بی شک مسجد ضرار انقلاب خمینی همان حلقه کیان است که نقطه آغازین انحراف و تجمع تجدیدنظر طلبان و همان منافقان جدید بود. شهید سید حسن شاهچراغی مدیر مسؤل کیهان برای تشکیل نیروهای فکری مجله ای را به نام کیهان فرهنگی در سال 1363 راه اندازی کرد. بعد از شهادت شاهچراغی، عناصر مسئله دار در این مسئله نفوذ کردند. این مجله تا سال 1369 انتشار یافت تا اینکه بعد از رحلت امام خمینی، عبدالکریم سروش مقالاتی را با عنوان «قبض و بسط شریعت» منتشر کرد. دکتر سروش در این مقالات سعی کرد تا نشان دهد که آنچه امروز بنام شریعت توسط مجامع دینی عرضه می شود، واقعیت شریعت نیست؛ بلکه فهم و درک انسانها در طول تاریخ از شریعت است و به همین جهت بر اساس قرائت پلورالیستی می شود قرائت های دیگری توسط غیر از علما نیز ارائه گردد. بنابراین آنچه امروز بنام شریعت مطرح می شود نه جوهرهی شریعت است و نه قداست دارد. این مقالات مورد اعتراض شخصیت های علمی قرار گرفت. مرحوم علامه محمد تقی جعفری در مقابل این نظریه موضع گیری کرد و آن را رد کرد. از جمله افرادی که در این رابطه موضع گیری علمی کردند و آن را نظریه ای مردود شناختند، محمد صادق لاریجانی بود که خود از علامه جعفری شنیدم که لاریجانی پاسخ این نظریه را داده اند.
به دنبال جنجال های نظریهی قبض و بسط دینی، کیهان فرهنگی در سال 1369 تعطیل شد. همراه با استعفای آقای خاتمی از سرپرستی کیهان اعضای سردبیری کیهان هم بیرون آمدند و با همکاری نویسندگان کیهان فرهنگی تعطیل شده، مجله کیان را با صاحب امتیازی مصطفی رخصفت و مدیر مسئولی رضا تهرانی و سردبیری ماشاالله شمس الواعظین اولین شماره خود را در آبان 1370 راه اندازی کردند.
نویسندگان کیان به زودی تبدیل به حلقهای شدند که هر چهارشنبه در منزل یکی از اعضا جمع می شدند و به بحثهای معرفت شناسی و فلسفی می پرداختند. آنها در این محافل به نتیجهای رسیدند که از تجربیات تمدن غرب برای درک و فهم ارزش های دینی و متون اسلامی بهره بگیرند. کم کم وجه غالب تفکر آنها لیبرالیستی شد که تلاش می کردند آن را بر اسلام تحمیل کنند. نقش دکتر عبدالکریم سروش به عنوان رهبر فکری این جریان بسیار برجسته بود. شاخص ترین این گروه عبارت بودند از: سعید حجاریان، علیرضا علوی تبار، اکبر گنجی، عمادالدین باقی و هادی خانیکی.
هم زمان با تشکیل حلقه کیان، مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری نیز تأسیس شد. این مرکز به عهده موسوی خوئینی ها واگذار شد. موسوی خوئینی ها به دلیل ارتباطش با دانشجویان تسخیر کننده لانه جاسوسی آمریکا بعضی از این افراد را در این مؤسسه گرد آورد تا معاونت سیاسی آن را شکل دهند. بعضی از افراد معاونت سیاسی، همان اعضای حلقه کیان بودند که به دلیل قدرت مالی این مؤسسه، ابزاری برای تجمع کیانی ها در این مؤسسه شد. برجسته ترین این حلقه ارتباطی، سعید حجاریان، عباس عبدی، و مجید محمدی بود که بعداً به آمریکا پناهنده شد.
در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی نیز اتفاق دیگری افتاد که آن نیز قابل مطالعه است. تعداد زیادی دانشجو به انگلستان بورسیه شدند. این دانشجویان عبدالکریم سروش را که از محافل دینی داخلی رانده شده بود و اینک به عنوان یک ضد انقلاب و ضد مبانی امام خمینی شناخته شده بود، به انگلستان دعوت کردند و به مدت شش ماه برای آنها کلاس معرفت شناسی دایر کرد. برجسته ترین شاگردان سروش در این کلاس ها محسن میر دامادی، محمدرضا خاتمی و محمدرضا تاجیک با اسم مستعار «بخشی» بودند. همزمان عدهای از همین نحله فکری به دانشگاه تهران راه یافتند و به دور اساتید لائیک مانند دکتر حسین بشیریه و سید جواد طباطبایی حلقه فکری دیگری را ایجاد کردند. شاخص ترین این دانشجویان مصطفی تاج زاده بود. جالب توجه این است که اکثر قریب به اتفاق این افراد چپ گرا و طرفدار اقتصاد سوسیالیستی بودند، اما با یک دهه چنان لیبرال و مدافع ارزش های لیبرالیستی شدند که هر اهل تحقیقی را به تعجب وا میدارد.
برای شناخت تفکر و اندیشه ی این نفاق جدید لازم است اشاره ای به مبانی فکری واصول ارزشی آنها داشته باشیم.
شناخت دین: چنانچه در متون دینی آمده است دین جوهر واحد است و راه شناخت آن نیز معین و خارج از تحمیل اندیشه های افراد. «لا رأی فی الدین انما هو امر من الرب و نهیه». اندیشه بشر در دین جای ندارد.
دین امر و نهی الهی است. این امر و نهی الهی نیز تا قیامت تغییر نمی کند، چنانچه امام صادق فرمودند: «حلال محمد حلال ابدا الی یوم القیامه و حرامه حرام ابداً الی یوم القیامه».
برای درک دین شرایطی لازم است. همانطوری که برای شناخت هر موضوع علمی متدلوژی خاصی را لازم است، برای شناخت دین نیز متدلوژی خاصی نیازمندیم.
اولین شرط شناخت دین احاطه علمی بر همه متون دینی است. پیامبر (ص) فرمودند: «لا یقوم بدین الله الا من حاطه من جمیع جوانبه». هیچ کس اقامه دین نمی کند مگر کسی از همه طرف بر دین احاطه داشته باشد.
امام علی (ع) در علت لزوم احاطه علمی در سنت می فرماید: «ان فی ایدی الناس حقاً و باطلاً و صدقاً و کذباً و ناسخاً و منسوخاً و عاماً و خاصاً و محکماً و مشابهاً و حفظاً و وهماً». آنچه از احادیث در دست مردم است حق است و باطل راست است و دروغ ناسخ است و منسوخ عام است و خاص محکم است و متشابه واقعی است و پندار .
به همین جهت درک صحیح از دین در تشیع فقط از طریق اهل بیت پیامبر منحصر شده است زیرا همه علوم دین به علی (ع) و از طریق امام به فرزندانش منتقل شده است . امام علی (ع) در مورد لزوم دین شناسی از طریق خود چنین می فرماید هیچ آیه ای از قرآن به رسول خدا نازل نشد مگر اینکه برای من قرائت کرد و من به خط خود نوشتم و تاویل و تفسیر و ناسخ و منسوخ و محکم و متشابه و خاص و عام آن را به من تعلیم داد .
بنابراین برای فهم و درک دین احتیاج به علوم دیگری مانند لغت ادبیات عرب تاریخ تنزیل و شان تنزیل و شناخت مکمات و اصول ناسخ و منسوخ عام و خاص مطلق و مقید چگونگی الفاظ بر معانی شناخت سنت صحیح از غلط که دین شناسان در علوم لغت صر و نحو معانی و بیان اصول استنباط تاریخ تفسیر و رجال و درایه به بحث می پردازند .
قرآن نیز تصریح می کند که آیات دارای محکمات و متشابهات است. محکمات اصول قرآن هستند که متشابهات را باید به آن ها بازگرداند و فهم کرد . «هوالذی انزل علیک الکتاب منه آیات ممحکمات هن ام الکتاب و اخر متشابها فاما الذین فی قلوبهم زیع فیتبعون ماتشابه منه ابتغا الفتنه و ابتغا تاویله».
برای حفظ گوهر دین تاکید شده است که از تفسیر به رأی و بدعت دوری شود.
با همه این تاکیدات، نفاق جدید تلاش می کند تا متدلوژی دین شناسی و شناخت دین واقعی را ناممکن جلوه دهد و دین شناسی را از تخصصی بودن به شناخت عامیانه تبدیل نماید. آنها با این بدعت تلاش می کنند تا با قرائتی شخصی دین را از رهبری انسانها و جوامع و حکومت ها به یک مسئله شخصی تبدیل کنند، به تقلی از روشنفکران و رنسانس، روحانیت را غیر لازم و سپس منزوی کنند.
ادامه دارد...
منبع: كتاب نظريه فتنه/ روحالله حسينيان/ مركز اسناد انقلاب اسلامي