کد خبر: ۱۳۹۵۵۸
زمان انتشار: ۰۸:۲۴     ۲۱ خرداد ۱۳۹۲
گزيده‌اي از سرمقاله روزنامه‌هاي امروز را مي‌توانيد، اينجا بخوانيد.
صبح امروز ستون سر مقاله روزنامه کیهان،به مقاله ای از حسام الدین برومند با  عنوان«بازی تا دقیقه 90»اختصاص یافت:

هیجان و شور و نشاط انتخابات در سراسر کشور اوج گرفته است و حتی بسیاری از رسانه‌های ضدانقلاب و خارجی که ماموریت دارند فضای یاس و ناامیدی را پمپاژ کنند بر این واقعیت اذعان دارند که انتخابات در ایران حداکثری خواهد بود و به تعبیر گاردین جهان به انتخابات ایران چشم دوخته است.

میان تحلیل‌ها و گمانه‌زنی‌ها پیرامون انتخابات 24 خرداد و اینکه چه کسی می‌تواند انتخاب و اعتماد مردم را جلب کند تنها 3 روز فاصله است.
البته این احتمال هم وجود دارد که انتخابات به دور دوم کشیده شود و آنگاه 7 روز دیگر باید به انتظار نشست و در نهایت 31 خرداد ایستگاه نهایی یازدهمین دوره ریاست‌جمهوری خواهد بود.

حساسیت این روزها و رسالت بزرگ مردم در تشخیص فرد اصلح و خلق حماسه سیاسی نقطه‌ای است که دشمن از مدتها قبل آن را نشانه رفته است.بنابراین هرچند فضای انتخاباتی کشور و شور و هیجان مردم و تلاش و تکاپوی پرحجم نامزدها نشانه آن است که دشمن در اولین هدف خود یعنی به چالش کشیدن مشارکت حداکثری ناکام بوده و طرفی نبسته است ولی نباید در میان بازار داغ تبلیغات نامزدها از یاد برد که اتاق‌های فکر دشمن سناریوهای چند لایه و پیچیده‌ای برای انتخابات در پیش رو طراحی و تدارک کرده‌اند.

از نظر حریف بازی انتخابات تا دقیقه 90 ادامه دارد و برای هر مقطع آن برنامه و دسیسه‌ای چیده‌اند. از همین روی در فاصله بسیار کوتاه باقی مانده تا انتخابات نباید فکر کرد که دشمن تماشاچی خواهد بود و فقط به عرصه انتخابات می‌نگرد و دیگر هیچ.سوال کلیدی این است که در شرایط کنونی نگاه دشمن به کدام نقطه درباره انتخابات ایران دوخته شده است؟ آیا ساده‌لوحی نیست که «بازی انتخابات» -به تعبیر مراکز مطالعاتی غربی- را تمام شده و رو به پایان فرض کنیم؟

برای واکاوی این پرسش در میدان انتخابات و رسیدن به پاسخ چند نکته قابل اعتناست که موضوع اصلی این نوشته را دربر می‌گیرد؛
1- رفتارشناسی دشمنان کشورمان آشکارا نشان می‌دهد که آنها همواره درصدد هستند تا از دالان انتخابات سیاست‌ها و سناریوهای خود را به ایران تحمیل نمایند. چرا و چگونه؟ چون در مواجهه با ایران دچار مشکلاتی هستند و علی‌رغم بلوف «همه گزینه‌ها روی میز است»! می‌خواهند به صورت مواجهه نرم با ایران روبرو شوند.

بنابراین اتاق‌های فکر دشمن بر این مسئله متمرکز است که میدان انتخابات در ایران را به بزنگاهی پرهزینه و پرچالش تبدیل نماید.
نمونه اعلای تلاش دشمن در این‌باره، انتخابات ریاست‌جمهوری سال 88 بود که نه چالش در مشارکت یا چالش در رقابت و کاندیداها بلکه چالش در مشروعیت و سلامت انتخابات را هدف گرفته بود.

اما علی‌رغم تمام برنامه‌ریزی‌ها و تحرکات چند لایه دشمن، این کارشکنی نتیجه معکوس داد و «قدرت نرم» ایران به سدی در برابر توطئه‌های دشمن تبدیل گشت.جالب اینجاست که مراکز مطالعاتی و نزدیک به اتاق‌های فکر دشمن هم این واقعیت را به بیرون درز داد و از جمله مرکز سابان وابسته به اندیشکده بروکینگز اذعان کرد که براندازی در ایران ناشدنی است.بعد از فتنه سال 88 جمع‌بندی مراکز رسمی و مطالعاتی کشورهای غربی در مواجهه با ایران یک ترجیع‌بند مشترک داشت؛ «تغییر رژیم در ایران ممکن نیست».

2- گام بعدی دشمن این بود که «تغییر رفتار ایران» را هدف قرار بدهند. به قول سردبیر نشریه معروف فارین پالیسی مشکل آمریکا با ایران این است که جمهوری اسلامی سرپیچی می‌کند.جرمی هاوند توضیح می‌دهد که سرپیچی ایران ناشی از استقلال این کشور است و بلافاصله می‌افزاید؛ برای همین است که ایران، آمریکا را عصبانی کرده و مورد غضب کاخ سفید است.

خب، با این حساب معنای «تغییر رفتار» بسیار واضح است و آن اینکه هر چه حریف گستاخ و پرمدعا می‌گوید، ایران مسامحه کند و در بستر مذاکره قدرت‌های غربی بر استقلال و اصول خود پافشاری و اصرار نکند!اما این خواسته- بخوانید آرزو- هم نقش بر آب شد و سوزان مالونی طی مقاله‌ای که در وبسایت بروکینگز منتشر شد به صراحت نوشت؛ «واشنگتن آنجا که باید کم آورده است و آن ایجاد «تغییر رفتار ایران» است.»

3- دشمن باز هم متوقف نشد و تصمیم نگرفت که تنها تماشاگر مواجهه با ایران باشد. این بار «تغییر محاسبات مسئولان ارشد نظام» را هدف گرفت. چرا؟ یک استدلال ساده در این هدف بود و آن اینکه ناکامی در تغییر رفتار ایران به خاطر محاسباتی است که جمهوری اسلامی از رویارویی و مواجهه با حریف دارد. پس به زعم دشمن اگر محاسبات ایران تغییر کند، رفتار او نیز تغییر خواهد کرد. برای همین منظور در دو سال گذشته بالاترین فشارها و تحریم‌ها علیه کشورمان اعمال شد با مختصات-به قول آمریکایی‌ها- فلج‌کنندگی و گزندگی ملت ایران که از آن به عنوان «ضربه آخر» یاد کردند ولی نتیجه چه شد؟

واقعیت آن است که قادر نبودند محاسبات ایران را تغییر دهند چون آنچه که عیان شد اشتباه محاسباتی حریف بود.آیا تحریم‌های موسوم به اول ژوئیه که قرار بود ظرف 6 ماه کار را یکسره کند به نتیجه رسید؟آیا پیشرفت‌ها و دستاوردهای علمی و هسته‌ای ایران متوقف شد؟
مگر در کنگره آمریکا، التهاب ویرانگر اقتصادی و ناآرامی‌های اجتماعی را برای پایان سال 91 و منتهی به انتخابات 24 خرداد 92 تدارک ندیده بودند؟

و دهها سؤال و نکته در این میان گفتنی است ولی 2 نمونه روشن کننده آن است که محاسبات حریف با اشتباهات استراتژیک گره خورده است؛ یکی آنکه پس از این همه تحرکات و توطئه‌ها علیه ایران، ماه قبل کنگره آمریکا در گزارشی رسمی- البته دیرهنگام- اذعان کرد که در تحریم ایران به نتایج تعیین شده نرسیدیم و شکست خوردیم.دیگر آنکه واشنگتن پست به صراحت خاطرنشان کرد که تحریم‌ها ناکارآمد بوده، ناآرامی اجتماعی ایجاد نکرده و نهایتاً اینکه ایران هیچ اثری از تسلیم نشان نمی‌دهد.

4- از اینجا به بعد است که دشمن در گام آخر، تشکیک در دستاوردها و پیشرفت‌های جمهوری اسلامی در سال‌های اخیر را هدف گرفته است.برای همین هرچه به انتخابات نزدیکتر شدیم، این خط از سوی دشمن پیگیری و رهگیری شد که «مقاومت، رمز پیشرفت» نیست.
متاسفانه در شرایط رقابت‌های انتخاباتی برخی نامزدها- خواسته یا ناخواسته- جدول دشمن را پر کردند و قرائتی از وضعیت موجود کشور ارائه کردند که با دستاوردهای بزرگ هسته‌ای، علمی، دفاعی و نقش تعیین‌کننده و ممتاز جمهوری اسلامی در تحولات منطقه‌ای همخوانی نداشت.

برخی آنچنان از «نجات اقتصادی»! دم زدند که گویا اهرم تحریم‌ها کشور را قفل کرده است و راه‌حل تحریم‌ها از مسیر وادادگی در برابر سیاست‌های گستاخانه و خصمانه حریف می‌گذرد.یا آنچنان واقعیت‌ها را نادیده گرفتند که تنها راه‌حل موجود را «بستن با کدخدا» توصیف کردند. کدخدایی که خود در گرداب مشکلات اقتصادی گرفتار شده و در حالی که به تعبیر آن روزنامه‌نگار آمریکایی، ایران با اقتدار و مستقل، آمریکا را عصبانی کرده است.

عجیب است که حریف آمریکایی بر ناتوانی در برابر ایران به خاطر تغییر رفتار جمهوری اسلامی اذعان می‌کند و آقایان با ژست تدبیر امور، «کاهش شکاف ایران با غرب»! را پیشنهاد می‌دهند و یا با ژست پختگی بر طبل به اصطلاح «آشتی با دنیا»! می‌کوبند.
این همان خطی است که در همین چند روز باقی مانده جریانی تلاش می‌کند آن را به اصطلاح به یک موج در جامعه تبدیل کند و می‌پندارد که اینچنین آراء مردم را جلب خواهند کرد.

اما مشکل آنجاست که حریف هم فهمیده است نمی‌تواند ملت ایران را به سازش وادار کند. تحلیل دیروز نیویورک‌تایمز از مواجهه خط سازش و خط مقاومت در ایران خواندنی است؛ «ملت و دولت ایران همصدا از موضع هسته‌ای کشورشان دفاع می‌کنند و حتی بیش از 10 سال گذشته بر موضوع هسته‌ای حساسیت و تاکید دارند.»

اما دشمن وظیفه‌ای جز دشمنی ندارد و به این نقطه چشم دوخته تا خط سازش را در انتخابات پمپاژ کند و این بازی را تا روز انتخابات ادامه خواهد داد ولی برخی آقایان باید بدانند که نتیجه این بازی را مردم رقم خواهند زد.

در ادامه مقاله ای از حسين قدياني با عنوان «همه آرا در سبد نظام»منتشر شده در ستون یادداشت روز روزنامه وطن امروز را از نظر می گذرانید :

عافیت‌نشینی ممنوع است در مرام ما... و تنزه‌طلبی به ما نیامده. عاقبت ما را، مردانگی امروز ما رقم می‌‌زند. زلف فردای ما، گره در خون سرخ پدران‌مان خورده. ما امتداد نسل مردان بازی‌درازیم. خانقاه ما، همچنان ارتفاعات الله‌اکبر است. ما موضع خود را عوض نکرده‌ایم. کنج دنج ما، بالای سنگر خاکی بصیرت است. اصلا سینه ما درد می‌‌کند برای تیر! ما مجنون‌ترین خیبری‌های بصیرتیم؛ دودمان، دودمان دشمن را بر باد می‌‌دهد و سوزمان، محرم سینه حزب‌الله است.

ما کی از آتش ترسیده‌ایم که این بار دوم‌مان باشد؟! ما کی از عطش واهمه داشته‌ایم که این بار دوم‌مان باشد؟! ما هنوز هم عاشق چهارشنبه‌های قبل از انتخاباتیم. ثبات رای ما، قصه امروز و دیروز نیست. رای ما مخفی نیست! ما رسما و علنا رای می‌‌دهیم و بی‌هیچ پروایی از رای خود دفاع می‌‌کنیم. سال‌های سال است که ما رای خود را لو داده‌ایم. از پرده برون افتاده راز. رای ما این است؛ «جمهوری اسلامی». دیگر کاری‌اش نمی‌شود کرد! ما قبل از حاج باقر و سعید و صدالبته اصلاح‌طلبان و فلانی و بهمانی، عاشق و دلداده انقلاب اسلامی هستیم. رای ما هرگز تودهنی به هیچ‌کدام از نامزدهای دیگر نیست.

رای ما به هر که باشد، تودهنی به دشمن مردمسالاری دینی است. ما کی و کجا مخفیانه از انقلاب اسلامی دفاع کرده‌ایم، که این بار دوم‌مان باشد؟! ما جمعه، دگربار ردصلاحیت خواهیم کرد لیبرال‌ ـ دموکراسی غرب را. با این ملت و این ولایت، هم اصل انتخابات و هم نتیجه انتخابات، علیه دشمن رخ خواهد داد. بی‌بی‌سی البته می‌‌تواند پای ساندیس را به میان بکشد!

 و صدای سگ آمریکا می‌‌تواند درآید! ما اساسا انتخابات را برای همین‌چیزها می‌‌خواهیم! برای سیلی زدن به دهان یاوه‌گویان. ما برای سیلی‌زدن به صورت استکبار، حتی از یک رای هم نمی‌گذریم! در این حماسه سیاسی، همه آرا سهیمند. در جمهوری اسلامی «آرای باطله» وجود ندارد! رای ما روحانی باشد یا جسمانی، زمینی باشد یا آسمانی، دقیقا مصادره خواهد شد به نفع نظام 300 هزار شهید. این بدیهی‌ترین حق خون شهید بابانظر است. این بدیهی‌ترین حق نظامی است که علی‌الدوام به آرای مردم تکیه دارد.

اگر ارمغان ولایت‌فقیه برای ما، مردمسالاری دینی، مشارکت گسترده و انتخابات بوده، ما نیز آرای مختلف خود را یک کاسه کرده، در سبد نظام می‌‌گذاریم. اتوبان معرفت در جمهوری اسلامی بشدت دوطرفه است! دوم خرداد و سوم تیر، حال نظام است به ما، لیکن این هر دو را به پای محبوب ریختن، حال ماست به نظام. اگر بساط انتخابات، ضدحال جمهوری اسلامی به لیبرال‌ ـ‌ دموکراسی پوشالی غرب است، هر رای ما، برگ سبزی است تحفه درویش... و باید محاسبه، بلکه مصادره شود.

 این مصادره را ما خود از مسؤولان نظام خواسته‌ایم، چرا که سفره انتخابات را مدیون و ممنون جمهوری اسلامی و شهدای آن می‌‌دانیم. اوباما می‌‌تواند ابوغریب و گوانتانامو را مصادره به نفع کند، یا چه می‌‌دانم، 2500 کلاهک اتمی اسرائیل را، ما اما برگه آرای خود را خودخواسته و از خداخواسته به پای خون شهدا و نظام شهدا می‌‌نویسیم؛ به پای جمهوری اسلامی. جمهوری اسلامی نبود، «میزان» را - چونان زمان شاه - سران کاخ سفید معین می‌‌کردند، لذا به شکرانه این مردمسالاری دینی، ما از نظام می‌‌خواهیم که برگ برگ آرای ما را پای شجره طیبه 300 هزار شهید و پای اصل مترقی ولایت‌فقیه بگذارد.

 در انتخابات 24 خرداد، هر که رای دهد، دشمن بداند رای به نظام داده... و ما اعتراف می‌‌کنیم و افتخار می‌‌کنیم که رئیس‌جمهور، هر کدام از این 7 نامزد محترم باشد، مفهوم رعنای «مقاومت» محکم و پابرجا، سر جای خود ایستاده است. انتخابات ریاست‌جمهوری، یعنی تعویض رئیس قوه مجریه و کابینه قبلی، نه تجدید نظر در اصول و آرمان‌ها. این انتخابات، جایگزین شدن رای است، نه راه. راه، ثابت است... و از قضا، رای اصل‌کاری این ملت، به راه برگشت‌ناپذیر انقلاب اسلامی است.

این روزها هر که برای خود اصلحی دارد اما اصلح اصل‌کاری، رای رئیس‌جمهور نیست، بلکه راه روشن و استوار آحاد ملت است. رای قرار است و باید مکمل راه باشد، نه مخل راه. «مصادره رای به نفع راه» بدیهی ترین حق فرزندان روح‌الله است. بگذریم که خیلی هم لازم به مصادره نیست!! من از «مصادره» دارم چماق بلند می‌‌کنم بر فرق دشمن، والا مصادره کدام است؟! خود به خود، رود به دریا می‌‌ریزد... و خواهی‌نخواهی، ستاره، حواری ماه است و صحابی خورشید.

آری، ما رای خود را لو داده‌ایم، رفته!! و سوگند می‌‌خوریم دیگر کاری‌اش نمی شود کرد!! ما راه برگشت نداریم اما بنازم به شاهراه پیشرفت!! بنازم به شاهکار پیشروی!! هروقت دستان پینه بسته شهید کار و خدمت، اوس عبدالحسین برونسی از «همت جهادی» خسته شد، ما هم از راه حاج همت و احمد متوسلیان برمی‌گردیم!

پس همینی هست که هست!! اگر حرف مرد ممکن است 2 تا شود، رای مرد اما همان است که بود!!... ما به نامزدها لطف می‌‌کنیم که می‌‌گوییم، «داریم دنبال اصلح می‌‌گردیم» و الا اصلح ما، اصلح لایتغیر ما، نظام مقدس 300 هزار شهید جمهوری اسلامی است. راستی! چه کسی می‌‌گوید آرمیتا به سن رای‌گیری نرسیده؟! مگر آن نوجوان روستایی به سن جنگ رسیده بود که در قهقهه مستانه‌اش، عند ربهم یرزقون شد؟! آرمیتا! تو به چه کسی رای می‌‌دهی؟!

صبح امروز ستون یادداشت روز روزنامه خراسان به مقاله ای انتخاباتی از کورش شجاعي با عنوان«براي دکتر حدادعادل و اخلاق مداري»اختصاص یافت:

اخلاقي ترين کانديداي دوره يازدهم رياست جمهوري به هر دليل و منطق و نيتي که خودش صلاح مي دانسته انصراف داد. و هر تحليل گر سياسي و ناظري ممکن است درباره انصراف ايشان نظراتي داشته باشد اما در اين مقال بي آن که قصدي بر واکاوي و تحليل سياسي انصراف دکتر حدادعادل داشته باشيم انصراف وي را فرصتي مغتنم مي دانم براي بيان چند نکته ظريف اما روشن و بديهي.

نکات بديهي و روشني که اگر ايشان انصراف نمي داد نمي توانستم آن را در اين رسانه عمومي متعلق به مردم که آن را قدم گذاشته در راه اعتدال و غيرحزبي و غيرجناحي مي دانند مطرح کنم چرا که نيت و هدف خدمتگزاران مردم در روزنامه خراسان تنها ترغيب و اقناع افکار عمومي براي مشارکت حداکثري در انتخابات رياست جمهوري و خلق حماسه سياسي و فراهم آوردن فرصت کاملاً مساوي و برابر براي طرح ديدگاه هاي تمامي کانديداهاي تأييد صلاحيت شده و همچنين بيان شاخص ها و ملاک هاي انتخاب اصلح است و نه تعيين مصداق و حمايت از هيچ يک از کانديداها.

پس از اين مقدمه حالا که ديگر شائبه هيچ حمايتي از هيچ يک از کانديداها و خصوصاً آقاي دکتر حدادعادل پس از انصراف وي وجود ندارد مي توان و بايد از آقاي دکتر حداد علي رغم نقاط ضعفي که مثل ديگر کانديداها دارد به چند دليل قدرداني و سپاسگزاري کرد و مرام وي را خصوصاً در اين چند روز تبليغات ارج نهاد که اين کار نه تنها ارج نهادن به حدادعادل بلکه ارج نهادن به مرام انقلابي بودن، اخلاق مداري، صداقت و هزينه کردن خود براي انقلاب و نظام و مردم است.

به اعتقاد بسياري، حدادعادل در اکثر و بلکه تمامي مواضع و اظهارات انتخاباتي خود در اين چند روز به خوبي و روشني نشان داد که به هيچ عنوان و به هيچ بهانه اي به خود اجازه نمي دهد که از آرمان ها و ارزش هاي والاي انقلاب اسلامي و اهداف بلند اين انقلاب مردمي و امام و رهبري عدول کند و تمامي حرف ها و مواضعش کمترين زاويه اي با اصول، مباني و ارزش هاي انقلاب و خواست هاي واقعي مردم نداشت.

نکته قابل توجه ديگر در سخنان و مواضع حدادعادل اين بود که حتي در مناظره ها با وجود وقت محدود بيش از آن که از خود بگويد سينه نحيف و لاغر اما پر از عشق به مردم، انقلاب، رهبري و نظام خود را جانانه سپر دفاع از انقلاب و نظام و دستاوردهاي بي بديل و فراوان آن کرد هر چند نمي توانست و نبايد بر انبوه کاستي ها و مشکلاتي که گريبان کشور را گرفته چشم ببندد و در بسياري مواقع به خوبي به مشکلات معيشتي مردم و گراني و تورم فزاينده که امان قشرهاي متوسط و کم درآمد مردم را بريده است اشاره مي کرد.

نکته سوم و قابل توجه در اظهارات دکتر حدادعادل اخلاص و باور او به حرف ها و مواضع اش بود که کاملاً از لحن و بيان او قابل فهم بود.
دلسوزي و از سر درد سخن گفتن و همچنين اميدواري او به آينده از ديگر نکات قابل توجه در نوع حرف و مواضع دکتر حدادعادل بود.
ندادن وعده و وعيدهاي آن چناني و غيرقابل دسترس نيز در سخنان آقاي حداد قابل توجه بود.

رعايت ادب در مناظره و شنيدن حرف هاي ديگران از ديگر نقاط قوت آقاي حداد بود که در مناظره هاي تلويزيوني به چشم مي آمد. نگاه داشتن حريم انصاف و همچنين حرمت افراد در کلام و مواضع آقاي حداد جايگاه قابل تقديري داشت. همچنين همان طور که خود وي در نامه انصرافش بيان کرده او يک چشمه از وفاداري به عهد را نيز در جريان ائتلاف و در نهايت انصراف از کانديداتوري نشان داد.

البته اين واقعيتي انکار ناپذير است که ايشان لااقل در نظرسنجي هايي که تاکنون انجام شده رأي خيلي بالايي نداشت اما به هر صورت نمي توان و نبايد اخلاق مداري، دلسوزي، وفاي به عهد، رعايت ادب مناظره و حرمت افراد و تخريب نکردن ديگران و وعده و وعيدهاي آن چناني ندادن و خصوصاً حمايت آگاهانه و دلسوزانه از انقلاب و مردم و نظام اسلامي توسط وي را ناديده گرفت.

واضح است که ارج نهادن به اين روش و منش آقاي حداد تنها ارج نهادن به او نيست بلکه ارج نهادن به اخلاق مداري، دينداري، دلسوزي و روحيه انقلابي است و صد البته تمجيد و قدرداني از ايشان و بر شمردن نقاط مثبت وي به هيچ عنوان نمي تواند و نبايد به منزله ناديده گرفتن نقاط قوت و ارزش هاي ديگر کانديداهاي محترم رياست جمهوري باشد که هر يک از آنان نيز به اندازه عمق ايمان و باور به خداوند و عشق به ميهن و اعتلا و پيشرفت روز افزون وطن و سرافرازي هر چه بيشتر ملت و همچنين توانمندي و شايستگي ها، اخلاص و نقاط قوتشان داراي احترام و شايسته قدرداني هستند و هر کدامشان بر اساس آراء مردم عزيزمان حائز اکثريت آرا شوند رئيس جمهور قانوني و مورد حمايت همه مردم خواهد بود البته تا وقتي که در چارچوب قانون اساسي، منافع ملي، وحدت ملي، مصالح مردم و عزت و استقلال و امنيت ايران عزيز و تحقق آرمان هاي بزرگ انقلاب و مطالبات واقعي و به حق مردم حرکت کند.

محمدعلی نجفی( فعال سیاسی)در مقاله ای با عنوان «اتحاد رمز پیروزی اعتدال»برای ستون سر مقاله امروز روزنامه آرمان این طور نوشت:
 
اکنون و در این مقطع، دو جریان اجتماعی و مردمی در جامعه حضور دارند که می‌تواند در جامعه نقش قابل توجهی داشته باشند. یکی از این جریانات، جریان اصلاح‌طلبان است که شامل فعالان سیاسی اصلاح‌طلب و همچنین بدنه اجتماعی طرفدار این جریان می‌شود و دیگری هم جریان اعتدال‌گرا است که درواقع مشی عمومی سیاسی و اجتماعی اعتدال را پشتیبانی می‌کند.

 خوشبختانه در بین کاندیداهای حاضر در انتخابات ریاست جمهوری، دو کاندیدا حضور دارند که مورد حمایت این جریان‌ها قرار گرفتند یعنی هم جریان اصلاحات و هم جریان اعتدال چشم به موفقیت آنها دارند. آقای دکتر روحانی و آقای دکتر عارف برای انتخابات ریاست جمهوری به وزارت کشور رفتند و نام خود را ثبت کردند و توانستند تاییدیه حضور در انتخابات را از شورای نگهبان دریافت کنند. این روزها تقاضای مردمی و فعالان سیاسی در هر دو جریان این بود که این دو بزرگوار با هم ائتلاف کنند و یکی از آنها در صحنه رقابت‌ها باقی بماند و دیگری و همراهانش از آن فرد حمایت کنند.

 نظرسنجی‌هایی هم که در این روزها انجام شد، حاکی از آن بود که بخش عمده‌ای از جامعه برای انتخاب نهایی هنوز تصمیم نگرفته‌اند و خیلی از آنها عنوان داشته‌اند که اگر وحدتی بین این دو جریان و دو کاندیدا ایجاد شود، رأی ما متمایل به آن کاندیدای واحد خواهد بود بنابراین به نظر می‌رسید و مطمئن بودیم که مسیر عاقلانه و همراه با تدبیری که مصلحت کشور و انقلاب هم در همین هست، همان معرفی یکی از دو کاندیدا به عنوان کاندیدای اصلی و مورد اجماع باشد و به عبارتی دو کاندیدای موردنظر، اتحاد و ائتلاف کنند تا یکی از آنها در صحنه باقی بماند.

خوشبختانه با صحبت‌هایی که ظرف دو یا سه روز گذشته با این دو بزرگوار و مشاورین آنها انجام شد، هر دو نفر تأئید کردند که به سازوکاری که تعیین شده و براساس آن قرار است یکی از این دو نفر به عنوان کاندیدای نهایی به مردم معرفی شود، پایبند هستند. براساس همان سازوکار کاندیدای نهایی اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرایان مشخص شد و به مردم معرفی شد. در نهایت امیدوار هم هستیم که مردم در روز جمعه با رأی به آن فرد نشان دهند که این دو جریان می‌توانند در سرنوشت کشور موثر واقع شوند و کشور از این مشکلاتی که با آن مواجه است، نجات دهند.

«دولت یازدهم و میراث بازار ارز پرتلاطم»عنوان مقاله امروز روزنامه دنیای اقتصاد نوشته مينا خرم را  از نظر می گذرانید:

رقابت‌هاي انتخابات ریاست‌جمهوری یازدهم در حالی به مرحله نهايي خود نزديك مي‌شود که شاید برای اولین‌بار در ایران، موضوعات اقتصادی مهم‌ترین دغدغه اكثريت قاطع رای‌دهندگان و کاندیداهای مختلف است. ایرانیان با مشکلات معیشتی مهمی دست به گریبان هستند كه خصوصا در چند سال اخير و با تشدید تحریم‌ها ابعاد جدیدتری یافته است.

به نظر می‌رسد که همه کارشناسان اقتصادی بر سر این موضوع اتفاق نظر دارند که بیکاری، تورم و نابسامانی بازار ارز از مهم‌ترین موضوعاتی هستند که کاندیداهای مختلف باید برای آنها چاره‌اندیشی نموده و برنامه‌هایی ارائه دهند. تجربه مشکلات اقتصادی در ایران بخش بزرگی از جامعه ایران را در فهم موضوعات اقتصادی تواناتر کرده و به آنها امکان درک محدودیت‌ها در فضای منابع محدود اقتصاد را بخشیده است.

 نتيجه اينكه در حال حاضر، کاندیداهای ریاست‌جمهوری به سختی می‌توانند وعده‌هایی دهند که با شرایط اقتصادی داخلی و موانع خارجی امکان‌پذیر نباشند. مردم به سختی حرف کاندیدایی را  باور می‌کنند که وعده «پايین آمدن قیمت دلار» یا «تولید میلیون‌ها موقعيت شغلي» يا «رفع سريع مشکل تورم» را ارائه دهد. واقعیت اقتصاد ایران، بايد همه را به اين باور برساند كه مشکلات اقتصادی را کالبدشکافی کرده و برای درک پیچیدگی‌های آن تلاش کنند، سپس در فضایی سرشار از امید برای حل این مشکلات تلاش کنند.

یکی از مهم‌ترين این مشکلات تلاطم بازار ارز است. نرخ ارز در ایران برای سال‌های طولانی تقریبا ثابت مانده و با تورم موجود در کشور افزایش نیافته بود. بانک مرکزی مهم‌ترین بازیگر بازار ارز در ایران است و قیمت ارز در ایران با بهره‌گیری از مکانیسم‌های بازار آزاد تعیین نمی‌شود. بانک مرکزی با بهره‌گیری از درآمدهای نفتی از نرخ ارز دفاع کرده و به‌رغم توصیه‌های کارشناسان و اقتصاددانان هرگز به افزایش قیمت دلار به صورت ملایم و طی چند سال رضایت نداده بود.

 پایین نگه‌داشتن مصنوعی قیمت دلار از دید کارشناسان اقتصادی موجب کاهش صادرات و افزایش بی رویه واردات در کشور و مصرف غیر‌بهینه درآمدهای نفتی ایران بوده است. همواره این نگرانی درمیان برخی کارشناسان اقتصادی وجود داشت که روزی خواهد رسید که بانک مرکزی دیگر قادر به دفاع از نرخ ارز نبوده و موجب تلاطم بزرگی در بازار خواهد شد. این موضوع بالاخره با تشدید تحریم‌ها در بهمن ماه 90 و شهریور 91 رخ داد.

ایران در دو سال پایانی دوره دهم ریاست‌جمهوری با تحریم‌های تحميلي مواجه شد. این تحریم‌ها که ابتدا بانک مرکزی و سیستم پولی و بانکی را نشانه گرفته بود، با تحریم خرید نفت از ایران کامل شده و به صورت هدفمند به تلاش برای تضعیف اقتصاد وابسته به نفت ایران پرداخت كه اثر نهايي آن در كاهش درآمدهاي نفتي و بالاخره شوك ارزي ظاهر شد.

البته افزایش نرخ ارز به افزایش 20 درصد صادرات غیر نفتی کمک کرده و تا حدودی محدودیت بانک مرکزی را در تامین ارز مورد نیاز تعدیل نموده است. اما سوالی که امروز پیش‌روی سیاست‌گذاران و خصوصا کاندیداهای ریاست‌جمهوری است این است که آیا بانک مرکزی در صورت تشدید تحریم‌ها قادر خواهد بود که از نرخ ارز در ایران دفاع کند یا بازار ارز همچنان در افت و خیز به سر خواهد برد؟

وابستگی اقتصاد ایران به درآمدهای نفتی پاشنه آشیل آن در دهه‌های گذشته بوده‌است. رهایی از این وابستگی در قالب سیاست‌هایی چون صندوق ذخیره ارزی یا صندوق توسعه ملی در دولت‌های مختلف پیگیری شد، ولی به دلیل عدم تعهد کافی به قوانين مربوطه با شکست مواجه شد. بنابراین اقتصاد ایران همچنان به نفت وابسته است و تحریم‌ها اگر چه به اجبار بخشی از این وابستگی را کاهش داده و با افزایش قیمت دلار به تحریک صادرات منجر شده‌است، اما با ایجاد تلاطم در بازار لطمات زیادی به بخش‌های اقتصادی زده‌است.

 بازار ارز در ایران در حال حاضر با سه نرخ ارز مواجه است که به دلیل دسترسی گروه‌های خاص به ارز مرجع و مبادله‌ای امکان فساد و رانت‌جویی را افزایش داده است. بنابراین دفاع از یک نرخ ارز و مبارزه با تلاطمات ارزی یکی از اولویت‌های اقتصادی دولت جدیدخواهد بود. افت و خیزهای بازار به بنگاه‌های اقتصادی آسیب زده و تولید داخلی را در بخش‌هایی که به قطعات واسطه‌ای خارجی نیازمندند، با مشکلات زیادی روبه‌رو کرده است.

کاندیداهای ریاست‌جمهوری برای غلبه بر این مشکل چه اندیشیده‌اند؟ برای رسیدن به اقتصادی مستقل از نفت چه باید کرد؟ به نظر مي‌رسد اقتصاد ايران به دنبال كانديدايي مي‌گردد كه بتواند همزمان با مقابله ديپلماتيك چاره‌جويانه با تحريم‌هاي غرب از سياست‌هاي مكمل اقتصادي نيز به گونه‌اي استفاده كند كه ثبات پايدار به بازاري كه در آن نرخ ارز به عنوان شاه نرخ اقتصادي تعيين مي‌شود، برگردد.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها