در همین خصوص جمعی از اعضای ستاد حوزوی حیات طیبه در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمین نظرزاده از اساتید سطح عالی حوزه های علمیه قم و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی به بررسی مواجهه جریانات در دوره های مختلف ریاست جمهوری با دیپلماسی انقلاب اسلامی پرداخته اند که متن این گفتگو در ادامه می آید:
انقلاب اسلامی علاوه بر ظاهر آن از باطنی برخوردار است. اگر با نظر به این باطن بخواهیم به تحلیل آن بپردازیم دربارۀ گذشته و امروز این نهضت چه باید بگوییم؟ما از 250 سال گذشته در جهان غرب شاهد پیشرفتهای علمی و تکنولوژیک و به تبع آن پیشرفتهای ظاهری و مادی و دنیوی هستیم. سیر کلی در جوامع غربی، توسعه و پیشرفت بوده است. در آن موقع ما امپراطوری عثمانی را داشتیم در آسیای صغیر و ترکیه که مرزهایش با اروپا بوسنی بود. صربستان، بلغارستان و رومانی و اروپای شرقی زیر سلطه آن بودند. عظمت آن امپراطوری در دوره سلطان سلیمان قانونی این بود که رم شرقی را مضمحل کرد و در مرکز آن یعنی قسطنطنیه یک تمدن اسلامی عظیم به وجود آورد. در آن دوره کشورهای اسلامی و دولت عثمانی به لحاظ تکنولوزی و پیشرفت یک تنه در مقابل انگلیس و روسیه ایستادگی کردند و کم نیاوردند به لحاظ نظامی و سیاسی تا این که این اتفاق در غرب افتاد.
ولی آهسته آهسته جوامع غربی پیشرفت کردند و جهان اسلام در رکود به سر برد یا عقبگرد کرد. از 200 سال پیش به تدریج یک سوال اساسی در ذهن اندیشمندان مسلمان به وجود آمد که به عنوان مساله اساسی قرن مطرح شد که غرب بر اساس مبانی و اصول خودش نظام اجتماعی پیشرفتهای پدید آورده است، ما بر اساس مبانی اسلامی خودمان چگونه میتوانیم دانش و فرهنگی ایجاد کنیم که ما را در یک گفتمان بدیل به توسعه و پیشرفت برساند؟ سید جمال و رشید رضا و عبده و سید قطب و .. که در همین امپراطوری نظریه پردازی می کردند این ضعف را دیده بودند و دنبال این بودند که گفتمان ضد غرب ایجاد کنند. می خواستند از نوک پا تا فرق سر فرنگی نشوند در عین حال پیشرفت داشته باشند.
بعد از قدرت گرفتن و پیشرفت غرب، جنگها شروع شد. در جنگ اول جهانی دولت عثمانی نابود شد و بعد از آن در جنگ دوم چین و ژاپن و ... و کشورهای اسلامی و حکومتهای اسلامی به ضعف کشیده شدند. در قرارداد 1919 تمام حوزههای امپراطوری عثمانی را تقسیم کردند.
جنگ دوم باز هم از غرب شروع شد و باز هم تخریب کشورهای اسلامی صورت گرفت! بعد در جابجایی آمریکا به جای انگلیس و فرانسه در آخر قرن بیستم هیچ کس حرفی از خدا و دین ندارد. هیچ گفتمانی در حد سید جمال هم نیست. عرصه گفتمان اسلامی و دینی به عنوان یک عرصه بدیل از بین رفته است.
در این حال است که ناگهان جهان مواجه میشود با مجاهدتها و اندیشه بدیل و گفتمان عظیم امام که از فقه ظرفیتهایش را بدست گرفت و این ظرفیتها را به عرصه سیاسی و اجتماعی کشید. انقلابی را برانگیخت، هدایت کرد و به موفقیت رساند و نظام اسلامی برپا کرد. این اول باری است که گفتمانی برخاسته از مبانی اسلامی و قرآن و سنت دارد یک قانون اساسی درست میکند. قانونی بر اساس جمهوری اسلامی که جایگاه دین و شریعت نیز بخوبی در آن مشخص است.
غرب میداند که خودش از کجا شروع کرده است به همین جهت بهتر میداند که چه تلاشهایی درجهان اسلام برای گفتمان رقیب صورت گرفته است، در مقر و جزیره ثباتِ آمریکا در منطقه؛ یعنی ایران، و در زمانی که میگفتند خدا مرد و کارکردهای خدا را تمام شده تلقی می کردند. وقتی این گفتمان شروع شد مسلمانان از دویست سال قبل که دنبال این گمشده بودند فهمیدند این پدیده همان گفتمان مقاومت و پیشرفت و توسعه است.
غرب دید که در این گوشه جهان اگر این گفتمان منجر به توسعه و پیشرفت شود، جهان اسلام آن گمشده خود را مییابند؛ یعنی گفتمان رشدآفرینی که اندیشمندان اسلامی دو قرن برای آن مجاهدت کرده بودند. وقوع جنگ تحمیلی صرفا مقابله صدام گردن کلفت با ما یا شعله کشیدن جنگی علیه ایران نبود بلکه قرائت جهان غرب این بود که این جنگ علیه اسلام ناب و اسلام انقلابی است. این ساده انگارانه است. اگر این است چطور 40 کشور پای کار میآیند. کشورهایی که اندیشمندانش همه آرزو داشتند ببینند در ایران چه خبر است؟
ما همان موقع هم در تحریم بودیم. تحریم تا سیم خاردار هم بود و ما در شرایطی قرار گرفتیم که حتی سیمخاردار هم نمیتوانستیم تولید کنیم. پاکستان سیم خاردار تولید میکرد ولی به ما نمیداد. بنا بود چیزی منهدم شود، این گفتمان درون نطفه خفه شود البته با جنگ ایران و عراق با پوشش عربیت و عجمیت و قرار داد 1975 و قدرت عراق و ...
در دوران جنگ بزرگترین چشم انداز جهانی که همین شعار «جنگ جنگ تا پیروزی» بود که تا اعماق روستاها رفته بود و کسی غیر از این را باور نمیکرد، پدید آمد. این چشمانداز بود.
یعنی مردم جنگ جنگ تا پیروزی میگفتند و احتمال شکست هم نمیدادند. یکباره مسألۀ پذیرش قطعنامۀ 598 مطرح شد که حضرت امام هم بالاخره بر حسب مراعات همراهان خود به تعبیر خود جامزهر را نوشیدند و آن را پذیرفتند.
بعد از جنگ ما چگونه عمل کردیم؟ما بعد از جنگ سه دورة هشت ساله را پشت سر گذاشتیم. بعد از جنگ در پرتو جنایتهایی که علیه ما شد و افکار عمومی جهانی به خروش آمد و ما ظرفیت خود را به حدی رساندیم که در روال پیروزی افتاده بودیم. ولی در دورۀ سازندگی روال خاصی در پیش گرفته شد.
دوره سازندگی دوره تنشزدایی است. یعنی شعار اساسی این است که آقا بگذارید ما خرابیهایمان را جبران کنیم. سدها و پلهایمان را که خراب کردید درست کنیم. کاری به کار ما نداشته باشید ... ما هم به کسی کاری نداریم. اگر قبلا به سلمان رشدی هم اهانت کردیم این مال امام بوده است. اگر به ما وامی هم بدهید خیلی خوب است. خسارت خورده هستیم! ما میخواهیم با همه رفیق باشیم. ما میخواهیم تنشزدایی کنیم و خرابی خود را جبران کنیم.
غرب وقتی دید از طریق نظامی نمیتواند ما را ساقط کند شروع کردند به اتهام زدن به ما که ما ضد حقوق بشر هسیتم و تروریستیم و ... ما 16 سال شروع کردیم در موضع انفعال به این که آقا ما نبودیم. ما بی گناهیم! ...
ما در مقابل چشمان حیرت زده مسلمانانی که به ما امید بسته بودند که شعارهای بزرگ ما را ببینند و عرض اندام ما را که شعار محو اسرائیل را داده بودیم مشاهده کنند میدیدند که ما در موضع انفعال افتادهایم، مانند آن گفتگوهای انتقادی که در زمان وزارت آقای ولایتی شروع شد.
ما در هر عرصهای در گفتگوهای انتقادی غرب با ما، با آواری از سوال که بر سر ما میریختند مواجه بودیم و باید ثابت میکردیم که ما نبودیم، بیگناهیم و انفعالاتی از این قبیل. اینجا حقوق بشر رعایت نشده است، آن چه اسمی است که برای فلان خیابان خودتان گذاشتهاید؟ چرا با فلان کشور ارتباط دارید؟ چرا از فلان جریان حمایت میکنید؟ ... این یعنی آغاز یک ذلت محض برای یک کشور انقلابی.
این که آقای ولایتی میگوید هشتاد وزیر خارجه پشت در ما بودند دورهای است که صدام در موضع ضعف قرار گرفته بود و موضع ایران قوی شد و حقانیت ایران در جهان تثبیت شد. وقتی قرارداد تصویب شد و همه در موضع ضعف قرار گرفتند و صدام چهره وحشی خود را با حمله به کویت نشان داد، تمام جهان و کشورهای عربیای که به صدام کمک میکردند، ریختند سر ایران که ببخشید ما اشتباه کردیم. تلاش غرب بر این بود که ایران از این پیروزی استفاده نکند.
هشت سال اینگونه سپری شد. بعد از آن شعار گفتگوی تمدنها را دادیم. گفتگو با تمدن مغروری که سابقه سیصد ساله خود را در خطر میبیند. آیا این تمدن میآید با تو گفتگو کند؟!ما اعتراضمان این است که آقایان چرا آن فرهنگ را ادامه ندادید. همه اینها پیش ما اسیر داشتند. پاکستان مصر و کشورهای مختلف ... همه پیش ما اسیر داشتند. ما 16 سال عوض اینکه موضع خود را نگاه داریم رفتیم به سوی تنشزدایی. ما یک تغییر گفتمانی داشتیم. در موضوع انرژی هستهای آقا میفرمودند که من مراقب عقبنشینیهای حداکثری اینها بودم. در زمان اصلاحات این آقای صالحی که دانشمند هستهای است مجبور شد برود به لندن و کار شخصی کند. با پیگیری حضرت آقا این پروژۀ عظیم دوباره به جاهایی رسید.
کشور «کوبا» یک قانون خیلی خوب دارد که اگر کسی خارج از کشور درس بخواند از 14 پست و مسند کلیدی محروم میشود. چون غرب را دیده است و با او محرم نیست. ای کاش ما هم این قالب را داشتیم که مسعود نیلی نرود انگلیس درس بخواند و بیاید سازمان مدیریت و برنامه ریزی و دولت مجازی رزکرانس را پیشنهاد کند. آدم خندهاش میگیرد. مبانی برنامۀ چهارم توسعه را ببینید. خودشان از خجالت جمع کردند این دو جلد را که در دوره اصلاحات پدید آمد. این برای یک کشور انقلابی فاجعه است.
در هشت سال سوم(دولت نهم و دهم) چه گذشت؟ما در این دوران به خاطر اعتقاد به گفتمان انقلاب و بازگشت به ریل اصلی انقلاب(به تعبیر مقام معظم رهبری حفظهاللهتعالی) مطالبه گر شدیم. ما برای فلسطین طرح دادیم. با طرح هولوکاست آنها را به انفعال انداختیم(هولوکاست ابتکار آقای جلیلی بود.) قبل از اینکه آنها سوالاتشان را بریزند گفتگوی انتقادی را ما شروع کردیم. دعوا از بحث تروریزم و ناهماهنگی با بحث بین المللی بردیم به این سمت که ما میخواهیم پیشرفت کنیم اینها نمیگذارند. اتفاقی که در جهان و در عرصۀ بینالمللی برای ما افتاد یکیاش موضوع هستهای بود. در این مؤلفه اتفاقی که افتاد این بود که ما موضع فعال پیدا کردیم و این برای غرب فوقالعاده هزینهساز است. با ناباوری شاهد بودند که ما با استقامت و هوشمندی و حوصله و تدابیر خوب آهسته آهسته جوی علیه خود ایشان پدید آوردیم. دوباره به عنوان یک کشور انقلابی ولی کاملاً موجه شناخته شدیم.
پس ما شروع کردیم دعوامان را با غرب از اتهامات حقوق بشری، تبدیل کردیم به اینکه ما میخواهیم پیشرفت کنیم غرب نمیگذارد و آنها چون میدانستند که داریم به ذات و کنه انقلاب نزدیک می شویم، دیدند دو بال انقلاب اسلامی دارد کامل میشود؛ یکی مبانی و یکی قابلیت این اندیشه برای توسعه و پیشرفت و کارآمدی یعنی این که میتواند جامعه را بر اساس قرآن و سنت به پیشرفت برساند. بعد از پیشرفتهای علمی شگفتانگیز کشور در عرصههای مختلف، به تدریج جهان به این نتیجه رسید که با یک گفتمان برخاسته از دین میشود به پیشرفت برسد. لذا بیداری اسلامی آغاز شد. این شوک برای همه بود از جمله خود ما ...
ما هم مدتی بود که دقیقاً نمیدانستیم که کجا باید سرمایهگذاری کنیم؛ یعنی موضع قدرت و موقف واقعی انقلاب اسلامی را نمیشناختیم. ما الآن اگر کمک کنیم تا جهان اسلام پیشرفت کند حتی بدون سود تکنولوژی به آنها بدهیم برایشان کارخانه بسازیم و ... کارهایی از این قبیل ـ که بعضاً اقتصاددانهای نادان به خاطر نگاههای محدود خودشان متوجه اهمیت استراتژیک و عمیقاً انقلابی این کارها نمیشوند و مخالفت میکنند ـ ارزش فوقالعادهای برای مادارد. صحبت این است یادمان نرود که مشغول یک انقلاب اسلامی هستیم. به تعبیر مقام معظم رهبری حفظهاللهتعالی باید به فکر «مدیریت انقلاب اسلامی» باشیم.
خودروهای فعلی ما برای دنیای اسلام خوب بود. باید اندیشید این که امروز در عراق پراید ما این همه مشتری دارد چه معنایی خواهد داشت. چرا تلاش آمریکا بر این است که خودروهای ایران در عراق فروخته نشود؟. نزدیک 9 ماه رانندهها در نوبت خرید آن هستند. یک شورلت آمریکایی سوار شدم گفتم خوب است گفت ابدا زیرا یک قطعه آن خراب بشود باید از امارات با خون جگر بیاورم به قیمت چندین برابر خودش. اینها تنها معنای اقتصادی برای ما ندارد. وقتی گفتمان انقلاب را از دست بدهیم دیگر متوجه این مسائل نمیشویم. واقعاً این اتفاق میافتد.
پراید ما ده هزار دلار به آنها می رسید. فهمی هویدی گفته بود که سی سال قبل انقلاب اسلامی شروع شد با شعار ضد استعماری . و ما همان موقع با پیمان کمپ دیوید در شمار مجموعه همراه اسرائیل رفتیم. امروز بعد از سی و چند سال مصر الان اینجاست که کوچکترین تولیدی نداریم اما ایران بعد از سی و چند سال مبارزه بالاترین امور را تولید میکند. این را باید ببریم در آن کشورها نشان بدهیم. پنج سال پیش به صورت اتفاقی پژوی ساخت ایران به مصر رفته بود همین آثار اجتماعی جالبی داشت.
حتی تراکتورسازی تبریز در آمریکای جنوبی هم عرضه شد. آنها با گاو آهن داشتند شخم میزدند. آمریکا به آنها تکنولوژی نمیداد با گاو آهن و خویش کار میکردند. این سرمایهگذاری ما در آن سوی جهان است. بعد کسی میگوید این که شما با این همه هزینه بروید آنجا که یک کشور فقیر است کارخانه بزنید سود اقتصادی ندارد(!؟). به این شخص چه باید گفت؟ با این کار ما مرزهای درگیری ما آنجا میرود. تراکتور ما در بولیوی انقلاب مردمی راه میاندازد. کسانی که با دست و با بیل در آن ارتفاعات کار می کنند و در تمام این سالها آمریکا جلوی پیشرفت آنها را گرفته است میبیند که یک کشوری به نام دین خدا بدون مناسبات استکباری واقعاً به داد آنها میرسد. این یک حرکت عمیقاً انقلابی نیست؟ فراموش نکنیم «ما داشتیم چه کار میکردیم؟».
پس برای ما، رکن اول حفظ و سامان تئوریک بیشتری دادن به گفتمان انقلاب اسلامی و رکن دوم توسعه و پیشرفت بر اساس آن است.
چیزی که چشم جوامع اسلامی را خیره میکند این دو بال است. بنابر این غرب دو راهبرد اساسی در نظر گرفته است. یکی این که قلع و قمع کنند ما را به لحاظ اقتصادی و فرهنگی و دوم اینکه با مدیریت بحران این بیداری برخاسته از انقلاب اسلامی را علیه انقلاب مدیریت کند با وهابیت و تکفیری و ...
نتیجه اینکه ما با انفاس قدسیه امام آمدیم و دو و نیم قرن خاتمه اسلام و دین را در جهان پایان دادیم و توسعه و پیشرفت اسلام محور را به مردم جهان نشان دادیم. ما آمدیم به چشم جهان کشیدیم که آقایان مسلمان میتوانید بر مبانی و اصول خود بمانید و میتوانید پیشرفت کنید با استقلال و سرفرازی.
این اجماع جهانی که بر علیه ما شکل گرفته به خاطر بد اخلاقی سیاسی و عدم کارکشتگی دیپلماسی نبوده است که برخی از آقایان شعار میدهند که ما با دیپلماسی درستش می کنیم! غرب فهمیده که بیداری اسلامی ریشه اش کجاست! ما نفهمیده ایم! فکر میکنند با دیپلماسی می شود حلش کرد نه آقا این آمده ریشهات را بکند.
این اجماع به خاطر دولت دهم نیست. این اجماع جهانی به خاطر این است که فهمیدهاند که اگر این خط دنبال شود یک و نیم میلیارد مسلمان که خدا اراده کرده که بر ثروتها سکنی گزینند جهان را میگیرند. تکنولوژی بنده ثروت است؛ هرجا پول باشد تکنولوژی آنجا میرود. خود غرب مانده است در آلاسکا روزی 220 بشکه فقط روزی نفت استخراج می شود. در کرکوک عراق 220 هزار بشکه نفت استخراج میشود. آمریکا مصرف سوختش روزانه شصت میلیون بشکه است که فقط سی میلیونش را خودش تولید میکند. اگر گاز الجزایر قطع شود همه اروپا یخ میزند.
اگر من بگویم من با دیپلماسی یک سال دیگر کار را درست میکنم معلوم میشود که من مبنا را نگرفتهام یا بنا دارم از آن عدول کنم. ما میدانیم این خط به نتیجه نمی رسد. راه همین است.
من مقالههای بسیاری در این باره جمع کردهام. و با سخنان آقا هم پانزده سال است که محشورم. آقا در مقابل غرب این گونه فکر میکند. غرب فشار میآورد که همزیستی کنیم. میداند آینده مال او نیست. میداند که ثروت اینجاست و یک اندیشۀ نیرومند هم و شخصیت مستقل هم در این نقطه شکل گرفته است. امروز غرب نگاهش حتی به بیست سال آینده این است که قافیه را از دست داده است و اگر زودتر این نهال را خشک نکند فرصتی دیگری ندارد.
پرودی نخست وزیر چپ ایتالیا بود که بعد از شش ماه از کار ساقط شد. آقای جلیلی می گفت با او تهران را گشتیم می گفت من فکر می کردم تهران یک خرابه است.
این که فکر میکنیم اشتباهی شده که ظاهراً یک اجماع جهانی علیه ما(؟) شده است، حاصل بد تحلیل کردن ما است. ما سادهاندیشی میکنیم و فکر میکنیم که با دو رفتار دیپلماتیک میشود این تحریمها را برداشت.
...
نکته آخر اینکه اگر دولت اینده ما بخواهد راهبرد غرب را در شکستن این مجموعه ایجاد کند باید روی گفتمان انقلاب تإکید کند. ما الان باید فقط تکنولوژی بسازیم و صادر کنیم. خودروسازی ایران را آمریکا تحریم کرد و ریال ایرانی را ... زیرا کشورهای اسلامی حاضرند با ریال با ما معامله کنند. تحریمها جهتدار است. این نکته استراتژیک است. مسلمانان دویست سال منتظر این حادثه بودند. مصر کافی است ما کمکش کنیم در عرض ده سال این راه را طی کند. تمام کشورهای منطقه یکسره بلند میشوند.
ما در هشت سال سازندگی و اصلاحات پایههای رکن اول را تراشیدیم! واقعیت عینی ما در مقابل جهان این است. حداقل این است که آقای جلیلی در شکلدهی به این اندیشه در سیاست خارجی جزو ایدهپردازان فعلی کشور است. دکتر جلیلی یک سری قاطعیت و برش دارد. اما مهمتر از همه اینها این است که بداند در چه مسیری برود.
آن که باید کار کند وزیر است. وزیر موظف به اجرا است. تازه آن هم باید مدیریت کلان کند. نیروی عملیاتی قوی برای این کارها هست، 35 کیلو متر بلوار را در شش ماه میزند. این تیپ، نیروی راهبردی مبنافهم نیست. اگر یک شرکت اسرائیلی هم بگوید با هزینۀ کمتری پروژه را انجام میدهد میگوید که بیاید. الآن واقعاً دغدغة اجرا در مملکت ما نیست. ما نیروی راهبردی که با مبانی کلان نظام بتواند ارتباط خوبی بگیرد و یک ذهنیت منسجم و پیشروی انقلابی بر دولت حاکم کند کم داریم.