598 به نقل از رجانیوز:
نهایتا پس از فشارهای پشت پرده و مذاکرات و رایزنیهای متعدد و پرفشار،
محمدرضا عارف که تنها چهره اصلاحطلب در میان کاندیداهای هشتگانه انتخابات
ریاست جمهوری یازدهم معرفی میشد و روزنامهها و رسانههای طیف اصلاحات هم
در اختیار او قرار گرفته بود، با اشاره محمد خاتمی کنار رفت تا تمرکز همه
طیفهای این جریان بر روی یک چهره جمع شود؛ چهرهای که یکی از تابلوداران
محافظه کار جریان راست در دهه ۷۰ بود.
به گزارش رجانیوز، اولین جرقه را برای
کنار زدن عارف از صحنه انتخابات و تمرکز بر روی حسن روحانی که بیشتر از
آنکه اصلاحطلب باشد، چهرهای راست و محافظهکار است، اعضای حزب کارگزاران
زدند و مهر پایان بر این سناریو را هم غلامحسین کرباسچی، دبیرکل این حزب
زد.
کرباسچی دیروز نخستین فردی بود که
درباره نتیجه ائتلاف روحانی و محمدرضا عارف، به خبرگزاری مهر گفت: «شورای
مشورتی که محمد خاتمی تشکیل داده، اطلاعیه داده است که حسن روحانی را
بعنوان کاندیدای اصلاح طلبان انتخاب کرده است» و به این ترتیب رویای حضور
اطلاحطلبان در مسند ریاست قوه اجرایی کشور به پایان رسید.
اما چه شد که یکی از چهرههای تابلودار
جریان محافظهکار تبدیل به شاه کلید اطلاحطلبان شد؟ آن هم محافظهکاری که
سابقه مخالفت جدی با طیف اصلاحات را در کارنامه خود دارد. حسن روحانی و هم
جریانیهای او در جامعه روحانیت مبارز در سال ۷۸ بخاطر «نشریه موج» علیه
خاتمی بیانیه دادند و همواره وی در موضع منتقد از جریان چپ قرار داشت.
تندترین شعارها علیه اصلاح طلبان در انتخابات مجلس ششم از سوی حسن روحانی
بیان میشد.
البته یکی از نکات مهمی که در
جامعهشناسی سیاسی باید مد نظر قرار گیرد، «حیات سیاسی و وابستگی آن به
پایگاه اجتماعی» است. بدنه اجتماعی متعلق به جریان روحانی پوست اندازی کرده
و از راست سنتی عبور کرده است. برای مثال در سالهای ۶۸ راستگرایان
کاندیدای مد نظر خود را هاشمی میدانستند اما با ورود هاشمی در ریاست
جمهوری و گرایش وی به سمت چپها در سال ۸۰ احمد توکلی در سبد رأی راستیها
قرار میگیرد.
حسن روحانی متعلق به جریانی است که
امروز نه رأی پایگاه مذهبی را میتواند جذب کند و نه رأی مستضعفین را؛ چرا
که برای دریافت این آرا مابه ازای بهتری برای روحانی در انتخابات وجود دارد
و روحانی نیز که میداند در خاستگاه خود-جریان راست- دیگر رأیی ندارد،
مجبور است به دامن چپها چنگ بزند و شعارهایی که سالها او و جریانش در
مقابل آن ایستادهاند را سر دهد اما این ترس وجود دارد که تغییر چند ماهه
موضع و شعارهای او نمیتواند موجبات تحصیل رأی و پایگاه اجتماعی اصلاح طلبی
را به طور کامل برای او به ارمغان آورد.
از سوی دیگر، اصلاحطلبان که به یک ایمان و باور قلبی درباره
عدم اقبال مردم به خودشان و شعارهای سیاستزدهشان
رسیدهاند، دست نیاز به سمت محافظهکاران دراز کردهاند تا اگر
نمیتوانند سقف آرزوهای خود را در انتخابات محقق کنند، حداقل کف موردنظرشان
که عدم انتخاب یک چهره انقلابی و اسلامی قاطع است دست پیدا کنند. بر همین
مبنا بود که از روزی که نام هشت کاندیدا از سوی شورای نگهبان به عنوان
افراد احراز صلاحیت شده اعلام شد، تیغ انصراف بر گردن معاون اول دولت
اصلاحات حس میشد؛ تیغی که نهایتا با نامه خاتمی به عارف، اراده و قصد او
برای شرکت در رقابت انتخاباتی را پاره کرد.
با تفاسیر فوق باید گفت، صحنه انتخابات
مجددا به همان فضایی بازگشته که مردم در سال ۸۸ شعار میدادند: «چپ راست
کارگزار، علیه خدمتگزار.» حسن روحانی برآیند جریاناتی است که ادامه حضور
گفتمان انقلاب اسلامی در صحنه اجرایی کشور را برای آینده سیاسی خود
«هولناک» میدانند و در واقع این محور، آخرین تلاش آنان برای جلوگیری از
حذف از عرصه سیاسی کشور است.
البته نگاهی به وبلاگها و کاربران
شبکههای اجتماعی که خود را حامی اصلاحات مینامند حاکی از نارضایتی بدنه
این جریان، نسبت به روحانی به عنوان گزینه حداقلی است؛ بدنهای که ترجیح
میدهد رای خود را به نام عارفی که با شعار رسمی اصلاحات به عرصه آمده، خرج
کند؛ نه یک محافظهکار که سابقه تقابل با این جریان را هم دارد.
با این حال، به نظر میرسد خود
اصلاحطلبان هم فاتحه جریان اصلاحطلبی را خواندهاند و به دنبال تغییر
ایدئولوژیک هستند؛ تغییری که به معنای پایان عمر این جریان فکری و سیاسی به
شمار میآید.