسبیده
بود، آنگاه که شهر سقوط کرد، برداشت گفت: «بچهها! شهر سقوط کرده... پس
میگیریم، مراقب باشیم ایمانمان سقوط نکند.» آری! جهانآرا خرمشهر را دو
دستی تقدیم اغیار نکرده بود، لذا جمله قشنگش به دل آدم مینشیند اما پیامک
شما حال آدم را بهم میزند. آیا رواست با نفهمیدن فضا، و با دست خود، شهر
انتخابات را واگذار كنيم و بعد مایه از جمله زیبای شهیدان بگذاریم؟!
باید
به اقتضای مکان و زمان، از وصیتنامه شهدا مدد گرفت، نه هردمبیل. سالها
پیش در وصیتنامه شهیدی خواندم؛ «دوستان! هر کجا کار اشتباهی کردم، آنجا
سرباز امام نبودهام اما هر کجا عمل صالحی از من سر زده است، بروید و
ردپای ولیفقیه را پیدا کنید.» فیالحال وقت پیامک این جمله است! بعضی
دوستان اما معدود کارهای خوبشان را به گروه خود نسبت میدهند ليكن هر جا
اشتباه میکنند، پای تکلیف و ولایت و مقاومت و سیدالشهدا و عاشورا و مقدسات
را به میان باز میکنند! این، عینا خیانت است.
در اوج نادانی و
متاثر از نتیجه انتخابات پیامک میکنند که «علی! به مالک بگو باز هم از
خیمه معاویه برگردد»! کم بهرههای از بصیرت و غافلان از خرد سیاسی،
همیناند دیگر! هنوز گمان میکنند مالک به خیمه معاویه نرسیده! تو وقتی
نامزد مدنظر خود را «مالک» میبینی، تحلیل سیاسیات هم همین میشود! اصولا
سالهای سال است که مالک، معاویه را به درک واصل کرده و از خیمه معاویه
عبور کرده و... دیگر سخن گفتن از خیمه معاویه، پایین آوردن شأن مالک است.
بعضی
رفقا هنوز در چند کیلومتری خیمه معاویه گیر کردهاند و هنوز مقدسات را سر
نیزه میکنند، گمان میکنند مالک هم مثل خودشان است! نخیر، مالک با «انقلاب
اسلامی» به در کاخ سفید رسیده است و با «بیداری اسلامی» در صدد زدن آخرین
میخ بر تابوت نظام لیبرال ـ دموکراسی است. اين وسط پسر ابوسفيان خر كيست؟!
مالک، اصل انقلاب اسلامی است، نه این و آن. این و آنی که نمیدانند
انتخابات، جای هزینه کردن از مقدسات نیست، تنها کسی که نیستند «مالک اشتر
علی(ع)» است.
پیامک میکنند که «مردم دنبال مقاومت نیستند و از
عاشورا، تنها و تنها اکتفا به سینهزنی میکنند»! باورم هست تمام آرایی که
به صندوق انتخابات ریخته شد، آری به رای و راه نظام منجمله مقاومت بود.
«مقاومت» بسی بلندبالاتر از آن است که جز «انقلاب اسلامی» نماد دیگری
داشته باشد. سینه نزدن این ملت پای علم فلان گروه و بهمان جناح، چه ربطی
به عاشورای سیدالشهدا(ع) دارد؟! میفهمید چه دارید میگویید؟! و چه دارید
پیامک میکنید؟!
صدالبته خواندن «حدیث کسا» خوب است و سفارش شده
اما وای از آن روز که بزرگان ما عافیتاندیشی پیشه کنند و بعد، به جای
پاسخگویی، آدمی را حواله دهند به حدیث کسا!! این میشود حدیث نفس نه حدیث
کسای ناب! ظاهرا همین مانده بود که با «پیامک» به جنگ پیام بروند بعضیها.
پیامک میزنند که «ما مکلف به تکلیف بودیم و اصلا هم پشیمان نیستیم،
دیگرانی که ... باید پشیمان باشند»!
اولا، تکلیف و وظیفه یک چیز
است، تفرقه و منیت، یک چیز دیگر. ثانیا، اشتباه کردن و بعد، مایه گذاشتن از
تکلیف، کملطفی در حق تکلیف است. ثالثا، نهایت بیتقوایی این است که خیال
کنیم فقط ما به تکلیف عمل کردهایم و دیگران، نه! رابعا، محاسبه نتیجه و
تلاش برای برد، خود بخشی از تکلیف است.
***
یکی از 6 نامزد مورد
تایید جمهوری اسلامی، منتخب ملت شد که خود در پیامش، دست دوستی هر 2 گروه
اصولگرا و اصلاحطلب را فشرده. دوستان! این قبیل پیامکها را نخوانده دیلیت
کنید. قدر مسلم، شکست خورده این انتخابات، جز دشمنان ملت ایران نیستند.
همین الان هم بسیاری از اصلاحطلبان، از اصلاحطلب خواندن شیخ حسن روحانی
پرهیز دارند، چرا که او را به جناح دیگر نزدیکتر میدانند تا جناح خودشان.
منتخب
ملت اما میتواند با بهره بردن از این «ظرفیت فراجناحی» نیز تبریک دلی و
اخلاقی سایر نامزدها، نام نیکی از خود در جمهوری اسلامی به یادگار بگذارد.
شرط است که در مقام عمل، کار کند و کار و کار، بلکه از مشکلات عدیده
اقتصادی مردم کم شود. ما نیز به تاسی از دیگر اصولگرایان، برای کمک به قوه
مجریه از هیچ تلاشی فروگذار نخواهیم کرد. زندهباد ملت ایران، کور باد آنکه
به این ملت نستوه، چشم بد دارد.
صبح امروز ستون یادداشت روز روزنامه خراسان به مقاله ای از کورش شجاعي با عنوان«به شکرانه حماسه مردم ايران»اختصاص یافت:
اراده
اين مردم ستودني است همت ، غيرت و عزت طلبي اين مردم عزيز شايسته بهترين و
برترين قدرداني هاست و البته که پاداش اين حضور حماسي و دلدادگي به دين و
ميهن و انقلاب و ايران عزيز نزد آفريدگار هستي منظور و محفوظ است. پاداش
مردمي که پيامبر خدا را نديده اند و کلام سراسر وحي اش را از زبان مبارکش
نشنيده اند اما از عمق دل با وجود فاصله هزار و چهارصدساله از بعثت پيامبر
عظيم الشأن اسلام و دوران مبارک نبوت و رسالت حضرتش به دين اکمل آن پيامبر
خاتم باورمند هستند و صادق ترين گواه اين مدعا دلدادگي و دلبستگي شان به
آيين ناب محمدي (ص) و ايستادگي و مقاومت در برابر تمامي مشکلات و صبر و
شکيبايي در مقابل تمامي فراز و نشيب ها، جنگ، فشارهاي شديد سياسي و تحريم
هاي بي حد و حصر اقتصادي است که در اين ۳۴سال پس از انقلاب اسلامي بدخواهان
اين ملت و کشور و نظام بر مردم تحميل کرده اند.
انقلاب بزرگي که
خود مردم با توکل به خدا و براي برپايي جمهوري اسلامي و برقراري قسط و عدل
به رهبري امام عزيز آن بنده صالح خداوند خلق کردند و براي تثبيت و مانايي و
اعتلاي انقلاب و ايران عزيز هيچگاه کم نگذاشتند و از هيچ اقدام فداکارانه و
ايثارگرانه اي فروگذار نکردند حتي از بذل جان هاي عزيزشان براي سرافرازي
دين و ميهن.
هرچه از عمر اين انقلاب بيشتر مي گذرد به اين کلام
برخاسته از دل و باور خميني (ره) عزيز بهتر پي مي بريم که مي گفت «اين مردم
حتي از مردم دوران رسول خدا بهترند» و البته که بهترند چرا که اين مردم در
حالي که پيامبر عظيم الشأن را نديده و در حالي که نفس جان بخش و ملکوتي
حضرتش را با وجود ظاهري خود حس نکرده اند اما به نداي پير جماران آن پيرو
واقعي آيين محمدي لبيک گفتند و همچنان بر ميثاق مبارکشان با آن پيرو رسول
مکرم اسلام و عترت و اهل بيت طاهرينش وفا دارند و براي تداوم عزت و دين و
ميهن، استقلال وطن و بقاي هرچه مستحکم تر امنيت و اقتدار ايران عزيز پا در
رکاب غيرتند تا همچنان پرچم سه رنگ و زيبا و مزين به نام جلاله خداوند
(ا...) سرافرازانه در اهتزاز بماند پس واقعاً اين ملت و اين مردم و اراده
هاي استوار و عزت طلبي شان قابل و شايسته بهترين و برترين سپاسگزاري ها و
ارج نهادن هاست.
مردم عزيز و صبوري که پس از تحمل آن سختي ها در
هشت سال جنگ تحميلي غيور مردانه ايستادگي کردند تا به پيروزي رسيدند و خون
بهترين جوانانشان را به پاي حفاظت از آيين ناب محمدي و استقلال و امنيت و
شرف و تماميت ارضي وطن ريختند و پس از تمامي آن فشارهاي سياسي و اقتصادي
سنگين را تحمل کردند و هنوز و همچنان با وجود اين موج و بي داد گراني ها و
تورم افسار گسيخته و نبود نظارت لازم بر بازار و کنترل نشدن قيمت ها، همچون
کوه بر ميثاق خود با دين، شهيدان، امام و رهبر عزيزشان پايبند و وفادارند و
هنوز و همچنان حماسه خلق مي کنند و با وجود تبليغات گسترده رسانه اي، اين
ملت با حضور حماسي خود در انتخابات يازدهمين دوره رياست جمهوري، بدخواهان و
دشمنان اين ملت را نااميدتر و مايوس تر کردند و به بدخواهان ايران عزيز
«نه» اي به بزرگي «آري» به جمهوري اسلامي، گفتند.
به راستي دست اين
مردم که آراء حماسه آفرين و دشمن شکن خود را به صندوق هاي راي ريختند
بوسيدني است و بي گمان پيروز اصلي اين حماسه خود اين مردم و اراده ستودني
آنان است. بي گمان پيروز واقعي اين حماسه اسلام عزيز است. بي گمان پيروز
اصلي اين ميدان شهيدان هستند که جان شيرينشان را و خون هاي پاکشان را به
پاي نهال انقلاب و وطن ديرپا و عزيزشان ريختند تا من و شما در اوج عزت و
اقتدار و آزادي و امنيت بتوانيم صاحب راي باشيم و در سرنوشت و مقدرات کشور
عزيزمان نقش آفريني کنيم.
بي گمان پيروز اين ميدان، آن پير سفر کرده
و امام شهيدان و راه امام و رهبري است.و انصافا نمي توان نقش کليدي خلف
صالح خميني (ره) رهبر عزيزمان در فراهم سازي بستر خلق اين حماسه را ناديده
گرفت. چرا که دائم با بياني مستدل و اقناعي بر حضور حداکثري مردم در
انتخابات تاکيد و اثرات اين حضور حماسي را دورانديشانه و ژرف نگرانه تبيين
کردند و با اشاره به حضور کانديداهايي با سلايق گوناگون در سالروز بزرگداشت
ارتحال امام در مرقد آن بزرگوار گفتند راي به هر يک از اين ۸ کانديداي
محترم راي به جمهوري اسلامي است و آن چنان در اين مسير خردمندانه و با وسعت
ديد و بسيار باز و منطقي سخن گفتند و کار را بدان مرتبه رساندند و حتي
گفتند ممکن است بعضي به دليلي نخواهند از نظام اسلامي حمايت کنند اما از
کشورشان که مي خواهند حمايت بکنند و کشورشان را دوست دارند پس همه بيايند و
در انتخابات شرکت کنند.
رهبري همچنين قاطعانه آن زمان که در اولين
ساعت راي گيري پاي صندوق راي آمدند پس از اين که باز هم خبردار نشدن حتي
نزديکان و فرزندانشان را از راي خود علني و صريح و روشن اعلام و براي برکت
راي مردم دعا کردند با صراحت هر چه تمام تر بر امانت داري مسئولان براي راي
مردم و اين که راي ملت حق الناس است تاکيد کردند. و مجموعه اين سخنان و
مواضع روشن و آشکار بي گمان تاثير قابل توجهي در حضور هرچه بيشتر مردم پاي
صندوق هاي راي و خلق اين حماسه داشت.
حق است و سزاوار و بايسته است
که هزاران هزار بار شاکر خداوند بلند مرتبه و يکتاي هستي باشيم که چنين
مردم عزيز و سرافراز و غيرتمند و عزت طلبي داريم، چنين وطن گران مقدار و
ريشه دار و تمدن سازي داريم، چنين رهبر خردمند و خداباور و فرزانه و مردم
باوري داريم که مثل مرادش خميني(ره) عزيز راي مردم را ميزان مي داند و راي
مردم را مورد احترام و حرمت اتم و اکمل و سرنوشت ساز براي امروز و فردا و
آينده کشور مي داند، نه مثل برخي که راي مردم را تزئيني و تشريفاتي مي
پندارند.
خدا را بايد هزاران هزار بار شکر گزارد و سجده شکر به جاي
آورد که مسلمانيم و دلداده قرآن و پيامبر و اهل بيت و عترت طاهرينش هستيم
که هرچه عزت و شرف و سرافرازي داريم از برکت بندگي و عبوديت به درگاه
خداوند رحمان و رحيم و مودت پيامبر و اهل بيت اوست.
خدا را شاکريم
که لطف فرمود و دل مردم عزيزمان را براي آمدن پاي صندوق هاي راي و خلق
حماسه اي ديگر راغب کرد. خدا را شاکريم که همه سليقه هاي داخل خانواده عزيز
اسلامي با هر عقيده و گرايشي و با هر مذهب و زبان و قوميتي در همه جاي
ايران در خلق اين حماسه بياد ماندني شرکت کردند خدا را شاکريم حتي برخي که
پس از وقايع تلخ ۸۸ دلخوري ها، گلايه ها و اعتراض هايي داشته و حتي قهر
کرده بودند پاي صندوق ها آمدند تا آن چه را که مي خواهند خودشان با راي خود
مطالبه کنند. خدا را شاکريم که پس از آن فتنه اي که در سال ۸۸ و پس از آن
حضور تاريخي مردم به جان مردم و نظام افتاد بار ديگر نشاط سياسي احيا شد و
ظلمي که در آن زمان به مردم و نظام شد آشکارتر شد.
خدا را هزاران
هزار بار بايد شکر گزارد که انتخاباتي آزاد و پرشکوه در نهايت آرامش و
امنيت و متانت بدون اين که کوچک ترين مشکل امنيتي يا حادثه تلخي رخ دهد
برگزار شد و به حق ضرورت دارد که از تلاش بي وقفه نيروهاي انتظامي و امنيتي
و مجموعه وزارت کشور در برگزاري اين انتخابات رقابتي اما بسيار سالم و امن
و آ رام صميمانه تشکر کرد.
و خدا را شاکريم که حضور پرشکوه و
مشارکت بيش از ۷۲ درصدي مردم عزيزمان حماسه اي آفريد که هم نشاط و اميد
جامعه را و دلبستگي و همبستگي مردم را بيشتر کرد و همزمان با اعياد مبارک
شعبانيه عيد حماسه سياسي و نشاط و شادي خلق شد و شادماني مردم مضاعف شد هم
دل شهيدان و امام و رهبري را شاد کرد و هم بدخواهان اين ملک و ملت را
نااميدتر و سردرگم تر کرد و هم راي سديد و پرشمار و قابل توجه و معني دار
بيش از ۱۸ ميليوني پشتوانه رئيس جمهور منتخب مردم شد که هم دلگرمي و قوت او
را براي خدمت هرچه بيشتر و صادقانه تر و موثرتر به مردم و ميهن تقويت کند و
هم وجاهت و قدرت چانه زني او و کشورمان را در صحنه ها و معادلات بين
المللي افزايش دهد.
و باز هم هزاران هزار بار خداوند را به خاطر
نعمت هاي بي کرانش شکر مي گزاريم و به خاطر منت و لطف بي منتهايش به اين
ملت و ايران عزيز.البته به عنوان کوچک ترين فرد اين ملت بزرگ و به عنوان
يکي از نمايندگان افکار عمومي با رئيس جمهور منتخب و محترم کشورمان دل
گفته هايي دارم که حسب وظيفه و در صورت ادامه حيات و توفيق خواهم نوشت.
محسن رهامی(فعال سیاسی)در مقاله ای با عنوان «لزوم اعتدال در چینش کابینه»برای ستون سرمقاله امروز روزنامه آرمان این طور نوشت:
بسیار
خرسندیم که رئیسجمهور یازدهم از طیف میانهرو و نماد اعتدال است. دکتر
حسن روحانی باید پیش از هر مسالهای به ترکیب کابینه خود بیندیشد. ترکیب
کابینه از آنجا اهمیت مضاعفی بر هر بحث و تصمیم دیگری دارد که 4 سال آینده
کشور با ترکیب آن گره خورده است. در اینجا لازم است به رئیسجمهور پیشنهاد
شود که در چینش کابینه خود اعتدال را مدنظر داشته باشد، هر چند شخصیت دکتر
روحانی به نحوی است که غیر از این (اعتدال در انتخاب) از او انتظار
نمیرود. آقای دکترروحانی باید از همه نیروهای متخصص و کارآزموده در کشور
به نحو احسن بهره ببرد. بنابراین تهیه فهرست کابینه مهمترین اقدامی است که
رئیسجمهور یازدهم باید در دستور کار خود قرار دهد.
ذکر این نکته
هم خالی از فایده نیست که رئیسجمهور نباید کابینه را تبدیل به باشگاه
احزاب کند و تاکید و پیشنهاد موکد بر این است که آغاز اعتدال از دولت
یازدهم صورت گیرد یعنی اعتدال از کابینه آغاز شود و افرادی از همه جناحها و
طیفها برای تصدی امور اجرایی معرفی شوند. وزرای افراطی تصمیماتی خواهند
گرفت که به ضرر جامعه است اما وزرای باتجربه تصمیمات منطقی اتخاذ میکنند
که سود زیادی دارد و حرکات وزارتخانهها را به سمت اعتدال میبرد.
به
عنوان مثال زمانی که اوباما به عنوان رئیسجمهور آمریکا انتخاب شد،
نیروهای جمهوریخواه را حذف نکرد و آنها را نگه داشت بنابراین درنهایت باید
اذعان داشت که دولت ائتلافی بسیار موفقتر از دولت افراطی و تکبعدی است.
از منظری دیگر هم لزوم استفاده از تمام جناحها در کابینه یازدهم ضروری به
نظر میرسد. آقای روحانی دولت را در شرایطی تحویل خواهد گرفت که جامعه با
مشکلاتی روبهرو است. از سویی سیل مطالبات عمومی شکل گرفته تحتتاثیر همین
مشکلات نیز بر دوش آقای روحانی و دولت او سنگینی خواهد کرد. در چنین شرایطی
آقای روحانی در اطراف مجموعه دولت خود نهادها و دستگاههای دیگر کشور را
دارد که در اختیار رقبای وی هستند.
آقای روحانی طی چهار سال آینده
برای مطالبات عمومی پاسخی در خور باید داشته باشد و این مهم میسر نخواهد شد
مگر با تعامل سازنده با نهادهای دیگر کشور و بهخصوص مجلس. اینجاست که
حضور جناحهای مختلف در کابینه میتواند زمینه تعامل مناسبتری برای دولت
یازدهم و درنهایت پیشرفت امور مهیا کند. چه آنکه اگر دولت یازدهم به دولتی
بسته و تکجناحی تبدیل شود نهتنها امکان تعامل جدی و سازندهای با قوای
دیگر وجود نخواهد داشت بلکه در تقابلی جدی با رقبای سیاسی قرار خواهد گرفت
که نتیجه آن سرریز شدن بار تمام مشکلات بر دوش دولت و قوه مجریه خواهد بود.
مرتضي طلايي(عضو شوراي شهر تهران)در مقاله ای با عنوان «يادگاري كه در اين گنبد دوار بماند»برای ستون یادداشت روز روزنامه تهران امروز این طور نوشت:
اطمينان
قلب از صفات مردان خداست و وقتي اين شاخص در ابعاد يك ملت بسط پيدا كند،
آن زمان، اين سكينه و اطمينان نشانه يك امت و ملت خدايي است.
شايد
يكي از دلايل عجز تحليلگران جهان از محاسبه و تحليل وقايع سياسي ايران،
غافل بودن از رابطه امت و امام باشد. آنگاه كه اطمينان قلب ناشي از صحت
وعده الهي از امام تا آحاد ملت گسترش مييابد كه وعده شده: «ان تنصروالله
ينصركم و يثبت اقدامكم» و انتخابات ما، يادگاري شد كه در اين گنبد دوار
بماند. آنچه در خرداد داغ تهران گذشت به معجزهاي سياسي شبيه بود كه شكوه
مردمسالاري ديني را حتي در مقابل قديميترين مردمسالاريهاي جهان به صحنه
ظهور كشاند.
در شرايطي كه تحريمها در شديدترين حالت خود، وضعيت
اقتصادي دچار فراز و نشيبهاي فراوان و دغدغهها در اوج بودند، مشاركت بيش
از هفتاد درصدي مردم، بيشك براي هر تحليلگري كه از كيفيت رابطه ملت و
حاكميت در نظام جمهوري اسلامي ايران بيخبر باشد غير قابل تحليل است.
فارغ
از نتيجه حاصله، پيروزي مدل مردمسالاري ديني در ميانه زمان بيداري
اسلامي، شايد برجستهترين دستاورد انتخابات 92 باشد. اثبات كارآمدي
مردمسالاري ديني با مشاركت حداكثري مردم، فرصتي است براي تثبيت اين الگو
در كشورهاي اسلامي كه در پي تغيير و دستيابي به مدل حاكميتي هستند.
از
سوي ديگر براي همه كساني كه در خلق حماسه سياسي 92 مشاركت داشتند تا پيش
از زمان راي گيري، تكليف بر رقابت و سعي بر افزايش شور و نشاط انتخاباتي
بود و پس از اخذ آرا و اعلام نتايج، تكليفي جز پذيرش روندهاي قانوني و
تبريك به رئيسجمهور منتخب وجود ندارد. اما از پي استقرار دولت و در اين
برهه حساس، همه ظرفيتهاي نظام و باورمندان به آن، بايد مشاركت فعال و موثر
در محقق كردن تدبير و اعتدال براي پيشرفت و عدالت را رقم زنند و تحقق اين
هدف بلند از يكسو، سعه صدر و اعتدال دولت آينده و از سوي ديگر صدق نيت و
عزم و اراده همه فعالان سياسي و اجتماعي را طلب ميكند. اميد كه تحقق حماسه
سياسي در طليعه سال 92 مقدمهاي باشد براي عزم و حركت همگاني براي تحقق
حماسه اقتصادي و عبور دادن كشور و ملت از اين مقطع تاريخي با رهبري داهيانه
مقام معظم رهبري، كوشش دولت و مشاركت نخبگان و مردم.
صاحب اين قلم
صادقانهترين سپاسهاي خود را تقديم پيشگاه ملت بزرگ ايران و تمامي
نامزدهاي محترم انتخابات و هوادارانشان به ويژه برادر و همرزم گرانقدرم
جناب آقاي دكتر قاليباف نموده و گرمترين تبريكها را به منتخب ملت، جناب
آقاي حجتالاسلام دكتر روحاني تقديم ميكند و بار ديگر آرزوي خود براي تحقق
پيشرفت و عدالت را با همت دولت آينده و آحاد ملت تكرار مينمايد.
در ادامه مقاله امروز روزنامه رسالت نوشته محمد كاظم انبارلويي را با عنوان«آموزهها و آميزههاي انتخابات 92»می خوانید:
انتخابات
يازدهمين دوره رياست جمهوري و نيز شوراهاي اسلامي پايان يافت. ركورد جديدي
از مشاركت در مردمسالاري ديني ، فرهنگ رقابت و ... به جاي مانده كه قابل
تامل و مطالعه است. اضلاع رقابت با هوشمندي پاي مداخله خارجي را از
رقابتها قطع كردند كه اين يك گام به جلو براي صيانت از جمهوريت نظام بود.
اينكه
سخنگوي دولت آمريكا انتخابات ايران را آزاد و مطابق استانداردهاي جهاني
نداند نشان از عدم رضايت آنها از انتخابات دوره يازدهم است. اين نشان
ميدهد كه ملت راه را درست آمده است. البته گاهي تا قسمتي حرف درستي هم زده
است چرا كه مشاركت در آمريكا در يكصد سال اخير حداكثر تا 54 درصد بوده است
و در اين مدت ميانگين آن زير 42 درصد ميباشد. حال آنكه ما يك انتخابات
پرشور و حماسي را با 7/72 درصد مشاركت پشت سر گذاشتهايم. طبيعي است مورد
حسادت آمريكاييها قرار گيرد.
آموزههاي انتخابات 92
1-
به طور طبيعي از سال 76 به بعد كه روساي جمهور ما مورد اجماع نخبگان
نبودند رقابت دو يا چند قطبي تعريف ميشد. هميشه از دل دولت مستقر يك دولت
رقيب به صورت نتيجه انتخابات ظهور ميكرد. اين هم سلامت و آزاد بودن
انتخابات را نشان ميدهد و هم نوع اراده و سليقه مردم براي تغييرات را
واتاب ميداد. طبيعي بود اين دوره اصولگرايان قدرت را در يك رقابت جدي
واگذار كنند. البته اگر بيانضباطي سياسي رقيب در سال 88 نبود اين واگذاري
بالاي 7/50 درصد صورت ميگرفت.
2- اصولگرايان پس از يك دهه حاكميت
به دليل عدم مديريت و نقد درون گفتماني به سمت واگرايي فزاينده رفتند. آنها
نتوانستند واگرايي همگرايانه را حول محور اصول و باورهاي مشترك مديريت
كنند و به نامزد واحد، گفتمان واحد، برنامه واحد و تيم واحد برسند. لذا
نتايج آراء نشان ميدهد كه مردم نميتوانند به اين تشتت و تفرق رضايت دهند.
3-
گروههاي مرجع در اصولگرايان طي اين ده سال مقبوليت خود را در نزد مردم
كاهش دادند و به تقويت گفتمان خود همت نگماردند و متاسفانه در اين دوره
گروههاي مرجع مقبوليت خود را در نزد نخبگان و بويژه نامزدهاي مطرح هم از
دست دادند و تلاشها براي رسيدن به نامزد واحد به نتيجه نرسيد. راي پايين
مردم به اضلاع چهارگانه اصولگرايان در حقيقت هم عدم رضايت و هم نوعي تنبيه
گروههاي مرجع و نخبگان اصولگرا از سوي مردم تلقي ميشود. اين يك نكته
عبرتآموز است كه نبايد فراموش كرد.
4- ضعف در طرح يك گفتمان متناسب
با نيازهاي دهه چهارم انقلاب، ضعف در همگرايي رهبران اصولگرا، ناتواني در
بسيج سازمان راي، عدم طراحي يك برنامه كه يك افق روشن را ترسيم كند، اكتفا
به شعارهاي بدون پشتوانه اجرايي يك عدم توفيق را به اصولگرايان تحميل كرد
كه اگر خوب آسيبشناسي نشود نتايج جدي خود را در انتخابات مجلس نشان خواهد
داد.
5- سرمايه اجتماعي اصولگرايان در دولتهاي نهم و دهم با نقد
سياه نمايانه چوب حراج خورد و با يك بيدقتي به سبد سرمايه اجتماعي رقيب
ريخته شد. در حالي كه خدمات دولت نهم و دهم يك ركورد بيسابقه در دولتهاي
گذشته است. عدم تفكيك بين برخي انحرافات و كارنامه دولت، اصولگرايان را به
بيراهه برد. اين كژراهه به تاراج سرمايه اجتماعي منجر شد.
6- از
هماكنون ميشود كار را شروع كرد تا حداقل چهال سال ديگر و يا هشت سال ديگر
كه عمر دولت يازدهم و دوازدهم به سر ميآيد قدرت را در يك فرايند
مردمسالارانه و در چارچوبهاي اخلاقي، قانوني و حرفهاي تحويل گرفت.در اين
چهار سال اصولگرايان بايد نسبت به بازتوليد گفتمان اصولگرايي بر مبناي
تقاضاها و مطالبات جدي مردم همت گمارند. برنامه شفاف و روشن در رقابتها
براي خدمت به مردم ارائه دهند تا بتوانند اعتماد گذشته را احيا كنند.
اما آميزههاي انتخابات 92 چيست؟
1-
نوع رقابتهاي دوره يازدهم اخلاقي و قانونمند بود. رقبا يك حياي انقلابي
را در گفتگوها رعايت ميكردند. افرادي كه توفيق نيافتند به پاستور راه
يابند به فرد پيروز تبريك گفتند. فرد منتخب اطمينان دارد حداقل آنها در
اداره كشور چوب لاي چرخ او نخواهند گذاشت. از همين زاويه ميشود به همگرايي
نخبگان و همكاري آنها در دولت آينده اميدوار بود. اين رويكرد ممّد پيشرفت
كشور و خدمت به مردم است. بايد آن را غنيمت دانست.
2- آقاي روحاني
يك مجتهد، عضو مجلس خبرگان ، با سوابق روشن در انقلاب و پيش از انقلاب
است. او نماينده رهبري در شوراي عالي دفاع و عضو مجمع تشخيص مصلحت است. او
مصداق بارز يك رجل مذهبي و سياسي است و ميتوان به او اعتماد كرد. ممكن
است برخي به سوابق 4 سال اخير او درباره فتنه و برخي ديدگاههاي او نقد
داشته باشند اما اين نقدها مانع اجماع براي كمك و حمايت از او در پيشبرد
گفتمان پيشرفت و خدمت و عدالت نيست.
لذا نگاهها بايد معطوف به
آينده و نه گذشته باشد. او در حوزه اقتصاد، سياست و فرهنگ و ... براساس
نگاه خود با چالشهاي جدي روبهرو است. او در برابر شرارت ابرقدرتها قرار
دارد. انصاف و لوطيگري حكم ميكند به او كمك كنيم و تلخيهاي دوران رقابت
را به شيريني دوران رفاقت تبديل كنيم.
3- رقيب طي هشت سال گذشته
همواره از بيمهري به نخبگان و عدم به كارگيري افراد كارآمد و با تجربه
گله كرده است. اين گوي و اين ميدان. بايد ديد آنها در عمل چقدر به اين گفته
عمل ميكنند. هنر نخبه در ايجاد همگرايي و اجماع ملي است. اگر راهي غير از
اين رود در نخبه بودن او بايد ترديد كرد.
آقاي روحاني در اولين
پيام خود به ملت پس از پيروزي گفته است؛ دست همه اعتدالگرايان،
اصلاحطلبان و اصولگرايان را به گرمي ميفشارد. او خود را فرزند كوچك حوزه و
دانشگاه دانسته است و حق همچنين است. بايد ديد در عمل، او چقدر توفيق در
انجام اين ماموريت پيدا ميكند همراهي و تعامل با سه طيف از نخبگاني كه
ياد كرد چقدر محقق خواهد شد. چرا كه با پرچم اعتدال پا به ميدان اجرا
گذاشته است.
اصولگرايان قدرت را بدون اينكه از دماغ كسي خوني بيايد با
ادب و احترام با پيروزي رقيب در اندازه 7/50 درصد واگذار كردند اما
اصلاحطلبان
4 سال پيش با عدم پذيرش راي، برتري دو سوم رقيب را بر
نتافتند و با ريختن خون دهها نفر يك چالش امنيتي بر كشور تحميل كردند. اگر
آن روز پرچم اعتدال در اهتزاز بود شايد فتنه شكل نميگرفت. شورش بر
جمهوريت با اعتدال نميخواند.
آنها 11 ميليون تفاوت راي را بر
نتافتند اما اصولگرايان تفاوت چند ده هزار راي را بر تافتند و راي رقيب را
با نصاب 7/50 درصد به رسميت شناختند و به او تبريك گفتند. حال بايد ديد پس
از فروكش كردن آن گرد و غبار و اين پيروزي حاضر به آشتي با نخبگان و مردم و
نظام و آغاز يك همدلي براي تضمين وحدت ملي و پرهيز از واگرايي و رفتن به
سوي انسجام اسلامي هستند؟ فضاي ادب و اخلاق حاكم بر اين دور از رقابتها
همه را اميدوار ميكند به چنين سمتي حركت كنيم.
انشاءالله.
صبح امروز روزنامه جمهوری اسلامی ستون سرمقاله خود را به مقاله ای با موضوع«فرصت، زياد نيست»اختصاص داد:
بسمالله الرحمن الرحيم
حضور
گسترده و آگاهانه مردم در انتخابات رياست جمهوري كه به گزينش فردي معتدل و
خردگرا انجاميد، بدون هيچ ترديدي مصداق خلق حماسه سياسي در سال جاري به
حساب ميآيد.
جامعه ايران با شركت پرتعداد و از سر دلسوزي و دغدغه
در انتخابات 24 خرداد ماه نشان داد كه آماده حضور فعال و تأثيرگذار در
تمامي عرصههايي است كه براي تعيين وضعيت آينده كشور ضرورت دارد و اگر
مسئولان زمينه و بسترهاي لازم را براي مشاركت مردم فراهم آورند، آنان نيز
با درك روشني كه از وظايف خود دارند و با شناخت شرايط حساس كنوني از هيچ
مشاركتي فروگذار نميكنند.
اكنون زمان اقدام براي برداشتن گامهاي
استوار تحقق دومين حماسه فرا رسيده است. حماسه اقتصادي دومين حماسهاي است
كه مردم و مسئولان بايد در سال جاري براي خلق آن بكوشند. اما پيش از
پرداختن به مقوله حماسه اقتصادي بايد به اين پرسش پاسخ داد كه خلق اين
حماسه به چه لوازم و شرايطي نياز دارد؟
براي يافتن پاسخ روشن اين
پرسش بايد به مقوله حماسه سياسي بازگشت. واقعيت اين است كه عنصر اصلي در
حماسه سياسي، مردم هستند؛ يعني تنها با حضور و مشاركت آحاد افراد جامعه است
كه حماسهاي از جنس حماسه سياسي ايجاد ميشود. در اين ميان، مسئولان بايد
زمينه حضور، مشاركت و رقابت سالم را ميان نخبگان فراهم آورند تا مردم
بتوانند در فضايي امن و سالم، بدون دخالت دولت در قامت يك بازنگر، فرد يا
افراد مناسب را براي سمتهاي مختلف انتخابي در ساختار قانوني كشور گزينش
كنند.
در مورد حماسه اقتصادي نيز شرايط كلي، همين است، يعني
بازيگران و خالقان اصلي حماسه اقتصادي باز هم مردم هستند. اين مردماند كه
در كسوت فعال اقتصادي، سرمايهگذار، كارشناس و حتي مصرف كننده خرد بايد
حضوري مؤثر و همه جانبه داشته باشند و با سرمايه گذاري، فعاليتهاي مولد،
برنامه ريزيهاي علمي و كارشناسي و خصوصاً مصرف بهينه و صحيح، حماسهاي از
جنس اقتصادي آن را پديد آورند.
در حماسه اقتصادي نيز همانند حماسه
سياسي، دولت و تمامي نهادهاي حكومتي بايد ضمن پرهيز از دخالتهاي غيرلازم و
مخرب، زمينه را براي حضور فعالان اقتصادي فرآهم آورند. به عبارت ديگر
مجموعه نهادهاي حكومتي اعم از دولت، مجلس و قوه قضائيه بايد با تلاش براي
بهبود مستمر فضاي كسب و كار، سرمايهگذاري و فعاليت فعالان بخش خصوصي را در
تمامي حوزهها و لايهها تسهيل و تسريع كنند تا اين فعالان بتوانند در
فضايي سالم و امن به فعاليتهاي مولد اقتصادي بپردازند.
در چنين
شرايطي ميتوان انتظار داشت با افزايش سرمايهگذاريها، شاهد رشد توليد
ناخالص داخلي، اشتغالزايي، كاهش بيكاري، مهار تورم، بهبود تراز تجاري و
نهايتاً رفاه و توسعه بيشتر كشور باشيم.ضرورت اين بايدها زماني بيشتر خواهد
شد كه با نگاهي به چند سال اخير مشخص ميشود، متأسفانه دولتهاي نهم و دهم
با فراموش كردن نقش داوري دولت در كسوت يك بازيگر فعال و قدرتمند در زمينه
فعاليتهاي اقتصادي ظاهر شده و امكان رقابت، توليد و تجارت را از فعالان
بخش خصوصي سلب كرده است.
از اين رو از دولت يازدهم كه با شعار تدبير
و اعتدال روي كار آمده است، انتظار ميرود هرچه سريعتر روند نادرست و
مخرب پيشين را متوقف كند و قطار اقتصاد كشور را به ريل اصلي و صحيح خود باز
گرداند.رئيس جمهور و دولت آينده بايد متذكر اين واقعيت باشند كه افكار
عمومي و جامعه ايران از آنان انتظارات فراواني در حوزه اقتصادي دارند و از
آنجا كه فشارهاي اقتصادي و معيشتي طي سالهاي اخير بر مردم و فعالان
اقتصادي افزايش يافته است، نميتوان انتظار داشت همدلي و همراهي مردم با
رئيسجمهور منتخب براي كاهش فشارها بيش از اندازه معمول باشد.
از
اين رو به نظر ميرسد دكتر روحاني بايد با كمك مشاوران و كارشناسان اقتصادي
هرچه سريعتر در قالب اقداماتي كوتاه مدت، برخي فشارها را از گرده جامعه
در حوزه اقتصاد بردارد يا حداقل از سنگيني و شدت آن بكاهد تا مردم به دولت
جديد و تواناييهاي آن اعتماد پيدا كنند و فرصت اصلاحات ساختاريتر و ريشه
ايتر فراهم شود.
حماسه اقتصادي اگر آثار خود را در داخل كشور و بر
زندگي عموم مردم نشان دهد، به پشتوانهاي براي سياستهاي خارجي نظام جمهوري
اسلامي تبديل خواهد شد. بنابر اين، از اين منظر نيز بايد به ضرورت تحقق
حماسه اقتصادي توجه شود. اگر مسئولان اجرائي كشور در دولت آينده به وظيفه
خود در تحقق اين مهم عمل كنند، مردم نيز با آنها همراهي خواهند كرد. آنها
بايد به مردمي كه قدرت شگفت انگيزي در خلق حماسه سياسي دارند اين اعتماد را
داشته باشند كه براي همراهي در خلق حماسه اقتصادي نيز آمادگي دارند.
«انتخابات، وحدت ملی و اقتصاد»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته محمود صدری را از نظر می گذرانید:
-
انتخابات در همه جای جهان، امری مهم و عمومیترین کنش سیاسی است. مطابق
روال معمول در جهان، انتخابات عرصه رقابت بر سر اثبات تواناییها و
کارآمدیها و در شکل عریانتر آن، میدان کارزار احزاب و افراد برای کسب
قدرت است.
این وجه بنیادی انتخابات، یعنی رقابت و کارزار، واقعیتی
است که حول رابطه احزاب و جناحهای سیاسی شکل میگیرد و لاجرم آکنده از
خودستایی و دیگرستیزی است. این رابطه مدتها پیش از انتخابات شکل میگیرد،
در موعد تبلیغات انتخاباتی به اوج میرسد و در فردای انتخابات رسما تمام
میشود؛ گرچه پس لرزههای آن تا مدتها میماند.
پس، وجه عمومی
انتخابات، کارکردی تکنیکی دارد و در واقع کنشی اداری برای تغییر کارگزاران
امور دیوانی و تقنینی است. اما علاوه بر این خصلت عام، در هر کشوری عنصر یا
عناصری اختصاصی هم در کارند که موجب میشوند انتخابات علاوه بر عناصر
عمومی و جهانشمول، پارهای خصال بومی به خود بگیرد و کارکرد چندگانه پیدا
کند.
در جمهوری اسلامی ایران، به اقتضای پارهای واقعیتهای سیاست
داخلی و سیاست خارجی و تبعات اقتصادی بر آمده از آنها، انتخابات ویژگی و
قابلیت ترمیم نظام سیاسی را نیز دارد. این کارکرد انتخابات در همه ادوار-
بدون استثنا- وجود داشته است. از بهار 1358 تا تابستان 1360 دو همه پرسی و
سه انتخابات در ایران برگزار شد که کارکرد مشترک آنها اثبات استقرار نظام
بود. در تابستان همان سال دو انتخابات ریاستجمهوری برگزار شد که خصلت
مشترک آنها، اثبات توانایی نظام سیاسی برای عبور از بحرانها بود.
این
دو انتخابات بهعلاوه انتخابات مجالس60 دوم و سوم و ریاستجمهوری سوم در
هنگامه دفاع مقدس برگزار شد و جمهوری اسلامی با آنها نشان داد که در زمان
جنگ هم- که تعطیل انتخابات قابل توجیه است- حاضر به تعطیل جمهوریت نظام ولو
به صورت موقت نیست. انتخابات سالهای 1368 به بعد نیز عمدتا ناظر بر قدرت
خود ترمیمی جمهوری اسلامی و فائق آمدنش بر مشکلاتی مانند جنگ و چندپارگی در
اردوگاه یاران انقلاب (از سال 1366 به بعد) بوده است.
بی جهت نیست
که در همه این ادوار، پیش و پسِ هر انتخاباتی در ایران متفاوت بوده و هر
انتخاباتی بر ظرفیتهای مادی و معنوی کشور چیزهایی افزوده است.تحولات
انتخاباتی ایران از سال 1384 به بعد اگر چه همانند دورههای پیش از آن،
میدان نمایش ظرفیتهای قانونی نظام بود، در زمینهای متفاوت با روح غالب در
سالهای پیش از آن رقم خورد و موجب پارهای آزردگیها، بدگمانیها و
انشقاقها شد که بر ظرفیت خودترمیمی نظام تاثیر سوء گذاشت.
این
تحولات تلخ بر رقابتهای سیاسی، رخت خصومت پوشاند و ادبیات سیاسی رقابت
انتخاباتی در جمهوری اسلامی را که تا پیش از آن فاخر و نجیبانه بود،
كمملاحظه و تاحدي خشونت بار کرد. انتخابات امسال، در واقع واکنشی
خیراندیشانه و پاکدلانه توسط نامزدهای انتخابات و هواداران ایشان به روزگار
اخیرالذکر بود که موجب اعاده ادبیات پیشین و افزایش قدرت خودترمیمی نظام
جمهوری اسلامی شد. توافق همگانی نامزدها بر سر این موضوع که کشور با وجود
همه ظرفیتها و قابلیتها و تواناییهایش، به سوءمدیریت گرفتار شده و
پارهای اعمال و اقوال سالهای اخیر در خور جمهوری اسلامی ایران نیست،
مقدمهای است بر ساماندهی نظری و عملی جنبش بازگشت به ریشههای فاخر نظام
که غفلت چندساله از آن موجب نقارِ ناخواسته در میان اجزای نظام شده است.
مراد
از بازگشت، رجوع به علما و اعاظم دینی است که در سالهای اخیر به جهت برخی
رفتارها آزرده خاطر شدند؛ رجوع به بزرگان سیاست و فرهنگ و اقتصاد است که
بسیاری از ایشان بر خلاف میل خودشان و با وجود شوق فراوان برای کمک به
اعتلای ملک و مذهب، خانه نشین شدهاند؛ دلجویی از دانشگاهیان و دانشجویانی
است که مشتاق خدمت به ملت هستند، اما بر اثر تنگ نظریها، عزلت گزیدهاند؛
دعوت از کارشناسان ایرانی هجرت کرده است که لابد بسیاری از ایشان، میهن را
به غربت ترجیح میدهند. با چنین سازماندهی نظری و عملی یا هر شکل متصور
دیگر میتوان به حل مسائل بنیادی کشور پرداخت.
مسائل کلان کشور که
به گفته نامزدهای انتخابات و از جمله ريیسجمهور منتخب، درخور اعتنای جدی و
بعضا تجدیدنظرهای اساسی است، عبارتند از: بازسازی اعتماد عمومی و عنایت
به پایگاه اجتماعی که سنگ بنای نظام سیاسی و اقتدار ملی و تامینکننده
منافع و امنیت ملی است؛ چارهاندیشی مبنایی در باب اقتصاد و در رأس آن
انتظام بخشی به امور مالی و تولیدی، مهار تورم، ایجاد اشتغال و بسط ید بخش
خصوصی در چارچوب ابلاغیه اصل 44 قانون اساسی؛ درخواست کمک از اهالی فرهنگ و
معارف اعم از حوزویان و دانشگاهیان براي روشنگریهای بنیادی در باب
حلقههای مفقوده اخلاقی؛ اداره کارشناسانهتر سیاست خارجی و به ویژه پرونده
هستهای با محوریت حفظ حقوق هستهای با کمترین هزینه و دفع فشارهای موجود،
عقلانی کردن رفتارهای سیاسی و خشونت زدایی از سیاست و وارد کردن شمار هر
چه بیشتری از فعالان سیاسی ِملتزم به قانون اساسی به میدان سیاست. اینها و
موارد دیگری که میتوان افزود، میتواند اجزای پروژهای ملی و پاسخی
قدرشناسانه به مردمی باشد که بر خستگی و رخوت خود چیره شدند و به میدان
انتخابات آمدند و سیاستمداران را به وحدت ملی و همبستگی برای حل مشکلات
فراخواندند.