کد خبر: ۱۳۸۴۱۲
زمان انتشار: ۲۰:۲۲     ۱۵ خرداد ۱۳۹۲
هم زمان با برگزاری بازار هفتگی در شهر شاندرمن، طرح میز آشنایی با دکتر جلیلی در یکی از ورودیهای بازار این شهر برگزار شد. در این میز علاوه بر توزیع بروشور آشنایی اجمالی با دکتر جلیلی، به سوالات احتمالی مردم پاسخ داده میشد
هم زمان با برگزاری بازار هفتگی در شهر شاندرمن، طرح میز آشنایی با دکتر جلیلی در یکی از ورودیهای بازار این شهر برگزار شد. در این میز علاوه بر توزیع بروشور آشنایی اجمالی با دکتر جلیلی، به سوالات احتمالی مردم پاسخ داده میشد.

چند حاشیه نگاری از این برنامه:

ـ بروشورها را با پرینتر یکی از حامیان دکتر جلیلی به صورت رایگان چاپ کرده و توزیع می کردیم.

ـ مهمترین مزیت برپایی این میز ارتباط رو در رو با مخاطب و به دست آوردن یک تحلیل دقیق تر نسبت به وی است. در این طرح، بازخورد فعالیت نیز تا حدی قابل تشخیص است. مثلاً برخی از کسانی که بروشور را هنگام رفت دریافت می کردند در برگشت می گفتند بروشور را خوانده ایم. حتی یکی از جوانترها در برگشت گفت در مورد دیدگاه های دکتر جلیلی در حوزه سیاست خارجی که در این بروشور آمده سوال دارم و تا نزدیک نیم ساعت با وی مباحثه شد.

ـ بر عکس آنچه تصور می کردیم حتی برخی از مردم روستایی که فکرش را نمی کردیم دکتر را می شناختند. یکی از همینها که با هم در یک روستا زندگی می کنیم آمد و گفت آقای جلیلی نفس من است (عبارتی تالشی به این معنی که بی نهایت او را دوست دارم.)14

ـ یکی از کسانی که از کنار میز می گذشت آمد و گفت: آقای جلیلی و آقای احمدی نژاد هر دو نفر خدمت گزار هستند. و بعدش هم حرفهایی انتقادی درباره برخی کاندیداهای دیگر گفت. این نشان می دهد به لطف خداوند حتی حربه تبلیغاتی مخالفان جلیلی در انتساب او به دولت می تواند به سود وی شود!

ـ یکی از خانمها همراه دختر کوچک خود از کنار میز عبور می کرد. وقتی دخترش خواست بروشور را بگیرد به او گفت: تبلیغات آقای جلیلی رو نگیر!

ـ فردی آمد و گفت: من قبلاً معتاد بودم و مدتی است ترک کرده ام ولی در فلان موسسه ترک اعتیاد رفیق آلوده زیاد دارم. بیمه ماشین من فلان مشکل را دارد، اگر شما بتوانید مشکل من را حل کنید من رأی همه رفیقان خودم را با سند برایتان می گیرم!

ـ فردی آمد و گفت من اهل دهستان بیتم هستم و می خواهم مغازه ام را برای دکتر جلیلی تبدیل به ستاد کنم. گفتیم باید رایگان باشد، خودش هم همینطور می خواست. شماره اش را گرفتیم تا بعداً با او تماس بگیریم.

11ـ بارها پیش می آمد که ماشینهایی که در خیابان تردد می کردند می ایستادند و تقاضای دریافت بروشور می کردند.

ـ یکبار گشت نیروی انتظامی آمد و گفت: هنوز مهلت قانونی تبلیغات شورع نشده و کار شما غیر قانونی است!! توضیح دادیم که تبلیغات از اول خرداد آغاز شده است، قانع نشد و گفت: از فلان جا به ما گفته اند کارتان غیر قانونی است و باید میزتان را جمع کنید. تکرار استدلال ما باعث شد بگوید می روم دوباره می پرسم و می آیم. رفت و دیگر برنگشت.

ـ برادر شهید مفقود الاثری آمد و گفت چند ماه قبل چند نفر از جوانان به دیدار ما آمدند و اتفاقاً درباره انتخابات ریاست جمهوری و کاندیدای اصلح پرسیدند و من هم بهشان جواب دادم: یکی از افراد هست که خیلی مودب و کم حاشیه است، اگر او بیاید فرد مناسبی است، ولی فعلاً  حرفی از آمدنش نیست.13

گفتنی است طبق یک سنت قدیمی، بازارهای هفتگی در بیشتر شهرهای استان گیلان برگزار می شود. در روز بازار هفتگی هر شهر، بسیاری از اهالی روستایی یا ییلاق نشین شهر برای خرید هفتگی به بازار مراجعه می کنند. این بازار در مرکز شهر برپا می شود.

10

9

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها