یاد ِ یاری که به دلها امامی میکرد
مخلصانه چون خدا را، غلامی میکرد
طالب ِ قدر و کرامت، همه را روی زمین
بهرِ احیای ِ شرَف، طرح ِ نظامی میکرد
سلطه بُتزدگان را بر نمیتافت دَمی
در صراط انبیاء، فشرده گامی میکرد
مبتکر، راست نظر، مستقل و ژرف نگر
جمله در ضعف و ظفر یکه مرامی میکرد
گرچه مشکلات عالم به دل اندوخته بود
محرم ِ پیر و جوان، ساده کلامی میکرد
بخت ِ سالاری مهار اندر مدارِ بندگی
کام ِ دل را به خرد، توسن ِ رامی میکرد
چشمه قدرت ِ دین را جریان بود و جَلا
جلوه مقتدر از کیان اسلامی میکرد
متکی به رأی مردم سپرِ کین و کفا
سیرت ِ جدّ ِ خود ایفای ِ تمامی میکرد
هر چه افراط و دغا را نظری تنگ روا
در تمنای ِ صفی، گشاده کامی میکرد
چون غریبانه نمی گشت پناهندۀ عشق
مگر اندر خطر و خوف، دوامی میکرد
بارالهی چه بگویم که چو «فردین» نشود
خجل و خمیده از دور، سلامی میکرد